counter create hit چرا آمریکا از فکر القاعده شکست خورده است؟
۲۱ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۲
کد خبر: ۱۰۱۱۲۹

چرا آمریکا از فکر القاعده شکست خورده است؟

از زمانی که سالها پیش، بن‌لادن به غرب اعلام جنگ کرده، اگر چه غربی‌ها یاد گرفته‌اند که چگونه افراد و پیروان بن‌لادن را بکشند ولی نمی‌دانند که چگونه عقاید وی را شکست دهند. پیش‌بینی نشان می‌دهد که قرار نیست از شدت این شکست کاسته شود. یک کارشناس غربی چرایی و ریشه اصلی شکست غرب در برابر ایدئولوژی القاعده را توضیح داده است.

از زمانی که سالها پیش، بن‌لادن به غرب اعلام جنگ کرده، اگر چه غربی‌ها یاد گرفته‌اند که چگونه افراد و پیروان بن‌لادن را بکشند ولی نمی‌دانند که چگونه عقاید وی را شکست دهند.

به گزارش خرداد و به نقل از تابناک، بروس ریدل کارشناس مساله تروریسم در مقاله‌ای در دیلی‌بیست در این باره نوشته که اکنون 16 سال از زمانی می‌گذرد که بن‌لادن به آمریکایی‌ها و متحدان آنها، خواه غیرنظامی باشند و یا نظامی، و در هر مکان و زمانی که دستش به آنها برسد، اعلام جنگ کرده است. ان چیزی که غربی‌ها آن را تروریسم می‌نامند، از نظر بن‌لادن یک وظیفه اخلاقی علیه صلیبیون از جمله امریکا، یهودیان و مسلمانانی است که بن‌لادن آنها را به خیانت و همکاری با دو دسته قبلی متهم می‌کرد. بن‌لادن در تبلیغات خود، جوانانی را که در این راه به وی می‌پیوستند با مجاهدین صدر اسلام مقایسه می‌کرد.

این اتفاق از سالها پیش از یازده سپتامبر در جریان بود. القاعده از ابتدا، طرح‌های خود را بر مبنای تبلیغ همین ایده پیش برد و سازمان‌های مشابه و از جمله خلیفه خودخوانده فعلی نیز از روشی مشابه استفاده می‌کنند.

بعد از سالها نبرد علنی، اقدامات پلیسی، اکنون غرب می‌تواند از خود در برابر حملات بزرگ تروریستی دفاع کند ولی همچنان شکست غرب در صحنه نبرد فکری با القاعده ادامه دارد و با روند فعلی در سیاست‌های کشورهای غربی نمی‌توان پیش‌بینی کرد که اوضاع برای انها بهتر شود.

از سال 2001 تاکنون اولویت امنیت ملی ایالات متحده این بوده که از حمله به منافع خودش در دنیای اسلام و مهم‌تر از ان از حمله به شهرهای آمریکا جلوگیری کند. تاکنون حداقل شش شهر ایالات متحده مورد حمله القاعده و یا گروه‌های وابسته به آن قرار گرفته است، این شهرها عبارتند از لوس‌انجلس، نیویورک(چندین بار)، واشنگتن، دترویت، شیکاگو و بوستون. چندین شهر دیگر غربی و خارج از آمریکا و از جمله مادرید، لندن، بروکسل و اتاوا نیز مورد حمله قرار گرفته‌اند و احتمالا حملات بیشتری نیز در راه خواهد بود.

پس آمریکا و دیگر کشورهای غربی در این جنگ شانزده ساله چه کرده‌اند؟

آنها برای جلوگیری از حملات بیشتر، امنیت داخلی را با موفقیت بهبود بخشیده‌اند. حملات بزرگی مانند حمله یازده سپتامبر و یا حمله به مادرید که نیازمند ماه‌ها برنامه‌ریزی است، به احتمال زیاد از چشم سازمان‌های اطلاعاتی غربی دور نخواهند ماند؛ درست است که چنین حملاتی محال نیست ولی احتمال آنها به شدت کاهش یافته و آن چیزی که محتمل‌تر است، حملات کوچکی مانند بمبگذاری در ماراتن بوستون است.

غرب همچنین مدعی است که تلاش کرده اجازه ندهد در کشورهای دیگر نیز، پناهگاه‌های امنی برای تروریسم شکل بگیرد تا در آن جا حملات تروریستی برنامه‌ریزی شود. حداقل این هدف فعلا برآورده نشده است، اکنون القاعده و داعش مناطق امنی را در پاکستان، یمن، عراق، سوریه و لیبی ایجاد کرده‌اند و ممکن است، مصر کشور بعدی در این روند باشد و با خروج ناتو از افغانستان در سال 2016، این کشور نیز ممکن است وضعیت مشابهی پیدا کند.

هدف بعدی غرب مبارزه با ایدئولوژی گروه‌هایی است که آنها را تروریست می‌داند و موفقیت غرب در این بخش بسیار کم بوده است.

هسته مرکزی ایدئولوژی القاعده این نظریه بود که اسلام هدف حمله صلیبی‌های صهیونیست قرار دارد. بن‌لادن، ایمن الظواهری و ابومصعب الزرقاوی همگی اسرائیل را مثال اصلی خطری می‌دانستند که آمریکایی‌ها برای اسلام ایجاد کرده‌اند. همین مساله اصلی‌ترین ابزار جذب نیروی این گروه‌ها است. سه حمله اسرائیل به غزه، در این مسیر به القاعده کمک کرده است، در این نبرد، غرب نه تنها شکست خورده است، بلکه راه حلی هم برای آن ندارد.

تعهد به راه حل دو دولت در سرزمین‌های فلسطینی اگر چه در تغییر اهداف اصلی القاعده تغییری ایجاد نخواهد کرد ولی می‌تواند به طور جدی به پایگاه اجتماعی ان آسیب بزند. در شش سال اخیر، تلاش‌های دولت اوباما در این مسیر پیشرفتی نداشته است.

بنا به ادعای ریدل اگر چه می‌شود هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی را در این باره مقصر دانست ولی مساله اصلی این است که مشکل محوری این است که اسرائیل پایان اشغالگری در کرانه باختری را رد می‌کند. مشکل اصلی این است که نتانیاهو و دولتش قصد گسترش اشغالگری را دارند. ریشه گسترش اختلافات دولت اوباما و نتانیاهو هم دقیقا همین است که نتانیاهو نمی‌خواهد اجازه دهد دولت فلسطینی شکل بگیرد. تنش‌ها بعد از این بیشتر نیز خواهد شد و وقتی قیام جدید فلسطینی‌ها علیه اسرائیل شروع شود، القاعده هم می‌تواند نیروهای بیشتری جذب کند.

درگیری در سوریه ابزار دیگری برای اغوای افراد به گروه‌های تروریستی داده است. سوریه در نزدیکی قدس قرار دارد. در میان افراد زیادی که به جنگ در سوریه جذب شده‌اند، افراد زیادی هستند که توانایی بالقوه برای حمله در غرب در آینده را دارند. به نظر می‌رسد القاعده با برنامه قبلی، تعدادی از این افراد را در میان صفوف گروه جبهه النصره قرار داده باشد. به همین سبب است که غربی‌ها، گروه موسوم به خراسان را که در سوریه قرار دارد، بسیار خطرناک می‌دانند.

گروه‌هایی که در بالا به انها اشاره شد، مدعی هستند که این تنها جهاد مسلحانه است که می‌تواند عدالت را در جهان اسلام برقرار کند. به گفته انها، پدیده بهار عربی نشان داد که تظاهرات صلح‌امیز، انتخابات و تغییرات دموکراتیک در کشورهای عربی کارایی ندارد. بنا به ادعای انها، شکست اخوان‌المسلمین در مصر نشان می‌دهد که اسلام میانه‌رو ضعیف‌تر از ان است که با توطئه‌های صلیبی- صهیونیستی و عوامل منطقه‌ای انها یعنی عربستان سعودی و ارتش مصر مقابله کند.

غربی‌ها می‌دانند که ایده قدیمی انها مبنی بر آرام نگاه داشتن کشورهای اسلامی به هر قیمتی یک توهم است. سیستم دولت‌های پلیسی حامی غرب از الجزایر تا پاکستان در دهه‌های اخیر بی‌ثبات بوده است و تلاش برای احیای همین سیستم به روشی که مورد علاقه سعودی‌ها و دیگر دولت‌های مرتجع عرب است، تنها یک خیال احمقانه است. ممکن است این روش کمی برای حامیان آن زمان فراهم کند ولی قطعا شکست خواهد خورد. بهار عربی اگر چه شکست خورد ولی نشان داد که رژیم‌های باستانی عربی اگر عمیقا تغییر نکنند، سرنوشت بدی در انتظار آنها خواهد بود.

سرنوشت قابل پیش‌بینی این کشورها ناآرامی و دولت‌های رو به اضمحلال است و سیاست امریکا در بی‌توجهی به نیاز به اصلاحات و عدالت این وضعیت را تشدید می‌کند و صدای گروه‌هایی مانند القاعده را رساتر خواهد کرد.

تروریست‌های افراطی در عین حال با ترویج فرقه‌گرایی و تکفیر دیگر مسلمانان، نفرت و انشقاق بیشتری را دامن می‌زنند تا بتوانند نیروی بیشتری جذب کنند. نکته خوشحال‌کننده برای غربی‌ها این است که این گروه‌ها اکنون دچار تفرقه شده‌اند و با یکدیگر درگیرند و این احتمال حمله به امریکا کاهش خواهد داد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: