بيشك ميتوان محمد علي فروغي (١٢٥٤-١٣٢١ش.) را واپسين چهره از نسل كهن وزيران فرهيخته ايراني چون بزرگمهر و حسنك وزير و خواجه نظامالملك و رشيدالدين فضلالله و ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني و اميركبير خواند، انساني چند وجهي كه در علم و دانش همان قدر سرآمد بود كه در سياست و دست بر قضا در يكي از حساسترين برهههاي تاريخ معاصر ايران يعني سالهاي مشروطه و جنگ جهاني اول و سپس بر آمدن سلسله پهلوي ميزيست و به سهم خود چه در حوزه نظر و چه در ميدان عمل نقشي ماندگار ايفا كرد. فروغي از دودماني از بازرگانان اهل فضل اصفهان بود.
نياكانش تا پشت دهم يعني حاج ملامومن اصفهاني را ميتوان دنبال كرد كه همزمان با شاه صفي صفوي (١٠٣٨-١٠٥٢ ق. ) ميزيست. ميرزا كوچك، پشت پنجمش از اعضاي نمايندگان اصفهان بود كه در ١١٤٨ ق در مراسم تاجگذاري نادرشاه حضور داشتند. پدر بزرگش آقا محمد مهدي ارباب (١٣١٤-١٢٣٣ ق) مولف كتاب شناخته شده نصف جهان در تاريخ و جغرافياي اصفهان و مصحح يكي از قديميترين چاپهاي شاهنامه و تاريخ وصاف است. پدرش محمد حسين فروغي، ذكاءالملك (١٢٥٥-١٣٢٥ق) شاعر دربار ناصرالدين شاه قاجار بود كه بعدا در ١٣٠٧ به سمت رياست دارالطباعه دولتي ارتقا يافت. او همچنين نشريه مشهور تربيت را از ١٣١٣ تا ١٣٢٥ منتشر ميكرد كه به تعبير عباس اقبال آشتياني «نه فقط يك راهنماي آزادي ملت بوده، بلكه يك نگاهبان ادبيات ملي هم به شمار ميرود».
محمدعلي نخستين فرزند ذكاءالملك پدر بود كه تحت تربيت پدر از پنج سالگي آموزش ديد و در نوجواني غير از علوم قديمه و فارسي و عربي، فرانسه و انگليسي را به خوبي آموخت. محمد علي از ١٣٠٦ به سفارش اعتمادالسلطنه دوست پدرش به دارالفنون رفت و نخست طب آموخت، اما به سرعت آن را به عشق فلسفه و ادبيات رها كرد. او سپس در مدرسههاي سپهسالار و مدرسه خان مروي فلسفه مشا و اشراق آموخت و بعد نخستين شغلش را در دارالترجمه وزارت انطباعات آغاز كرد و همزمان در مدرسههاي عليمه، ادب و خرد، زبان فرانسوي، تاريخ و فيزيك درس داد و در ٢١ سالگي در دارالفنون به تدريس تاريخ و سياست پرداخت. همزمان در مدرسه سياسي كه تازه تاسيس شده بود نيز تاريخ و حقوق بينالملل تدريس ميكرد، ضمن آنكه معاونت پدر را كه مدير مدرسه بود، بر عهده داشت و بعد از مرگ او در ١٣٢٥ ق به رياست مدرسه انتخاب شد، ضمن آنكه لقب پدر يعني ذكاءالملك را نيز به موجب فرماني از محمد علي شاه قاجار به ارث برد.
اين ايام همزمان بود با نهضت مشروطه و برپايي نخستين مجلس شوراي ملي. صنيع الدوله، نخستين رييس مجلس از فروغي دعوت كرد كه دفتر (دبيرخانه) مجلس را تاسيس و سرپرستي كند. در همين زمان فروغي با دختري از خاندان نظامالسلطنه مافي ازدواج ميكند و از او صاحب چهار پسر و دو دختر ميشود. همسر فروغي در ٣٢ سالگي بر اثر بيماري سل فوت كرد و او تا پايان عمر تنها زندگي كرد و فرزندانش را به ياري مادر و خواهرش پرورش داد.
سياستورزي فروغي بعد از مشروطه چندان روشن نيست، عدهيي ميگويند كه عضو كميته انقلاب بود، اما در هر صورت فعاليت سياسي او از ١٣٢٥ با عضويت در جامعه آدميت آغاز شد كه يكي از مهمترين انجمنهاي مخفي فعال در انقلاب مشروطه بود. چهرههاي نامداري چون محمد مصدق، سيد نصرالله تقوي و كمالالملك نقاش از اعضاي اين انجمن بودند كه با بمباران مجلس در ١٣٢٧ فعاليتش متوقف شود.
فروغي در اين سال با گروهي از فارغالتحصيلان و معلمان مدرسه سياسي شركت فرهنگ را تاسيس كرد كه به فعاليتهايي چون تاسيس مدارس جديد، انتشار، نگارش و ترجمه كتاب و اجراي نمايش بر صحنه ميپرداخت. از اعضاي نامدار اين شركت عبدالله مستوفي، علي اكبر داور، علي نصر و سليمان ميرزا اسكندري بودند.
با بازگشايي مجلس دوم در سال ١٣٢٧ فروغي نيز به عنوان وكيل تهران به مجلس راه يافت كه در آن نخست منشي بود، اما بعدا با استعفاي مستشارالدوله به رياست آن رسيد. در دوره رياست او مورگان شوستر و ١٥ امريكايي براي اصلاح امور ماليه ايران به استخدام دولت آمدند. در اين زمان كه مصادف با سالهاي جنگ جهاني اول بود، فروغي با پايان عمر مجلس، براي مدت يك ماه وزير ماليه صمصامالسلطنه بختياري شد كه در نهايت به علت اختلافات با صدراعظم استعفا داد و پس از آن به مقام نخستين رييس ديوان عالي تمييز، دادگاه علي تازه تاسيس و بالاترين دادگاه كشور منصوب شد. اقدامات فروغي در اين سمت (همچون اجراي قانون جديد طرز كار محاكم حقوقي، تدوين اصول محاكمات جزايي و...) نقش موثري در تكوين نظام حقوقي جديد در ايران داشت. او تا سال ١٣٣٢ ق رييس ديوان عالي تمييز باقي ماند. در اين سالها البته فروغي وظيفه معلمي احمد شاه جوان و برادرش محمدحسن ميرزاي وليعهد را نيز به عهده داشت و هفتهيي سه بار به دربار ميرفت و به دو برادر تاريخ، ادبيات فارسي و زبان فرانسوي ميآموخت.
بعد از جنگ جهاني اول و با برگزاري كنفرانس صلح در ١٣٣٧ (١٩١٩) فروغي در كنار ميرزا حسينخان علاء، ميرزا عبدالحسين خان انصاري، انتظامالملك و... در قالب هياتي به ورساي رفتند و مدعاهاي ايران را نيز مطرح كردند كه البته به نتيجه نرسيد. فروغي در اين ايام و پيش از مراجعت به ايران چند سخنراني در فرانسه و آلمان درباره تاريخ و ادبيات ايران ارايه كرد. او پس از بازگشت بار ديگر به عنوان رياست ديوان عالي تمييز در وزارت عدليه فعاليت كرد و تا سال ١٣٠٢ كه در كابينه مستوفيالممالك وزير خارجه شد، در اين موقعيت باقي ماند.
نقشآفريني فروغي در سياست اما در سالهاي ١٣٠٢ تا ١٣٢٠ با حضورش در سالهاي پيشين متفاوت بود. او يكي از مهمترين روشنفكراني بود كه در به قدرت رسيدن رضاخان سردار سپه نقشآفريني كرد. علت نيز آن بود كه همچون بقيه روشنفكران فكر ميكرد يك دولتمرد مقتدر ميتواند ايران آشوب زده پس از جنگ را دست كم به ثبات و امنيت برساند. او تا سال ١٣٠٤ يعني انقراض قاجاريه و برآمدن پهلوي يكي از مهمترين چهرهها در اداره امور دولت بود. در آبان ١٣٠٤ كه رضاخان به رياست حكومت رسيد، فروغي براي دومين بار كفالت رياست الوزرايي را به عهده گرفت. فروغي همچنين آخرين رييس الوزراي رضاشاه نيز بود و نقش موثر و كليدي در انتقال قدرت از رضا شاه به پسر جوانش محمدرضا داشت. اين حضور موثر اما در دوران رضاشاه سبب نشد كه از گزند او به دور ماند و با وجود فعاليتهاي موثرش در اصلاحات همچون تاسيس فرهنگستان ايران، تاسيس دانشگاه تهران، تشكيل انجمن آثار ملي و... در ١٣١٤ به دليل حمايت از محمد ولي اسدي، نايبالتوليه آستان قدس كه پدر دامادش بود، در ماجراي گوهرشاد، خانهنشين شد.
تا اينجا البته صرفا به فعاليتهاي سياسي فروغي اشاره شد، اما نبايد از نقش موثر او در حوزه نظر غفلت كرد. فروغي مصحح كليات سعدي، در كنار تاسيس نهادهاي متعدد فرهنگي، آثار ارزشمندي چون اصول علم ثروت ملل، سير حكمت در اروپا و حقوق اساسي را نيز نگاشت و با اين كتابها نقش موثري در تجدد فرهنگي ايراني ايفا كرد.
محمدعلي فروغي البته مخالف نيز كم نداشت، از محمد مصدق تا نيروهاي چپگرا عمدتا او را به مماشات و محافظهكاري متهم ميكردند. اين همه اما سبب نميشود كه نقش او را در تاريخ معاصر ايران ناديده گرفت.
منبع: اعتماد