رئيس فدراسيون کشتي ميگويد: «تا وقتي احساس کنم ميگذارند کار کنم، به فعاليتم در فدراسيون کشتي ادامه ميدهم». وي همچنين به حمايت جالب توجه ولاديمير پوتين رئيسجمهور روسيه از کشتيگيران روس و تأثيرات اين حمايتها اشاره ميکند.
روزنامه اعتماد گفتوگویی با رسول خادم، رئیس فدراسیون کشتی، سرمربی تیم ملی کشتی آزاد و پیشکسوت این رشته ورزشی، انجام داده است.
«تلاش» و «تفکر» فلسفه اوست و «دیگران کاشتند ما خوردیم؛ ما بکاریم دیگران بخورند». باورش به یقین رسیده که با ممارست در کار میتوان به هدف رسید و هدفش چیزی فراتر از پیروزی است. منطقش، منطقی است و طرحها و ایدههایش خلاقانه. انتقاد سازنده را میپذیرد و پیشنهاد خوب را قبول میکند. به واقعیت ها توجه دارد، برای همین هم تلخ و سخت هضم میشود، نزد عدهای که البته از واقعیت گریزانند. معتقد است ابزار باید در خدمت سیستم باشد، نه اینکه سیستم در خدمت ابزار و اینکه افراد باید به شکل قوانین درآیند، نه اینکه قوانین را به شکل خود درآورند یا معترض شوند که یک مشت قوانین که روی کاغذ آمده به آنها ترجیح داده میشود! استراتژیاش مشخص است: «فردایی بهتر برای کشتی و البته خانواده کشتی». خیلی از «ما»ها در پارهای از مسائل به او انتقاد میکنیم، چون طاقت و حوصله کارهای ریشهای و بلندمدت را بخصوص در ورزش نداریم؛ اما او طور دیگری نگاه میکند و میاندیشد و آمده تا قانون را حاکم کند و ساختمان کشتی را مستحکم، وگرنه همان 10 سال پیش میتوانست رئیس سازمان تربیت بدنی شود و مثل خیلیها بار ورزش باشد نه یارش؛ اما نخواست، برای همین باید به او زمان دهیم. او برای موفقیتهای بیشتر و بهتر احتیاج به زمان دارد؛ صبور باشیم. با «رسول خادم» در مورد مسائل مختلف به گفتوگو نشستیم و قهرمان اسبق المپیک بسیار برایمان گفت؛ از مشکلات و موانع موجود و البته خواست که بخشی از حرفهایش منتشر نشود، چراکه باعث بروز حاشیه می شود و بحق هم این را میگفت.
گزیدههایی از این گفتوگو را در زیر میخوانید:
- یک بحث جدی که ما متأسفانه در بخش فنی ورزش کشور به لحاظ ساختار مدیریتی نداریم، ساختاری است که سیستمهای کشف و جذب و پرورش استعداد در آن تعریف شده باشد. وقتی این ساختار موجود نیست، طبیعتاً این فرآیند کشف و جذب و پرورش، بیشتر متکی است بر سلیقههای مدیریتی. مثلاً میگویند در زمان فلان مسئول فدراسیون اردوهای بسترسازی شروع شده و قهرمانهایی که مثلا 10 یا 12 سال بعد آمدند و به عنوان ستارههای مطرح ما در حوزه بینالملل مطرح شدند در فلان اردوی بسترسازی مورد توجه قرار گرفتند. وقتی که آن مدیر هم جابهجا شده خیلی از برنامههایش منقضی شده و مدیران بعد صلاح ندانستند یا به هر دلیلی اعتقاد به این موضوع نداشتند که آن مبحث را دنبال کنند. وقتی که ما این نظام را نداریم که از جمله در ساختار ورزش کشور ما هم این تعریف نشده است و اگر در بعضی از رشتهها میبینیم این وجود دارد یا بنا به سلیقه مدیرانی بوده که شکل گرفته یا هنوز در حال اجرا است یا این ساختار به وجود آمده و بقیه آمدند ادامه دادند؛ بیشتر متکی میشویم بر استعدادهای خودجوش فردی.
- دغدغه بیشتر و جدیتر من این است که میشود ساختارها را با همه زحمتی که با توجه به فرهنگ نظمگریزی که در جامعه ورزشی ما وجود دارد و جاری است با دقت و تدبیر و سعهصدر بیشتر جاری کرد؛ اما اینکه آیا آیندگان بیایند و مستلزم بدانند خودشان را به رعایت این ساختارها و اگر اصطلاحاتی میخواهند انجام دهند با حفظ ساختارها و نظامهای مربوطهاش صورت بگیرد، این در کشور ما هیچ ضمانتی ندارد، مگر اینکه ساختار و سیستمهای مرتبط به آن ساختار، جا بیفتد و تبدیل شود به یک فرهنگ و تفکر که خروج از آن تفکر و فرهنگ برای افراد هزینههای اجتماعی داشته باشد که این هم زمان میخواهد.
- اگر واقعاً بخواهیم بر مبنای امید بر ماندگاری مسئولیتهای مدیریتی برنامهریزی کنیم، به اعتقاد من هیچ ثبات و هیچ ضمانتی برای این موضوع وجود ندارد.
- تا وقتی که احساس کنم میگذارند، کار میکنم و هر زمانی هم که نگذارند، حتماً خواهم رفت. فکر میکنم باید سعی کنیم فارغ از اینکه ما تا چه زمانی امکان دارد بتوانیم کار کنیم - ضمن اینکه سازماندهی مسائل جاری را دنبال میکنیم - ساختاری توأم با سیستمهای مرتبط با آن ساختار را دنبال کنیم.
- در کشور ما در هر حوزه مدیریتی که بخواهید نتایج نسبی داشته باشید و ایجاد ساختار هم کنید، خیلی کار سختی است؛ برای همین هم خیلی از مدیران قابل کشور ما در بخشهای مختلف ترجیح میدهند یک رویکرد به اصطلاح گلخانهای به مسائل داشته باشند و منابع خودشان را صرفاً روی نتیجهگیری متمرکز کنند.
- نظاممند شدن کشتی در آزاد با یک سختگیری و سماجتی دنبال شد که در فرنگی به دلیل فضایی که وجود داشت این امکان فراهم نبود که با همان جدیت دنبال شود.
- بعد از المپیک، روندی در کشتی فرنگی وجود داشت و این روند یک رویکرد خاص خودش بود که به نتیجه هم ختم شده بود. ما میخواستیم نظمبخشی به کشتی فرنگی به گونهای باشد که ضمن اینکه آن نتایج بصورت نسبی ادامه یابد، اما یک ساختار فنی پویا و متکی رقابت میان تمامی استعدادهای برتر کشتی فرنگی هم در کشتی فرنگی شکل گیرد. خب یک مقدار به لحاظ شروع کار در کشتی آزاد و فرنگی، یک آغاز مشترک نداشتیم. کشتی آزاد الان دو سال است که دارد بر مبنای رقابتهای انتخابی کار خودش را دنبال میکند و کشتی فرنگی در واقع از امسال کار خودش را شروع کرد، آن هم به دلیل شرایط خیلی خاصی که داشت نه در یک شرایط مطلوب و مناسب.
- انتخابی تیم ملی خط قرمز ماست؛ اما کسانی که در انتخابی تیم ملی به نتایج برتر دست پیدا میکنند، بر مبنای یکسری شاخصهای دیگر هم ارزیابی میشوند. نتایج برتر یعنی اینکه باید در ردهبندی برتر قرار گیرند؛ اول، دوم، سوم. اما شاخصهایی از جمله رسیدن به شرایط آمادگی جسمانی، روانی و فنی است. گاهی بعضی از قهرمانها در دورههای اردویی و اردوی تدارکاتی به آن شرایط نمیرسند و بعد کادرفنی تشخیص میدهد که روی نفرات دوم و سوم دست بگذارند. یک بحث بسیار مهم سابقه فنی و روانی کشتیگیر و حضورش در رقابتهای بینالمللی است.
- کشتیگیرانی داریم که در رقابتهای داخلی حتی در رقابتهای داخلی بینالمللی بسیار توانمندند، اما در میادین خارجی کمروحیه هستند. طبیعتاً اول شدن اینها در انتخابی تیم ملی هیچوقت نمیتواند اعتماد کادر فنی را جلب کند.
- در ارتباط با سیستماتیک شدن کشتی فرنگی، فدراسیون خیلی جدی است. سال 2015 - 2016 و سالهایی که پیش رو داریم، فکر میکنم این جدیت فدراسیون در عمل نشان داده خواهد شد.
- ما باید فرصت دهیم که کشتی فرنگی ما خودش خودش را پیدا کند. شاید یک جاهایی فدراسیون بتواند خیلی ورودهای مستقیمتری در کشتی فرنگی داشته باشد؛ اما اگر ما اجازه ندهیم کشتی فرنگی هم سعی و خطای خودش را طی کند و اجازه ندهیم کشتی فرنگی تصمیم بگیرد، حتی اگر اشتباه تصمیم بگیرد، هیچگاه ساختار فنی و مدیریتی مستقلی پیدا نخواهد کرد.
- شاید حالا با رویکردی که کمیته ملی المپیک و اتحادیه جهانی کشتی دنبال میکند، ما در آینده نه چندان دور شاهد خواهیم بود که رشتههای مختلف کشتی در المپیک وجود دارد که رشته آزاد و فرنگی دو رشته از آن رشتهها خواهند بود، یعنی به شدت موقعیت کشتی آزاد و فرنگی در اتحادیه جهانی کشتی در حال بازنگری است. اصلاً موضوع از این فضای کشتی آزاد و فرنگی بیرون خواهد آمد و در ادامه، از فضای کشتی فرنگی و آزاد بیرون خواهیم آمد.
- خیلی سادهانگارانه است که ما گمان کنیم فدراسیونها هستند که کرسیهای بینالمللی را کسب میکنند؛ آن هم در رشتهای مثل کشتی که در حال حاضر 54 مدال در المپیک دارد و کشورهایی که به دنبال کسب نتیجه در المپیک هستند بسیار جدی این موضوع را دنبال میکنند. اگر شما هر نمایندهای را در فدراسیون جهانی میبینید که صاحب کرسی است، جز با کمک و حمایت جدی مدیران ارشد دولتی، سازمانهای بینالمللی کلان و مطرح و حمایتهای جدی بنگاههای اقتصادی که اینها را ساپورت میکنند، نیست.
- روسیه الان یک موقعیت خیلی استثنایی در اتحادیه جهانی کشتی دارد. خیلی خوب است که ببینیم آقای پوتین برای این موضوع چقدر وقت میگذارد؟! رئیسجمهور روسیه با حجم گرفتاریهای اجرایی داخلی و بینالمللی که دارد، با تک تک قهرمانانی که در ازبکستان قهرمان جهانی میشوند کنار تشک تلفنی صحبت میکند و رئیس فدراسیون جهانی مکرر با ایشان ملاقات دارد و طبیعتاً نگاه به فدراسیون کشتی روسیه از جانب اتحادیه جهانی کشتی نگاه یک فدراسیون تنها نیست که حالا به اتکای رئیس فدراسیونشان که قهرمان کشتی جهان است، بخواهد موقعیتهای خوبش را به دست بیاورد. در واقع با دولت روسیه و توانمندیهای دولت روسیه در عرصههای بینالمللی مواجه است یا مثلاً با نماینده کشور آمریکا و دولت آمریکا.
- کره جنوبی اگر سالهاست نمایندگانی دارد، غیر از حمایتهای جدی دولت کره و و بنگاههای مالی ویژهای که این نماینده را نزدیک به دو دهه است ساپورت میکند، امکان نداشته بتواند جایگاه خود را حفظ کند.
- ما در خیلی از نهادهای بینالمللی نمایندگانی داریم که وجودش هیچ خیری برای کشور ما ندارد و صرفاً به دلیل خدمات ویژهای که به سایر افراد مجمع ذیربط ارائه کرده و اعتماد صاحب کرسیهای یک نهاد بینالمللی را کسب کرده، توانسته به آن نهاد وارد شود. الان هم آنجا به خدمتگذاری مشغول است؛ اما آن خدمت ملی و در جهت منافع ملی را انجام نمیدهد. اگر بخواهیم در اتحادیه جهانی نمایندهای داشته باشیم، باید بدانیم این موضوع قبل از اینکه یک موضوع فنی و ورزشی باشد، کاملاً یک موضوع سیاسی است.
- متأسفانه کشتی در چند دهه گذشته از زمان شکلگیری فدراسیون جهانی کشتی از چنین حمایتی به اعتقاد من محروم بوده و همواره این انتظار بوده که خود فدراسیون ملی بتواند در گردونه این رقابت نابرابر در برابر دولتها و بنگاههای اقتصادی بزرگ موفق باشد و موقعیتهای برتر مدیریتی پیدا کند و این اتفاق نیفتاده است.
- مهمترین کارکرد ورزش در عرصه بینالملل، کارکرد سیاسی است. کارکرد ورزش در حوزه داخلی است که ما به دو بخش اجتماعی و فرهنگی تقسیمش میکنیم؛ در حوزه بینالملل کارکرد غالب ورزش کارکرد سیاسی و بعد از آن اقتصادی است. تا وقتی مدیران ارشد ما چنین نگاهی را به ورزش نداشته باشند امکان ندارد بخواهند برای حمایت از نمایندگان ورزش در نهادهای بینالمللی هزینههای مدیریتی و در صورت لزوم مالی بپردازند.