counter create hit دروغی که به جنایت انجامید
۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹
کد خبر: ۱۲۶۷۵۶

دروغی که به جنایت انجامید

مردی که متهم به قتل و آتش‌زدن زنی جوان است، وقتی برای دفاع از خودش در دادگاه حاضر شد، دروغ‌های مقتول را انگیزه اصلی ارتکاب جنایت عنوان کرد.

شرق نوشت: متهم که مردی به‌نام کاظم است، یک‌سال قبل به اتهام قتل زنی به‌نام لیلا بازداشت شد. او در اعترافاتش به کشتن و آتش‌زدن جسد اعتراف کرد و گفت لیلا مدت‌ها با احساسات او بازی کرده‌ بود، به‌همین‌دلیل هم او را کشت.  خانواده لیلا خبر گم‌شدن او را به ماموران دادند. آنها گفتند این زن برای صحبت با مردی به‌نام کاظم از خانه خارج شد و دیگر بازنگشته. وقتی پلیس کاظم را شناسایی و بازداشت کرد، متوجه شد این مرد لیلا را به قتل رسانده و سپس جسدش را به آتش کشیده ‌است.

 

کاظم که مردی متاهل است، در اعترافاتش گفت: «مدتی‌قبل از شماره‌ای ناشناس پیامکی به من ارسال شد. فرد ناشناس در پیامک‌های بعدی خودش را لیلا معرفی کرد و بعد قرار گذاشتیم تا همدیگر را ببینیم. در این دیدارها لیلا به من گفت استاد دانشگاه ‌است و همسر و فرزند ندارد. وقتی رابطه ما جدی شد، به لیلا به‌شدت علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به او پیشنهاد دادم و قبول کرد، اما وقتی همه‌چیز قطعی شد، به من گفت شوهر و بچه دارد. آن‌قدر عصبانی شدم که او را کشتم و جسدش را سوزاندم.»

 

پرونده بعد از اعترافات متهم و صدور کیفرخواست علیه او، برای رسیدگی به شعبه٧١ دادگاه کیفری‌ استان تهران ارسال شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و برای متهم درخواست صدور حکم قانونی کرد، فرزندان مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. یکی از فرزندان مقتول که در جریان رابطه مادرش با متهم بود گفت: «روزی که مادرم با کاظم قرار گذاشت، من همراهش رفتم. چون پدرم به‌شدت معتاد بود و مادرم به‌خاطر اعتیاد او خیلی تحت‌فشار بود، به او اعتراضی نکردم.»

 

وی گفت: «متهم از مادرم خواستگاری کرده‌ بود. مادرم می‌خواست به او بگوید شوهر دارد و به همین‌خاطر هم روز حادثه خواست با او تنها صحبت کند. وقتی من به خانه رفتم و منتظر مادرم شدم، دیگر به تلفنش جواب نداد و متوجه شدم بلایی سرش آمده است. متهم ضمن‌اینکه مادرم را به قتل رسانده و جسدش را سوزانده‌، نزدیک‌به ٣٠میلیون‌تومان طلای او را هم به سرقت برده ‌است.»

 

در ادامه جلسه به دستور هیات قضات، متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «بعد از اینکه با لیلا آشنا شدم، به او وابستگی شدیدی پیدا کردم. لیلا با حرف‌هایش هرروز بیشتر از قبل مرا به خودش وابسته می‌کرد. در اولین ‌دیداری که با هم داشتیم، دخترش را با خود آورده‌ بود. او به من گفت استاد دانشگاه است و این دختر هم از شاگردانش است. وقتی درباره اینکه چرا خانواده ندارد با هم صحبت کردیم، گفت شوهر و فرزندی داشته که آنها را در تصادف از دست داده است و حالا تنها زندگی می‌کند. این رابطه ما را بیشتر به‌هم نزدیک کرد تا اینکه به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم قبول کرد. روزی که قرار بود عقد کنیم دوباره با دخترش که به من گفته‌ بود شاگردش است سر قرار آمد و بعد از او خواست که برود و گفت بعدا با او تماس می‌گیرد. سوار ماشین من شد. با هم به خانه من در خیابان شوش رفتیم و چندساعتی با هم بودیم. غذا خوردیم و صحبت کردیم بعد از خانه خارج شدیم. به او گفتم با محضردار صحبت کردم و او برای جاری‌کردن صیغه منتظر است، در ماشین بودیم که واقعیت را گفت. او به من گفت واقعیت این است که نمی‌تواند با من ازدواج کند چون شوهر و سه‌فرزند دارد. گفتم چرا وارد رابطه با من شدی. جواب داد چون شوهرم معتاد است. آن‌قدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و دوضربه با مشت به سرش کوبیدم که سرش به ستون وسط در ماشین، که سمند بود برخورد کرد. بعد دستانم را دور گردنش انداختم و فشار دادم، وقتی فوت شد جسد را به محلی خلوت بردم و در آنجا به آتش کشیدم.»متهم درباره اینکه طلاهایی را که اولیای‌دم مدعی‌ هستند، همراه مقتول بوده، چه کرده ‌است، گفت: من طلایی ندیدم و اصلا به وسایل لیلا دست نزدم.  هیات قضات بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل مدافع او برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: