استاد شهید مرتضی مطهری پیشگام تجزیه و تحلیل مسایل مربوط به «زن» در عصر ماست، در دوران سیاهی که زنان جامعه ما را با اسم «تمدن و تجدد»، به فساد و تباهی سوق می دادند و از سوی دیگر، قوانین حیات بخش اسلام، مورد هجوم خودباختگان قرار گرفته بود، استاد فقید با استفاده از مایه های عمیق علمی و بینش گسترده، با زبان و قلم خویش، به تبیین دیدگاههای اسلام پرداخت و این راه باریکتر از مو را در میان امواج «تحجرگرایی» و «تجددمآبی» با استواری و موفقیت پیمود، نتیجه این تلاشهای ارزشمند، آثار گرانقدری است که به صورت کتاب، مقاله، نوار سخنرانی و یادداشتهای متفرقه به جای مانده است.
گفتنی است که هر چند در طول دو دهه اخیر و بخصوص در اثر «انقلاب اسلامی»، این گونه مسایل روند تکاملی خود را طی کرده اند، ولی هنوز هم اندیشه های استاد، طراوت خود را حفظ نموده است و البته دقت در آن، زمینه تحقیق و تفحص بیشتر از سوی پژوهشگران را فراهم خواهد آورد و نیز یادآور می شویم که آن بخش از مطالب استاد که در این مقالات بدون ذکر منبع آمده است، همه از متن سخنرانیهای استاد شهید است که در دسترس خوانندگان ارجمند قرار می گیرد.
* * * *
زن و دخالت در امور سیاسی
آیا زن می تواند مسؤولیتهای سیاسی جامعه را به عهده بگیرد؟
آیا اسلام اجازه داده است که زنان اداره اجتماع را عهده دار شوند؟
قبل از پرداختن به پاسخ، توضیح چند مقدمه لازم است:
1ـ طرح اصل مسأله و ترسیم مرزهای بحث:
آیا فعالیت زنان در خانه محصور است و آنان اجازه هیچ گونه فعالیت بیرون از خانه را ندارند؟
اگر چه در تصور برخی، فعالیت مجاز زن در خانه، و به خانه داری، شوهرداری و بچه داری، محدود می گردد، ولی هرگز این نظریه را به اسلام نمی توان نسبت داد:
«اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد.»(1)
«آنچه اسلام می گوید، نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم می کنند، یعنی محبوسیت زن در خانه ... حبس کلی زن در خانه، نوعی مجازات بود که به طور موقت در اسلام برای زنان بدکاره مقرر شد»(2)
فعالیتهای بیرون از خانه زنان را در چند مرحله باید مورد بررسی قرار داد:
مرحله اول:
فعالیتهای غیر اجتماعی، مثل تأسیس یک مؤسسه خیاطی. در این مرحله استاد شهید با صراحت فرموده اند:
«به طور قطع به این مفهوم عام نمی شود گفت که هر کار غیر از خانه داری برای زن ممنوع است. مثلاً زنی بخواهد یک مؤسسه خیاطی داشته باشد، این هم ممنوع باشد! نه، احدی چنین حرفی را نزده است و نخواهد زد».
مرحله دوم:
فعالیتهای اجتماعی، مثل خدمت در مؤسساتی که فعالیت اجتماعی دارند. در این مرحله نیز مسأله روشن است:
«به طور قطع و یقین هر کار اجتماعی را نمی شود برای زن ممنوع دانست، ما دلیلی نداریم که اگر کاری از جنبه شخصی خارج و اجتماعی شد، برای زن جایز نیست، و در عصر حاضر هم کسی را پیدا نمی کنید که بگوید کارهای اجتماعی به طور کلی ممنوع است».
مرحله سوم:
کارهای دولتی. آیا می توان قسمتی از کار یک دولت و نظام حکومتی را به زنها سپرد هر چند آن کار جنبه سیاسی نداشته باشد؟ مثل فعالیت در پست و تلگراف یا آموزش و پرورش؟ در این مرحله نیز استاد فرموده اند:
«صرف اینکه یک کار دولتی باشد، دلیل بر ممنوعیتش نمی شود.»
مرحله چهارم:
کارهای اجتماعی که به عنوان «ولایت» و سرپرستی جامعه تلقی می شود. این گونه امور ولایی، دو گونه است:
الف) ولایت خاصه یعنی سرپرستی برخی اموال یا افراد، مثل اینکه یک زن، متولی و سرپرست اوقاف باشد و یا سرپرستی صغار (بچه های بی سرپرست) را به عهده بگیرد، استاد در این باره فرموده اند:
«آیا می شود زن را وصیّ یا قیّم بر صغار، یا ولی بر اموال قرار داد؟ این قطعی است که هیچ مانعی ندارد، نمی شود گفت که چون زن است، زن بودن مانع است که او «قیم» بر صغار یا «ولیّ» بر اموال باشد، کما اینکه مسأله تولیت اوقاف هم همین طور است.»
ب) ولایت عامه یعنی سرپرستی عمومی جامعه. تنها در این قسمت است که مسأله نیازمند بحث و بررسی است و ادله مختلفی مطرح است و ما نیز تنها در همین مورد به بحث خواهیم پرداخت.
2ـ شیوه بحث:
دخالت در امور سیاسی به معنایی که مطرح نمودیم یعنی ولایت عامه، از دو جنبه قابل بحث است:
الف) جنبه عقلی.
ب) جنبه شرعی.
از آن رهگذر که در بحثهای بعدی، مسأله را از جنبه شرعی پی گیری خواهیم نمود، و ادله موافق و مخالف را ارزیابی خواهیم کرد، لذا در این مقدمه به جنبه عقلی آن نیز اشاره می کنیم، آنچه در این باره اهمیت دارد، این است که پاسخ این سؤال را بیابیم.
«آیا زن و مرد هیچ گونه تفاوتی از نظر دخالت در امور سیاسی ندارند؟»
در برخی از حقوق، از نظر عقل تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، مثلاً در «حق تحصیل» تبعیضی نمی توان قایل شد، بیان استاد چنین است:
«واقعا انسان وقتی حساب می کند می بیند که حق درس خواندن چیزی نیست که کسی بتواند میان زن و مرد تبعیض قایل بشود و بگوید مرد این حق را دارد و زن ندارد. خداوند، فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده، دز زن هم قرار داده، و منع او (زن) چیزی جز جلوی استعداد خدادادی را گرفتن نیست.»
ولی آیا در مورد دخالت در امور سیاسی هم مسأله به همین روشنی است؟ یعنی به صورت قطعی و ضروری می توان ادعا کرد که هیچ تفاوتی در این جهت بین زن و مرد وجود ندارد؟
بسیاری از دانشمندان، نه تنها این «تساوی» را مشکوک تلقی کرده اند، بلکه حتی صریحا آن را «نفی» نموده اند. مثلاً «ویل دورانت» می نویسد:
«توجه زن به امور خانوادگی است و محیط او معمولاً خانه خویش است. اگر گاهی در سالهای جوانی مفتون عبارات اصلاحات سیاسی می گردد و احساس خود را به همه جنبه های انسانی بسط می دهد، پس از یافتن شوهر وفاداری، از تمام آن فعالیتها چشم می پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از این فداکاری عمومی بیرون می کشد و به شوهرش یاد می دهد که حس وفاداری شدید خود را به خانه محدود کند ... زن، آنجا که مرد خیالی سرگردان را به مرد فداکار و پای بست به خانه و کودکان خود، تبدیل می سازد، عامل حفظ و بقای نوع است.
طبیعت (زن) به قوانین و دولتها اعتنایی ندارد. عشق او به خانواده و کودک است، اگر در حفظ اینها موفق باشد به دولتها و دودمانهای سلطنتی بی قید و بی علاقه است و به کسانی که سرگرم تغییر قوانین اساسی هستند می خندد»(3)
به هر حال، عده ای بر تواناییهای سیاسی زن، به دیده تردید می نگرند و شاهد آن را حضور کم رنگ آنان در صحنه سیاست جهان می دادنند. در حالی که در بسیاری از کشورهای به اصطلاح پیشرفته، هیچ مانعی برای ورود آنها به صحنه سیاست وجود ندارد، ولی آنها یا خود «نخواسته» و یا «نتوانسته اند» به صورت فعال در این صحنه، حضور داشته باشد و این امری است که باید در جای دیگر به تفصیل بدان پرداخت.
البته برخی از تفاوتهای روانی بین مرد و زن وجود دارد که این تفاوتها در مسایل سیاسی بدون تأثیر نخواهد بود، استاد شهید، در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، به این تفاوتها اشاره نمودند:
«میل مرد به کارهای پرحرکت و جنبش بیشتر از زن است، احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلح جویانه و بزمی است. احساسات زن از مرد جوشانتر است. زن از مرد سریع الهیجان تر است. یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست، زودتر و سریعتر تحت تأثیر احساسات خویش قرار می گیرد؛ مرد سرد مزاج تر از زن است.»(4)
در باره دخالت بانوان در مدیریت سیاسی جامعه از حیث محدوده «توانایی» و نیز محدوده «خواهش و رغبت زن» به صورت روشن نمی توان نظر داد؛ بیان استاد چنین است:
«اگر تمام منعهای قانونی چه دینی و چه غیر دینی را بردارند، و به زن و مرد متساویا، حق دخالت در امور سیاسی را بدهند، پیش بینی نمی شود که زنها عملاً بخواهند و یا بتوانند دوش به دوش مردها، سیاست دنیا را اداره کنند و یا بر مردها پیشی گیرند.»
البته این مسأله خود مستقلاً درخور بحث و بررسی است و ما در این مقدمه هرگز در صدد بررسی همه ابعاد آن نبوده و نیستیم، تنها، مقصودمان توجه به این نکته است که حضور زنان در مرحله مدیریت سیاسی، از نظر استاد شهید:
«از جنبه عقلی و فطری در حدی نیست که ما مجبور باشیم آن را بپذیریم و بعد به دنبال آن برویم که آیا چنین حرفی را که برخلاف عقل و فطرت است، اسلام گفته یا نه».
ناگفته نماند چنان که در این سلسله مقالات ملاحظه خواهید نمود، استاد شهید در بررسی فقهی مسأله و ارزیابی ادله موافقین و مخالفین، استدلالهای فقهی مخالفین مدیریت سیاسی زن را کافی نمی داند.
3ـ شرط فقاهت و افتاء:
از آنجا که محور بحث در زمینه «زن و سیاست»، سرپرستی و مدیریت جامعه در سطح وسیع است و از سوی دیگر، ولایت در این سطح، نیاز به «اجتهاد و فقاهت» دارد، از این رو توانایی زن، در رسیدن به این مرحله، باید مورد ارزیابی قرار گیرد، و مشخص گردد که آیا برای زنان در دستیابی به این شرط محدودیت و مانعی وجود دارد؟
به تعبیر دیگر، «حاکم شرعی» که دارای «ولایت» است باید «فقیه جامع الشرایط» باشد؛ آیا زن نیز می تواند «فقیه واجدالشرایط» بشود؟
اگر در این مرحله پاسخ مثبت باشد، آنگاه نوبت به بحث اصلی می رسد که آیا ولایتی که برای «فقیه مرد» قرار داده شد است، «فقیه زن» نیز همان ولایت را داراست؟
سؤال اول را به دو شکل می توان مطرح کرد:
الف) آیا زن می تواند فقیه و مجتهد باشد؟
استاد در پاسخ به این سؤال فرموده اند:
«در اینکه زن می تواند مجتهد باشد، رأیش برای خودش معتبر باشد، هیچ شک و بحثی نیست.»
پس برای فقاهت، به معنی استنباط احکام، مرد بودن شرط نیست، و زنان نیز با طی مراحل علمی می توانند مجتهد و صاحب نظر باشند، و در این صورت، به رأی خود عمل خواهند کرد، و اجازه «تقلید» نخواهند داشت.
ب) آیا زن می تواند مرجع تقلید شود و دیگران از او تقلید کنند؟
استاد پاسخ داده اند:
«به طور قطع هیچ دلیلی نداریم بر اینکه «افتاء» منحصر به مرد است. بلکه اگر زن، شرایط دیگر را دارا باشد، مساوی با مرد است، و مانند مرد می تواند مرجع تقلید باشد، و اگر فرض کنیم در شرایطی هستیم که یک زن «اعلم» از مردها و عادل است، و دیگر شرایط را هم داراست، روی ادله فقهی باید بگوییم تقلید از آن زن جایز است و بلکه تقلید آن زن واجب است.»
البته در بحثهای بعدی مسأله افتاء و مرجعیت فقیه زن را از دیدگاه استاد شهید به صورت مبسوط تر مطرح خواهیم کرد.
برخی از مراجع اخیر مثل آیت اللّه العظمی حکیم نیز همه ادله شرط «مرد بودن» در مرجع تقلید را نفی کرده اند.(5) همچنین برخی از محققین معاصر بر این نظر اظهار تمایل نموده اند.(6)
اینک، پس از طی این مقدمات، نوبت بدان می رسد که ببینیم آیا ولایتی که برای مُفتی و مرجع واجد شرایط قرار داده شده است، زن مجتهد نیز همان ولایت را داراست؟ همچنین باید به این مسأله بپردازیم که زنان تا چه حدی می توانند در سرنوشت سیاسی جامعه دخالت داشته باشند؟ اجمال سخن این است که به تعبیر استاد شهید:
«جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی، بدون شرکت زنها قابل دوام نیست.»(7)
تفصیل آن را در بحثهای آینده ملاحظه خواهید نمود.
پاورقیها:
1ـ مسأله حجاب، ص87.
2ـ مسأله حجاب، ص224.
3ـ لذات فلسفه ویل دورانت، ص149.
4ـ نظام حقوق زن در اسلام، ص206.
5ـ مستمسک عروة الوثقی، ج1، ص43.
6ـ زن در آینه جلال و جمال، آیت اللّه جوادی آملی، ص376.
7ـ پیرامون جمهوری اسلامی، استاد مطهری