counter create hit طالقانی، مجاهدی که از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود
۱۹ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۴
کد خبر: ۱۴۶۵۴
فراز و فرود سیاسی ابوذر انقلاب؛

طالقانی، مجاهدی که از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود

سید محمود طالقانی یکی از مخالفان فعال و سرسخت حکومت پهلوی بود و به واسطه مخالفت های دامنه دار چندین بار دستگیر و روانه زندان شد. وی از طرفداران دکتر مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت و در سال ۱۳۳۹ جزء هیات موسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد

از زمان کودتای 28 مرداد و طرفداری سید محمود طالقانی از دکتر مصدق، وی همواره  تحت پیگرد سیاسی بود. موسس نهضت ملی ایران، در فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود بواسطه موضع گیریهای منحصر بفرد ، همواره در نوک پیکان حمله بدخواهان بود. وی مخالف پوشش اجباری زنان بود. در جلسه ای از جلسات مجلس خبرگان بر روی زمین نشست تا رسانه ها و بدخواهان در آن زمان حرکت وی را نوعی اعتراض به یکی از مصوبات مجلس تلقی نمایند. آیت الله سبحانی دراین باره می گوید: «درباره نحوه استقرار ایشان در مجلس خبرگان، تفسیرهای عجیبی بیان شد که من از آن ناراحتم، کاری هم ندارم که این تفاسیر به نفع یا ضرر چه کسی است، واقعیت این است که مرحوم طالقانی مایل بودند مجلس خبرگان در یک مسجد تشکیل شود، حدود نیمی از یک جلسه را هم روی زمین نشست، اما وقتی مشخص شد که بهتر است جلسات در همان محل تشکیل شوند و همه هم آن را پذیرفتند، مثل بقیه روی صندلی و یکی دو بار هم کنار بنده نشست که تصاویر آن موجود است، اساساً منش ایشان به‌ گونه‌ای بود که به خواست اکثریت احترام می‌گذاشت. می‌دانید که روحانیون چندان اهل روی مبل و صندلی نشستن نیستند؛ به همین دلیل هم یک بار مشاهده کردم که ایشان پس از اتمام یکی از جلسات، از صندلی پایین آمد و روی زمین نشست و دیگران هم دورشان نشستند، علت اینکه صندلی را ترک کرد و روی زمین نشست، اعتراض به اصلی از اصولی که تصویب شده بود، نبود. حالا از اینکه برخی از اصول مورد قبول ایشان بود یا نبود، اطلاعی ندارم، ولی این عمل ایشان به عنوان اعتراض نبود، عصا دستشان بود و خسته شده بود و گفت: بیایید روی زمین بنشینیم، آمد و نشست و عده‌ای از دوستانش هم دورش نشستند و با هم صحبت ‌کردند. بعدها و به‌ ویژه پس از رحلت ایشان، دیدم در بعضی از مطبوعات نوشتند که ایشان به عنوان اعتراض، قهر کرده و روی زمین نشسته است، این، هیچ حقیقت ندارد و علت روی زمین نشستن ایشان مثل آفتاب در نظر من روشن است. به هر حال ایشان در خبرگان کمتر صحبت می‌کرد و بیشتر گوش می‌داد و اگر هم نظری داشت، از طریق یادداشت برای ریاست مجلس می‌فرستاد که شاید آن یادداشت‌ها حفظ شده و یا در میان اسناد آن مجلس باشد، این چیزهایی است که من از آن مرحوم در خاطر دارم». 


سید محمود طالقانی یکی از مخالفان فعال و سرسخت حکومت پهلوی بود و به واسطه مخالفت های دامنه دار چندین بار دستگیر و روانه زندان شد. وی از طرفداران دکتر مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت و در سال ۱۳۳۹ جزء هیات موسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد . طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره جبهه ملی ایران را انجام داد. او همچنین در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود .او در دوره‌های مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد کشف حجاب و نهضت ملی شدن نفت ، "نهضت مقاومت ملی" ، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت و همچنین بارها به دلایل مختلف از جمله پناه دادن سید مجتبی نواب صفوی که در آن زمان فراری محسوب می‌شد یا ارائه آموزش‌های مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیه‌های اعتراضی به تبعید و زندان محکوم شد. پدر وی نیز که از راه ساعت سازی روزگارمی‌گذراند؛ازمبارزین‌علیه‌سلطنت‌رضاخان‌وهمکارمرحوم‌مدرس‌بود. 

 پیروزی انقلاب اسلامی در ایران زمینه ساز رشد جایگاه سیاسی وی شد. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهده دار و پس از آن، با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده اول این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در مرداد همان سال از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از ارتحال ۵ نماز جمعه را برگزار کرد. وی پس از انقلاب از مخالفان اعمال پوشش و حجاب اجباری برای زنان بود و استفاده از آن را اختیاری عنوان می‌کرد. خود نقل می کند: نخستین بار در سال‌ 1318 در چهارراه‌ گلوبندک‌ مأموری‌ به‌ زنی‌ توهین‌ می‌کند و می‌خواهد چادر از سر او بردارد، و او به‌ دفاع‌ از آن‌ زن‌ برمی‌ خیزد ‌ با مأمور رضاخانی‌ گلاویز می‌شود. او را به‌ اتهام‌ اهانت‌ به‌ مقامات‌ عالیه‌ی‌ مملکت‌ بازداشت‌ و محکوم‌ می‌کنند وسید محمود اولین‌ زندان‌ خود را تجربه می کند. بعد از جریان‌ شهریور 1320 کانون‌ اسلام‌ را تشکیل‌ می‌دهد ودر این‌ کانون‌ سلسله‌ سخنرانیهایی‌ در جهت‌ ارشاد مردم‌ ایراد می کند. مجله‌ای‌ از طرف‌ این کانون‌ منتشر می‌شد که‌ شالوده‌ی‌ دوستی‌ وی با مهدی‌ بازرگان‌ و  دکتر سحابی‌ ریخته‌ می‌شود که‌ تا پایان‌زندگی‌ادامه‌داشت‌. در اردیبهشت‌ سال‌ 1340 همراه‌ با بازرگان‌ و آقای‌ دکتر سحابی‌ نهضت‌ آزادی‌ ایران‌ را تشکیل‌ می‌دهند

گشاده رویی اش با جریانها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی یکی دیگر از مستمسک های مخالفان بود. آنگونه که در کتاب خاطرات آیت الله منتظری آمده وی از جمله مخالفان گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شمرده می شود. روحانی همیشه معترض، سالهای سیاسی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت تا به نهضت امام خمینی پیوست. سید مورد علاقه مردم کوچه و بازار بود و همواره رابطه عمیقی با مردم داشت.


پس‌ از 40 سال‌ مبارزه‌، تبعید و زندان‌ در شامگاه‌ هشتم‌ آبانماه‌ 1357 بر اثر قیام‌ خونین‌ و حماسه‌ آفرین‌ ملت‌ ایران‌، درهای‌ زندان‌ قصر به‌ روی‌ او باز می‌شود. 

پدر می‌گوید: «همین‌ که‌ در آن‌ وقت‌ شب‌ از زندان‌ بیرون‌ آمدم‌ آنچه‌ را درباره‌ی‌ تولد تازه‌ و حرکت‌ خروشان‌ مردم‌ در روزنامه‌ها خوانده‌ بودم‌ و به‌ وسیله‌ی‌ اشخاصی‌ که‌ به‌ زندان‌ می‌آمدند شنیده‌ بودم‌، به‌ چشم‌ خود دیدم‌. در همان‌ لحظه‌ احساس‌ کردم‌ با مردمی‌ دیگر روبه‌ رو هستم‌. مردمی‌ به‌ حرکت‌ درآمده‌، لباس‌ غفلت‌ و سستی‌ قرون‌ از تن‌ به‌ درکرده‌ و عازم‌ به‌ سوی‌ هدف‌، از مبدأ اللّه‌ در مسیر لااله‌ الا اللّه‌، و در پشت‌ سرسالک‌ آگاه‌ به‌ راه‌ روح‌ اللّه»‌.


خروج غیر منتظره از تهران


بواسطه سابقه زیاد سیاسی و مذهبی و برخورداری از منش آزاد منشی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مورد احترام و حمایت امام خمینی قرار داشت. و آنگونه که آیت الله هاشمی در خاطرات خود نقل می کند: پس از دستگیری پسر آیت الله طالقانی و متعاقب آن خروج غیر منتظره وقهرگونه آیت الله طالقانی از تهران از این حادثه و رفتن به نقطه نامعلومی که به جز افراد خاص، کسی به ایشان دسترسی نداشته باشد، امام بلافاصله دستور دادند، مساله بررسی شود و حاج احمد آقا را برای دلجویی از ایشان فرستاد. احمد آقا با کشف محل اختفای آیت الله طالقانی خود را به ایشان رساند. به احمد آقا تاکید شده بود که در آن روزها در کنار آیت الله طالقانی باشد و ایشان را ترک نکند. زیرا بیم آن می رفت که منافقین دور ایشان جمع شوند و با ایجاد جنجال باعث تضعیف انقلاب و انقلابیون شوند. پس از دیدار احمد آقا با آیت الله طالقانی و متعاقبا دیدار آقای طالقانی با امام و سپس سخنرانی مفصل وی در مدرسه فیضیه قم و تاکید شان بر این جمله که : « مخالفت با رهبری و شخص امام مخالفت با دین اسلام است » راه سوء استفاده گروههای سیاسی مخالف را بست. انصافا امام نیز خیلی ایشان را دوست داشت. و پس از فوت ایشان در نوزده شهریور 1358 این جملات ارزشمند را گفت که: « عمر طولانى این عیب را دارد که هر روز عزیزى را از دست مى‏دهد و به سوگ شخصیتى مى‏نشیند و در غم برادرى فرو مى‏رود....او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچگاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکى پس از دیگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت.(امام به روایت آیت الله هاشمی، ص289 ؛ و صحیفه امام،ج‏9 ،ص486)


امام گفت: پسر ایشان را آزاد کنید


در روایت دیگری در کتاب «برای تاریخ می نویسم»  محسن رفیق‌دوست ازبرخورد امام خمینی با موضوع دستگیری پسر آیت‌الله طالقانی اینگونه نقل می کند که :   


آقا مجتبی، پسر آقای طالقانی، از سوی سپاه دستگیر شد. ایشان عضو سازمان مجاهدین بود و در جریان تغییر موضع داده ها یا به اصطلاح اپورتونیست ها پرونده کارهای خلاف داشت؛ از جمله قتل یکی از دختران سازمان مجاهدین. آیت الله طالقانی به محض اینکه پسرش دستگیر شد قهر کرد و از تهران بیرون رفت. پرس و جو کردیم و فهمیدیم در باغ کسی به نام احمد علی بابایی در شمال است. امام مرا خواستند و رفتم. توضیح خواستند. پرونده مجتبی را خدمتشان دادم. امام خوب مطالعه کردند و فرمودند: «اگر این پرونده متعلق به احمد، پسر من، بود و شما او را دستگیر می کردید، من از شما تشکر می کردم. اما چه کنم که مربوط به آقای طالقانی است و ایشان گردن انقلاب خیلی حق دارند.» بعد گفتند: «شما بروید پسر ایشان را آزاد کنید و به هر نحو از ایشان دلجویی کنید.»


این مرد، به جاى دیگرى متّصل است


آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه در 29/6/1373 در باره آیت الله طالقانی فرمودند: مرحوم آیت اللَّه طالقانى که هم روحانى و داراى معرفت و مقامات علمى و هم آدم سیاسى و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمى‌ترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتى باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها مى‌زند! مگر مى‌شود؟!» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزى انقلاب بود؟ یعنى تا همین اواخر، حتّى مردى مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته‌ى شلاق خورده‌ى شکنجه کشیده، مى‌گفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جاى دیگرى متّصل است و از جاى دیگرى حرف مى‌زند». (پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری)


از حبس کوچک به حبس بزرگ


توجه و علاقه امام به آیت الله طالقانی بواسطه خدماتی ارزنده ای که برای مذهب اسلام و آگاهی بخشی به مردم و همچنین مبارزات سیاسی انجام داده اند، در کلام و پیام امام نیز از برجستگی های خاصی برخوردار است. همین بس که اشاره شود به : پس از آزادی سید محمود طالقانى از زندان حضرت امام از نوفل لوشاتو نامه ای  به ایشان می نویسند و در باره آزادی اش از زندان اینگونه بیان می دارد که شما اکنون که از حبس کوچک به حبس بزرگ منتقل شدید  وسپس به نکوهش حکومت وقت و فرهنگ و منطق شاه اشاره می کند که چگونه دست به جنایات تعجب‏آورى می زند: «...این مسأله امر طبیعى است که شخصیتهایى مثل جنابعالى، که عمر گرانمایه خود را در راه آزادى و استقلال کشور و مخالفت بى‏امان با دستگاه جبار و غارتگران بین المللى صرف نموده‏اند، در حبس و شکنجه به سر برند و از آزادى محروم باشند. آزادى امثال جنابعالى بر خلاف منطق شاه و موازین دولت اوست. فشار اراده آهنین ملت به طورى اعصاب شاه را خرد کرده است که دیوانه وار دست به جنایات ننگ‏آورى زده است که روى تاریخ را سیاه نموده. به طورى که مستحضر هستید دست به جنایات تعجب‏آورى زده! در شهرستانها دسته‏هاى ناشناس از کولیها و اجیرها با چماق و قداره و پشتیبانى قواى انتظامى به جان مردم افتاده و جنایاتى به بار آورده و مى‏آورند. دولت- که باید حافظ نظم باشد- و قواى انتظامى او، به صورت مخرّب و قواى تخریبى درآمده است.


...شما اکنون که از حبس کوچک به حبس بزرگ منتقل شدید، با این حقایق عجیب و لغات تازه مواجه هستید ولى از طرف دیگر با یک تحول عظیم روحى ملت از حیث شناخت، و تحول عملى عظیمتر از حیث عمل مواجه هستید. توده‏هاى مردم که قبل از نهضت عظیم اسلامى، نظام شاهنشاهى را مظهر ملیت و مدار عظمت کشور مى‏دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع، و از جزاف گوییهاى شاهان و گویندگان دربارى و مدیحه سرایى آنان، کشور را در سایه رهبرى شاه مترقى و پیشرفته تا دروازه تمدن بزرگ مى‏پنداشت و استقلال مملکت را در زیر پرچم شاهنشاهى، بیمه شده به حساب مى‏آورد، با یک جهش و شناخت همگانى، تمام پایه‏ها و کنگره‏هاى این قصر خیالى ناگهان فرو ریخت و محتواى این لغات و الفاظ فریبنده و بزک شده ظاهر شد، و تهى بودن این طبلهاى پر سر و صدا از محتوا معلوم گردید، و ورشکستگى اقتصادى و به غارت رفتن بیت المال و تباهى کشاورزى و وابستگى فرهنگى و ارتشى برملا گردید». (صحیفه امام، ج‏4، ص: 259)


دردسر عمر طولانی


پس از آنکه مرحوم طالقانی دار فانی را وداع گفتند حضرت امام در پیامی به همین مناسبت به ملت ایران ، و در جملاتی جالب فرمودند: یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت:«... عمر طولانى این عیب را دارد که هر روز عزیزى را از دست مى‏دهد و به سوگ شخصیتى مى‏نشیند و در غم برادرى فرو مى‏رود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقاى طالقانى از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلى با اجداد گرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و براى ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه. آقاى طالقانى یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکى پس از دیگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت مى‏دهم». (صحیفه امام، ج9،ص476)


 طالقانى مستقیم فکر و مستقیم عمل مى‏کرد


اوج ارجگذاری امام به مقام آیت الله طالقانی در دیدار با خانواده آن مرحوم اتفاق می افتد که با بیان جملات احساسی بسیار جالب به تجلیل از مجاهدات آقاى طالقانى وهمچنین لزوم استقامت و رهایى از وابستگى‏ تاکید می کند.در این سخنرانی اشاره دارد که : خط فکری وی را صراط مستقیم بود و همین راز ماندگاری و علاقه مردم به ایشان شده است. در فرازی ایشان را نه غربزده و نه شرق‏زده، بلکه اسلامزده برشمرد، کسی که دنبال تعلیمات اسلام بود و براى یک ملت مفید ؛ و رفتنش ضایعه بود. حضرت امام می فرماید: «... نمى‏دانم من باید به شما تسلیت بدهم، یا شما باید به من، یا هر دو به هم؟ من به شما تسلیت بدهم که یک پدر بزرگى را از دست داده‏اید و شما به من که یک برادر عزیزى را از دست دادیم؛ و همه به ملت که یک خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام که یک مجاهدى را از دست داده است. لکن ما از خدا هستیم و از آنجا آمدیم و به آنجا برمى‏گردیم. انّا للَّه؛ ما از خداییم؛ مال خداییم، ما چیزى نداریم خودمان، هر چه هست از اوست، و به سوى او مى‏رویم. و باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور به آنجا مى‏رویم. آیا در اینجا که هستیم، در خدمت حق تعالى و خدمت خلقیم، مجاهده مى‏کنیم در راه خدا، به صراط مستقیم ربوبیت مشى مى‏کنیم یا انحراف داریم؟ اگر انحراف داشته باشیم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ که تعبیر به مغضوب علیهم شده است و چه طرف راست که تعبیر به ضالّین شده است در مقابل طریق مستقیم و صراط مستقیم اگر از این راه مستقیم رفتیم، از اینجا که حرکت کردیم راه مستقیم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشیم غربى نباشیم، مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار،مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لا نهایت، سعادتمندیم و ملتى را سعادتمند کردیم. و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به یمین، انحراف به یسار باشد، منحرف هستیم. و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامى داشته باشیم، ملتى را منحرف مى‏کنیم. مرحوم آقاى طالقانى مستقیم بود، مستقیم فکر مى‏کرد؛ مستقیم عمل مى‏کرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرق‏زده، اسلامزده بود، دنبال تعلیمات اسلام بود و براى یک ملت مفید بود، و رفتنش ضایعه است، لکن او پیوست به آنجایى که براى او تهیه شده است؛ مقامى که براى او تهیه شده است.گرفتاریهاى کشور ما زیاد است و ما احتیاج داشتیم به یک شخصى مثل آقاى طالقانى. لکن این طور نیست که ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شکست خورده باشیم». (صحیفه امام، ج9،ص513و514)


چرا کشور به طالقانی نیاز داشت؟


«...مردم به عنوان اینکه اینها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند همه ما این طورى هستیم. به عنوان اینکه ما یک آدمى هستیم، خدمتگزار اسلام هستیم ،مردم ما را مى‏پذیرند؛ و الّا چشم و ابروى سیاهى که ما نداریم که مردم براى خاطر او ما را بپذیرند. اینها مى‏دانند که ماها خدمتگزار هستیم به آنها و خدمتگزارها را به آنها علاقه دارند. این مردمى که به آقاى طالقانى این قدر اظهار [علاقه‏] کردند این واقعاً براى این است که آن آقا نوشته است که چون ایشان دمکرات بود از این جهت این قدر مردم [...]، آن چیزها را که مردم مى‏بوسیدند، آن کلنگى که قبر ایشان را کنده بود مى‏بوسیدند، این براى آن بود که ایشان یک مردى بود دمکرات بود؟ این جورى بود؟! یا نه، این یک روحانى بود، مردم روحانیها را مظهر نبوت مى‏دانند و مظهر امامت مى‏دانند. و در آن حرفهایى که من دیروز زدم، شاید فردا بشنوید، این است که ببینیم مردم چه مى‏گویند. ما یکوقت این است که مى‏رویم توى اتاق مى‏نشینیم و هر چه دلمان مى‏خواهد مى‏نویسیم: این براى خاطر این بود، این براى خاطر آن بود! یکوقت مى‏خواهیم ببینیم که این مردم که انقلاب کردند و همچو اظهارِ- عرض مى‏کنم که- مصیبت کردند چه چیز مى‏گفتند. جز این بود که مى‏گفتند: اى سید ما، سرور ما، «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى است». اینها به عنوان «نایب پیغمبر» مى‏شناختند ایشان را. از این جهت آن کلنگ را مى‏بوسیدند. مثل آن است که ضریح حضرت معصومه را مى‏بوسند. به طلا و نقره و به آهن علاقه نیست. این یک اظهار علاقه‏اى است نسبت به خدا و نسبت به پیغمبر و نسبت‏ به اینها. اینها از این مسائل خوفشان برداشت! یک سید پیرمرد وقتى از توى این جمعیت مى‏رود این طور مى‏شود و هزار نفر از حزب دمکرات اگر از بین برود مردم شادى مى‏کنند! این خوف دارد از این. و ما هم نباید آنها را تأییدشان کنیم؛ براى اینکه آنها هم مى‏خواهند یک جایى داشته باشند؛ دست و پا مى‏زنند که یک فکرى براى خودشان بکنند؛ و لکن ما باید فکر این معنى باشیم که این ملت ما از چه ضربه دیده تا حالا؛ و باید با چه عصایى حالا راه برود که آن ضربه‏ها را نخورد». (صحیفه امام، ج‏9، ص: 525)


به خیال خود تحلیل نکنیم


حضرت امام سپس در مدرسه فیضیه‏ قم به بیان دیگری از ابعاد شخصیت آقاى طالقانى و تجلیل از شخصیت ایشان ‏، قدرت اسلام و مسئولیت روحانیت به ضرورت حفظ قدرت جوانان و دانشگاهیان‏ می پردازد:«... ما برادرى را از دست دادیم، و ملت ما پدرى را، و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستیم و متأثر از این مصیبت بزرگ. خداوند او را غریق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرماید. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بین ما رفت و با اجداد طاهرینش ان شاء اللَّه محشور شد. ما باید از وقایعى که رخ مى‏دهد عبرتهایى بگیریم و تعلیمهایى و تنبه به بعض مسائل پیدا کنیم.


آقاى طالقانى چرا در مرگ او این انقلاب و این انفجار در مملکت ما و در سایر ممالک حاصل شد؟ مگر چه بود که این انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحلیل مى‏کنیم و بعد خود ملت را میزان قرار مى‏دهیم. ما در تحلیلات نباید توى یک اتاق سربسته بنشینیم و فکر کنیم و قلم به دست بگیریم و به خیال خودمان تحلیل کنیم؛ ما باید مطالعه در حال ملت بکنیم ببینیم ملت چرا به آقاى طالقانى این احترام را گذاشت؟ چه بود در او، و انگیزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه‏اى را داشت، اولاد پیغمبر بود، خدمتگزار بود، متفکر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژیم بود، مخالف با چپ و راست بود، کدام یک از این ابعادى که آقاى طالقانى داشت این طور مردم را برانگیخت و این طور در سوگ نشاند همه طبقات را؟ هر یک از این اوصاف به تنهایى در خیلى هست و همچو مطلبى رخ نمى‏دهد». (صحیفه امام ،ج‏9،ص532  ) 


بیل و کلنگ که بوسیدنى نیست!


«... طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى‏کند. لکن این تمام انگیزه نبود. این مقاومت در بعضى از اشخاص دیگر هم بوده و هست لکن براى آنها مردم متأثر و متأسف، اما این انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبّار را ضمّ به این بکنید که این روحانى است و این کار را مى‏کند. یک روحانى، یک شخصى که به واسطه روحانیتش در بین مردم محبوبیت دارد؛ وقتى خدمتگزارى او را هم که مشاهده کنند این انفجار حاصل مى‏شود. شما آن وقت که ایشان را دفن مى‏کردند، در تلویزیون دیدید، شعارهاى مردم را شنیدید؛ شعار چه بود؟ انگیزه مردم از شعارشان پیدا مى‏شود. توى اتاقهاى دربسته نویسنده‏ها ننشینند براى خودشان وجه درست کنند، انگیزه درست کنند! انگیزه‏هاى علمى و توهُّمى، غیر از انگیزه‏هاى واقعى محسوس است. چه مى‏گفتند مردم؟ چه شعار مى‏دادند؟ «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى». این نَفَس مردم بود، به عنوان نایب پیغمبر این را مى‏شناختند، لکن نایب پیغمبر هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نیابت هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمکاران و هم در روحیات، معنویات، اما انگیزه «اى نایب پیغمبر ما» بود. شما دیدید که آن بیل و کلنگى که قبر ایشان را کنده بودند و با او خاک را بیرون آورده بودند و مردم با آن بیل و کلنگ چه مى‏کردند، عشق بازى مى‏کردند، مى‏بوسیدند، حمله مى‏کردند، بعضى به بعض و این بیل و کلنگ را مى‏بوسیدند؛ چرا مى‏بوسیدند؟ بیل و کلنگ که بوسیدنى نیست! براى اینکه آقاى طالقانى یک مرد دمکراتى بود بیل و کلنگش را مى‏بوسیدند؟! به همان انگیزه‏اى که ضریح ائمه اطهار و بزرگان ما را مى‏بوسند، همان انگیزه مردم را وادار کرد که بیل و کلنگش را ببوسند، براى روشنفکرى‏اش نبود؛ براى این بود که این را نایب پیغمبر خودشان مى‏دانستند. این حضرت معصومه را دختر امام خودشان مى‏دانند که آستانش را مى‏بوسند. آستانه هم یک خرده طلاست؛ یک خرده آهن است، این آهن و طلا را چرا مى‏بوسند؟ خیلى آهن و طلا توى دنیا هست. خوب لیره هم دستشان مى‏آید، هیچ وقت مى‏بوسند؟! این انگیزه علاقه مردم به مبادى است. چرا «حجر الأسود» را مى‏بوسید و لمس مى‏کنید و به او تبرک مى‏جویید؟ چرا دور یک خانه سنگى و گِلى، میلیونها مردم هر سال مى‏روند و طواف مى‏کنند؟ [چون‏] انگیزه، انگیزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما این پوستى که با او جلد «کلام اللَّه» را درست کرده‏اند مى‏بوسید و به چشم مى‏گذارید؛ خوب پوست است، چرا؟ براى اینکه در جوف این کلام خداست. همه چیز براى خداست. ما احترام هم به هر کس بگذاریم براى خدا باید باشد. ملت ما این بیل و کلنگى را که چند روز پیش از این مى‏بوسیدند به انگیزه این بود که طالقانى؛ نایب پیغمبر ماست. خودشان هم فریاد مى‏زدند که «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى». چرا این قدرت را مى‏خواهید از دست بدهید؟ چرا این قدر، کم سلیقه و بد سلیقه هستید؟! چرا این جوانهایى که مى‏خواهند یک خدمت به مملکتشان و خودشان بکنند از یک همچو قدرتى استفاده نمى‏کنند؟ نمى‏بینند این قدرت را! نمى‏بینند که یک پیرمرد هفتاد و چند ساله‏اى که هیچ قدرت بر اینکه یک فعالیت سیاسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پیرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مى‏رود، یک همچو انقلابى در ایران و در سایر کشورها و مورد تحیر غرب و شرق مى‏شود؟ این قدرت را چرا مى‏خواهید از دست بدهید؟ چرا هى مى‏شکنید این قدرت را؟ چرا هر چیزى که مى‏شود از دوش اسلام برمى‏دارید، مى‏خواهید رویش یک عنوان غربى بگذارید؟ از قدرت اسلام استفاده کنید. اى ملت، اى روشنفکران، اى متفکران! از این قدرت استفاده کنید. این قدرت بود که طاغوت را تا جهنم راند .شماها که نمى‏توانستید. چرا هر روز این مظاهر الوهیّت و قدرت خدایى را مى‏بینید و بیدار نمى‏شوید؟ این مرض چه مرضى است که بعضى از این روشنفکران ما دارند؟! همه آنها را نمى‏گویم؛ بعضى‏شان. بعضى‏شان این چه مرضى است که اینها دارند که وقتى یک ملت در سرتاسر ایران به سر و سینه‏اش مى‏کوبد و به عنوان «نایب پیغمبر» یک کسى را یاد مى‏کند، وقتى مى‏خواهند بنویسند مى‏گویند که آقاى طالقانى یک مرد روشنفکرى بود از این جهت مردم ...! تو هم روشنفکر هستى، چطور مردم برایت فاتحه نمى‏خوانند! این قدرت را از دست ندهید آقا! کسانى که علاقه به کشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مى‏خواهند مقابله کنند با دشمنهاى خودشان، مى‏خواهند نگذارند باز یک رژیم چپاولگر بیاید، اگر عقل دارند از این قدرت استفاده کنند، بیایند متصل شوند به این دریاى موّاج؛ من نصیحتشان مى‏کنم. فردا دانشگاه ما باز مى‏شود و باز یک دسته‏اى که خودشان را روشنفکر مى‏دانند و خودشان را براى اسلام، براى ملت چه مى‏دانند و خدمتگزار مى‏دانند؛ باز مى‏ریزند و نمى‏گذارند که انگیزه‏هاى ملت به آن طورى که هست شکوفا بشود».(همان)


رفتار طالقانی آرام بخش بود


امام در اولین سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی فرمود: « یک سال از رحلت شخصیتى ارجمند و عزیزى ارزشمند گذشت. یک سال از فقدان مردى گذشت که مى‏توانست به انقلاب اسلامى و پیشرفت اهداف مقدس اسلام خدمتهاى ارزنده‏اى کند. او مى‏توانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام که موجب نگرانیها و تفرقها مى‏شوند آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هوشیارى که از عُنْفوان جوانى تا آخرین لحظات زندگانى در خدمت به اسلام و کشورهاى اسلامى متحمل رنجها و حبسها و فشارها بود و هیچ گاه از این زحمت ارجمند و خدمت سودمند کناره‏گیرى نکرد و به کوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد. مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظیم الشأن طالقانى عزیز به جوار اجداد عالى قدرش شتافت و ما نیز ان شاء اللَّه تعالى همان راه را خواهیم رفت. ملت عزیز باید در این وقتى که قدرتهاى جهانى در پیکار با اسلام و کشور ما بسیج شده‏اند و مفتیان دربارى به کمک صهیونیسم جهانى و قدرتهاى شیطانى در تفرقه افکنى بین مسلمانان بپاخاسته‏اند، با اتکال به قدرت بى‏پایان حق تعالى و هوشیارى، وحدت خود را حفظ کنند و با شور انقلابى به پیش روند.                 


و ملتهاى مستضعف و پیروان مکتب اسلام از این شیاطین به صورت انسان، گول نخورند و خود و اسلام عزیز را با وحدت کلمه و قدرت اللَّه اکبر، از دست قدرتهاى شیطانى نجات دهند، و از این جنود ابلیسى نهراسند که خداوند تعالى با ماست مادامى که ما براى رضاى او نهضت را به پیش بریم. از خداوند تعالى رحمت براى مجاهد محترم و صبر براى خاندان محترم ایشان خواستار است. و امید است ملت عظیم ایران قدردانى از خدمتگزاران به اسلام و ملت، و سالروز معظمٌ له را احترام نمایند. (صحیفه امام، ج‏13، ص: 185)

 

 

منبع: جماران

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین