حبیب محبیان به دلیل ایست قلبی در روستای نیاسته کتالم رامسر درگذشت.
به گزارش خرداد، زکریا اشک پور سخنگوی مرکز اورژانس مازندران در گفتگو با مهر افزود: صبح امروز جمعه در ساعت ۹ و ۱۷ طی تماس با مرکز پیام اورژانس غرب استان مازندران درخواست آمبولانس شد و مورد مأموریت در روستای نیاسته در کتالم رامسر بود.
او اظهار داشت: پس از اعلام مأموریت بلافاصله، همکاران به محل اعزام شدند و پس از بررسی وضعیت متوجه شدند که متأسفانه ایشان فاقد هرگونه علائم حیاتی و سیانوز کامل و مردمکها گشاد شده بود.
اشک پور افزود: وی سابقه مشکل قلبی داشته و اقدامات احیا مؤثر نبود.
حبیب محبیان ازخواننده های ایرانی بود و در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
درباره حبیب خواننده همیشه با گیتار
حبیب بچه تهران بود زاده مهر سال 1331 خورشیدی البته رگ و ریشه آذری هم داشت. او خواننده اهنگساز، نوازنده و ترانه سرا بود. در خانوادهٔ او، برادرانش نیز به موسیقی علاقه داشتند اما تنها خود حبیب به موسیقی حرفهای روی آورد. برادران او منوچهر، منصور و محمود، و خواهران او مریم و افت هستند. منصور برادر حبیب در سال ۱۳۹۲ از دنیا رفت. فرزندان منصور محبیان عبارتند از: مهدیس، پردیس، رضا و نوادگان او، آریان حقیقی، ملودی حقیقی و پارسا قدرتیپور هستند. در علیرغم تمایل سایر برادرانش به ویولن، علاقهٔ وی از ابتدا به گیتار بود.
دوران نوجوانی حبیب مصادف با پیدایش گروه بیتلز در دهه ۶۰ میلادی اروپا شد و این باعث علاقهٔ بیشتر وی به موسیقی گردید. با پذیرفته شدن در آزمون رادیو و تلویزیون ملی ایران، زیر نظر مرتضی حنانه به فراگیری اصول و تدابیر آهنگسازی روی آورد. بعدها وی توانست بهعنوان خواننده در تلویزیون استخدام شود. وی بعد از ۲ سال از استخدام در رادیو و تلویزیون به خدمت سربازی رفت و در آنجا نیز خواننده باشگاه افسران بود.
همسر اول حبیب، شادی نام داشت. احمدرضا تنها فرزند حبیب از وی است که در ایران زندگی میکند. روزی شادی در خیابان پایش پیچ میخورد و به علت آنکه احمدرضا را در آغوش داشته به زمین میافتد و در بیمارستان به دلیل حساسیت به آمپول پنیسیلین در عرض چند دقیقه فوت میکند. تقریباً همزمان با فوت همسر حبیب، مادر او نیز، بهعلت حملهٔ قلبی فوت میکند و این حوادث باعث میگردد که در اولین آلبومش یعنی «مرد تنهای شب» که در سال ۱۳۵۶ انتشار یافت بیشتر آهنگها را بهیاد ایشان بخواند. آهنگهای «مادر» و «خرس کوکی» را بهیاد مادرش، «شهلای من» و «خواب سرخ بوسهها» را بهیاد همسرش و «نگاهم» را بهیاد هر دوی ایشان خواند.
همسر دوم حبیب ناهید نام دارد که «محمد محبیان» ثمره ازدواج با اوست. وی از معدود خوانندگانی است که در اجرای آهنگهایشان از گیتار دوازده سیم استفاده میکند.
حبیب در سال ۱۳۶۰ بهدلیل ممنوعیت خواندن در ایران، وطنش را ترک کرد و در سال ۱۳۶۴ در لس آنجلس در ایالات متحده آمریکا ساکن شد. او در سال ۱۳۸۸ با ارسال نامهای برای محمود احمدینژاد، خواستار حضور در کشور شد و با موافقت ضمنی و پذیرفتن رعایت برخی شرایط به همراه خانواده اش به ایران بازگشت و در رامسر، چهارصد دستگاه اقامت کرد.
در سال ۱۳۹۳ حبیب در جاده ماسوله و شهرک تاریخی ماسوله در حال تولید یک ویدئو کلیپ بود که توسط نیروی انتظامی بازداشت شد و به واسطه تشاهر و همچنین عدم به همراه داشتن مجوزهای مربوطه برای ضبط فیلم، به دادسرا معرفی شد تا روند قضایی معمول پیگیری شود. در پایان، حبیب با تودیع قرار وثیقه متناسب آزاد شد. اما برخی سایتها اعلام کردند که وی توسط لباس شخصیها و بیدلیل دستگیر شده است.
حبیب پس از آزاد شدن، یک نامه سرگشاده با عنوان «من در سرزمین مادریام بدون دلیل بازداشت شدم و بدون دلیل هم آزاد!» نوشت.
"خرداد" درگذشت خواننده جاودانه "مرد تنهای شب" را به دوستدارانش تسلیت می گوید. یادش گرامی باد.
شعری از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که حبیب آن را خوانده بود:
نفسم گرفت ازاین شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن
توکه ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
...لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
زبرون کسی نیاید جویباری تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن گرفت ازاین شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن
توکه ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
...لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
زبرون کسی نیاید جویباری تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن