counter create hit بی حجابی چگونه وارد ایران شد
۲۷ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۹
کد خبر: ۱۶۵۶۰

بی حجابی چگونه وارد ایران شد

یکی از ثمرات هجوم غرب به ایران تغییر لباس و رواج بی حجابی و بدحجابی در میان قشرهایی از جامعه بود، که از آن در رژیم پهلوی تحت عنوان”کشف حجاب” یاد می شد و در حقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی و ترویج لباس غربی نبود.

پرهیز از بدن نمایی و میل به حفظ حریم تن و داشتن احساس شرم و عفت، صفت مشترک همه جوامعی بوده که به نحوی دارای معنویت بوده و انسان را فقط جسم و تن نمی دانسته اند. برهنگی همراه با تشدید غریزه جنسی از مختصات تمدن جدید غرب است. این تمدن در بدو ظهور خود تاکنون، مثل یک ابر تیره سعی داشته تا آسمان سراسر جهان را بپوشاند و همه زمین را از آفتاب حقیقت محروم سازد. البته سرزمین ما هم از سایه این ابر سیاه در امان نمانده است.

یکی از ثمرات هجوم غرب به ایران همین تغییر لباس و رواج  بی حجابی و بدحجابی در میان قشرهایی از جامعه بوده و از آن در رژیم پهلوی تحت عنوان”کشف حجاب” یاد می شد و در حقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی و ترویج لباس غربی نبود. اجرای این برنامه محتاج دو شرط بود، نخست یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی، و دوم یک عامل اجرا که زور داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد. عامل دوم رضاخان مامور و سرسپرده انگلیس بود که وظیفه داشت به زور لباس مردان را متحد الشکل کند و بر سر همه آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر را نیز از سر زنان بردارد.

 

در شرط اول، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی را غربزده ها تامین کردند. آنان به غرب خوش بینی مطلق داشتند. بیگانه با خویش و چشم بسته، دلبسته بیگانه بودند. در واقع این قشر معدود همان کسانی بودند که قبل از فرو رفتن در لباس غربی و قبل از به دست گرفتن پرچم فرهنگ غرب، آن فرهنگ را پذیرفته بودند و تغییر لباس، آخرین و بیرونی ترین پوسته ای بود که در وجود آنها تغییر می کرد.

 

این امر به ظاهر کم اهمیت تنها در جامعه ما اتفاق نیفتاد، در شرق بسیاری از مردم به دنبال تسلیم در برابر فرهنگ غرب، جامه غربی به تن کردند. در لباس مردان که خود البته غربی است. کراوات ظاهر قطعه کوچک کم اهمیتی است، اما قبول آن در شرق در حقیقت نشانه یک تحول عظیم فرهنگی است. اگر پذیرش لباس غربی نتیجه سلطه فرهنگی غرب و خودباختگی شرق نیست، چرا تا کنون دیده نشده که حتی یک نمونه از خصوصیات لباس شرقی در غرب پذیرفته شود و رواج یابد.

 

در جامعه ما در سالهای قبل و بعد از ۱۳۱۴، آنها که تغییر لباس را پذیرفتند همان کسانی بودند که فرهنگ غربی را پذیرفته بودند و آنها که نپذیرفتند نیز دقیقا آنهایی بودند که آن فرهنگ را نپذیرفته بودند و گول آن به اصطلاح”ترقی”و “آزادی” و “تساوی حقوق” را نخورده بودند و همان ها بودند که در برابر آن همه زور و قلدری مقاومت کردند.

 

مسئله به ظاهر خیلی ساده بود، رضاخان می خواست زنان را از چادر بدر آورد، ولی اکثریت عظیم این مردم در برابر این مسئله تا سرحد جان مقاومت کردند و حتی حاضر شدند جان خود را فدا کنند و کفن بپوشند، اما لباس غربی نپوشند.

 

دفاع زنان ما از لباس و حجابشان در قضیه کشف حجاب رضاخانی، یک حماسه در تاریخ ماست. ماجرای دردناک مسجد گوهر شاد مشهد و جمع کثیری که در مخالفت با بی حجابی رضاخانی در برابر اسلحه ایستادند و کشته شدند، سند افتخار مردمی است که تا پای جان می کوشد از معنویت و فرهنگ الهی خود دفاع کند. رضاخان و عواملش با تمام قوا کوشیدند چادر را از سر زنان بردارند، پاسبانهای آن زمان موظف بودند هر کجا زنی را با چادر دیدند او را دنبال کنند و چادر و روسری از سر او بکشند و پاره کنند.

 

درنتیجه می توان گفت که زنان جوامع معنوی و مسلمان لباس را پوست دوم انسان نمی دانند، بلکه خانه اول خود می دانند و زن مسلمان کمال خود را در آن نمی بیندکه تن خویش را همچون کالایی تزیین کند و به راه اندازد و بفروشد، بلکه به جای آنکه تن خود را به خلق بفروشد، جان خود را به خدای خویش می فروشد.

منبع: مهر

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین