عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای و از نزدیکان محمود احمدینژاد در گفتوگو با فرهیختگان ضمن تشبیه محمود احمدی نژاد با شخصیت فیلم رضا موتوری ساخته مسعود کیمیایی ، رئیس جمهور سابق را رضا موتوری 2 می خواند و میگوید او نیز همانند رضا موتوری وارد طبقه اصولگرایان شد و علیه دوستان خود که اصولگرا بودند شورید.
به گزارش خرداد، داوری اخیرا در کانال تلگرامی خبر داده بود که مجددا به تماشای فیلم رضا موتوری نشسته و شباهت های بسیاری بین احمدی نژاد و رضا موتوری دیده است. رضا موتوری نام فیلم ایرانی به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی است که در آن بهروز وثوقی نقش رضا موتوری را بازی می کند.
این فیلم در سال ۱۳۴۹ ساخته و اکران شد داستان فیلم بر این اساس است که رضا ناخواسته به جای یک روشنفکر اشتباه گرفته میشود و وارد یک زندگی اشرافی میشود. شخصیت اصلی فیلم رضاموتوری از فقیرترین و عامیترین محلههای تهران برخاسته است. رضا مشهور به «رضاموتوری» فردی است از پایینترین طبقات جامعه آن زمان ایران که البته از قشر زحمتکش به حساب نمیآید تا مانند بسیاری از فیلمهای آن دوران با عرق جبین نان خود را بیرون آورد.
فرضیههای یک تشابه
داوری با بیان این که «چرا فیلم رضا موتوری مرا به یاد دکتر احمدینژاد میاندازد؟» سه فرضیه مطرح می کند و میگوید: «اول داستان «رضا موتوری» و شورش او بر همداستانانش، دوم رفتن اشتباهی او در طبقه حاکم (به جای فرخ) و سوم کشته شدن رضاموتوری.» داوری در ادامه تاکید کرد که درنهایت ترانه خاطرهانگیز فرهاد مهراد درصحنه پایانی تنهایی و غربت رضا موتوری، مرا به یاد کنشهای دکتر احمدینژاد میاندازد. او در واقع نارو زدن، قرار گرفتن در جایگاهی اشتباه، تنهایی وکشته شدن رضاموتوری در این فیلم را مشابه وضعیت کنونی احمدینژاد دانسته است.
سناریوی بازگشت رضا موتوری
عبدالرضا داوری البته در توضیحاتی که با «فرهیختگان» مطرح کرد، تاکید دارد که «شاید به لحاظ موضوعی داستان «رضا موتوری» و «محمود احمدینژاد» شبیه هم نباشند، اما به لحاظ فرآیندی شباهت بین سرنوشت این دو فراوان است.» عبدالرضا داوری در تفسیر صحبتهای خود چنین استدلال میآورد که خاستگاه احمدینژاد تا پیش از سال 82 جریان اصولگرایی بود.
او در ادامه توضیح میدهد که به اعتقاد من از دوران شهرداری و بعد از آن ریاستجمهوری و در ارتباط قرارگرفتن ایشان با مردم و آشنایی با ذهنیت و فضای حاکم در میان آنها احمدینژاد از شبکههای ارتباطی خود یعنی جریان قبلی خود فاصله گرفت و به جمعبندیهای جدیدی رسید.
همان خلأیی که اصولگرایان داشتند و همیشه از مردم و افکارعمومی دور بودن، وی فضا را بهتر شناخت. همان اتفاقی که برای رضا موتوری در داستان میافتد. او تاکید دارد که احمدینژاد از جنس طبقه اصولگرایان نیست و گفته خود را چنین تشریح میکند: «احمدینژاد از وضعیتی که از دهه 60 در کشور شکل گرفت و تا سال 84 هم منابع قدرت و ثروت در کشور را تحت سیطره خود داشت، خارج بود. بنابراین قرار گرفتن ایشان در راس اجرایی کشور به نوعی اشتباه و تضاد با آن وضعیت بود.»
مشاور رسانهای احمدینژاد درباره واژه «شورش» و اینکه او هم علیه دوستان و همکیشان دست به شورش زده است توضیح میدهد: «علیه کسانی که به قدرت اصالت میدهند نه به منافع مردم و جامعه حتما شورش کرده است. آقای احمدی نژاد جمله معروفی دارد و آن را در سخنرانیهای خود تکرار میکند که عدهای فکر میکنند مردم انقلاب کردهاند تا این میزها به صورت مادامالعمر برای آنها باشد. خود را صاحب قدرت و صاحب انقلاب میدانند.
بله احمدینژاد بر این باور و بر این انگاره شورش کرده است و بخشی از اصلاحطلبان و اصولگرایان در این نقطه مشترک هستند و فکر میکنند که صاحب انقلاب و کشور هستند. درحالی که احمدینژاد معتقد است برای مردم است و همه باید به این امکانات دسترسی داشته باشند.»
او همچنین در ادامه با توجه به کاراکتر فیلم رضا موتوری که در آخر فیلم کشته میشود، معتقد است که احمدینژاد هم قربانی شده است. داوری در ادامه این موضوع توضیح میدهد که بعد از 9دی سال 88 که اصولگرایان فکر کردند اصلاحطلبان و حامیان آنها حذف شدهاند، تنها مانع خود برای اینکه قدرت را کاملا به دست بگیرند احمدینژاد متصور شدند و از حدود سال 89 طرح و برنامه قربانی کردن او در سیاست را طراحی کردند.»
او تاکید میکند اصولگرایان با طرح مدلهایی مانند جریان انحرافی، فساد و... زمینهای را ایجاد کردند تا احمدینژاد نتواند در صحنه اتفاقات کشور موثر باشد. اتفاقاتی همکه در90 تا 92 افتاد برای حذف ایشان از عرصه سیاسی برنامهریزی شده بود. همان اتفاقی که برای رضا موتوری افتاد و حذف شد، در واقع احمدینژاد هم از صحنه حذف شد.»
او البته میگوید: «احمدی نژاد رضا موتوری 2 است. رضا موتوری کشته شد. اما احمدینژاد در سناریویی که خود تصور کرده بار دیگر باز میگردد.»
مدیرمسئول سابق روزنامه شهروند می افزاید: «از منظر ارباب قدرت احمدینژاد اتفاقی درکشور بوده که تمام شده و رفته است. اما ادامه آن فیلم این است که مردم دوباره میآیند و احمدینژاد را برمیگردانند. تفاوت سرنوشت رضاموتوری با احمدینژاد این است که اتصال احمدینژاد به بدنه تودهها باعث میشود که او مجددا به صحنه بازگردد.»
او در پاسخ به این سوال که شما ادامه داستان را هم ساختهاید میگوید: «بله به نظر من رضا موتوری2 این است که مردم احمدینژاد را برمیگردانند.»
علامت سوال، دوراهی
سناریو با واقعیت
جدای از دلایل و تشابهاتی که داوری در داستان فیلم یا به قول خود فرآیند آن با وضعیت 10سالهای که احمدینژاد در جریان سیاست و قدرت دارد، متصور شده است، چقدر سناریوی رضاموتوری2 میتواند به واقعیت تبدیل شود؟ آیا احمدی نژادی که مردم هنوز بعد از گذشت چند سال با تبعات هشتساله ریاست جمهوری او درحال دست و پنجه نرمکردن هستند هم تمام میشود یا آنگونه که داوری در سناریوی جدید متصور شده است مردم بار دیگر او را به قدرت بازخواهند گرداند و داستان احمدی نژاد و احمدینژادیها بار دیگر آغاز میشود.