داوود رشیدی در آخرین مصاحبه هایش با اشاره به همکاریاش با بهروز وثوقی یادآور شده بود: به من میگفتند مواظب بهروز باش.
سرویس هنری خرداد: مرحوم رشیدی در گفت و گو با ایسنا درباره سابقه دوستی و همکاری اش با بهروز وثوقی گفته بود:"به من می گفتند او سوپراستار است و نقش تو را میخورد و سر تدوین میرود و نقش را کم و زیاد میکند. وقتی این حرفها را میشنیدم. برایم عجیب بود. اما خیلی با هم دوست شدیم و بسیار من را کمک کرد. اصلا اینگونه که میگفتند نبود و بسیار رفیق و همراه بود. در اولین روز کارم تفاوت زیاد سینما با تئاتر تو ذوقم زد و تصمیم گرفتم ادامه ندهم اما همان شب صحبتهای بهروز تأثیر مثبتی در ذهنم گذاشت.
به گزارش خرداد، رشیدی با مرور آثار سینماییاش «کندو» را از موفقترین فیلمهایش دانسته و گفته بود:در این فیلم هم با بهروز وثوقی هم بازی بودم. حتی الان بچههای نوجوان به من «آقا حسینی» میگویند. کار فریدون گله که متأسفانه او هم در سالهای آخر عمرش به هم ریخته بود. میخواست «کندو 2» را بسازد. آمد و سناریواش را به من داد که عمرش نرسید.
کندو، فیلمی به کارگردانی فریدون گله و محصول ۱۳۵۴ است. بهروز وثوقی و داوود رشیدی از بازیگران این فیلم هستند. واروژان ساخت موسیقی این فیلم را به عهده داشت. ترانهٔ این فیلم را که با شعر ایرج جنتی بود ابی اجرا کرده است. این فیلم از فیلمهای معروف به سینمای موج نو ایران است.
ابی و آقاحسینی پس از آزادی از زندان، وسط تهران از هم جدا میشوند. ابی بر اساس وعده «آقا فکری» در زندان، شماره تلفنی را میگیرد اما کسی گوشی را برنمی دارد. او پس از پرسه زدن در شهر، دوباره آقاحسینی را در محلهای بدنام ملاقات میکند و معلوم میشود حسینی که قصد رفتن به جنوب را داشته، از تصمیم خود منصرف شده است. ابی و آقاحسینی در یک قهوهخانه مستقر میشوند که صاحباش آدم کثیفی است و به خاطر منافعاش تن به هر کاری میدهد. عبداله که زمانی کشتیگیر بوده و در مبارزهای ابی را شکست داده، در گوشه قهوهخانه جان میکند. حسینی پس از برنده شدن در بازی «ترنا» حکم میکند که ابی از خیابان لاله زار تا پل تجریش، بدون پول، به کافهها و رستورانها سر بزند و غذا و مشروب مفتی بخورد. مصطفی معتقد است که ابی از عهده این کار برنمی آید و سر همین موضوع با حسینی شرط میبندد. این دو در حالی ماجرای ابی را زیر نظر دارند که مصطفی با تعدادی از کافهها توافق کرده و از این طریق میخواهد ابی را از اجرای کامل تصمیماش بازدارد و شرط را ببرد. ابی پس از آگاهی از این موضوع برمیآشوبد و مسیرش را تغییر میدهد. به این ترتیب از هفت کافه میگذرد و بر اثر کتکهایی که خورده آشولاش به وعدهگاه میرسد. حسینی، مصطفی و همراهان، پیکر نیمه جان ابی را به قهوهخانه میرسانند. صاحب قهوهخانه پلیس را در جریان میگذارد. موقع دستگیری ابی، حسینی صاحب قهوهخانه را میکشد و بار دیگر همراه ابی به چنگ مأموران میافتد و راهی زندان میشود.