هر واژهای معنایی دارد و مفاهیمی را با خود حمل میکند از آن جمله «مذاکره» است؛ معنای ساده مذاکره تبادل آرا و نظرات برای رسیدن به نقطه مشترک و برون دادی مورد رضایت دو طرف است. مذاکره نه به معنای سازش است و نه عدول از مواضع که اگر قاعدهمند و درست به پیش برود در نقطه مقابل چنین برداشتی است و تامینکننده منافع طرفین خواهد بود. معالاسف دیدگاهی در میان برخی سیاسیون رایج است که مذاکره را فی نفسه واجد بار منفی ارزیابی کرده و از اساس چنین معتقدند که هر آنکس که پای به آوردگاه مذاکره میگذارد باید از مواضعش عدول کرده و از موضع ضعف پا به این میدان بگذارد؛ پیش فرضی که با روح و جانمایه مذاکره که مبتنی بر تعامل دو سویه است تناقض و تعارض دارد.
در واقع مذاکره به صرف مذاکره هیچ گاه نمیتواند واجد بار منفی باشد. تنها مذاکرهای که در اثنای آن یک طرف از موضع ضعف و ذلت پا به آن میگذارد و برون داد حاصله یکسویه و فاقد تراز مثبت است، منفی و فاقد ارزش است که آن هم دیگر نامش مذاکره نیست. این روزها مهمترین بحث محافل سیاسی و رسانهای طی روندی است که از آن به فتح باب مذاکره میان ایران و آمریکا یاد میشود و شواهد و قرائن در هر دو سوی اقیانوس حاکی از آنست که دو قطب متنازع عرصه سیاست جهانی پس از چند دهه تخاصم پایدار به سمت و سوی تلطیف فضا و شاید مذاکره رودررو سوق مییابند. نکتهای که مخالفان و موافقانی دارد که در این مقال به ابراز مخالفتهای اخیر در این خصوص میپردازیم.
سازهای ناکوک با سمفونی همنوا
این روزها روزنامههای تهران و نیویورک و پاریس تیترها و نقاط مشترکی دارند. خبرگزاریهای بینالمللی نیز همانند رسانههای ایرانی گزارشهایشان یک سمت و سو دارد. همه از تغییرات سخن میگویند و گمانهزنیها مبنی بر دیدار محتمل اوباما و روحانی نه فقط در رسانهها که از سوی کاخ سفید نیز چندین باره اعلام و تصریح میشود. برای اولین بار وزرای خارجه شش قدرت جهانی با وزیر خارجه ایران پشت میز مذاکره مینشینند و از وزیر خارجه آمریکا گرفته تا دبیر کل ناتو سخنان روحانی را بسیار مثبت ارزیابی میکنند و کاترین اشتون از ظرافت وزیر خارجه ایران و مذاکره با وی تمجید میکند؛ این نگرشهای مثبت که وجه غالب فضای رسانهای و سیاسی را در بر گرفته اما مخالفانی در هر دو سوی اقیانوس دارد، آنان که شاید صدایشان چندان در شرایط فعلی به گوش نرسد اما هستند و انکارناشدنیاند.
نومحافظهکاران تندرو در آمریکا و لابی قدرتمند آیپک در واشنگتن و برخی که معتقدند مذاکره ایران و آمریکا درست نیست. نکته آنکه به نظر نمیرسد در شرایط فعلی این مخالفین کاری از پیش ببرند و بتوانند در مسیری که نمایههای تعاملی دارد رخنهای ایجاد کنند اما آنان نیز بازیگران سپهر سیاسی هستند و از حسن اتفاق از اضلاع پرقدرت آن و شاید در این روند خروشان همنوانگرانه ساز ناکوکشان شنوندهای نداشته باشد اما بیگمان اگر رویکردهای تعاملی بدینسان پیش برود، از آن رو که فرآیندهای دیپلماتیک زمانبر بوده و تدریجی به نقطه مطلوب رهنمون میشود، مخالف خوانی آنان میتواند تاثیر و تبعاتی را در پی داشته باشد.
سیاستمدارانی که دیگر گونه سخن میگویند
رویکرد عمومی سیاستمداران ایرانی در قبال تحولات اخیر پیرامون رویکردهای سیاست خارجی ایران و روندی که دولت تازه در پیش گرفته و صوت و لحن و ادبیاتی متمایز را به کار میبرد یا از در همسویی بوده یا ترجیح دادهاند سکوت اختیار کنند و ناظر ماجرا باشند اما تنی چند از سیاستمداران و همچنین سرمقالهنویسها همچنان ترجیح میدهند که دیگرگونه سخن بگویند. اسماعیل کوثری یکی از این افراد است. وی در مصاحبه با یکی از روزنامههای تهران هرگونه مذاکره میان ایران و آمریکا را رد کرده و با ادبیاتی مسبوق به سابقه میگوید: ما مذاكرهای با آمریكا نخواهیم داشت، اگر میخواستیم مذاكره داشته باشیم كه این همه شهید نمیدادیم. آمریكاییها هرگاه نسبت به جنایتهایی كه در حق ملت ایران داشتهاند عذرخواهی كردند و عملا نشان دادند كه پشیمان هستند آن موقع تازه ما باید بررسی كنیم كه میشود با آمریكاییها صحبت كرد یا نه. وی در ادامه تصریح میدارد که نمیشود به آمریکاییها اعتماد کرد. کوثری یک لیست بلند بالا را هم تدارک دیده و معتقد است آمریکا پس از عذرخواهی و رفع و رجوع تمامی موضوعات فیمابین میتواند با ایران مذاکره کند. علیرضا منادی یکی از نمایندگان مجلس نیز در سخنانی گفته است که روحانی نباید هرگز به فکر رابطه با جانیترین کشورها یعنی آمریکا باشد. از طرف دیگر سرمقالهنویس معروف نیز در نوشته خود با برشمردن جنایتهای آمریکا هرگونه مذاکره و مراوده با این کشور را مردود شمرده است.
بازگشت به عقب یا حرکت به جلو؟
حسن روحانی در مصاحبه با «ان بی سی» در پاسخ به سوالی پیرامون انکار هولوکاست، گفت: من یک تاریخدان نیستم یک سیاستمدارم. اشاره ظریفی که حاکی از این بود که وی به موضوعات اصلی و روندهای پیش رویی که میتواند تامینکننده منافع ملی ایران باشد، نظر دارد. حال چند سوال باید از کسانی پرسید که بهواسطه جنایتهای پیشین آمریکا مذاکره با این کشور را رد میکنند. آیا صرف مذاکره محل ایراد بوده و ناشی از عقبنشینی یا نادیده گرفتن اتفاقات گذشته است؟ قطعا پاسخ منفی است. مذاکره همانگونه که شرح آن رفت با توجه به شرایط موجود و برای احقاق منافع ملی تحقق مییابد و این نکته نافی چشمپوشی گذشته نیست اما دلیل نمیشود که منافع ملی و اقتضائات امروز را با گذشته گره بزنیم. آمریکا در ویتنام و بسیاری از کشورها مرتکب جرم و جنایت شده اما سیاستمداران آن کشور بدون آنکه آن شرایط را فراموش کنند در راستای منافع ملی خود با دشمن دیرین مذاکره میکنند. ضمن آنکه مذاکره به معنای عقبنشینی نیست که اگر بخواهد چنین معنایی از آن مستفاد شود این با دکترین سیاست خارجی ایران مبنی بر مذاکره در شرایط برابر همخوانی نداشته و از اساس بلاموضوع است. آنچنان که میبینیم غربیها نیز صوت و لحن و رویکرد خود در قبال ایران را تغییر دادهاند. ضمن آنکه اگر مذاکره محتملی هم صورت بگیرد اگر شرایط به سمت و سوی منافع ملی نباشد ایران میتواند از ادامه آن سر باز زند. از طرف دیگر باید گفت که اگر قرار باشد آمریکا همه این امتیازها را بدهد و بعد مذاکره کنیم که دیگر مذاکره چه موضوعیتی دارد؟ فلسفه مذاکره تلاش برای رسیدن به نقاط مشترک و زدودن معضلات و تعارضات است و ترغیب طرفین به طی مسیر در این روش. در نهایت تاکید میشود اصل مذاکره نمیتواند نه مثبت باشد نه منفی؛ مهم بروندادی است که در این میان رقم خواهد خورد.
منبع: آرمان