«مهندسی معكوس، نیامدن ناكامان انتخاباتی و احتمالا نامزدشدن خودم». این چكیده فحوای مصاحبه محمدرضا باهنر، دبیر جامعه اسلامی مهندسین و رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با خبرگزاری نسیمآنلاین است. او گفته است: «معتقدم افرادی که در گذشته کاندیداهای ریاستجمهوری شدند و موفق نشدند دیگر مردم توجهی به آنها نمیکنند»؛ یعنی اصولگرایان از حالا «كاسه چهكنم» به دست گرفتهاند كه میتواند پیشزمینه اختلافی دیگر را در آستانه رقابتهای ریاستجمهوری ٩٦ رقم بزند. «كاسه چهكنم» آنها پر از سؤالها و گزارههایی ازایندست است: «اگر قرار است به صورت جدی وارد انتخابات ریاستجمهوری سال آینده شویم، باید چهره جدید بیاوریم یا آزمودهشده؟ از روحانی حمایت كنیم یا دیگری؟ چهرههای آزمودهشده سابقه ناكامی و شكست دارند و چهرههای جدید هم كاریزما و پشتوانه رأی ندارند». وضعیت آنها بسیار پیچیده شده است. برخی مانند امیر محبیان و احتمالا بسیاری دیگر معتقدند گزینه روحانی كنار رفته و شانس پیروزی قالیباف با حذف احمدینژاد از دور رقابتها، بالا رفته است و اصولگرایان باید به سوی اجماع روی او كه شناختهشدهتر است حركت كنند. این در حالی است كه قالیباف در طیف اصولگرا هم منتقدان و مخالفان سفت و سختی دارد؛ از حامیان احمدینژاد تا نزدیكان به جریان پایداری. بعد از ماجرای املاك نجومی هم وضعیت او بهویژه در رده آرای خاكستری، بسیار متزلزل شده است.
سعید جلیلی هم كه از یك سال قبل به سبك احمدینژاد سفرهای انتخاباتی- انتقادی خودش را شروع كرده است، میتواند گزینه دیگری البته از سوی جریان پایداری و نزدیك به آن تلقی شود؛ اما او سابقه ناكامی دارد و از سویی بعید است اجماعی روی او صورت بگیرد. از پرویز فتاح هم با وجود تكذیبهای فراوانش به عنوان گزینهای دیگر یاد میشود.
برخی هم از نامزدی عزتالله ضرغامی، سخن میگویند؛ اگرچه او دیروز در بازدید از خبرگزاری تسنیم گفته است: «شایعات مرتبط با کاندیداتوریام در انتخابات در حالی مطرح میشود که بنده هیچ اقدامی برای کاندیداتوری نکردهام و حتی به خودم اجازه ندادهام که به این موضوع فکر کنم». این درحالی است كه رئیس سابق صداوسیما در اینستاگرام شخصیاش نوشته است: «امیدوارم مشاوران محترم رئیسجمهور، ایشان را از شرکت در مناظرههای انتخاباتی منصرف نکنند! در انتخابات سال ٩٢، توانمندی و زیرکی جناب آقای روحانی در اداره مناظره باعث رشد جهشی آراي ایشان و ممتازشدن ایشان نسبت به سایر نامزدها شد». احتمالا ضرغامی برخلاف اظهارنظری كه در تسنیم داشته است، از حالا دارد خودش را برای مناظره با روحانی آماده میكند. فهرست گزینههای اصولگرایان را میتوان باز هم گستردهتر كرد و تا جاییكه خودشان گفتهاند به ٣٠ و ٤٠ نفر هم رساند..
مهندسی معكوس
یكی از مشكلات اصولگرایان تعدد زعیم است و برای همین در آستانه انتخابات هیچكدام حاضر به كناررفتن به نفع دیگری نمیشوند، نمونه آن ائتلاف ١+٢ سال ٩٢ بود كه در لحظه آخر نه ولایتی حاضر شد كنار برود و نه قالیباف. برای همین محمدرضا باهنر از ایدهای برعكس ایده ائتلاف پردهبرداری میكند؛ یعنی بهجای آمدن همه و قولوقرار بر سر كناررفتن در لحظه آخر كه تجربه نشان داده نشدنی است، از حالا به سراغ بزرگانشان بروند و از آمدن منصرفشان كنند تا خیال «خود رئیسجمهور پنداشتن بالقوه»، هم از سر خودشان بیفتد و هم مردم؛ و نامشان بر سر زبانها نیفتد. برای همین باهنر گفته است: «یکی از روشهای خوب این است که از همین الان باید سراغ عدهای برویم و بگوییم که در انتخابات شرکت نکنند نه اینکه برویم و بگوییم که شرکت کنید و باید همین افرادی را که در مظان کاندیداتوری هستند بگوییم که در انتخابات شرکت نکنند چراکه اگر فردی وارد میدان شود و تا یک ماه مانده به انتخابات در این میدان باقی بماند آن وقت کنارگذاشتن آن فرد سخت میشود». او در ادامه نقبی هم به ساختار نظام انتخاباتی غیرحزبی زده و بهنوعی آن را به همین مشكل پیوند زده و گفته است: «در سال ٩٢ ما این مشکل را داشتیم و چهار نفر از کاندیداها منتسب به جریان اصولگرایی بودند که اگر بنا داشتیم به آنها بگوییم کاندیدا نشوید، میگفتند که ما به صورت مستقل شرکت کردهایم و ربطی به جریانات نداریم؛ این مشکل اصولا در فعالیتهای سیاسی در کشور ما وجود دارد».
باهنر وارد میشود؟
باهنر بعد از انتخابات مجلس ٩٤ بر تعداد نشستهای خبری و گفتوگوهای رسانهایاش افزوده و بهنوعی نقش سخنگوی غیررسمی اصولگرایان را بعد از حدادعادل پیدا كرده است. بعد از شكست اصولگرایان در انتخابات تهران، حدادعادلی كه سخنگوی شورای ائتلاف بود و مدام نشست خبری برگزار میكرد یكباره غیب شد و باهنر به جای او نشست. این انتظار بود كه حداقل نخستین نشست خبری بعد از ناكامی را خود حدادعادل بر عهده بگیرد و پاسخگوی وعدهها و حرفها و سخنها در چرایی شكست باشد كه چنین نشد. در نهایت همان زمان این گمانه مطرح شد كه احتمالا عصر بازیگری دوباره «باهنر» فرا رسیده است. بهویژه ثبتنامنكردنش در انتخابات مجلس بر این گمانه دامن زد كه او چشم به ریاستجمهوری دوخته است. حالا او در گفتوگو با نسیمآنلاین به نكته ظریفی اشاره كرده كه این گمانه را بیشازپیش تقویت میكند. او در ارتباط با لزوم حضورنیافتن چهرههایی با سابقه شكستخورده انتخاباتی در كارزار سال آینده، عبارتی به كار برده است كه مصداقش به خودش بسیار نزدیك است: «در انتخابات مجلس نیز فردی که در دورههای اول تا هشتم مثلا رأی کمی بیاورد ولی در دوره نهم نماینده شود، کم داریم ما اینگونه افراد را یا اصلا نداریم یا اگر هم داریم بسیار اندک هستند». او از ٩ دوره، هفت دوره در مجلس بوده است.
باهنر در ادامه توصیههایی دارد كه مصادیقش اظهر منالشمس است. ولایتی، جلیلی، قالیباف، رضایی، لاریجانی، حتی توكلی و خیلیهای دیگر شامل توصیه او یعنی عدم ورود به انتخابات میشوند. او گفته است: «ممکن است امروز فردی در حوزه انتخابیهاش دوم شود، ولی در دوره بعد مردم به وی رأی دهند ولی اگر شش بار در انتخابات شرکت کرد و دوم شد، دفعه بعد دیگر مردم به آن فرد رأی نمیدهند ازاینرو حس میکنم خیلی از کاندیداهایی که تا الان مطرح بودهاند، نباید در انتخابات شرکت کنند، ضمن اینکه برای آنها احترام هم قائل هستم و بعضی از آنها را واقعا برای ریاستجمهوری لایق میدانم».
باهنر در ادامه صحبتهایش به نكته درستی اشاره كرده است. اینكه نامزد ریاستجمهوری باید به جز لیاقت، محبوبیت داشته باشد، اگر طبق ایده باهنر، چهرههای لایق ولی با سابقه شكست را از فهرست نامزدها حذف كنیم، پس باید به دنبال چهرههای محبوب جدید ولی بدون سابقه ناكامی در انتخابات بگردیم. چیزی كه در جریان اصولگرایی بسیار كمیاب است. برای همین باهنر تأكید روی آمدن چهرههای جدید دارد و باز هم از اشاراتش میشود فهمید او نیمنگاهی هم به خودش دارد. وقتی میگوید: «در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس دو وجه وجود دارد یکی اینکه کاندیدا باید لیاقت داشته باشد و دومی اینکه در میان مردم از محبوبیت برخوردار باشد؛ ممکن است فردی لایق باشد ولی مردم دوستش نداشته باشند بنابراین قطعا اگر بشود از بین چهره جدیدی که قبلا در انتخابات ریاستجمهوری شرکت نکرده است، انتخاب کنیم، خوب است، البته چهره جدید به معنی چهره گمنامی که تابهحال در فعالیتهای سیاسی اصلا حضور نداشته و در ٣٥ سال گذشته نه قهرمان جنگ بوده و نه قهرمان اقتصادی و فرهنگی و... نیست، ولی فردی که در رقابتهای انتخاباتی تابهحال حضور نداشته اگر در انتخابات شرکت کند، احتمال میدهم شانس برندهشدنش بیشتر باشد».
اصلاحطلبان مفسد اقتصادی نیستند
احمدینژاد در بین اصولگرایان دو جبهه دارد. قبلا نیز گفتم هم مخالفان احمدینژاد خیلی شاد نباشند و هم موافقان وی خیلی ناراحت نشوند بالاخره یک مصلحتی در کشور بوده و تشخیص هم داده شده و ما نیز کاملا حس میکنیم ریشههای این مصلحت چیست و اگر احمدینژاد میآمد و میماند حتما همه اصولگرایان روی وی تفاهم نمیکردند، نمیگویم حمایت نمیکردند شاید بخشی از اصولگرایان نیز از وی حمایت میکردند، ولی حتما یک وحدت جدی در اصولگرایان ایجاد نمیشد، بلکه یک تفرقه ایجاد میشد و الان که احمدینژاد نیست احتمال وحدت بیشتر شده نه اینکه وحدت صد درصد باشد خیر، ولی اینکه کسی فکر کند با رفتن احمدینژاد آرای روحانی بیشتر شد، اینگونه نیست، چراکه کسانی که به احمدینژاد رأی میدادند، قطعا در هیچ حالتی به روحانی رأی نمیدهند ولی معتقدم جناح رقیب روحانی مستحکمتر میشود.
نسبت به بحث واگذاری املاک نجومی در شهرداری هم که البته واقعیت آن را هنوز نمیدانم و آن را دنبال نیز نکردم معتقدم هیچ فرقی نمیکند چه کسانی این املاک را گرفتهاند، یعنی اگر فردی منتسب به جریان اصولگرایی این املاک را گرفته باید با آن برخورد شود و اگر فردی از جریان اصلاحطلبی نیز در این مسئله بوده، باید با آن برخورد شود. قطعا اصلاحطلبان کشور را مفسد اقتصادی نمیدانم، ظلم است اگر بگوییم آنها مفسد اقتصادی هستند آنها صرفا رقیب ما هستند.