به گزارش خردادنیوز به نقل از مهرخانه ؛خانواده به عنوان یک سیستم، پایه و اساس شکلگیری هر جامعهایست. در صورت هرگونه تغيير و تحول در جامعه، شاهد تغييراتي در آن نيز هستيم. افزايش سن ازدواج دختران و بروز پديده تجرد قطعي در بين آنان، از زمره اين تحولات است که در نتيجه تغييرات کلان در سطح جامعه پدید آمده است.
افزایش سن ازدواج نه فقط در ایران، بلکه حتی در کشورهاي توسعهیافته مانند ایالات متحده آمریکا نیز مشاهده میشود؛ به طوري که براساس نتایج مطالعات موجود، سن ازدواج در این کشور از اواسط دهه 1960 به طور برجستهاي در بین جمعیت آن افزایش یافته است (لوگران و زیسیموپولوس،2004: 2).
به وضعیتی تجرد قطعي گفته میشود که پسر يا دختر ردههای سنی خاصی را پشت سر میگذارند و امکان ازدواج را از دست ميدهند. اين مسئله بيشتر وابسته به جنسیت بوده و عموماً براي دختران مطرح است؛ اگرچه برای پسران نیز واقع میشود، اما به دلیل شرایط فرهنگی حاکم بر مناسبات ازدواج در ایران که معمولاً پسران انتخاب میکنند و دختران انتخاب میشوند، بیشتر در صورتی که دختران از سن خاصي بگذرند، احتمال ازدواج آنها پايين ميآيد؛ این به آن معنا نیست که ديگر فرصت ازدواج پيش نخواهد آمد؛ بلکه احتمال آن به حداقل ميرسد.
در مفاهیم جامعهشناسی تجرد قطعی افرادی را در بر میگیرد که هرگز ازدواج نکرده و امیدی هم به ازدواج نداشته باشند (ساروخانی،29:1375). همچنین میزان عقب افتادن سن مطلوب ازدواج جوانان در جامعه برحسب متغیرهای کمی سالها و یا متغیرهای کیفی میزان تأخیر سن ازدواج (کم، متوسط، زیاد) قابل بررسی و محاسبه است(اسکندری،12:1387).
در حقیقت بر اساس تعریف علمی سن تجرد قطعی، درصد مجردین در تمام گروههای سنی ۱۵ساله به بالا مورد محاسبه قرار میگیرد و هرچه به سن افراد اضافه میشود از رقم درصد مجردین کاسته میگردد. سنی که این رقم به حداقل رسیده و پس از آن تکرار میگردد، سن تجرد قطعی نامیده میشود. بررسی آمارها نشان میدهد سن معمول ازدواج برای دختران در جامعه 15 تا 29 سال و برای پسران 20 تا 35 سال است و در این سنین بیشترین تعداد ازدواجها صورت میگیرد.
در مقابل گروه سنی ۴۴-۴۰ سال برای زنان و ۵۴-۵۰ سال برای مردان سن تجرد قطعی محسوب میشود. البته باید متذکر شد که این سن در تمام جوامع یکسان نیست(کاظمی پور، ۱۳۸۳: ۶۴(.
گونههای تجرد قطعی
تجرد ممکن است به دو صورت اتفاق بیفتد؛ میتواند ناخواسته یا تحميلي باشد و يا به صورت خودخواسته و اختياري صورت گيرد. اگر دختران و پسران به دلايل گوناگون مانند ادامه تحصيل، داشتن استقلال کامل و یا به هر دلیل ديگری علاقهمند به ازدواج نباشند، در اين صورت تجردشان اختياري است که البته این نوع از تجرد بیشتر در کشورهاي توسعهیافته که افراد از انواع حمایتهای اجتماعی و خدمات بیمهای کافی برخوردارند، صدق ميکند.
در سالهای اخیر در کشور ما نيز به دليل کاسته شدن از فشارهاي فرهنگي براي ازدواج، مسئله تجرد اختياري وجود دارد، اما چندان جدي نيست. در جوامعي مشابه جامعه ما و در واقع جوامع شرقي، تجرد غالباً امري تحميلي به حساب میآید. به علاوه تجرد قطعی، کاهش ازدواج و افزایش طلاق، از مهمترین عوامل تأثیرگذار در کاهش جمعیت به حساب میآیند.
عوامل مؤثر بر پیدایی تأخیر در ازدواج و تجرد قطعی
سن ازدواج و تشکيل خانواده از عوامل مختلفي تأثير ميپذيرد. توسعه و نوسازي در دنياي جديد با تغيير سريع و قابل توجه، شرايط اقتصادي و اجتماعي افراد، تغيير در زمان ازدواج و تأخير آن را موجب شده است. فروپاشي نظامهاي خانوادگي گسترده، جايگزيني اقتصاد تجاري و صنعتي به جاي اقتصاد کشاورزي سنتي، پيچيدهترشدن تقسيم کار اجتماعي، گسترش تحصيلات همگاني و مشارکت بيشتر زنان در فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي خارج از خانه، عواملي هستند که در تأخير ازدواج نقش دارند (محموديان, 1383: 48).
تأخیر در ازدواج پیامد مشترک تأثیرپذیری از دو دسته عوامل اجتماعی و عوامل جمعیتشناختی است. اولی به واسطه تأثیر نرخ رشد جمعیت، مرگ و میر و مهاجرت به فرمولبندی انگاره تنگنای ازدواج و دومی با مدنظر قرار دادن تغییرات اجتماعی، ارزشها و نگرشها و به طور کلی عوامل اجتماعی که نظام ازدواج و همسرگزینی را تعیین كرده و تغییر میدهند، به مفهومسازی و ساختن انگارههای اجتماعی و جامعهشناختی تأخیر در ازدواج منجر شده است.
عوامل اجتماعی
کارشناسان اجتماعی، عواملي چون تمايل دختران به تحصيلات، خدمت سربازي براي پسران و تغيير الگوي زندگي مشترک را از دلايل تأخیر در ازدواج و تجرد میدانند.
از میان عوامل گوناگوني که در پدید آمدن تجرد قطعی در میان زنان مؤثر است، نقشهاي اجتماعی جديدی که براي زنان تعریف شده است سهم بزرگی را به خود اختصاص دادهاند؛ نقشهایی که نسبت به گذشته گستردهتر و جذابترند و زنان و دختران به تدريج و با توجه به نياز جامعه، نقشها و مشاغلي را به دست گرفته و بعضاً در پستهاي تخصصي و علمي وارد شدند. مجموع اينها انگيزههايي را براي دختران براي به دست آوردن موقعيتهاي بالاتر، ايجاد کرده است که مسیر زندگی و انتخابهای آنها را از ازدواج دور و یا از اولویت خارج کرده است.
البته این همه ماجرا نیست. با توجه به اینکه نگرش به موضوع ازدواج در جوامع و فرهنگهای گوناگون متفاوت است، باید به صورت کاملاً بومی بررسی شود. از این رو توجه به عوامل فرهنگی، اجتماعی و جمعیتشناختی نباید از نظر دور شود. عواملی مانند انقلاب، جنگ و سیاستهای جمعیتی از جمله عوامل تأثیرگذار بر روند ازدواج در ایران است.
عوامل جمعیتشناختی
در حالیکه کارشناسان، فاکتورهای جمعیتی را در تأخير سن ازدواج متولدین دهه 60 بسيار مهم میدانند، اما برخی دیگر وجود فاکتور فرهنگي اختلاف سن در ميان زوجين، را عاملی میدانند برای اینکه دختران این دهه شانس ازدواج را از دست داده و به تجرد قطعی نزدیک شوند.
افزایش نرخ رشد جمعیت از جمله مؤلفههایی است که به نوبه خود به افزایش سن ازدواج و بروز پدیده تجرد قطعی دامن زده است. بنابر آمار موجود، نرخ رشد جمعیت در ایران طی سالهاي 1350 تا1365 افزایش داشته و به میزان 3.9 درصد رسیده است.
تغییرات قابل توجه در نرخ رشد جمعیت به وضوح در شکل هرم جمعیت ایران نیز دیده میشود، به طوري که تا سال 1365 قاعده هرم جمعیتی به طور مدام بزرگتر شده و پس از آن کوچک میشود. ضمن آنکه در چنین شرایطی میانگین سن مردان در اولین ازدواج بیش از زنان است (جعفري مژدهی و قندي،1382 :1 ).
در سالهای پس از پیروزی انقلاب بنا بر اتخاذ سیاست افزایش جمعیت، متولدین اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 به طرز چشمگیری افزایش یافتند.
وقتي بحث تحول در ساختار جمعيتي به وجود آمد و با توجه به سن ازدواج در ايران که تفاوت ميان سن ازدواج دختر و پسر 4 يا 5 سال بود و هماکنون به 3 سال کاهش پيدا کرده است، دختراني که در دهه 60 به دنيا آمدند بايد با پسران متولد شده دهه 50 يا 55 ازدواج ميکردند. در نتيجه تعادل بين تعداد مجردين دختر و پسر به هم خورد و تعداد دختران بيشتر از پسران شد. در اثر اين جريان در سالهاي بعد، یعنی در فاصله سالهای 80 تا 90، شواهد انکارناپذیری از تأخیری جدی در ازدواج دختران جوان پدیدار شد که آشکارا موجب افزایش مقطعی میزان افراد ازدواج نکرده در سال 1375 و پس از آن گردید، اما مسئله اينجاست که در جامعه ما بايد مردان از زنان براي ازدواج بزرگتر باشند، بنابراين پسراني که مثلاً در سن 25 سال هستند با دختران 30 ساله ازدواج نميکنند و در اينجا بحث تجرد قطعي مطرح ميشود که از 2 درصد به 5 تا 7 درصد رسيده است و البته بعدها به تعديل خواهد رسيد؛ با توجه به در نظر گرفتن فاصله سنی مرسوم و معمول در ازدواجها در ایران، اين امر منجر به کاهش امکان انتخاب و ازدواج دختران، افزايش سن ازدواج و در نتیجه پدید آمدن تجردهای ناخواسته گردید. در نتيجه ممكن است تعدادی از دختراني كه به دلايلي ازدواج نكردهاند، مجرد باقي بمانند که این افزایش تجرد به کاهش باروري نیز خواهد انجاميد.
به همین دلیل بسیاری از دختران برای برونرفت از این مشکل دست به انتخابهای شتابزده و ازدواجهای ناهماهنگ، اما دردسترس زدند که افزایش طلاقهای زودهنگام را نیز در پیداشت.
از طرفی، نباید از نظر دور داشت که پدیده افزایش سن ازدواج و در ادامه بروز تجرد قطعی، باعث اختلال در کارکرد طبیعی نهاد خانواده شده و به دنبال این امر به طور طبیعی شاهد وجود نابسامانیهایی در سطح جامعه هستیم؛ نابسامانیهایی چون شیوع انواع فسادهاي اجتماعی، بحران مسائل جنسی و...
افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی به روایت آمارها
صرفنظر از آثار سوء اجتماعي كه پديده افزايش سن ازدواج به دنبال دارد، تبعات جمعيتي اين پديده هم ميتواند نگرانكننده باشد. كمترين تأثير افزايش سن ازدواج، بر هم خوردن تعادل هرم جمعيتي كشور و در نتيجه، بروز شكل جديدي از چالشهاي مربوط به سن ازدواج، در كشور است.
سازمان ثبت احوال از سال 83 آمارهاي منسجم جمعيتي از وقايع حياتي از جمله ازدواج و طلاق را گردآوري كرده و بر اين اساس امكان تحليل آماري اين وقايع فراهم شده است.
بنا برگزارش سازمان ثبت احوال کشور سن ازدواج برای مردان و زنان نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته و به میانگین 27.2 سال برای مردان و حدود 23 سال برای زنان رسیده که این آمارها زنگ خطری برای افزایش تجرد قطعی در جامعه است.
در سال گذشته حدود 12 میلیون نفر مرد در گروه سنی 20 تا 34 ساله و 11 میلیون و 800 هزار نفر زن در گروه سنی 15 تا 29 ساله قرار داشتند که حدود 32 درصد از کل جمعیت کشور بوده . ازاین تعداد 46 درصد مردان و 48 درصد زنان در گروههای سنی مذکور، هرگز ازدواج نکردهاند.
در حالی که سازمان ملي جوانان اعلام کرده است از میان حدود 12 ميليون جوان مجرد تقريباً 3 ميليون نفر با تأخير ازدواج مواجهند. براساس توضيح سازمان ملي جوانان، ما بايد سالانه يک ميليون و 300 هزار ثبت ازدواج داشته باشيم، در حاليکه حتي 900 هزار ازدواج نيز در سال ثبت نميشود.
بر همین اساس ميزان تجرد قطعي مردان از 5.1 درصد به 3.1 درصد کاهش يافته، اما اين تعداد براي دختران از 8 درصد به 8.1 درصد افزايش يافته است. آمار ارائه شده به طور کلي از بالا رفتن سن ازدواج در ميان دختران و افزايش آمار تجرد قطعي آنان حکايت دارد.
محاسبات صورت گرفته مشخص میکند که در سال 85 جمعیت زنان مجرد هرگز ازدواج نکرده 35 سال به بالا، 308 هزار نفر بوده که شاید از این جمعیت تنها 10 درصد از آنها تمایلی به ازدواج نداشته و مابقی فرصت ازدواج را به دست نیاورده و در تجرد باقی ماندهاند.
هرچه ازدواج در سنین پایینتر اتفاق بیفتد، اختلاف سنی کمتر خواهد بود و هرچه این سن افزایش پیدا کند، این اختلاف سن بیشتر خواهد شد؛ چراکه مردانی با سنین بالا ترجیح میدهند با دخترانی بسیار جوانتر از خود ازدواج کنند و هرچه سن ازدواج پسران بیشتر شود، به همان نسبت دختران بیشتری نیز مجرد باقی خواهند ماند.
تئوریهای مرتبط با افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی
تئوری مدرنیزاسیون ویلیام گود
ویلیام گود بر اساس این تئوری، دگرگونیهای بوجود آمده در خانواده را نتیجه اجتنابناپذیرِ دگرگونیهای ساختاری جامعه و دگرگونیهای ایدئولوژیکی میداند. به عقیده وی زمانی که دگرگونیهای ساختاری در سطح کلان (دگرگونیهایی مانند صنعتی شدن، شهرنشینی و ...) و دگرگونیهای ایدئولوژیکی نیز در سطح کلان رخ میدهد، سازمانهای سطوح خرد (خانواده) نیز بالاجبار باید خود را با این دگرگونیهای سطح کلان انطباق دهند (اعزازی، 17:1380).
طبق تئوری همگرایی، مدرنیزاسیون در سطح فردی و اجتماعی با تأثیرگذاری بر زمان ازدواج صورت میگیرد. از بین مهمترین شاخصهای مدرنیزاسیون میتوان به گسترش فرصتهای تحصیلی، تغییرات وسیع در نیروی کار و فعالیتهای شغلی، اشتغال زنان و شهرنشینی اشاره کرد.
افرادی که در مناطق شهری زندگی می کنند، به دلیل شیوههای زندگی متفاوت و نیز کنترل اجتماعی ضعیفتر نسبت به مناطق روستایی ازدواجشان با تأخیر صورت میگیرد (محمودیان،43:1383).
بنابراین همانگونه که ملاحظه گردید در تئوری ویلیام گود قرابت و در واقع همگرایی بین فرآیند مدرنیته و پدیده تأخیر در سن ازدواج وجود داشته و این تئوری تغییرات بوجود آمده در سن ازدواج را نتیجه دگرگونیهای ايجادشده در ارزشها و نگرشهای جوانان که خود معلول مدرنیسم است، میداند.
تئوری گزینش معقولانه هکتر
تمایز اساسی میان این تئوری با سایر تئوریهای مطرح در خصوص ازدواج، این است که اکثر نظریات به ازدواج بیشتر به عنوان یک عمل اخلاقی مینگرند، اما این تئوری بیشتر به ازدواج از دیدگاه فایدهگرایانه نظر دارد. متفکرانی که بر اساس تئوری گزینش معقولانه به تبیین عمل جمعی میپردازند، براین باورند که مردم به رفتارهایی تمایل دارند که نفع آنها در آن رفتار بیشتر تأمین میشود.
این تئوری معتقد است این افراد آگاه و هدفمند در هر شرایطی به دنبال بیشینه کردن سود خود هستند (لیتل،69:1373). در زمینه ازدواج با بهرهگیری از تئوری گزینش معقولانه میتوان اذعان داشت که افراد زمانی اقدام به ازدواج خواهند کرد که سودی در آن نهفته باشد؛ یعنی بتوانند از طریق ازدواج پایگاه و منزلت اجتماعی خود را حفظ و یا ارتقا دهند و زمانی که چنین موقعیتی پیش نیاید، پدیدهای به نام تأخیر در سن ازدواج در جامعه پدیدار میشود.
امروزه جوانان تمایل بیشتری به ادامه تحصیل در ردههای بالاتری دارند. علت آن هم ممکن است این باشد که در دورههای تحصیلی بالاتر، ارزش فرصتهای از دست رفته برای جوانان بیشتر خواهد شد. بنابراین جوانان برای تثبیت موقعیت خویش، ادامه تحصیلات را بر ازدواج ترجیح خواهند داد (مرکز آمارایران،17:1383).
تئوری نوگرایی آنتونی گیدنز
یکی از مهمترین آفتهای اجتماعی که هر جامعهای را با مشکل جدی مواجه میسازد، فقدان اعتماد میان اعضای جامعه یا به اصطلاح بیاعتمادی است. گسترش بياعتمادي و دورويي در روابط اجتماعي و افزايش انواع انحرافات اخلاقي در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انساني نیز تسري يافته و اساساً كيفيت ارتباط با ديگران را دچار شك و تزلزل كرده است (گیدنز،144:1388).
افزايش اعتياد، فريبكاري و كلاهبرداري و تجربيات تلخ ديگران در اين موارد، كه هر روزه در صفحه حوادث روزنامهها منتشر ميشود، كنار توسعه كمي شهرنشيني و افزايش جمعيت كه آدمها را با هم بيگانه كرده است، موجب بياعتمادي و حداقل ديراعتمادي افراد به يكديگر ميشود كه نقطه عطف و حساس اين مسئله در ازدواج و وصلت با ديگري خود را نشان ميدهد.
چه بسيار شكستهاي عاطفي و زناشويي كه به واسطه اعتماد كاذب و خوشبينانه به ديگري رخ ميدهد كه تنها گوشهاي از آن از طریق رسانهها منتشر میشود. بديهي است هر قدر اعتماد ميان افراد جامعه بيشتر باشد، ريسك ازدواج بالاتر ميرود و افراد، محتاطتر از پيش اقدام به اين كار ميكنند.
به بيان ديگر، تغييري كه در جامعه مدرن اتفاق افتاده، باعث شده است برخي از ويژگيهاي ازدواج در جامعه سنتي، مانند نوع انتخاب همسر و دخالت در آن، ازدواجهاي فاميلي، چندهمسری، قابليت فرزندآوري، پايين بودن سن ازدواج، فاصله سني زن و مرد، پديده تجرد قطعی و ... نيز تغيير كنند.
در واقع به عقیده گيدنز، كاهش نفوذ گروههاي خويشاوندي، انتخاب آزادانهتر همسر، به رسميت شناخته شدن حقوق زنان و خانواده، كاهش ازدواجهاي خانوادگي، آزادي جنسي و توجه به حقوق كودكان، از جمله تغييرات عمدهايست كه در خانواده اتفاق افتاده است.
تئوری تورم رکودی
این تئوری بعنوان یک نحله فکری در جامعهشناسی، معتقد است که در دورههای رواج و رونق اقتصادی مردم بیشتر ازدواج میکنند و در دورههای بحران و رکود اقتصادی ازدواجها به تأخیر افتاده و یا اصلاً منفی میشوند. براي بررسي اینکه آیا کشور ما نیز با اینگونه بحرانها مواجه بوده و آیا اين بحرانها یکی از عوامل اصلی بوجود آورنده پدیده تأخیر در سن ازدواج است، به توضیح بیشتر این تئوری میپردازیم.
جوامعی که در حال گذار بوده یا در ابتدای توسعه صنعتی هستند، از سن متوسط ازدواج بالایی برخوردارند که این پدیده در کشورهای ژاپن، هند، آمریکا و کشورهای غربی مشاهده شده است.
شاید در سطح کلان، عامل اصلی بالارفتن سن ازدواج ناشی از وجود ساختار اقتصادی در حال گذار در این کشورهاست، زیرا همواره در ابتدای دوره رشد صنعت و به دنبال آن امکان آزادی فردی و کاهش حضور والدین در امر ازدواج و پایین بودن سطح زندگی و نیز وجود بیکاری سن متوسط ازدواج بالاست(میشل،146:1378).
پیشبینی عمده این تئوری آن است كه زمانیکه اوضاع اقتصادی جامعه مناسب باشد، میل به ازدواج بیشتر و زمانیکه اوضاع اقتصادی جامعه مناسب نباشد، تأخیر در سن ازدواج بیشتر شده و به عنوان یک مسئله اجتماعی نمود پیدا میکند.
افزايش خطر تجرد قطعي، تغيير الگوي باروري و كاهش رشد جمعيت، از بين رفتن تعادل هرم جمعيتي و در نتيجه پيشي گرفتن شمار مردان در سن ازدواج نسبت به زنان، تنها بخشي از آثار سوء افزايش سن ازدواج بوده كه ناظر بر ساختار جمعيتي است. آثار اجتماعي اين پديده و تبعات ناشي از آن ميتواند به مراتب خطرناكتر باشد و در چنين شرايطي، ضرورت تغيير در سياستگذاريهاي كلان براي جلوگيري از روند افزايش سن ازدواج، بيش از پيش نمود پيدا ميكند.
البته از نظر دور نماند که دامن زدن به مسئله مضیقه ازدواج در جامعه و اعلام آمار آن، به تنهایی نه فقط مشکلی را حل نمیکند و باعث نمیشود دختران به فکر ازدواج بیفتند و آمار طلاق پایین بیاید، بلکه باعث بروز نگرانیها و اختلالات روانی در میان جوان جامعه نیز میشود.
دکتر شهلا کاظمیپور معاون پژوهشي مرکز مطالعات جمعيتي آسيا و اقيانوسيه و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران معتقد است: رعايت اختلاف سني چهار تا پنج ساله در اغلب ازدواجها چالش مضیقه ازدواج را تشديد ميكند؛ اين در حاليست كه با ترويج «همسنگزيني» در ميان جوانان، آمار پسران و دختران در آستانه ازدواج به تعادل ميرسد؛ چر که اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سنی دو یا سه سال نیز در نظر گرفته شود، تعداد دخترانی که مجرد میمانند کمتر میشود. اطلاعرسانی و آگاهی دادن در مورد همسنگزینی و یا حداقل کاهش اختلاف سنی در ازدواج در میان جوانان، و معرفی این الگو در میان خانوادهها، میتواند راهکاری برای حفظ تعادل جمعیت جوانان در سن ازدواج باشد؛ چر که اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سنی دو یا سه سال نیز در نظر بگیریم، تعداد دخترهایی که مجرد باقی میمانند کمتر میشود.