سرویس سیاسی خرداد: شعارهایی نظیر «مرگ بر آمریکا» و اصطلاحاتی همچون «شیطان بزرگ» از عواملی هستند که طی ۳۰ سال گذشته بر روابط میان ایران و آمریکا بسیار تاثیرگذار بوده است. البته به تصویر کشیدن این دشمنی و خصومت صرفا به فریاد و استفاده از حنجره خلاصه نشد و نمیشود چرا که آتش زدن و قدمرو رفتن روی پرچم و عکسهای روسای جمهور این کشور روش دیگری بود که طی این سالها با استفاده از آنها دشمنی دیرینه خود را با این شیطان بزرگ به تصویر کشیدیم.
اما اکنون قدمهای ابتدایی عادیسازی روابط برداشته شده و مکالمه تلفنی رئیس جمهور با اوباما موجب شد این شائبه ایجاد شود که شاید این رابطه به سمت دوستی برود. در همین خصوص گفتوگویی با عماد افروغ انجام دادیم. وی که اصرار زیادی به توجه به سخن امام(س) در باره رابطه با آمریکا دارد، میگوید: این کشور بیش از پیش گرگتر شده است و باید مراقب بود. در ادامه گفتوگوی این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی را با «قانون آنلاین» میخوانید:
مدتی است که صحبت از رابطه با آمریکا مطرح شده و بر سر زبانها افتاده است و اما در داخل مسائلی رخ داده است که جای بحث دارد. بهطور مثال قبل از این گفتوگوی تلفنی، سالانه یک یا دو بار پرچم آمریکا به آتش کشیده میشد اما پس از سفرروحانی به نیویورک طی دو هفته گذشته 2 بار پرچم این کشور در نماز جمعه به آتش کشیده شد. دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
در واقع پس از آن گرایش احساسی و شتابزده و خام و مبهمی که نسبت به آمریکا ایجاد شد برخی تعابیر و تفاسیری از گذشته و بزرگان انقلاب صورت گرفت که مغایر با واقعیت بود، قطعا چنین واکنشهایی که شما به آنها اشاره کردید، دور از ذهن نبود. حتی پیشبینی بنده این است که در روز 13 آبان شاهد یک مرگ بر آمریکای پرملات و رسا خواهیم بود. زیرا نوع نگاهی که اخیرا به آمریکا شد مغایر با واقعیت است و یک تصویر دیگری از آمریکاییها به نمایش گذاشته شد که حتی خود آنها هم باورشان نمیشد.
گویی که اصلا آنها از 28 مرداد به بعد عامل بدبختیها و عقبماندگیهای ما نبودند و یادشان رفت که شعار ذاتی انقلاب اسلامی چه بود و ایران از قِبَل این قطع رابطه که البته آمریکا شروع آن بود، چه دستاوردهایی بدست آورده است. به هرحال وقتی که ذوقزده و هیجان زده یک مسئلهای را مطرح میکنیم، باید منتظر چنین واکنشهایی باشیم. البته این را هم بگویم که این اتفاقات هیچ ربطی به اختلاف برداشتها ندارد زیرا هم واقعیتها نشان میدهد که این مذاکرات شفاف نیست و هم تفاسیری که از این واقعیتها صورت میگیرد کاملا اغراق آمیز است. یعنی در ابتدا مشخص نبود که صحبتهای میان دو رئیس جمهور صرفا یک صحبت تلفنی است یا مذاکره است یا رابطه؟ اما یک دفعه لایه پنهان نمایان و در برخی از روزنامهها مسئله رابطه با آمریکا مطرح شد. حتی به اینجا هم خلاصه نشد تلاش کردند از امام خرج کنند و گفتند ایشان مخالف شعار مرگ بر آمریکا بودند. اینجا بود که مردم هوشمندانه متوجه شدند که این صحبتها در حد یک ابهام نیست و ظاهرا برخی به اسم مذاکره به دنبال گامهای بلندتری هستند و این به هیچ عنوان موجه نیست.
بنابراین دور از انتظار نبود که مردم واکنش نشان بدهند و اینکه بنا به گفته شما بیشتر از قبل شده است به دلیل این است که به مردم بیتوجهی شده است و به نام مردم تعبیر دیگری از آمریکا ارائه میشود، نباید انتظار داشت که واکنشی در پی نداشته باشد.
یعنی ما هیچ وقت نباید با آمریکا وارد مذاکره مستقیم بشویم؟ اختلافات ما به زمانهای گذشته باز میگردد و دولت های بسیاری آمده و رفتهاند آیا بهتر نیست که یک فرصت برای شروع رابطه به آنها بدهیم؟
مگر ما قطع رابطه کردهایم؟ آمریکا قطع رابطه کرده است پس خود آنها هم باید گامهای اولیه را برای آغاز مجدد رابطه بردارند و تن به ملزومات این شروع مجدد بدهند. جالب است که چنین صحبتهایی را مطرح می کنید. یک نفر شروع کننده قهر بوده بعد الان توقع داشته باشیم که طرف مقابل برای آشتی اقدام کند...
خب، ما که اقدامات اولیه را انجام ندادیم. این آمریکا بود که صحبت مذاکره و آشتی را مطرح کرد ما هم شرط و شروطی را اعلام کردیم که اگر طبق آنها پیش برود شاید بشود رابطه مجددا برقرار شود.
چه شرط و شروطی؟ ما یک شرط کاملا روشن و شفاف داشتیم. خدا رحمت کند امام(س) را، ایشان گفته بودند مادامی که رابطه گرگ و میش باشد، ارتباط با آمریکا صلاح نیست. کجای دنیا در یک رابطه دوطرفه یک کشور میشود گرگ و دیگری میش؟ متوجه نمیشوم چرا باید در چنین رابطه ای بگویند که نظر سنجی شود؟ آخر خفت تا کجا؟ ما چه کار داریم میکنیم؟ آمریکا آن همه جنایت کرده است.
28 مرداد، زندانیهای پیش از انقلاب، کودتاهای پیدرپی و به همه اینها تحریمهای غیر قانونی و ناجوانمردانه را هم اضافه کنید، میشود مجموع اقدامات ایالات متحده آمریکا بعد حالا آب از دهانمان راه افتاده است که برویم و رابطه برقرار کنیم. این همه دستاورد بهخاطر قطع رابطه به دست آوردیم. تازه ما هم قطع رابطه نکردیم و آنها ارتباط دو کشور را قطع کردهاند پس خودشان هم باید شروع کننده باشند ما هم که شرط بزرگی نداریم فقط شرایط برابر و منصفانه میخواهیم.
پس اگر این شرطی که شما مطرح کردید مورد قبول واقع شود و به آن عمل کنند مشکلی برای برقراری ارتباط وجود ندارد؟
قطعا مشکلی برای رابطه وجود ندارد. حتی نیاز به نظر سنجی هم نیست. شاخصها کاملا واضح و مشخص بیان شدهاند، دیگر نیازی به این نیست که مطالبی را به دیگران اختصاص بدهند. اصلا شخص امام فرموده بودند که ما با هیچ کشوری دشمنی نداریم جز اسرائیل که آن هم به خاطر این است که نامشروع است. بهطور مثال ما با آفریقای جنوبی هم مشکل داشتیم به دلیل اینکه نژادپرست بودند و زمانی که نژاد پرستی را کنار گذاشتند رابطه ما هم با آنها خوب شد. درباره آمریکا هم امام صرفا یک شرط گذاشته است و آن این است که قطع رابطه بین ما و این کشور مادامی که گرگ و میش باشد، ادامه خواهد داشت.
حالا رابطه گرگ و میش یعنی چه؟ رابطه ای که دو طرف میخواهند مذاکره کنند اما یکی از طرفین پیش شرط میگذارد و میخواهد از موضع سلطهگری طرف مقابل را پای میز مذاکره بکشد و بعد هم فرصت برابر به آن برای حرفزدن نمیدهد. این اصلا موجه نیست. مکین تایر فیلسوف اخلاق است و میگوید در هر گفتوگویی یک نفر فرصت برابر به دیگری ندهد یا به نتیجه بدست آمده پایبند نباشد، مذاکره با او اصلا صحیح نیست و نباید انجام شود.
به خدا قضیه روشن است. دارند در حق مردم اجحاف میکنند. یک کشوری صدها جنایت را درباره ایران و ایرانیان مرتکب شده است، درست است که برای شروع رابطه ما درخواست بدهیم ؟ بنابراین بنده معتقدم که رابطه با آمریکا هیچ منع ذاتی ندارد و شروع مجدد آن هم نیازی به هیچ نظر سنجی ندارد. فقط رابطه باید مساوی و متعادل باشد.
حالا با این تفاسیر فکر میکنید امکان رابطه مساوی و خارج از قالب گرگ و میش وجود دارد؟
ابتدا باید با توجه به شاخصهها ببینیم که آمریکا دیروز گرگ تر بود یا امروز؟ این کشور پیش از سقوط بلوک شرق گرگتر بود یا قبل از آن؟ در نظام دو قطبی گرگتر بود یا در نظام تک قطبی که الان در آن حضور دارد؟ نکته دوم، زمانی که امام فرمودند که رابطه گرگ و میش نباشد ما تا این حد تحت تحریم نبودیم. حالا که تحریمها را بیشتر کرده نشان میدهد که گرگ تر شده است.
بعد از این مسائل به این مرحله میرسیم که ما در مذاکراتمان چه چیزی قرار بدست بیآوریم؟ اگر قرار است این مذاکرات در حضور دیگران و علنی باشد بسیار هم مفید خواهد بود اما اگر در این نشستها قرار باشد ما از حقوق هستهای خودمان دست برداریم یا وارد مقولاتی بشویم، قطعا یک باخت مضاعف خواهد بود. مشکل اینجاست در ابتدا یک مکالمه تلفنی بود، بعد صحبت از مذاکره شد، بعد از مدت کوتاهی شروع رابطه را مطرح کردند و پای امام را به میان آوردند و... اینها موجب شد که این شائبه تقویت شود که یک داستان دیگری در پشت ماجرا نهفته است و چهرهای در زیر دارد آنچه در بالاست.
مشکل همین است. همانطور که آقای ولایتی در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری اشاره کردند گاه این دوصدایی بودن باعث میشود که برخی از توافقات بدست نیاید. دکتر ولایتی حتی مثال آوردند و دورهای که تیم مذاکره کننده آقای لاریجانی مشغول پیگیری پرونده هستهای بودند را نمونه بارز این اتفاقات شمردند. آیا بهتر نیست آتش زدن پرچم و اعتراض به این مسائل را بگذاریم برای زمانی که مذاکرات بینتیجه بود؟
نه، صبر نمیکنیم. شما یا ساده هستید یا خود را به سادگی زدهاید و نمی خواهید قضایای پیچیده را ببینید. آیا اگر یک دولتی در جمهوری اسلامی ایران ضعیف بود این دلیل میشود که ما از اصل موضوع دست برداریم؟ درست است که نباید در کشور چند صدا شنیده شود اما این در اصل موضع هستهای ما نباید خللی ایجاد کند. البته تا به اینجا هم اختلالی ایجاد نشده است و آقایان روحانی و ظریف به هیچ عنوان از این مواضع عقب نشینی نکردهاند. ولی چون سوالات و ابهاماتی وجود دارد وظیفه روشنفکران، روزنامهنگاران و دیگر اصحاب رسانه است که مسئله را روشن کنند که این عدم شفافیت کار دست ما ندهد.