counter create hit كودكان را ببينيم
۱۶ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۲
کد خبر: ۲۵۷۹۹

كودكان را ببينيم

کودك كسي است كه سن او كمتر از 18 سال باشد مگر اينكه در يك كشور سن قانوني كمتر از 18 سال تعيين شده باشد. كودكان آسيب‌پذير‌ترين شهروندان دنيا هستند، كساني كه در جنگ، فقر، بيماري، اعتياد و بلاياي طبيعي بيشترين آسيب متوجه آنهاست. روزنامه ی اعتماد در شماره ی امروز خود گفتگویی با گفت‌وگو با زهرا رحیمی مديرعامل جمعيت دانشجويي- مردمي امام علي(ع) انجام داده است.

كودك كسي است كه سن او كمتر از 18 سال باشد مگر اينكه در يك كشور سن قانوني كمتر از 18 سال تعيين شده باشد. كودكان آسيب‌پذير‌ترين شهروندان دنيا هستند، كساني كه در جنگ، فقر، بيماري، اعتياد و بلاياي طبيعي بيشترين آسيب متوجه آنهاست. سازمان‌هاي مردم نهاد بسياري در دنيا براي حمايت از اين شهروندان آسيب‌پذير فعاليت مي‌كنند. داوطلباني كه براي احقاق حقوق از دست رفته و بهبود كيفيت زندگي كودكان تلاش مي‌كنند. كساني كه در كنار فعاليت‌هايشان سعي دارند تا فرهنگ برخورد صحيح با كودكان را نيز گسترش بدهند. مهربان و صبور و بي‌ريا، شايد در اين سه كلمه بتوان مديرعامل يكي از بزرگ‌ترين نهادهاي مردمي ايران را معرفي كرد. زهرا رحيمي خامنه 14 سال است كه پا به پاي همسرش شارمين ميمندي‌نژاد، موسس جمعيت امام علي (ع)، براي حمايت از كودكان آسيب‌ديده و در معرض آسيب، تلاش مي‌كند. با ايشان به گفت‌وگو نشستيم تا فعاليت‌هايي كه در ايران براي حمايت از كودكان انجام مي‌گيرد را از منظر كسي كه 14 سال تجربه ارتباط با كودكان كار و خيابان، بزه‌ديده، بيمار، فراري از منزل و درگير اعتياد را دارد، بررسي كنيم.



مختصري از فعاليت‌هاي جمعيت امام علي(ع) در زمينه حمايت از كودكان را بيان كنيد.


خدمات ما عمدتا خانواده محور و به ويژه كودك‌محور است. در هر زمينه‌يي كه در جامعه احساس نياز كنيم، فعاليت جديدي تعريف مي‌كنيم و به صورت تخصصي هم در زمينه پيشگيري و هم در زمينه درمان آسيب‌هايي كه متوجه كودكان است، فعاليت مي‌كنيم. حوزه‌هايي هم كه مد نظر داريم بيشتر سلامت جسمي، رواني و اجتماعي كودكان است. كودكان كار و خيابان، كودكاني كه داراي خانواده‌هاي نابسامان و درگير اعتياد هستند، كودكان مهاجر، كودكان بزه‌ديده‌يي كه از كانون اصلاح و تربيت آزاد مي‌شوند و نياز به حمايت دارند، همچنين حمايت‌هاي روحي و مالي لازم از كودكان بيمار و مبتلا به سرطان هم جزو برنامه‌هايي است كه توسط جمعيت اجرا مي‌شود. نگاه ما به كودكاني كه نياز به حمايت دارند، اين است كه يك پناه مورد اعتماد در جامعه براي كودكان باشيم. ما هميشه سعي كرده‌ايم تا تعريف‌مان را با واقعيت موجود در جامعه هماهنگ كنيم نه اينكه واقعيت‌ها را طبق تعاريف‌مان ببينيم. اين سيستم هوشمند و انعطاف‌پذير باعث شده ما وارد حوزه‌هاي مختلف آسيب‌هاي كودكان بشويم. از كودكان بيمار تا كودكي كه منزل را ترك كرده تا كودكان كار و خيابان.

معضلات عمده‌يي كه در ايران كودكان با آن درگير هستند، چيست؟


مهم‌ترين مشكل، قوانين و عدم حمايت قانوني و عدم وجود مرجع قانوني براي كودكاني است كه دچار مشكل هستند و اين مساله مجريان قانون را براي حمايت از اين كودكان دچار محدوديت مي‌كند.

پيمان‌نامه حقوق كودك چقدر در ايران مورد توجه است؟


اين موضوع بستگي به ميزان آگاهي والدين كودك دارد، اگر كودك صاحب پدر و مادر آگاه باشد قطعا از خشونت و زير پا گذاردن حقوق خود در امان است. اما اگر خانواده‌يي ناسالم داشته باشد نه از حقوقش آگاه مي‌شود و نه در خانواده كسي به حق او فكر مي‌كند. نقطه شروع نقض حقوق كودكان فضاي خانواده است و پدر و مادر و متاسفانه نظارتي هم در اين زمينه وجود ندارد.

شما براي اين معضلات چه برنامه‌هايي را اجرا و چه برنامه‌هايي را در نظر داريد؟


بيشترين فعاليت ما آگاهي‌بخشي بوده و اينكه حتي اگر يك مورد از اين كودكان هم از شرايط سختي كه در آن است نجات پيدا كند باز هم ميزان تخلف قوانين به اندازه يك نفر كم شده. برنامه ما بيشتر الگو‌سازي صحيح است براي برخورد با كودكان آسيب‌ديده يا در معرض آسيب.

چقدر فعاليت‌هايي كه در زمينه حمايت از كودكان در ايران انجام مي‌شود مفيد و اثربخش بوده است؟

بستگي به نگرش فعاليت‌ها دارد، بعضي از حركت‌ها تسكيني است و بعضي درماني. وقتي در يك معضل به ريشه‌يابي آن معضل بپردازيم يك فعاليت درماني صورت مي‌گيرد اما اگر صرفا به رفع يك مشكل فكر كنيم فعاليت صرفا جنبه تسكيني پيدا مي‌كند. فعاليت‌ها در زمينه كودكان از نظر كيفي تاثير خوبي داشته، اگر همين فعاليت‌ها هم توسط نهادهاي مردمي مختلف انجام نمي‌شد، هيچ موضوعي به چالش كشيده نمي‌شد هيچ تغييري هم در كيفيت زندگي كودكان صورت نمي‌گرفت.

به نظر شما بنياد‌هاي حمايت از كودكان در ايران با چه محدوديت‌هايي روبه‌رو هستند؟

ابزارهاي لازم براي اطلاع‌رساني ندارند. منابعي كه وجود دارد و حق كودكان آسيب‌ديده است در اختيار نهادهاي مردمي قرار داده نمي‌شود و به دليل اينكه فعاليت سازمان‌هاي مردم‌نهاد در فرهنگ ما آن طور كه بايد پذيرفته نشده اعتماد نسبت به اين نهادها كم است و انرژي و وقت بسياري از نيروهاي فعال در اين نهادها صرف معرفي فعاليت‌ها به عموم مردم مي‌شود.

در زمينه آسيب‌شناسي فعاليت‌هاي نهادهاي مردمي در زمينه كودكان، شما چه ارزيابي‌اي داريد؟

در ايران فعاليت‌هاي نهادهاي مردمي مختلف به صورت منسجم صورت نمي‌گيرد، دولت تعامل كافي با اين نهادها ندارد و هيچ مرجعي وجود ندارد كه باعث هم‌افزايي نهادهاي فعال بشود و آنها را كنار هم قرار دهد. معمولا فعاليت‌ها به صورت پراكنده انجام مي‌شود و هر نهاد بر اساس ديدگاه خود و گاهي به صورت مقطعي يك فعاليتي انجام مي‌دهد. موضوع ديگر هم اين است كه به دليل منابع محدود مالي در بعضي موارد ديده مي‌شود كه معضل را به گونه‌يي مطرح مي‌كنند كه صرفا بتوان كسب در آمد كرد كه از درآمد كسب شده به كودكان خدمات ارائه كنند. مورد ديگر اينكه هيچ شاخص و معياري وجود ندارد، صرفا يكسري فعاليت‌ها انجام مي‌شود، در بعضي موارد اين فعاليت‌ها بي‌نتيجه مي‌ماند و به طور كلي بعضي فعاليت‌ها مقطعي و كوتاه‌مدت است و نگاه بلندمدت به قضايا وجود ندارد.

فعاليت‌هاي نهادهاي مردمي در ايران چقدر با استانداردهاي جهاني مطابقت دارد؟


درباره فعاليت سازمان‌هاي غيردولتي استاندارد جهاني خاصي را من در جست‌وجوهايي كه داشتم نديده‌ام، به اين دليل كه معضلات و شرايط در كشورهاي مختلف متفاوت است، گروه‌هاي هدف، فعاليت‌هاي مورد نياز، زيرساخت‌هايي كه در هر كشور براي فعاليت‌هاي اجتماعي وجود دارد، امكانات، فرصت‌ها و تهديدها در هر كشور يا حتي شهري متفاوت است. اما به طور مثال وقتي يك نهاد مردمي موفق به كسب مقام مشورتي سازمان ملل يا گواهينامه ISO مي‌شود، يك اصول و قوانيني را در ساختار مديريتي و سيستم اجرايي خود به كار برده تا توانسته اين مقام را كسب كند. البته اين موضوع كه در يك سازمان مردم نهاد، داشتن اين استانداردها چقدر مفيد است و كيفيت خدمات به گروه‌هاي هدف با چه معيارهايي سنجيده شود، جاي بحث بسيار دارد.

حمايت‌هايي كه در جامعه ما از كودكان صورت مي‌گيرد چقدر از سر ترحم است و چقدر بر اساس اصول علمي؟

كساني كه درگير فعاليت‌هاي اجتماعي هستند معمولا به دليل تجاربي كه دارند اصولي‌تر برخورد مي‌كنند اما متاسفانه عامه مردم به دليل آموزه‌هاي نادرست فرهنگي به دنبال كسب اجر و ثواب و منافع شخصي هستند و البته اين مسايل اگر به شكل عميق مورد توجه باشد اصلا بد نيست، مشكل زماني است كه عمل كردن به اين موارد صرفا حالت ظاهري پيدا مي‌كند و هيچ تفكري در پس آنها ديده نمي‌شود. ببينيد بچه‌ها تفاوت ترحم و محبت را خيلي خوب متوجه مي‌شوند. اگر ببينند كسي به آنها ترحم مي‌كند خيلي راحت نقش بازي خواهند كرد تا ترحم بيشتري را جلب كنند اما زماني كه محبت صادقانه مي‌بينند شما را كمك مي‌كنند تا براي بهبود شرايط زندگي‌شان تلاش كنيد و خودشان هم براي بهبود وضعيت‌شان تلاش مي‌كنند. نكته بعد درباره اصول علمي است. كدام اصل علمي؟ به چه صورتي؟ در چه شرايطي؟ در كدام كشور؟ بايد ديد آيا اصول علمي در علوم انساني مطلق و قابل تعميم هستند يا نياز به بومي‌سازي يا سعي و خطا دارند؟

نقاط قوت و ضعف فعاليت‌هايي كه در زمينه كودكان توسط نهادهاي مردمي انجام مي‌شود، كجاست؟


ببينيد هر فعاليتي كه در زمينه بهبود شرايط اجتماع انجام شود خوب است، حداقل مي‌توان گفت از نشستن و بي‌عملي بهتر است به عبارتي به راه باديه رفتن به از نشستن باطل. فردي كه به جاي نشستن و نگاه كردن به شرايط سخت جامعه يك حركت ولو كوچك انجام مي‌دهد در مقايسه با كسي كه اين كار را نمي‌كند يك قدم جلوتر است. شايد يكي از نقاط قوت اين باشد كه نيروهاي داوطلب در نهادهاي مختلف با وجود تمام سختي‌ها تمام تلاش‌شان را براي بهبود وضعيت اجتماع انجام مي‌دهند. اينكه عده‌يي توانسته‌اند روي كليت جامعه تاثير بگذارند و آگاهي افراد را نسبت به شرايط كودكان بالا ببرند و اهرم‌هايي را ايجاد كنند كه بشود قانونگذاران نسبت به شرايط اين كودكان حساس شوند، يك موفقيت بزرگ است.

و نقطه ضعفي كه در فعاليت‌هاي اجتماعي در جامعه ما وجود دارد اين است كه گاه فعاليت‌هاي اجتماعي و مردم نهاد در زندگي افراد نقش پررنگي نداشته يا سوءاستفاده‌هايي از آن شده كه باعث تضعيف كليه سازمان‌ها شده است.

چطور مي‌شود از پتانسيل‌هاي موجود در جامعه براي حمايت از كودكان آسيب‌ديده و در معرض آسيب استفاده كرد؟


وقتي كسي بخواهد كاري را انجام دهد از هر وسيله‌يي براي رسيدن به هدفش استفاده مي‌كند به ويژه اگر اين هدف بهبود وضعيت كودكان باشد. براي اين كار ابتدا بايد پتانسيل‌هاي جامعه را بشناسيم و ببينيم كه در چه زمينه‌يي غني هستيم و در چه مواردي ضعيف و روي مواردي كه امكانات بيشتري داريم سرمايه‌گذاري كنيم و براي تقويت مواردي كه در آنها ضعيف هستيم برنامه‌ريزي كنيم. پتانسيل‌هايي كه ما داريم، مي‌تواند به عنوان سرمايه‌هاي اجتماعي تعريف شود، نيروهاي مشتاق و داوطلب، باورها و اعتقادات و... از تمام اينها مي‌شود براي بهبود وضعيت موجود كودكان بهره گرفت.

راهكار شما براي پيشگيري از بروز و گسترش مشكلات و آسيب‌هاي كودكان چيست؟


در اين زمينه برنامه كوتاه‌مدت ما شامل پيشگيري از افزايش موردي آسيب‌هاي كودكان و حمايت از كودكان آسيب‌ديده و در معرض آسيب است. در قدم‌هاي بعدي آگاه‌سازي جامعه از اين آسيب‌ها و فرهنگ‌سازي‌هاي لازم و در نهايت مهم‌ترين مساله قوانين موجود اينكه ضمانت اجرايي براي قوانين وجود داشته باشد. به نظر من سازمان‌هاي غيردولتي نقش وجدان بيدار جامعه را دارند و نمي‌توانند به راحتي از كنار خلأهاي موجود عبور كنند.

راه درست برخورد با كودكان كار و خيابان چيست؟

مهم‌ترين نكته اين است كه از تحقير و توهين بپرهيزيم. بچه‌ها به خاطر اضطراري كه به آنها تحميل شده، مجبورند كه براي فروش اجناس‌شان به ما التماس كنند. ما نبايد آنها را از خود برانيم به دليل اينكه در درازمدت اين رفتار باعث مي‌شود كه نفرت زيادي از اجتماع در وجودشان انباشته شود و شخصيتي ضد اجتماعي پيدا كنند. بهتر است براي آسودگي وجدان‌مان با پرداخت مبلغي ناچيز بار مسووليت را از دوش‌مان برنداريم و با ترحم كردن به اين كودكان آسيب‌هايي را كه در زندگي به آنها تحميل شده بيشتر نكنيم. اين وظيفه جامعه است كه براي تغيير وضعيت اين كودكان تلاش كند و اين كودكان را به وضعيتي پايدار و سالم برساند نه اينكه با پرداخت مبلغي احساس آرامش كند.

ناآگاهي افراد در برخورد با كودكان آسيب ديده چقدر مي‌تواند مخرب باشد؟

افراد بر اساس شنيده‌هايشان درباره اين كودكان قضاوت مي‌كنند ولي چون هيچ منبع رسمي‌اي از وضعيت اين كودكان گزارشي ارائه نمي‌كند جامعه از شرايط واقعي اين بچه‌ها اطلاع ندارد. شايد يكي از راه‌هايي كه براي رهايي از اين ناآگاهي وجود دارد، ايجاد فضاي اطلاع‌رساني در رسانه‌هاست. شايد اگر هر كسي با ديدن يك كودك كار و به طور كلي يك كودك آسيب‌ديده فكر كند كه ممكن بود من در اين خانواده به دنيا مي‌آمدم، ديگر رفتارها از سر ترحم و اهانت نبود. به اين فكر كنيم كه اگر اين بچه‌ها سرپرستي ندارند، سرپرست‌شان ما هستيم و زماني كه كاري براي اين بچه‌ها انجام مي‌دهيم به اين فكر كنيم كه براي بچه خودمان تلاش مي‌كنيم. بايد عموم جامعه در جريان فعاليت نهادهاي مردمي قرار بگيرند تا علاقه‌مند به فعاليت شوند. اگر سرپرست يك كودك به خود اجازه مي‌دهد كه هر رفتاري با فرزندش داشته باشد به اين دليل است كه فكر مي‌كند خود و فرزندش تنها هستند و هيچ ناظري وجود ندارد، همين است كه آمار كودك‌آزاري‌ها را بالا مي‌برد. اگر سرنوشت و شرايط يك كودك براي همه مردم مهم باشد شايد ديگر پدري اجازه كودك‌آزاري به خود ندهد يا به اجبار فرزندش را سر كار نفرستد.

براي رسيدن به جامعه ايده‌آلي كه در آن كودكان بتوانند به تمام حقوق خود دست پيدا كنند چه كار بايد كرد؟ موانع رسيدن به چنين جامعه‌يي چيست؟

با وجود اينكه عدم وجود حمايت‌هاي قانوني مي‌تواند يكي از موانع موجود باشد بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه تغيير قوانين نياز به حساسيت عموم مردم نسبت به يك مساله دارد تا زماني كه فقط يك عده خاص در جامعه نسبت به يك مساله (به طور مثال كار كودكان) حساس باشند، نمي‌توان اميد جدي به تغيير و اصلاح قوانين داشت اما وقتي عموم مردم نسبت به مساله‌يي حساس مي‌شوند قانونگذار هم الزام بيشتري براي كمك به تحقق حقوق كودكان احساس مي‌كند و نمي‌تواند به راحتي از كنارش عبور كند.

و حرف آخر...؟

واقعا اگر هر كس خودش را به جاي كودكي بگذارد كه توسط والدينش مورد آزار قرار مي‌گيرد و تنها سوالي كه در ذهنش وجود دارد اين است كه چرا اين وضعيت را دارد؟ چه پناهي برايش وجود دارد؟ و از چه كسي مي‌تواند كمك بگيرد؟ اگر استيصال يك كودك7-6 ساله را كه پناهي ندارد تصور كنيم شايد ديگر راحت و بي‌تفاوت از كنار كودكاني كه هر روز مي‌بينيم، عبور نكنيم و اين مساله را به خودمان مربوط بدانيم و تمام تلاش‌مان را براي بهبود وضعيت آن كودك به كار‌ گيريم.

منبع:اعتماد

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین