به گزارش خرداد به نقل از زومیت، این مقاله از زبان مگا برونو، در وبسایت فوربز منشر شده است. همواره چالشهایی ذهنی برای کارآفرینان وجود دارد که شماری از آنها عبارتند از: انزوای اجتماعی، عدم قطعیت و مدیریت احساسات. اکثر کارهای من بهعنوان یک درماننگر و مربی اجرایی که سلامت ذهنی خودش نیز همیشه در بهترین شرایط نبوده است (در واقع سالها دچار افسردگی، تشویش و اختلالات اشتها بودم)، به پژوهش درمورد انعطافپذیری در کارآفرینی مربوط میشود. اگر با کسانی که از شکستها ناامید میشوند مصاحبه کنم یا اینکه آنها را بهسوی موفقیت و تمرین بیشتر سوق دهم، فرقی نخواهد داشت؛ در هر دو صورت بازهم بهدنبال کشف سلامت ذهنی کارآفرینان خواهم رفت.
نیازهای خاص هر آدمی با بقیهی آدمها متفاوت است؛ با این حال، من در پژوهش غیررسمی خود ۷ استراتژی برای بهینهسازی وضعیت روانی کارآفرینان شناسایی کردم که در این گزارش آنها را مرور میکنیم:
۱. اولویت قرار دادن ارتباطات
ارتباط اجتماعی، میزان خوشنودی و شادی افراد را افزایش میدهد. درست است که کار کردن درمقایسه با وقت گذراندن با دوستان بسیار بهتر و سازندهتر است؛ ولی هنگامی که افسرده باشید، دیگر نمیتوانید کار مفید و سازنده انجام دهید. در واقع افسردگی روی انگیزه، بهرهوری، حافظه و تمرکز اثر منفی میگذارد. تمامی کارآفرینانی که با آنها مصاحبه کردم، قشر همکارشان را (که اغلب متشکل از دوستان کارآفرینشان است) عامل غلبه بر مشکلات در زمانهای حساس و قدرت گرفتن در زمان نیاز، معرفی کردند. اگر جوامع کارآفرینی در منطقهی شما پراکنده و ضعیف است و ارتباطی بین شما برقرار نیست، سعی کنید بهصورت آنلاین به آنها ملحق شوید، یا اینکه خودتان یک جامعهی کارآفرینی تشکیل دهید.
ارتباط
روابط عاطفی و قرارهای عاشقانه را نادیده نگیرید. اکثر انسانها به داشتن چنین روابطی مشتاق هستند؛ ولی بسیاری از ما الگوهایی در روابطمان پیاده میکنیم که بهجای انرژی دادن به ما، انرژی ما را تخلیه میکنند. بنابراین بسیاری از کارآفرینان تنها و مجرد ماندن را انتخاب میکنند و فکر میکنند که وقتی برای روابط عاطفی ندارند، در نتیجه تنهایی و ناخرسندی به سراغشان میآید. با اینکه برخی معتقدند که عشق تمرکز ما را از بین میبرد؛ ولی یک رابطی سالم بهعنوان پایهی امنی است که به ما قدرت ریسک کردن میدهد. عشق باعث میشود تا ما در مقابله با چالشها احساس حمایت شدن داشته باشیم و در آنها شکست نخوریم.
اختلاف انتظارات و حقیقت، ریشهی استرسهای ما و درواقع ریشهی تمامی زجر کشیدنهای ماست
مهمترین عوامل در ساختن چنین روابطی، هوشیاری و ارتباط است. طبق مطالعات، کارآفرینان مرد تمایل دارند که روابط امنی را تجربه کنند؛ یعنی آنها در برطرف کردن نیازهای خودشان به رابطه وابسته هستند و در زمانهای پریشانی به بقیه چنگ میزنند؛ اما کارآفرینان زن مشکلاتشان را اصطلاحا درون خودشان میریزند و در زمانهای استرس گوشهگیر و منزوی شده و معتقدند که استقلال آنها با وجود یک همسر تهدید میشود. نیازهای خود و همسر خودتان را برای صمیمیت بیشتر بشناسید (مخصوصا در زمانهای استرسزا) و درمورد آنها بایکدیگر صحبت کنید.
۲. مراقب انتظارات خود و سطح آنها باشید
داشتن انتظارات بالا و دستنیافتنی یکی از مواردی است که میتواند به شکست و ناخرسندی ما منجر شود. اختلاف انتظارات و حقیقت، ریشهی استرسهای ما و درواقع ریشهی تمامی زجر کشیدنهای ما است. افراد انتظارات خودشان را به تمامی راههای مختلف نشان میدهند: انتظارات از خودمان، انتظارت از دیگران، انتظارات از نتیجه یا تجربه. مراقب جاهایی که انتظارت بیهوده دارید باشید و:
هدفتان رسیدن به نتیجهی خوب باشد. بهخاطر داشته باشید که وسواس در کامل بودن، دشمن خوب بودن است.
بهخاطر داشته باشید که خودتان، شریکتان و کارکنانتان همگی انسان و ممکنالخطا هستند و شما در قضاوت آنها باید این نکته را درنظر بگیرید.
از خودتان بپرسید که آیا انتظاراتی را که از بقیه دارید، از خودتان هم دارید یا خیر.
ببینید چه در کنترل شماست و روی همان تمرکز کنید. اینکه از خودتان انتظار نظارت بر موارد خارج از کنترل را داشته باشید، منشا اصلی استرس، نگرانی و شکست است.
از اشتباه کردن، شکست، چالش و عدم قطعیت نترسید. چنین مواردی اجتنابناپذیر هستند و انتظار اینکه همهی کارها بینقص پیش رود باعث ناامیدی، شرمساری، احساس گناه، نگرانی و ... میشود.
۳. به خودتان اهمیت بدهید
زمانی بود که سرگرم شدن در دنیای ایمیلها یا غرق شدن در تماشای نتفلیکس و سایر سرویسهای مشابه، افراط تلقی میشد. اما کارآفرینی باید مانند دوی ماراتن پایدار باشد؛ نه خستهکننده مثل دوی سرعت. اگر کارآفرینی را مانند دوی سرعت درنظر بگیرید، زود خسته میشوید، کار بیکیفیتی ارائه میدهید و ایدهای که زمانی بسیار مشتاق به انجامش بودید، ناراحتکننده یا ملالآور میشود.
ورزش صبحگاهی
یکی از عادتهایی که از کارآفرینان موفق شنیدم، تأثیر ورزش در مسیر زندگی آنها بود. پژوهشها هم حاکی از تأثیر خوب ورزش روی خلاقیت و خلقوخو هستند. البته ورزش لزوما بهمعنی دویدن یا وزنهبرداری نیست. حرکات موزون، صخرهنوردی و انجام ورزشهای تیمی هم جزو ورزش محسوب میشود.
وقتی درمورد اهمیت رسیدگی به خود صحبت میکنم، بسیاری از مشتریهایم گله میکنند که نمیدانند چه کاری خارج از شغلشان آنها را خوشحال میکند. اگر کمی فکر کنید میبینید که سرنوشت شما یک زندگی خالی از سرگرمی نیست. شناخت موارد و مشغولیتهای مهیج زمان میبرد. سعی کنید در خارج از زندگی کاری، بهدنبال خوشی باشید.
یوگا
علاوهبر ورزش کردن، بهطرق سالم مختلفی میتوانید به خودتان اهمیت دهید؛ مثلا:
افزایش تمرکز و اندیشه با کارهایی مثل طب سوزنی، ماساژ، مدیتیشن، یوگا و مطالعهی مجلات
توجه به سبک زندگی، رژیم غذایی و خواب
کتاب (صوتی یا غیرصوتی)، پادکست، فیلم، بازیهای ویدیویی، کنسرت
عضو شدن در یک باشگاه، سازمان یا گروه
پرورش خلاقیت در جایی خارج از محل کار، مثل نوازندگی یا آشپزی و ...
حد و مرز تعیین کردن، نه گفتن، لغو کردن، ترک کردن، تقاضای کمک کردن. گاهی اوقات فکر میکنیم که اهمیت دادن به خود یعنی انجام کارهای بیشتر، درحالیکه گاهی باید کارهایمان را کمتر کنیم.
و در آخر هم رفتن به تعطیلات. طبق مطالعات، سفر تفریحی، انعطافپذیری شناختی را افزایش میدهد و باعث افزایش خلاقیت میشود. تعطیلات همچنین باعث افزایش خوشنودی، سلامتی، و احساس رفاه می شود.
۴. بهمنظور شناخت خودتان با یک مربی یا درمانگر کار کنید
ترکیب آگاهی و خود-دلسوزی برای انعطافپذیری کارآفرینان ضروری است. اکثر مشتریان من سالها توجهی به دنیای درونی خود نداشتند و از آن فرار میکردند. آنها از نظر فیزیکی و روانی دچار مشکل میشدند و بعد از شکست، خود را سرزنش میکردند.
من پیشنهاد میکنم با یک مربی یا درمانگر برای بهینهسازی فعالانه سلامت ذهن و انعطافپذیری خود کار کنید. با این کار، علاوه بر حل مشکلات موجود در مسیر موفقیت، میتوانید در کار با محدودیتهای سلامت ذهنتان خلاقانه عمل کنید (مثلا خود من قانونی گذاشتم که قبل از ساعت ۱۰ صبح هیچ کاری نباید انجام دهم و همین کار باعث شد مشکل بیخوابیام حل شود). مربی یا درمانگر، محیطی ایمن و مطمئن برای پرورش هوش هیجانی برای شما بهوجود میآورند و بهشما کمک میکنند تا هدیههای بخش تاریک وجودتان را پیدا کنید و مشکلات ذهنی خودتان را کاهش دهید.
قدرت ذهن
اگر از پس هزینههای درمانی یا مربی بر نمیآیید، به یک گروه پشتیبانی اینترنتی مراجه کنید. در اطرافتان بهدنبال برنامههای آموزش مشاوره، خدمات کمهزینه یا یک درمانگر ارزان باشید.
۵. بهدنبال معناهای دیگری از زندگی باشید و خودتان را از کسبوکار جدا کنید
بارها از کارآفرینان شنیدهام که یکی از بهترین کارهایشان برای سلامت ذهن، جدا کردن خود از کسبوکارشان است. جدایی باعث میشود بهمعناهای دیگری از زندگی دست پیدا کنید. چند سوالی که میتوانند به جدا شدن شما از کسبوکارتان کمک کنند عبارتاند از:
اگر از دوستانتان بپرسم که چرا شما را دوست دارند، چه جوابی میدهند؟
قدردان کدام ویژگی و قابلیتهای خودتان هستید؟
میخواهید پس از مرگتان چگونه از شما یاد کنند؟ (نه اینکه شما یادآور چه هستید)
چه چیزی به شما احساس تعلق و اهمیت میدهد؟
چه زمانی احساس غوطهوری در یک کار را پیدا میکنید؟ (اگر اصلا چنین احساسی داشته باشید)
۶. شکست و پیروزی را دوباره برای خود تعریف کنید
یکی از دلایلی که شروع به نوشتن مقالهی عامل شکست کردم، این بود که میخواستم نشان دهم شکست بخشی از مسیر ما بهسمت موفقیت است. همیشه به داستان پیرمرد و اسبش رجوع میکردم تا مفهوم بعدا خواهیم دید (خوب یا بد ذاتی وجود ندارد و اغلب شکستها یا احساس ناامیدی ما زمینهساز فرصت و موفقیت ما میشود) را برسانم. من به مشتریهایم کمک کردم که به متانت و تعادل فکری برسند؛ یعنی واکنش نشان ندادن به پستی و بلندیهای اجتنابناپذیر مسیر.
پیروزی
به این فکر کنید که موفقیت برایتان چه مفهومی دارد. اگر تمرکز شما روی نتیجه است و صرفا موفقیت را براساس درآمد یا رشد کوتاهمدت تعریف میکنید، خود را در خطر پریشانی، ناامیدی، نگرانی و شرمساری قرار میدهید. اما اگر تعریفتان از موفقیت مربوط به معنا و فرآیند (خودهوشیاری، رشد شخصی، یادگیری، اثرگذاری، تجربه، خلاقیت، و چالش) باشد، هیچگاه از مسیر موفقیت خارج نمیشوید؛ حتی اگر شکست بخورید.
۷. یاد بگیرید که چگونه به خودتان در مواقع سخت کمک کنید
اهمیت خلق یک رابطه با خود که از طریق تمرین خود-دلسوزی بهدست میآید، قابل چشمپوشی نیست. چنین موضوعی، از مباحث بیمورد و تبلیغی عصر جدید نیست و اهمیت و تأثیرگذاری آن در درمان افسردگی، نگرانی، وسواس فکری، اختلال استرسی پس از ضایعهی روانی و اختلالهای مربوطبه خوردن و غیره از نظر تجربی اثبات شده است. باارزشترین مهارت ما یادگیری درمورد نحوهی کنار آمدن با احساسات است. اگر سعی کنیم احساسات را نادیده بگیریم، رفتار ما توسط ضمیرناخودآگاه و تصمیمگیری انفعالی مدیریت خواهد شد. ولی اگر یاد بگیریم که چگونه از احساسات استقبال کنیم و به آنها واکنش نشان دهیم، رفتارمان توسط آیندهنگری، میل و شجاعت مدیریت خواهد شد.
نداشتن کنترل بر احساس
عامل تعیینکننده، خود-دلسوزی است. شما در خوددلسوزی، خودتان، دوست و معشوقهی خودتان هستید و کمالگرایی مخرب را کنار میگذارید. برای خوددلسوزی باید انتظارات بالا و درعین حال معقولی داشته باشید، روی رشد تمرکز کنید و حس همدردی، صبر، درک و صمیمیت را با خود داشته باشید. ما بهجای اینکه از احساسات فرار کنیم، با روبرو شدن با آنها به آنها پاسخ میدهیم و خودمان را سرکوب نمیکنیم (رفتاری که باعث شرمساری، نگرانی، افسردگی و غیره میشود). ما تشخیص میدهیم که مانند بقیه، انسانهایی ناکامل هستیم و ناقص بودن اشکالی ندارد.
در پایان اگر وضعیتتان بد باشد، هیچ موفقیتی بهدرد شما نمیخورد. بهینهسازی سلامت ذهنی یکی از بهترین کارهایی است که میتوانید برای کسبوکار و مهمتر از آن برای خودتان انجام دهید. از همین امروز استراتژیها را بهکار گیرید و به شادی، ارتباط و احساس رضایتمندیکه لایق آن هستید، برسید.