counter create hit علت تخریب سنگ قبر مفاخر و مشاهیر ایرانی چیست؟
۳۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۹
کد خبر: ۲۹۱۲۴۱
رحمانی در گفت‌وگو با برنا مطرح کرد:

علت تخریب سنگ قبر مفاخر و مشاهیر ایرانی چیست؟

خرداد:عضور شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگ گفت: «کسی که سنگ قبر یکی از بزرگان را تخریب می‌کند،‌ پیشتر در ذهن او این تفکر و عقیده ایجاد شده که آنها نه تنها مفاخر نیستند بلکه مصداق های شر و تباهی هستند. به همین دلیل پیشتر آن که در عمل آثار مادی و عینی این مفاخر را نفی کند در ذهن خودش آنها را تخریب کرده و نفی کرده است.»

به گزارش خرداد و به نقل از برنا؛ چند روز گذشته خبری در فضای مجازی مبنی بر تخریب سنگ قبر محمدعلی فروغی منتشر شد. در پی انتشار این خبر  مجید فراهانی - عضو شورای شهر تهران در نامه‌ای به شهردار منطقه 20 نسبت به تخریب سنگ قبر محمدعلی  فروغی  سیاستمدار ایرانی واکنش نشان داد.

تخریب سنگ قبر مفاخر و مشاهیر بزرگ ایرانی مسئله‌ای جدید نیست بلکه به سالیان پیش بازمی‌گردد که عده‌ای ناشناس و شناس درصدد تخریب سنگ قبور برمی‌آیند. تاکنون سنگ قبرهای بسیاری از جمله احمد شاملو، فریدون فروغی و محمدعلی سپانلو، مدیا کاشیگر، بنان،  هوشنگ گلشیری و ... تخریب شده است.

برای بررسی جامعه شناسانه این موضوع که چرا برخی افراد درصدد تخریب سنگ قبرهای مفاخر کشور خود برمی‌آیند با یک جامعه شناس و انسان شناس به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه خواهید خواند.

جبار رحمانی - انسان شناس و عضور شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگ در گفت‌وگو با خبرنگار شهری خبرگزاری برنا، در مورد علت تخریب سنگ قبر بزرگان، گفت: «تخریب سنگ قبور برخی افراد و مشاهیر را نمی‌توان به یک اتفاق شخصی و خطای غیرعمد یک آدم بی ملاحظه فروکاست. آنچه می‌توان گفت اینست که این رفتار دقیقا از یک منطق فرهنگی ایدئولوژیک خاصی برمی‌خیزد. منطقی که در آن افرادی که غیرخودی پنداشته می‌شوند نه تنها پذیرفتنی نیستند که می‌بایست در حد امکان نفی و حذف شوند. الگوی هویت‌های تک بعدی و تک صدایی که معتقدند تنها کسانی یا عناصر فرهنگی حق حضور و تجلی دارند که از گروه خودی ما باشند و باقی هویت‌ها و صداها می‌بایست به طور کامل سرکوب و حذف شوند.»

وی در ادامه افزود: «آنچه که طی سالیان اخیر در فضای فرهنگی و سیاسی کشور شاهد بوده ایم،‌ منطقی وسیعی از دوگانه‌های صفر و صدی از خودی‌ها و غیرخودی‌هاست که در مدل دوست/دشمن عمل می‌کنند. در طی چند دهه اخیر به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک فضا و الگوی کلی تربیت مدنی در جامعه‌ی ایرانی به سمت ترویج همزیستی و پذیرش تکثر و تساهل نسبت به حضور دیگر فرهنگ‌ها نبوده است،‌ به همین دلیل نه تنها در عرصه آشکار و در فضای اجتماعی دیگری‌ها سرکوب و نفی می‌شوند و مورد تبعیض‌های سیستماتیک قرار می‌گیرند و این الگوی تک بعدی و بسته از هویت‌های اجتماعی و فرهنگی به جهان مردگان نیز تسری پیدا می‌کند. از این همین رو است که می‌توان شاهد تخریب سنگ قبور کسانی مانند اخوان،‌ فروغی و ... بود. تعدی به حریم قبور،‌ در انتهای گفتمان‌های فرهنگی تک بعدی و جهان‌های بسته آنها قرار گرفته است. البته لازم به ذکر است که این نوع هویت‌های فرهنگی و اجتماعی بسته و تک بعدی در عمل به نفی دیگری از طریق الگوها و کنش‌های خشونت بار خواهند انجامید. در این منطق فرهنگی خشونت علیه دیگری است که می‌توان تخریب سنگ قبور کسانی که در گفتمان فرهنگی ما ‌دیگری پنداشته می‌شوند را در کنار اسیدپاشی‌های گسترده به کسانی که متهم به بدحجابی هستند و خشونت‌هایی نسبت به برخی اقلیت‌ها قرار داد. در همه این مسائل یک قاعده کلیدی وجود دارد: دیگری را باید کاملا حذف کرد، هر ابزاری نیز برای حذف این دیگری مشروعیت خواهند داشت.»

این جامعه شناس و انسان شناس در پاسخ به این سوال که آیا این افراد تصور می‌کنند با شکستن سنگ قبر می‌توانند افکار آن مفاخر یا اندیشمند و هنرمند را از بین ببرند، بیان کرد: «مسأله اصلی در فهم این نوع کنش‌های تخریبی اینست که در یک آگاهی فرهنگی به شدت بسته و مخربی این نوع کنش‌ها امکان رخ دادن دارند. زیرا کسی که سنگ قبر یکی از بزرگان را تخریب می‌کند،‌ پیشتر در ذهن او این تفکر و عقیده ایجاد شده که آنها نه تنها مفاخر نیستند بلکه مصداق های شر و تباهی هستند. به همین دلیل پیشتر آن که در عمل آثار مادی و عینی این مفاخر را نفی کند در ذهن خودش آنها را تخریب کرده و نفی کرده است. بر این مبنا،‌ تخریب سنگ قبر،‌ اسیدپاشی و ... نشانه‌هایی از یک بیماری فرهنگی هستند؛ بیماری  که دیگری مخالف را شیطانی کرده و در صدد نفی و سرکوب و تخریب آنهاست. ‌به گونه‌ای هر نشانه مادی (مانند سنگ قبر) نیز نفی می‌شود. در همین نگاه است که کسانی مانند فروغی و سپهری و اخوان ثالث نه تنها مفاخر نیستند، بلکه مصداق آدم‌های بد و منفور می‌شوند که باید حذفشان کرد. درمان این مسأله هم نیازمند نظامی از تربیت مدنی است که به ما بیاموزاند دیگری نه تنها حق حضور دارد،‌ بلکه حق حیات اجتماعی و فرهنگی دارد و مهمتر از همه آنکه هویت فرهنگی ما نه در یکدستی و حذف دیگری‌ها بلکه حاصل جمع حضور دیگری‌های متنوع و متکثر است . بیماری فرهنگی دیگری هراسی و دیگری ستیزی ریشه این نوع رفتارهاست؛ باید آموخت زندگی با حضور دیگری‌ها و در تعامل و گفتگو با آنها مطلوب است،‌ نه در حذف و تخریب و نفی آنها.»
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: