آل سعود با قتل «مولانا سمیع الحق» ارتباطی دارد؟
خرداد: مهدی ادیبان دکترای ارتباطات و پژوهشگر حوزه رسانه در یادداشتی که در اختیار شفقنا قرار داده، ارتباط قتل مولانا سمیع الحق عالم مبارز پاکستانی با آل سعود را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:
مولانا سمیع الحق عالم مبارز پاکستانی با ضربات چاقوی دو نفر از عوامل خودفروخته در غروب جمعه یازدهم آبان ماه ترور شد. سمیع الحق در تاریخ معاصر جهان اسلام شخصیتی ویژه و متمایز بود، از این رو از دست رفتن او برای همه علاقه مندان به مسائل جهان اسلام و علی الخصوص حامیان اندیشه وحدت اسلامی ناگوار است.
اندیشه های حق طلبانه این عالم دیوبندی پاکستانی، نمونه ای بی بدیل از زندگی حق جویانه اوست. اغلب او را بعنوان پدر معنوی طالبان و بنیانگذار بلامنازع اندیشه های جهاد اسلامی در پاکستان و افغانستان می شناسند. او در سال ۱۹۸۸ با تاسیس دارالعلوم حقانی با اهداف تربیت و پرورش نیروهای با تفکر جهادی و پایه گذاری و ترویج تفکراتی که اغلب از آن بعنوان افراط گرایی اسلامی در این مدارس یاد می شود پرداخت و به تدریج اکثر حامیان گروه طالبان از مدرسه او فارغ التحصیل شدند و وارد عرصه سیاسی افغانستان شدند.
فتوای سمیع الحق در حمایت از لزوم انجام واکسیناسیون فلج اطفال در شرایطی که بسیاری از علمای طالبان این اقدام را حرام اعلام کرده بودند و همچنین حمایت از شیعیان و تاکید بر ضرورت وحدت اسلامی در شرایطی که بسیاری از افراطیون طالبان علیه مذهب شیعه فتواهایی صادر کرده بودند از نکاتی است که او را از برخی از علمای افراطی مدعی جهاد در افغانستان متمایز می کند.
سمیع الحق در صحنه سیاسی پاکستان نیز بازیگر فعالی بود . حضور فعالانه در رقابت های حزبی، ورود به سنای پاکستان و سابقه ۱۲ ساله او در مجلس سنای پاکستان و مسئولیت های دیگر سیاسی نمونه هایی از فعالیت هایی است که نشان از عمق باور او به مبارزه و سیاست ورزی در بین علمای مسلمان دارد. نکته ای که بسیاری از علمای اهل سنت بعلت گرایش به فلسفه جبرگرایی در حکومت از آن اجتناب می کنند.
مهمترین فرازهای زندگی این مرد بی بدیل به دوره پانزده ساله اخیر مربوط می شود. آشنایی او با انقلاب اسلامی، اندیشه های امام خمینی (ره) مقام معظم رهبری و جدیت در مبارزه با استکبار او را به طرفدار پروپاقرص انقلاب اسلامی مبدل کرد این آشنایی و گرایش هرچند دیر رخ داد اما بازهم در جامعه افغانستان و پاکستان موثر بود. اگرچه این مواضع در بین شاگردان و ارادتمندان در ابتدا بسیار ناباورانه می نمود لیکن تبین و ترویج آن موجب علاقه و ارادت ایشان به انقلاب اسلامی می شد.
مصاحبه ها و گفتگوهای نگارنده در مناسبت های مختلف با این عالم خوش محضر و صمیمی نه تنها هیچ سنخیتی با سوابقی که از ایشان بعنوان فردی افراطی مطرح بود را نشان نمی داد بلکه او صراحتاً احترام و حمایت خود را از انقلاب ایران ابراز می کرد. در ماجرای تحریم هسته ای وقتی از پیشرفت های کشورمان مطلع شد بسیار خوشحال شد و ان را افتخار جهان اسلام خواند. حتی در روزهای اخیر و پس از ماجرای خاشقچی بارها به نقد حکومت آل سعود و تجاوز به یمن پرداخت موضوعی که می تواند از دلایل قتل مرموز او نیز باشد. سخنرانی های انتقاد آمیز او نسبت به آل سعود که در روزهای اخیر منتشر شد انگشت اتهام ترور او را به سوی این خاندان نشانه رفته است.
سمیع الحق را به درستی می توان نمونه ای تمام عیار از انسانی دانست که در جستجوی حقیقت قیام کرد و علیرغم سرگشتگی به سرچشمه حقیقت دست یافت و تا آخرین لحظه حیات از آن دست نکشید.
حضور فعالانه او درنشست ها و اجلاس های تقریب و وحدت اسلامی و همچنین علاقه او به نشر اندیشه های وحدت در جهان اسلام باعث شد تا او در سال های اخیر به کشورهای مختلف اسلامی سفر کند و با حضور در بین مذاهب اسلامی همگان را به وحدت دعوت کند. او در پی سوق دادن جوامع به سمت امت واحده اسلامی بود و بارها در سخنرانی های خود به این هدف مهم اشاره کرد.
ترور ناجوانمردانه او که یقیناً توسط دست های پدر خوانده های ترور و تزویر انجام گرفته است و این اقدام مهر تاییدی بر قرار گرفتن زندگی این شخصیت در مسیر صحیح خود است.
سمیع الحق که روزگاری پیشگام و رهبر افراط گرایی بود کسی که صدها و شاید هزاران مدرسه دینی را با هدف ترویج و تبلیغ اندیشه های طالبانی تاسیس کرد. کسی که پایه گذار اندیشه های جهادی طالبان است و او که همه عمرش را دراین راه صرف می کند، او که حتی مدتی به ضد شیعه و ضد ایرانی بودن شهرت داشت سرانجام به حمایت از شیعیان و انقلاب اسلامی پرداخت و حقانیت شیعیان را به علمای پاکستان و افغانستان ثابت کرد و مانند حر سرانجام آزادانه به دفاع از حق و حقیقت و مخالفت با اشغالگران آمریکایی در افغانستان پرداخت و در این راه نیز از جان مایه گذاشت.
ترور او در شرایط حساس کنونی از چند جهت مهم است اول روند صلح داخلی در افغانستان و مسئله بازگشت طالبان به عرصه سیاسی و حزبی این کشور ، دوم هدایت سیاست بازان ضد امریکایی و از همه مهمتر جریان ضد آل سعود که چون آتشی زیر خاکستر در پاکستان هر لحظه احتمال شعله ور شدن دارد . اگر چه تاکنون شخص یا گروهی رسما مسئولیت ترور اورا به عهده نگرفته است لیکن با تحلیل و بررسی اوضاع فعلی پاکستان می توان به عوامل اصلی پشت پرده پی برد. دستانی که خواهان عدم اتحاد در جهان اسلام و تداوم جنگ در یمن و حکومت دست نشاندگان خود در کشورهای جهان اسلام هستند.
