counter create hit ايضاح يك كنش جمعي (اعتماد)
۰۲ تير ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۸
کد خبر: ۳۰۲۴

ايضاح يك كنش جمعي (اعتماد)

نگاه روز اعتماد به قلم محمدرضا تاجيك:

 1- ايضاح تحليلي- تعليلي يك كنش جمعي – به ويژه در جامعه ايراني – همواره با دشواري ها و پيچيدگي هايي مواجه است. تحليل و تعليل كنش غيرقابل پيش بيني مردم در انتخابات 92 از اين قاعده مستثني نيست. اين كنش (در عين حال «واكنش») جمعي، در سطح تحليل نخست، تداعي كننده نوعي «جنبش حضور» بود. اين جنبش حضور، صورتي ديگر هم داشت كه در قاب و قالب يك «جشن» نمايان شد: جشن تولد سوژه سياسي. سوژه سياسي همان كنشگر خردورزي است كه مي تواند نسبت به وضعيت و موقعيت خود شناخت حاصل كند. او يك فاعل شناساست، يك هستي موقعيت مند در جهان كه قادر به معنادار ساختن آن از طريق كاربرد قدرت هاي ناشي از خودآگاهي خود است.
    
    2- در سطح تحليل دوم، اين كنش/ واكنش آگاهانه جمعي بيش و پيش از آنكه بر انگيزش ها و آرمان هاي طبقاتي استوار باشد، بر يك مطالبه مشترك، يعني خواست «تغيير» مبتني بود. اگرچه در تحليل نهايي نمي توان از نقش طبقه متوسط در اين خيزش به سهولت گذشت، اما همچنين نمي توان آن را در سطح يك كنش طبقاتي تقليل داد. تصوير تصور «كل بودگي» يا «جمعيت بودگي» همواره و هميشه خاستگاه و گرانيگاه طبقاتي واحد نيست. آنچه اين كنش جمعي آگاهانه را شكل داد، گره خوردگي تمامي اراده هايي بود كه مي خواستند مولف روايت هاي تاريخي اي باشند كه زندگي و سرنوشت شان را مي سازد، و مي خواستند به مثابه سوژه سياسي، سياست را موضوع بازتقرير و بازانشاي خود قرار دهند. لذاست كه در فرآيند اين خيزش شكوهمند شاهد ساخته شدن يك اراده جمعي كه محصول مفصل بندي حادث و تاريخي مطالبات متفاوت، اما معطوف به تغيير، هستيم كه به واسطه يك امر مشترك منفي- شرايطي كه در تقابل با همه اين مطالبات قرار گرفته بود- به يكديگر گره خوردند و به خلق يك عامليت سياسي فراگير ره بردند.
    به ديگر سخن، مطالبات جزيي سوژه هاي اجتماعي متفاوت از خلال هم ارزي مطالبات از ميان رفت و ميان سوژه هاي اجتماعي نوعي همبستگي يا اتصال ايجاد شد و نوعي عامليت يا سوژه پوپولار متولد شد. بنابراين، آنچه موجب تفوق منطق هم ارزي بر منطق تفاوت در اين فرآيند شد و سوژه هاي ناهمگن را كنار هم جمع كرد و بدان ها قسمي وحدت بخشيد، افزون بر وجود يك امر مشترك مثبت و ايجابي- خواست و اراده تغيير - يك منفيت يا امر مشترك منفي و سلبي نيز بود.واژه «مطالبه» يا demand در زبان انگليسي معنايي دوپهلو دارد: از يك سو، به معناي درخواست و تقاضا است و از سوي ديگر، به معناي كنش ورانه تر تحميل تقاضا ـ ادعا ـ بر ديگري (مانند، «توضيح خواستن») . بگذاريد با مثالي مطلب را ساده تر كنيم. فرض كنيم كه درخواست عده يي از شهروندان رد شود. بي گمان اين تصميم به وضعيت نارضايتي اجتماعي خواهد انجاميد. اما اگر تنها با يك مطالبه برآورده نشده طرف باشيم، وضعيت اساسا دست نخورده باقي خواهد ماند. اما اگر، به هر دليلي، تعداد مطالباتي كه برآورده نمي شوند بسيار زياد باشد، اين نارضايتي چندگانه به منطق هاي اجتماعي كاملامتفاوتي منجر خواهد شد. اگر، براي مثال، گروهي از شهروندان كه درباره درخواست حمل ونقل بهتر ناكام مانده اند دريابند كه مطالبات همسايگان شان نيز درباره امنيت، آب رساني، مسكن، مدرسه و از همين دست برآورده نمي شود، نوعي همبستگي ميان همه آنها ايجاد خواهد شد: همه آنها در اين واقعيت سهيم اند كه مطالبات شان برآورده نمي شود. به عبارت ديگر، مطالبات وراي طبيعت ايجابي متفاوت شان داراي يك بعد سلبي مشترك هستند. در اين حالت، شاهد شكل گيري وضعيتي اجتماعي هستيم كه در آن مطالبات با بازتجميع خود بر بنيان اين عامل سلبي مشترك مي پردازند و اين نخستين پيش شرط ـ ولي نه يگانه پيش شرط ـ يك كنش جمعي است. به بيان ديگر، در چنين وضعيتي، تمامي مطالبات، با وجود خصلت افتراقي شان، با بازتجميع خود، يك نوه زنجيره هم ارزي را شكل مي دهند. بنابراين، هر مطالبه يي، در واقع، نوك يك كوه يخ است، زيرا اگرچه خودش را صرفا در جزييت خاص خودش نشان مي دهد، ادعاي آشكارش را تنها به مثابه ادعايي در ميان مجموعه گسترده تري از دعاوي اجتماعي طرح مي كند. در آستانه انتخابات 92 شاهد تولد چنين سوژه جمعي اي كه سوبژكتيويته آن از تجميع هم ارزسازانه كثرتي از مطالبات حاصل آمده بود، هستيم.3- در سطح تحليل سوم، اين كنش جمعي را توامان ناظر بر نوعي سياست پساسياسي زيستگاني و سياست زيستگاني مي يابيم. ژيژك در كتاب خشونت: پنج نگاه زيرچشمي، از سياستي به نام «سياست پساسياسي زيستگاني» نيز نام مي برد و آن را وصف سياستي مي داند كه ادعا مي كند كشمكش هاي ايدئولوژيك قديمي را پشت سر گذاشته است و به جاي آن روي مديريت و اداره امور توسط نخبگان تكيه دارد، حال آنكه «سياست زيستگاني» سامان دادن به امنيت و بهروزي زندگي انسان ها را هدف اصلي خود مي داند. گفتمان انتخاباتي اكثريت كانديداها در اين دوره، تافت و بافتي از اين دو نوع سياست داشت. به بيان ديگر، دقايق و گزاره هاي گفتماني، با بهره يي آزادانه از واژگان فرديد، بيش از آنكه ديروزي و فردايي و پس فردايي باشند، امروزي و ناظر و معطوف به زندگي روزمره مردم بودند. 4- در سطح تحليل چهارم، اين كنش جمعي را واكنش تمامي دگرتعريف شدگان - يا به تعبير بزرگ اصولگرايي (ن. ك. به سايت الف)، «جريان اعتراض» - تعريف كرد: كساني كه به تصريح اين بزرگ، به علت بدسليقگي، امنيتي كردن فضاي رسانه يي و محدود كردن تشكل هاي دانشجويي و اساتيد دانشگاه ها و بستن رسانه هاي مخالف و غيره و سكوت قاطبه اصولگرايي، با تنها كارت در دست خود، يعني كارت حضور، بازي كردند و پيروز شدند. البته امتداد و استمرار اين بدسليقگي يا كژسليقگي رفتاري و گفتاري در فرآيند انتخابات ، تا بي طراوتي، تكراري و كليشه يي بودنِ گفتاري و گفتماني، بازي در زمين خودي و زدنِ گل به خودي هاي متعدد، صفرا فزودنِ سركنگبين هاي رسانه يي (به ويژه رسانه بزرگ)، تحليل ها و تخمين هاي انتزاعي و غيرواقعي از شرايط و رفتار مردم – بر هم افزايي جريان هاي اعتراض افزود و از گستره شهرهاي بزرگ و طبقات خاص فراتر رفت و به جغرافياي انساني خودي هاي گروه در قدرت نفوذ كرد و سرمايه انساني آنان را پشتوانه حركت و پيروزي خود قرار داد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین