خرداد؛ خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت 97، در منظر بسیاری از کنشگران و کارشناسان سیاسی بهمعنای بنبست راهبردی دولت تلقی گردید. وضعیتی که بهنوعی نشانگر تعلیق – اگر نگوییم شکست – نرمالیزاسیون تعبیر میشد. با اینوجود به نظر میرسد شرایط کنونی که میتوان تعبیر «نه جنگ، نه صلح» را برای آن به کار برد، موجب احیای گفتمان نرمالیزاسیون- یا همان تنشزدایی در سیاست خارجی- خواهد شد.
یکی از وجوه مشترک همه دولتهای دوره بعد از رحلت امام، عدم امکان ادامه گفتمان آنها در ساخت سیاسی کشور بود. بهگونهای که چه در دولت سازندگی، چه در دولت اصلاحات و چه در دولت مهرورزی، پس از اتمام دوره هشت ساله، گفتار سیاسی حاکم بر این دولتها در ساخت سیاسی – اجتماعی کشور ادامه پیدا نکرد. اما بهنظر میرسد شرایط حاکم بر کشور میتواند دولت روحانی را از دولتهای پیشین از این منظر متمایز سازد.
اولا شعار اصلی و کانون تمرکز دولت تدبیر و امید در حوزه سیاست خارجی است. ادامه بحران در حوزه سیاست خارجی و اولویت آن نسبت به سایر فاکتورهای موجود در جامعه، سبب در اختیارداشتن دست بالای دولت خواهد بود. بهطور مثال اگر در چنین شرایطی شعار و وجه ممیزه دولت، اصلاحات سیاسی یا کارآمدی اقتصادی بود، دولت نمیتوانست چنین وضعیتی داشته باشد.
نکته دوم اینکه در چنین شرایطی است که دولت میانهرو بهلحاظ گفتمانی و راهبردی امکان بقا پیدا میکند. بهرغم فشارهای خارجی و کارشکنیهای داخلی مبتنی بر ارائه تصویر ناکارآمد از دولت، وقتی باور عمومی جامعه در این راستا باشد که مشکل اصلی و اساسی کشور بهواسطه فشارهای خارجی است، این وضعیت سبب احیای وضعیت دولت حامی برجام میشود. تلاش مخالفان دولت در چنین شرایطی مبتنی بر «در گوشه رینگ نشان دادن دولت»، با افزایش تنشهای حوزه سیاست خارجی، مجددا میتواند دولت را از حالت انفعال خارج کند.
نکته دیگر آنکه وضعیت کنونی، نشان میدهد حتی با تغییر کارگزاران نظام در انتخابات ریاست جمهوری، همچنان مولفه میانهروی در سیاست خارجی میتواند بهعنوان یکی از مهمترین وجوه گفتار سیاسی آینده ایران ادامه حیات دهد، که خود یک پیروزی گفتمانی برای دولت محسوب میشود. شاهد آن که جز یک جریان محدود، رادیکال و اقلیت سیاسی در کشور، تمام نیروهای سیاسی از ادامه حضور ایران در برجام، با وجود خروج آمریکا از آن، حمایت میکنند. عدهای از رسانههای تندرو در یکسال اخیر با القای ناکارآمدی برجام بهواسطه خروج آمریکا، سعی دارند تا چهرهای وابسته، بعضا خائن و یا حداقل ضعیف از اعضای تیم مذاکرهکننده و سیاستگذاران متکی به دولت در برجام ارائه دهند. حال آن که تصمیم استراتژیک عدم خروج از برجام طی یک سال اخیر، نشان میدهد که حتی آنچه آنها لاشه برجام میخوانند، منافعی برای کشور در بر دارد. چراکه حضور در برجام فارغ از برتری اخلاقی و حقوقی، نوعی ضمانت امنیتی هم برای ایران خواهد داشت؛ مولفه مهمی که منتقدان برجام بهواسطه برخورداری از قدرت رسانهای، آن را مطرح نکرده و تنها بر چالشهای اقتصادی کشور انگشت میگذارند.
بر اساس شواهد و همچنین تاکید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی شروعکننده هیچ درگیریای نیست و نخواهد بود، و همچنین اذعان بسیاری از کارشناسان آمریکایی مبنی بر اینکه جنگ با ایران، توام با شکست نظامی و سیاسی برای دولت آمریکاست، خطر وقوع جنگ وجود ندارد. اما پرداختن به این مساله حائز اهمیت است که همان اندازه که عدم وقوع جنگ حتمی است، افزایش احتمال بروز جنگ نیز امری واقعی به نظر میآید.
باید به این نکته توجه داشت که افزایش احتمال وقوع جنگ، مولفهای جداگانه از خود جنگ است. لذا این شرایط ایجاب میکند که دولت میانهرو امکان حیات پیدا کند. از این منظر میتوان به این نکته اشاره کرد که برخلاف تبلیغات پررنگ و ذهنیت شکل گرفته در بخشی از افکار عمومی میان دولت کنونی با عمق استراتژیک نگاه رهبری و راهبرد سپاه پاسداران، همگامی و همراهی جدی وجود دارد.
در شرایط کنونی نفوذ منطقهای ایران توسط سپاه و برخورداری از توان موشکی، دو مولفه اصلی در اختیار نظام برای مواجهه با دولت کارشکن آمریکاست. برخورداری از قوه دیپلماتیک در این شرایط، همان نیرویی است که دست جریان تصمیمگیر نظام در نوع مواجهه با آمریکا را باز میگذارد و این تقسیم کار میتواند عامل اصلی حفظ وحدت و آرامش اجتماعی باشد. کمااینکه به اذعان همه کارشناسان، لازمه برخورداری از دست بالا در روابط بینالملل، وجود وحدت اجتماعی و سیاسی در هر کشوری است.