خرداد: ایران کشوریست که به صورت جدی با معضل خشونت خانگی دستوپنجه نرم میکند. در اینجا به صورت خاص خشونت خانگی علیه سالمندان، زنان و کودکان را مدنظر داریم. در هر سه حوزه، خشونت خانگی نمودی برجسته دارد و نشان میدهد ایران چه اندازه راه درازی برای کاهش این معضل در پیش دارد. طرح این مدعا که خشونت خانگی در ایران نمودی برجسته دارد، جدای از هر علتی که داشته باشد، مبتنی بر اساس یک سری دادههای حاصل از سنجشهاییست که در سطح ملی انجام شده است.
زنان؛ هدف اصلی خشونت خانگی در ایران
به عنوان مثال میتوان به طرح ملی «بررسي خشونت
خانگي عليه زنان در ۲۸ استان» اشاره
کرد که نتایج آن در سال ۱۳۸۳ منتشر شد و اگرچه در دولت «محمود احمدینژاد» کاملا
به آن بیتوجهی شد، اما بر اساس آن، ۶۶ درصد خانوادههای مورد مطالعه حداقل یک نوبت تجربه خشونت خانگی - در
تعریف عام آن - را داشتهاند. ضمن اینکه حداقل در ۳۰ درصد از خانوارها، خشونتهای فیزیکی جدی صورت
گرفته است.
نکته جالبتوجه دیگر در این طرح این است که بر
اساس آن، نشان داده میشد که میزان تحصیلات همسران ربط وثیق و بدونتردیدی با
میزان خشونت خانگی دارد. بر اساس این تحقیق گسترده که نظرات بیش از ۱۰ هزار زن در آن، محل تکیه بوده است، زنان بیسواد،
بیشترین قربانیان خشونت خانگی بودند. ضمن اینکه از آن سو نیز هر چه تحصیلات مردان
بیشتر میبود، خشونت خانگی از سوی آنان نیز کمتر و کمتر صورت میگرفت. از این رو
به نظر میرسد نوع سیاستگذاری آموزشی درباره دختران تنها به آینده تحصیلی آنان
باز نمیگردد و به احتمال زیاد میتواند رقمزننده آیندهای عاری از خشونت خانگی
نیز برای آنان باشد.
کودکان بیپناه مقابل خشونت
اما نکته دیگر در بحث از خشونت خانگی به کودکان
باز میگردد. در بحث از خشونت علیه کودکان در ایران، باید به این واقعیت اذعان کرد
که خشونت خانگی علیه کودکان در ایران اساسا جدی گرفته نمیشود. این نکتهایست که «رضا
جعفری» - رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور - هم اذعان کرده است. او در اردیبهشت ۹۸ گفت عملا راهی برای جلوگیری از خشونت خانگی علیه
کودکان وجود ندارد و تنها راه برای جلوگیری از چنین واقعهای، آموزش والدین است.
نکته تلخ دیگری که در سخنان رضا جعفری حضور داشت
این بود که راهی برای اطلاع از خشونت علیه کودکان در خانهها نیز وجود ندارد و
تنها پس از وقوع این اتفاقات است که «گزارشهای مردمی» میتوانند به کمک
بیایند. حال با این وجود متاسفانه لایحه منع خشونت علیه کودکان و نوجوانان در مجلس
شورای اسلامی تصویب نشده است. به نظر میرسد با توجه به فقدان قوانین حمایتی لازم
از کودکان مقابل خشونت خانگی، نهادهای مدنی و نیز دولتی که در این حوزه به فعالیت
میپردازند، باید همت خود را بر آموزش والدین بگذارند. خصوصا اگر در نظر بگیریم که
امروزه شبکههای اجتماعی نقشی بسیار موثر و تاثیرگذار در شکلدهی به افکار
شهروندان بازی میکنند.
یکی از تصورات جا افتاده و غلطی که درباره خشونت
خانگی علیه کودکان وجود دارد این است که بسیاری میپندارند، خشونت علیه کودک یعنی
کتکزدن کودک. در حالیکه کتکزدن کودک یک نوع از انواع خشونت خانگیست و خشونت
علیه کودکان انواع دیگری نیز دارد که چه بسا از دید عامه اساسا به آن به چشم خشونت
نگریسته نمیشود. تحقیر کودک، بهرهکشی از کودک، بیتوجهی به کودک، غفلت از
برآوردن خواستههای طبیعی او، همه و همه انواعی از خشونت خانگی علیه کودکان هستند.
در اینجا باید نکته دیگری را نیز ناگفته نگذاشت که
خشونت علیه کودکان و نوجوانان تلازمی با بیمهری و دوستنداشتن کودکان ندارد. چه
بسا، پدر و مادر در عین صمیمیت و دوستداشتن کودک، بر روی او نوعی از انواع خشونت
را روا دارند. این تعریف از خشونت خانگی که در یک مقاله دانشگاهی آمده است اساسا میتواند این منظور را به خوبی منتقل کند که: «خشونت خانگی خشونتی است که در محیط (حوزه) خصوصی
خانواده به وقوع می پیوندد و عمیقاً میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت،
ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده اند». همانطور که میبینیم اساسا میتوان
در عین مهر به کودک، علیه او خشونت ورزید بیآنکه از خشونتآمیز بودن آن حرکت خاص،
آگاه باشیم. این است که ضرورت آگاهیرسانی به والدین را صدچندان میکند.
خشونت خانگی علیه سالمندان
رییس مرکز اورژانس اجتماعی کشور درباره اهمیت
پدیده خشونت خانگی علیه سالمندان میگوید: «سوءرفتار با
سالمند و سالمندآزاری پدیدهای است که به روایت آمار دو درصد از خشونتهای خانگی
جامعه ایرانی را به خود اختصاص داده است. این پدیده در شرایطی اتفاق میافتد که تا
سال ۱۴۲۵ از هر سه نفر ایرانی یک نفر در گروه سالخوردگان
قرار خواهد گرفت. از این رو توجه به آن ضروری به نظر میرسد».
در پدیده خشونت خانگی علیه سالمندان باید این نکته
را در نظر گرفت که همچون نمونه خشونت خانگی علیه کودکان، بسیاری از اطرافیان،
خیلی از نمونههای خشونت خانگی را رفتارهایی «معمولی» و «عادی» بپندارند. درحالیکه
بنا به تعاریف موجود از خشونت خانگی علیه سالمندان، هر فعلی که موجب ناراحتی آنان
شود میتواند در عداد خشونت خانگی واقع شود. ظرافت این مسئله تا آنجاست که نوع
فعلی که مقابل یک فرد میانسال یا جوان، فعلی عادی و معمولی محسوب میشود، میتواند
در مقابل یک سالمند، رفتاری خشونتآمیز تلقی شود.
خوشبختانه در سالهای اخیر، مرکز اورژانس اجتماعی
در سازمان بهزیستی با شماره ۱۲۳، شنوای شکایات مربوط به سالمندآزاریست. همانطور که گفتیم بیشترین
اذیت به سالمندان از طرف بعضی از فرزندان صورت میگیرد و و پدر و مادر سالخورده از
روی محبت به فرزند یا هراس از اذیت بیشتر یا ناآگاهی از وجود چنین مرکزی یا شرم و
خجالت از اینکه بقیه متوجه شوندِ، شاید با این مرکز تماس نگیرند. اینجاست که
اطرافیان باید بدون اینکه فرد خشونتگر متوجه شود، با این مرکز تماس بگیرند و این
مسائل را گزارش دهند.
فراموش نکنیم؛ خشونت خانگی، مسئلهای خصوصی نیست!