سرویس سیاسی خرداد: احمد پورنجاتی نوشت: قصد مخالف خوانی ندارم ، که پیش از این گفتهام که بر هر طرح و ایدهای که از تنور اینجا و آنجای حاکمیت بیرون میآید نباید داغ باطلهٔ کلی زد. شاید به بهانهٔ آن بشود گامی فرا پیش نهاد به سوی بهتر شدن اوضاع!
اما این درام تکراری انتقال پایتخت از آن حرف هاست که به قول «مرحوم آقاجان»:
یکی میمرد ز درد بینوایی
یکی میگفت خ... انم زردک میخوایی؟!
سی و چند سال است که به اندازهٔ چند امپراطوری بیزانس، بساط دیوانسالاری گستراندهاید.
برای صغیر و کبیر ارکان و اجزای حکومت، از کیسهٔ بیپشت و پناه این ملت، ساختمانهای چندین هزارمساحت و باشگاه و میهمانسرا و مجموعهٔ تفریحی و ورزشی و استخر شنای سرپوشیده و پادگان و قرارگاه واهرام ثلاثهٔ مجلس شورای اسلامی و منزلگاه و خانهٔ سازمانی ساختهاید، به بهای اشغال بهترین موقعیتهای زیست محیطی تهران بزرگ، همچون تپههای عباس آباد و دامن گستری قلعهٔ الموت مجلس در منطقهٔ بهارستان!
و اینک مثلا برای سرمه کشیدن به چشم «دود زده و تراخم گرفتهٔ تهران» فرمان پیش به سوی سمنان سر میدهید؟
این همه پایتخت در کشورهای مختلف جهان، لابد همه در حال نقل و انتقالند، به خاطر مشکلات زیست محیطی؟!!!
من پشت این شیوهٔ جابجا کردن «علت و معلول» احتمال کاسبی یا دستکم عوام زدگی میبینم.
مشکل اساسی تهران از یک سو، به الگوی سیاسی «تمرکز گرا و سانترالیستی» ادارهٔ کشور که نتیجهاش همین هیکل گنده و بیقوارهٔ دیوانسالاری در تهران است، و از سوی دیگر به ناکارآمدی و ناپیگیری برنامهها و اقدامات علمی و خردمندانهٔ توسعهٔ شهری و کاستی سیستم حمل و نقل مطلوب و پاکیزه مربوط است.
این همه ارگان و نهاد موازی و مشابه میخواهیم چه کار؟!
و شهرداری تهران، بزرگترین متهم بالفعل وضعیت ناهنجار حال و آیندهٔ تهران است. باورکنید که زیست شهروندان تهرانی تا دو سه نسل دیگر به حراج «تراکم فروشی» و پز «اتوبان دو طبقه» ی شهرداری تهران رفته است.
منبع: پویش