سرویس سیاسی خرداد/ حشمت الله جعفری: نقد مصلحانه و خیر خواهانه به مثابه کاتالیزوری است که پیرایه ها را زدوده و لب مطلب را در برابر مخاطبین هویدا می کند. در کشور ما نقد و نقادی بخصوص در باره همصنفان و هممسلکان چندان باب نیست و مصلحت اندیشی های ناموزون و ملاحظات نامیمون ما را به کم گویی و گزیده پردازی و در یک کلام مصلحت اندیشی وا می دارد. البته این نکته در میان اندیشه ورزان و خردمندان نه تنها مذموم و مورد ایراد نیست که چون به شفافیت و وضوح و آگاهی بخشی عمومی منجر خواهد شد، امری مقبول و پسندیده است. نکته ای که در این سلسله گزارشها بدان اشاره خواهد شد و بدیهی است که دکتر صادق زیبا کلام به عنوان یک استاد دانشگاه و متعهد به سیاست ورزی اخلاق مندانه از آن پرهیز نکرده و رجاء واثق داریم که با استقبال از این فرآیند، از شفاف سازی پیرامون عملکردهای خود استقبال خواهند کرد که رسم غور در سیاست ورزی همین فراز و نشیب های پیامدی نیز هست. در اینجا خرداد یادداشت وارده از سوی نگارنده که خود از دانشجویان دکترای علوم سیاسی است را بدون دخل و تصرف به استحضار مخاطبین می رساند. شاید که فتح بابی باشد در جهت نقد درون گفتمانی و شفاف سازی پیرامون بخش هایی که از دیدگان عمومی مغفول مانده است.
چندين سال است يكي ازاساتيدعلوم سياسي دانشگاه تهران پريشان گویانه پاي درراه خطابت گزارده وفارغ ازمقام استادي، جلوه گري درعرصه جدل سياسي راهم درقالب «سياسي گويي»(نشست هاي مناظره گونه سياسي)هم درفضاي روزنامه نگاري پيشه كرده است، اوكسي نيست جزدكترصادق زيباكلام استادعلوم سياسي دانشگاه تهران. خطاب نگارنده اين نوشتاروجه جلوه گرانه ايشان درعرصه سياست بوده وعيارنقدرابرقامت مواضع آوازه گرانه(پروپاگاندايي)ايشان گرفته ام ونقدرويكردعلمي ودانشگاهي ايشان رابه مجال و مصاف ديگري براي خود و ديگران مي نهم، تا كه مبادا انگيزه وانگيخته درهم آميزد و آنچه هدف است حاصل نگردد(بااين توضيح كه شخصاًبا خيلي از آرا و نظرات دانشگاهي دكترزيباكلام هم نظرم ). باري ما در اين گفتار بدواً بناي آن داريم تا به پاره اي از مواضع، نوشته ها و گفتههاي متعارض ومُتَلَوّن دکتر زیباکلام مانند جلوت نشینی با اصلاح طلبان وخلوت گزینی با اصولگرایان ،اتصال باحلقه نشينان قدرت، حمايت از مهآفريداميرخسروي، جفاكاري وتهمت به سيدرضاصالحي اميري،حمايت تمام قد از احمدتوكلي ومواضع نامشخصش درباب شأن وجايگاه زن، ليبراليسم ودين مداري ونسبتش باماركسيست ها و انگليس بپردازيم وسپس باعنايت به سخن يكي ازاساتيددانشگاه كه گفته بودند«ايشان نه صادقاند و نه كلام زيبا ميگويند» درچارچوب نگرشي اخلاقمدارانه باتكيه برصدق وراستي وهمچنين بانگرشي زيبايي شناسانه باتكيه برنظم وموزوني اين گفتارهای ناموزون را تحليل كنيم. لازم به یادآوری است که منبع اخبارواطلاعات ارایه شده مطبوعات وسایت های خبری بوده است ونگارنده با دوباره گویی وکنارهم گذاشتن مطالب به تحلیل موضوعات پرداخته وهیچ افشاگری علیه کسی صورت نگرفته است.
کار مردان روشنی و گرمیست کار دونان حیله و بیشرمیست
يكم .تصويري اززندگاني:
محمدباقر زيباكلام مفرد پدر صادق،سعيدوفاطمه يكي ازتجارسياست پيشه عضوحزب زحمتكشان مظفربقايي بود (حزب زحمتكشان ومظفربقايي درجريان كودتاعليه دولت دكترمصدق همكاري بسيارنزديكي باسازمان هاي جاسوسي امريكاوانگليس داشتند) محمدباقرزیباکلام فرزندانش را از عنفوان جواني براي تحصيل به خارج از كشور اعزام نمود، كما اينكه جناب صادق خان را در سال 1345 ابتدا به اتريش اعزام مي نمايد و ظاهراً چون جناب ايشان تحت تاثيرافكارماركسيستي قرارگرفته بودند ايشان را در خرداد1346 جهت تحصيل به پلی تکنیک شهر هدرزفیلد در شمال انگلستان وسپس به دانشگاه دولتي برادفورد مي فرستند- بعداً برادرش سعيدوخواهرش فاطمه هم براي تحصيل به اين دانشگاه مي روند- كه فاطمه در1372 در رشته فلسفه علوم تربيتي از اين دانشگاه فارغ التحصيل مي شود و در حال حاضر در كنار دو برادرش از اعضاي هيات علمي دانشگاه تهران هستند. سعيد هم از اين دانشگاه مدرك كارشناسي ارشد جامعه شناسي انقلاب گرفته و در سال 1369 همزمان با فارغ التحصيلي صادق از دانشگاه ليدز مدرك دكترا در رشته فلسفه علم مي گیرد. گفته مي شود سعید زیبا کلام از نزديكان آيت الله مهدوي كني بوده و گرايش اصولگرايي دارد. كمااينكه چندين سال از اساتيد دانشگاه امام صادق(ع)بوده است - صادق زيباكلام ازفعالين دانشجويي تشكيلاتي به نام كنفدراسيون دانشجويان اروپابودكه گرايش ماركسيستي داشتند- صادق زیباکلام که دانشجوی مهندسی شیمی بوددر تابستان ۱۳۵۳ موقع آمدن به ایران توسط ساواک دستگیر و به اتهام «خرابکاری علیه حکومت و تبلیغ برای مجاهدین خلق» به ۳ سال زندان محکوم شد «اسناد آزاد شده آرشیو ملی بریتانیا در سال ۲۰۰۶ نشان میدهد» که محافل دانشگاهی، وزارت خارجه و دفتر هارولد ویلسون نخستوزیرچپ گراي بریتانیا(عضوحزب كارگر) ، که در آن زمان ریاست دانشگاه برادفورد را برعهده داشت، تلاش زیادی را برای آزادی زيباكلام انجام داده بودند. او در سال 1355 پس از آزادي از زندان به عنوان مربي در دانشكده فني دانشگاه تهران استخدام مي شود. پس ازپيروزي انقلاب در فروردین ۱۳۵۸ ابراهیم یزدی از زیباکلام برای همکاری با دفتر معاونت نخستوزیر در امور انقلاب دعوت کرد و از سوی دولت موقت برای حل و فصل مسائل کردستان با شهيد چمران همکاری کرد. که در جریان اين ماموريت توسط چند نفر مسلح ربوده میشود و پس از چند ساعت با دخالت حزب دموكرات كردستان آزاد میگردد، این اتفاق باعث شد که «خلخالی و حجتالاسلام حسنی و خیلیهای دیگر، از جمله مهندس سحابی و هاشم صباغیان به او مشکوک شوند و و تصریحاً و تلویحاً بگویند زیباکلام به نفع دموکراتها کار میکند»و این تصویر ایجاد شد که زیباکلام جاسوس حزب دموکرات كردستان است و به این ترتیب اين همكاري متوقف شد. زيباكلام بعداً مسئوليت هاي مختلفي مانند رییس دانشگاه علوم و فنون راعهده دار مي شود تا اينكه در سال ۱۳۶۳ برای ادامه تحصیل دوباره به انگلستان بازمی گردد اما به جای ادامه تحصیل در رشته مهندسی شیمی به علوم انسانی روی میآورد. او در دانشکدهٔ صلحشناسی دانشگاه برادفورد کارشناسی ارشد و دکترای خود را میگیرد و در سال 1369 به كشور برمي گردد و پس از دو سال وارد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میشود.
دوم. شمه اي ازبرخوردها:
الف - جلوت نشيني با اصلاح طلبان،خلوت گزيني بااصولگرايان:
خورشيد اقبال صادق زيباكلام ،همزمان با دوران اصلاحات و پيدايش مطبوعات اصلاح طلبي طلوع مي كند « داستان انتقادات من از ۷۶ شروع میشه. ». در اين دوره است كه او در چارچوب روزنامه نگاري از ساحت درس و مدرسه پا به عرصه عمومي نهاد. زیباکلام از همان ابتدا سياست «نعل وميخ» را هوشيارانه پيشه كردند. ليكن جنبه «نعل كوبي» وی به لحاظ حضور رقيبان متعدد و اشتغال آنان به يكديگر و ملاحظه كاري هاي هوشمندانه اش يا به چشم نيامد و يا جدي گرفته نشد. تااينكه درسال 1382طي وصلتي مقدس«سارا» دخترصادق زيباكلام به عقدازدواج «زهير» پسرآقاي احمدتوكلي درمي آيد. ازاينجاست كه رويكرد نعل كوبي دكتر صادق زيباكلام تشديد و به فن آوازه گري(پروپاگاندا) هم آراسته مي گردد. به گونه اي كه ايشان درسال1383 طي يك موضع گيري، ابتدا دامن روشنفكران را مي گيرد و آنان را متكبر و بسيار كم جنبه اعلام مي كند و سپس در يك فرار به جلو بر سر جريان اصلاح طلبي خراب مي شود و بيان مي کند كه رفتار دوم خردادي ها«يادآوررفتارچريك هاي فدايي خلق ومجاهدين» نسبت به مخالفانشان هست. وی رفتار رهبران جريان اصلاح طلب را انحصارطلبانه و افراطي اعلام مي كند. لابد اين رهبران اصلاح طلب بوده اندكه متهم به همكاري بامجاهدين خلق وماركسيست هابوده اند ؟! شايد آقايان خاتمي وموسوي خوييني ها ماركسيست بوده اندوخودشان خبرنداشته اند؟!
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی هزار نکته در این کار هست تا دانی
بجز شکردهنی مایههاست خوبی را به خاتمی نتوان «گفت : نامسلماني»
عجيب است كه اين موضوعات بلافاصله بعدازپيوندمقدس دخترايشان باخاندان توكلي كه اوهم مانند دكتر زيباكلام درس خوانده انگلستان است معلوم ومكشوف جناب ايشان مي گردد!
ادامه دارد......