counter create hit بیوگرافی و زندگینامه مژده لواسانی+ عکس
۱۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۷
کد خبر: ۳۹۲۲۸

بیوگرافی و زندگینامه مژده لواسانی+ عکس

خوش و سرزبان بودم مجري شدم.

به نقل از هفت روز زندگی، مژده لواساني اين روزها ديگر نام آشنايي براي مخاطبان تلويزيون است. او از جوان ترين مجري هاي تلويزيوني است كه در ابتدا خيلي ها او را مقلد آزاده نامداري مي دانستند اما هر چه جلوتر رفت، نشان داد با استعداد و خلاق است و حرف هاي زيادي در عرصه اجرا و گويندگي دارد. او كه متولد ۱۳۶۸ در تهران است، مجري، سردبير، نويسنده، تهيه كننده و گوينده و البته صاحب سبك است و محبوب! در اين گفتگوي خودمان از هر دري با او صحبت كرديم كه خواندنش خالي از لطف نيست.

چطور شد كه وارد تلويزيون شديد؟

من از چهار سالگي با برنامه هاي «سلام كوچولو» و «بوي گل آفتاب» مجري راديو بودم ولي اولين اجراي حرفه اي ام در يازده سالگي با برنامه زنده «جشن عاطفه ها» و بعد از آن «باز باران» بود. برنامه «كبوتر دات كام» اولين اجراي تلويزيوني من در چهارده سالگي بود. در آن زمان معاونت صدا، قانوني تصويب كرد كه يا بايد در راديو اجرا داشته باشم يا تلويزيون؛ چند سالي در راديو ماندم تا سال ۸۹ كه با سري جديد «به خانه بر مي گرديم» به تلويزيون آمدم و همزمان برنامه «سه نقطه» را در شبكه پنج اجرا كردم و بعد با برنامه هاي «روز از نو» و «عصر خانواده» به شبكه دو آمدم و در حال حاضر با برنامه «كافه سوال» برنامه شبانگاهي شبكه دو، در خدمت مردم هستم.

چرا مجري گري را انتخاب كرديد؟

چون از بچگي خوش سر و زبان بودم به اين سمت رفتم! البته راديو هم به اين موضوع جهت داد. اجرا از كودكي در من شكل گرفت؛ علاقه، تجربه و در كنارش آموختن، من را با مجري گري پيوند دادند. من اجرا را دوست دارم چون حرف زدن را دوست دارم و فكر مي كنم رشته اي كه در آن تحصيل مي كنم، يعني وكالت هم خيلي به اجرا نزديك است چون بايد سخنور خوبي باشيد.

حالا راديو يا تلويزيون؟

براي من راديو يك حس عجيب و كاملاً نوستالژيك دارد. من در راديو كودكي كردم، به نوجواني رسيدم، جواني را تجربه كردم. براي من راديو پر از خاطره است؛ خاطره از ادم هايي كه كنارم بودند، آدم هايي كه دوستم داشتند يا دوستم نداشتند، كمك كردند يا نكردند و همه اينها من را بزرگ كردند.

در اجرا دنبال چه چيزي هستيد؟

براي من اينكه با مردم هم نفس و هم كلام شوم خيلي مهم است. من يك هدف كلي دارم؛ اينكه به يك تعامل خوب با مردم برسم و من را از خودشان بدانند. هدف هاي جزئي تر را هم برنامه برايم تعيين مي كند؛ مثلاً اجرايي با گپ و گفت خودماني، روي خط قرمز راه رفتن و تجربه كردن اين موضوع با آدم هاي مختلف را برنامه تعيين مي كند.

چقدر خلاقيت و بداهه گويي در كار شما مهم است؟


تجربه، تسلط و آموخته هاي فرد در لحظه هاي خاصي كه مجري بايد از معلوماتش استفاده كند، تاثيرگذار است و خودش را نشان مي دهد. يك اجراي خوب بر مي گردد به اينكه مجري بتواند محيط و گفتگو را كنترل كند و خلاقيت و نبوغش را نشان دهد.

فكر مي كنيد اين توانمندي ذاتي است يا اكتسابي؟

كسي كه به طور عادي نمي تواند خوب حرف بزند، نمي تواند مجري خوبي شود. من سال ها در راديو و تلويزيون به خصوص در بخش صدا، كلاس هاي مختلفي را گذراندم ولي بخش عمده اي از آن بايد در وجودت باشد، هم چنين اطلاعات فرهنگي و اجتماعي هم خيلي مهم است.

اوايل خيلي ها مي گفتند شما از خانم «آزاده نامداري» پيروي مي كنيد اما با اجراي خاص تان در «كافه سوال» نشان داديد سبك خاص خودتان را داريد؛ نظرتان در اين باره چيست؟

شايد يك سري ويژگي هاي مشترك و ظاهري باعث القا اين موضوع شده اما كاملاً نوع نگاه مان به اجرا متفاوت است. آدم ها وقت مي خواهند تا خودشان را تثبيت كنند. تقليد در وجود من نيست و فكر مي كنم خيلي اتفاق تلخي است كسي بخواهد از كسي تقليد كند.

اينكه يك سبك جديد و خاص براي خودتان داشته باشيد، چقدر برايتان مهم بوده؟

چيزي كه برايم من مهم است، سواد اجراست؛ يعني براي هر برنامه اي مطالعه، تحقيق و مشورت لازم است؛ مثلاً من گاهي براي يك مهمان خاص كه قرار است در برنامه حضور پيدا كند، از آدم هاي مختلف درباره او سوال مي كنم تا از شرايط زندگي اش و ديدگاه هاي متفاوتي كه نسبت به او دارند، مطلع شوم تا در گفتگو به كار بگيرم.

چقدر اهل مطالعه هستيد؟

خيلي زياد، من معتقدم هر نوع كتابي را بايد خواند. اينكه شما بخواني و با فضاهاي مختلف آشنا بشوي، حتي از چشمانت هم مشخص مي شود و شرايط و زندگي كسي كه زياد مطالعه مي كند با كسي كه مطالعه ندارد كاملاً متفاوت است.

آخرين كتابي كه خوانديد چه بوده؟

اخيراً كتابي خواندم به نام «استراتژي انتظار» كه آقاي شفيعي سروستاني نوشتند كه خيلي زيباست و توصيه مي كنم به آنهايي كه مي خواهند با فلسفه مهدويت و انتظار آشنا بشوند، حتماً اين كتاب را مطالعه كنند. مجموعه شعر فاضل نظري به نام «ضد» كه غزل هايش فوق العاده است. آخرين رمان هايي كه خواندم «بگذاريد ميترا بخوابد» از كامران محمدي و «گزارش نويد و نگار» از مصطفي مستور و «بيوتن» از رضا اميرخاني است.

آشپزي تان چطور است؟

اصلاً بلد نيستم. راستش هيچ وقت زمان به من اجازه نداده تا آشپزي ياد بگيرم، البته چند وقت است كه سعي مي كنم كنار دست مادرم ياد بگيرم.

و حرف آخر...

ممنونم از همه كساني كه در تمام اين سال ها در كنارم بودند و كمك كردند و از شما و همه مردم عزيز سرزمينم تشكر مي كنم.

 

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین