فیلم سینمایی شیفتگی داستان زندگی زنی به نام شایسته است که سی سال است بنابراقتضائات زندگی، زنانگیاش را فراموش کرده و مانند مردان زندگی میکند. حضور دختر مستأجر جوانی به نام غوغا در خانهاش روند زندگی او را تغییر میدهد.
در این فیلم با سه زن روبهرو هستیم که نقش برجسته و پررنگی دارند: شایسته، شمسی و غوغا.
غوغا دختری که رفتاری امروزی و مدرن دارد، در رشته موسیقی درس میخواند، آزادانه همکلاسیهای پسرش به خانهاش رفت و آمد دارند و در خانه مجردیاش تمرین موسیقی و همنوایی میکند، میخواهد خودش تکخوانی کند و سیدیهایش را با صدای خودش به بازار عرضه کند و بارها در طول فیلم نسبت به اینکه نمیتواند به تنهایی آواز بخواند اعتراض میکند و مثلاً در صحنهای از فیلم میگوید: «صدایم برود زیر صدای دو گردن کلفت». غوغا نماد زنی ساختارشکن است که دین و سنت را به سخره میگیرد.
شمسی خواهر شایسته در سنین نوجوانی مورد تجاوز مردی قرار گرفته که در نهایت او و شایسته، مرد را کشتهاند و حالا معصومه، خواهرزاده عقبافتادهشان، نیز مورد تجاوز داماد شمسی قرار گرفته و باردار شده است. داستان حول پیدا کردن مردی میگردد که به معصومه بیگناه تجاوز کرده است. حاجیشا و شمسی ضمن پیدا کردن فرد متجاوز خاطرات گذشتهشان را مرور میکند؛ خاطرهای که ما را با خودش به گذشته دور و تداعی خاطره تجاوز مردی به شمسی میبرد.
شایسته، نقش اول فیلم سی سال قبل همراه با خواهر کوچکترش شمسی، از شهری که نمیدانیم کجاست و به دلیل که برایمان مشخص نیست به یزد مهاجرت میکنند. شرایط سخت زندگی سبب میشود که او برای گذراندن امورات و مخارج زندگی خود و خواهرش مانند یک مرد کار کند؛ موهایش را میتراشد، لباس مردانه میپوشد، کلاه مردانه بر سرش میگذارد و وارد اجتماع میشود و برای آنکه مردانگی را بر خودش تمام کند نامش را «حاجیشا» میگذارد. خواهرزادههایش «خالهآقا» صدایش میکنند.
دیگران از او حساب میبرند و حالت سیگارکشیدنش مردانه است. اما درعین حال تن صدای زنانهاش، رفتار مهربانش با بچههای خانه، قصهگوییهای شبانهاش برای معصومه؛ خواهرزاده عقبافتادهاش و نوازشهای مادرانه او، از زنده ماندن حس زنانهاش خبر میدهد. تنها لباس زنانه حاجیشا چادر نماز اوست که در خانه سرش میکند و با آن نماز میخواند.
انتخاب رؤیا تیموریان برای بازی در یکی از حساسترین نقشهای فیلم، تأثیر مستقیمی در کیفیت نهایی اثر داشته و بخش عمدهای از بار بر دوش او قرار داده شده است. او با پختگی و تجربهای که دارد توانسته وجوه عمیقتری به شخصیت شایسته بدهد. در رفتار او ابهت مردانه وجود دارد، اما در پس صدایی که به مردانگی خو کرده است، صدای گرم و گیرای زنانه موج میزند؛ صدای زنانه او این باور را میدهد که این زن نمیتواند تماماً مرد باشد و پیوسته تا سکانس پایانی فیلم مخاطب را میان اینکه کدام شخصیت او را باور کند، در تعلیق نگه میدارد. انتخاب این نوع زندگی کمکم به عادت دیرین او درمیآید و سی سال با چنین روحیهای زندگی میکند.
فیلم حول محور زنان و مسائل زنان میچرخد و سه موضوع در این راستا مطرح میشود: تجاوز، تکخوانی زنان و دنیای مسلط مردانه.
فضای فیلم تیره است. زنان پیوسته مورد تهاجم و لطمهاند. همواره باید از حقوق خود دفاع کنند و نسبت به آنچه ظلم میپندارند معترضاند. همواره مورد ظلم و ستم قرار داشته و از وضع خود ناراضیاند. مردان اغلب ستمگرند، متجاوزند و خیانتکار.
«شیفتگی» تلاشی برای نزدیک شدن به روحیه زنانگی و قرار گرفتن در قالب زنانه و باور کردن این جنس است. در سراسر فیلم میبینیم حاجیشا میان زنانگی و مردماندن دست و پا میزند، اما در سکانسهای میانی فیلم و با آشنا شدن هرچه بیشتر با مستأجرش و به دست گرفتن دف، کمکم رگههای زنانگی در وجودش بیدار میشود. با پناه بردن به مردی که سالهاست او را دوست دارد، تمایل او به تغییر جهت زندگیاش کمکم برملا میشود. در سکانسهای پایانی فیلم میل به زنانگی در شایسته اوج میگیرد؛ به مردی که سالهاست او را دوست دارد پناه میبرد و از او در مورد علاقه و تصمیمش به ازدواج میپرسد.
سکانس پایانی فیلم شایسته را میبینیم که تکلیفش را با خودش یکسره کرده است و به جای کت و شلوار، مانتو و روسری پوشیده است. این اتفاق در روزی بارانی رخ میدهد؛ لحظاتی که حاجیشا لب حوض نشسته و باران از آسمان میبارد همه به اتاقهایشان پناه میبرند، اما او کنار حوض آب مینشیند و دانههای باران بر سر و صورت و او میافتد و غوغا شال قرمز رنگش را روی سر حاجیشا میاندازد. باران نماد طراوت، شویندگی و آزادی از قید و بندی است که دور حاجیشا پیچیده شده بود.
درخت انار خشک وسط حیاط با انارهای کوچک خشکیده بر شاخهاش که بارها در طول فیلم آن را میبینیم، نشان از تردید و تنهایی شایسته است. درخت انار خشکیده یادآور فضای سرد، اما لبریز از غوغای درون حاجیشاست که در مسیر خودشناسی و بازگشت به زنانگی قرار دارد و در این مسیر حرکت میکند و سرانجام به موفقیت دست مییابد.
* فائزه ساسانیخواه کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی