شیار 143 به کارگردانی نرگس آبیار؛ فیلمی است که ابراهیم حاتمیکیا فیلم سینمایی خود؛ «چ» را به آن تقدیم کرد. شاید به این دلیل که شیار ۱۴۳ همان طعم و عطر «بوی پیراهن یوسف» را دارد، اما با روایتی زنانه و از زاویه نگاه مادرانه.
تم اصلی داستان، روایت مادر شهیدی است که 15 سال به انتظار دیدار فرزندش دندان روی جگر و استخوان در گلو دارد تا روزی که استخوانهای از همپاشیده فرزندش را به او میرسانند؛ انتظاری که پانزده سال رادیو به کمر بستن با خود همراه دارد تا خبری از پسرش یونس بشنود؛ مادری به نام الفت که بازی ستودنی مریلا زارعی برای مخاطب باورپذیرش میکند.
فيلمنامه روایتی تکخطي است که افت و خيز چندانی ندارد و حکایت از روزهای تکراری انتظار مادر دارد که در نبود فرزندش هر روزش شبیه هم است.
هيچكدام از کاراکترها شناسانده نميشود و فقط الفت است که پررنگ دیده میشود بر خلاف همه فیلمهایی که پیرامون زندگی شهدا ساخته میشود، تمرکز داستان روی شهید نیست. گویا قرار است دامنی که او را در خویش پرورانده از حاشیه خارج شده و به متن آید و بر خلاف آن کلیشه معروف که زنان را پشت سر مردان موفق میبینند، زن از پشت صحنه به جلوی دوربین آمده است و خودنمایی میکند.
شخصیت يونس تا آخر فيلم هم پرداخت نمي شود؛ نه از طريق خودش و كنشهايش، نه از طريق واسطهاش مادر. حتی سختي نبودن يونس در زندگي الفت حس نمي شود؛ چراكه او به سبك همه زنان روستاييِ سختکوش در برابر همه ناملایمات، استوار میایستد و با رادیویی که یادگار پسرش است به امید بازگشت او کمر راست میکند.
زنان برخلاف آنچه در فضاهای شهری، رسانهها و فیلمها به کرات شاهدش هستیم، معلق میان فرهنگ ایرانی و غیرایرانی نمانده و تمام قد ایرانی به تصویر در آمدهاند. در نگاهها، روابط میانفردی و پوشش، برایمان کاملاً آشنا هستند و غریبگی نمیکنند.
جالب است که این اثر در ژانر دفاع مقدس ساخته شده است، ولی از ابتدا تا انتهای فیلم حتی یک گلوله شلیک نمیشود. سختیها و مرارتهای جنگ را نشان میدهد و رنجهای مادرانی را که قلندرانه سوختند، آرشهایشان را به این سرزمین هدیه دادند و یعقوبوار صبوری پیشه کردند؛ بدون آنکه زیر نگاه سیاه و تلخ یکجانبهنگری دچار یأس شوند.
فیلم، نمایش آزمون صبوری مادرانه در کوره داغ روزگار است که کارگردان با نمایش سکانسهای کوره مس، هارمونی زیبایی با آن برقرار میکند و مخاطب آرام آرام شاهد مادری است که پا به پای مس ذوب میشود و وجودش را کیمیا میکند.
آبیار با شیار 143 این نوید را میدهد که سینمای دفاع مقدس همچنان میتواند آثاری در خور ستایش خلق کند و همچنان شکوهش را در میان ژانرهای سینمای ایران به نمایش بگذارد. سالهای دفاع مقدس همچنان ناگفتههای بسیاری دارد که هنوز به بسیاری از آنها پرداخته نشده است.
صحنه آخر و بغل كردن تابوت و بعد بازمانده جسد شهید كه شبیه يك نوزاد است، فلشبكی است به خاطرات گذشته این مادر و در آغوش گرفتن نوزاد؛ و صدای لالایی که زمزمه میشود، روح امید را دوباره در جانش جاری میکند تا با تمام کردن فرشی که سالها نیمهکاره رها شده بود، به زندگی دوباره برگردد.
* نفیسه طهوری
* سید محمد قاضیعسکر