counter create hit ماجرای چک بی محل «گوگوش» چی بود؟
۱۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۱:۱۵
کد خبر: ۴۹۶۹۸
خاطرات و اعترافات چهره ها به مناسبت نوروز

ماجرای چک بی محل «گوگوش» چی بود؟

از جوانانی بود که کودتای 28 مرداد سال 32 و سقوط دولت ملی مصدق روحش را افسرد؛ حقوق خواند که از حق ملت دفاع کند اما تجربه دادگاه ها نشانش داد که «آرمان» فاصله زیادی با «واقعیت» دارد.

خاطرات و اعترافات چهره های سیاسی - تاریخی و فرهنگی به مناسبت نوروز

جهانگیر مستوفی (رئیس شعبه چهارم دادگاه انتظامی وکلای دادگستری)

به نقل از مجله نسیم بیداری، از جوانانی بود که کودتای 28 مرداد سال 32 و سقوط دولت ملی مصدق روحش را افسرد؛ حقوق خواند که از حق ملت دفاع کند اما تجربه دادگاه ها نشانش داد که «آرمان» فاصله زیادی با «واقعیت» دارد. مستوفی داستان یکی از این بر باد رفتن آرمان ها را تعریف کرده است.

سال های تحصیل من در دانشگاه تهران مصادف بود با کودتای 28 مرداد که در دانشگاه، خفقان شدید حکمفرما بود و معمولا کنار کلاس درس، سربازی با تفنگ می ایستاد و از تجمع بیش از دو نفر در محوطه دانشگاه و درون کلاس ها جلوگیری می کرد. آن روزها دلم می خواست زودتر وکیل شوم و باری از این مشکلات و بی عدالتی ها بردارم؛ خامی و آزاد اندیشی دوران جوانی بود. وقتی وکیل شدم، دیدم تفاوت میان چیزی که من می خواستم با آنچه عملا انجام می شود، از زمین تا آسمان است.



خاطره جالبی که دارم از سال های اول وکالتم بود. آن سال ها افراد زیادی برای وکالت داوطلب نمی شدند و بنابراین پرونده های خاص ممکن بود سهم هر فردی شود. تابستان سال 52 بود. از آن تابستان های گرم که فعالیت جریان های مختلف سیاسی هم بر گرمای آن می افزود تا جایی که زندگی را سخت می کرد!

بازار موسیقی هم داغ بود و هر خواننده ای برای خود هوادارانی داشت. اگر کسی از این جماعت می توانست با دربار هم ارتباط پیدا کند، برای خودش قدرتی دست و پا می کرد و به قول معروف «نانش در روغن» بود. فکر کنم تیرماه بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه با من تماس گرفت و پیگیری پرونده ای را به من سپرد. آن روز درباره مشکل توضیحی نداد و فقط گفت مشکل دعوای مالی است. برای روز پنجشنبه وقت دادم. روز موعود مردی میانه سال به سراغم آمد. فرد موجهی به نظر می رسید. بعد از خوش و بش معمول، رفتیم سر اصل مطلب. او از کیفش یک فقره چک درآورد و از من پرسید که می توانم آن را برایش نقد کنم یا نه؟

معلوم بود که این چک برگشتی، متعلق به فرد مهمی است که برای نقد کردن آن نیازمند وکیل شده است. رقم چک بسیار بالا بود؛ یک میلیون تومان که برای سال 52 ثروت کلانی به حساب می آمد. پای چک را هم فردی امضا کرده بود که در آن زمان همه او را می شناختند و خواننده معروفی بود؛ چک متعلق به گوگوش بود.

طی کردن مراحل قانونی برای دادگاهی شدن صاحب چک بی محل، خیلی طول نکشید. خوب می دانستم که رأی دادگاه دو حالت بیشتر ندارد؛ یا صاحب چک باید پول را می داد یا راهی زندان می شد. روز دادگاه فرا رسید. من و موکلم در کمال خوش باوری در دادگاه حاضر شدیم. گوگوش هم آمد. کسی هم همراهش نبود. فکر می کردم برای خودش وکیل بیاورد تا در صورت ناتوانی مالی، راهی زندان نشود اما او فقط وارد دادگاه شد، به قاضی اعلام کردمبلغ چک را ندارد که بپردازد و از در دیگر خارج شد، بدون اینکه مشکلی برایش ایجاد شود. قاضی حتی از او یک تعهد ساده هم نگرفت تا دل ما خنک شود. این موضوع تا مدت ها نقل رسانه ها و محافل حقوقی آن زمان بود که البته فایده ای هم نداشت. اینجا بود که فاصله آرمان و آرزو با واقعیت های جاری در جامعه را متوجه شدم.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین