بسیاری بر این باورند که ورزش را باید به ورزشیها سپرد و البته همه این گروه معتقدند که یک مدیر ورزشی، افزون بر تخصص ورزشی باید تحصیلکرده و دارای اقبال و وجهه عمومی بالایی نیز باشد.
به گزارش خرداد به نقل از تابناک، بازدهی نه چندان خوب بسیاری از ورزشیهای تحصیلکرده در پستهایی مانند فدراسیونها، ادارات کل، باشگاهها و نهادهای ورزشی تا حدودی مدیران ارشد و همچنین کارشناسان را با تردیدی جدی مواجه ساخته تا جایی که امروز جامعه به این باور رسیده که ورزش به یک مدیر نیاز دارد و مدیری که بتواند هارمونی خوبی بین ورزشیها، تحصیلکردهها، درس خواندهها، بدنه فعلی ورزش و نگاه سنتی ورزش با حرفهایی پدید آورد، در عین حال دارای قدرت و نفوذ بالا هم در دولت و هم در جامعه است.
هنگامی که پرونده مدیریت کلان ورزش را مرور میکنیم، از ابتدای ورود جدی ورزش به ایران تا همین امروز به دو سه نام شاخص برخورد میکنیم که از خودشان کارهای بزرگی به یادگار گذاشتهاند که اتفاقا هیچ کدام متخصص ورزش نبودهاند. پیش از انقلاب از آقای خسروانی یاد میشود و پس از آن هم از افرادی همانند مصطفی هاشمیطبا و البته معاون با درایتش سعید فائقی.
فائقی روزی که به عنوان معاون فنی یا همه کاره سازمان تربیت بدنی وقت از سوی هاشمیطبا معرفی شد، چندان نامی آشنا برای اهالی ورزش نبود، ولی تجربه موفق ورزش ایران در دوره حضور وی در کنار هاشمیطبا، بیانگر درایت و مدیریت خوب وی در این عرصه بوده است.
ارتباط خوب فائقی با مدیران ارشد و مدیران زیر دستی، با مربیان و ورزشکاران و قهرمانان و رسانهها آنچنان وی را در محور موفقیتهای ورزش ایران قرار داد که از ده سال پیش تا به امروز هم هر جا بوده باز هم ارتباط ورزشیها و رسانهها با وی قطع نشده است.
با وجود این و با خط و خطوط فکری که فائقی دارد، وی در آینده ورزش ایران به عنوان وزیر یا هر عنوان نقشی محوری ایران خواهد داشت.
* آقای مهندش آیا درست است که شما ترکیب مدیریت ورزش در دولت آینده را بر عهده دارید؟
ـ چه عرض کنم، بنویسید فائقی هر کمکی از دستش بربیاید برای ورزش انجام میدهد و از هیچ کوششی برای پیشرفت ورزش کشور دریغ نخواهد کرد؛ همانگونه که در تمامی این سالها بنده حرفهایم را در باره ورزش زدهام.
* اما این بار قضیه متفاوت است. شما نقشی محوری در ورزش کابینه جدید خواهید داشت؟
ـ شما لطف دارید ولی بنده هم به همراه تعدادی از دوستان و بزرگان تلاش کردهایم آنچه از ما برای ورزش خواسته شده با استفاده از تجارب گذشته در اختیار عزیزان بزرگوارمان گذاریم.
* برای ورود جدی به مبحث میتوانیم به هشت سال گذشته ورزش نگاهی بیندازیم؟
ـ اگر بخواهیم نگاهی منصفانه داشته باشیم، باید بگویم به هر حال حتما کارهای خوبی در این سالها شده و این گونه نیست که کار مثبتی نشده باشد. اگر هم نواقصی بوده باید با این نگاه پیش برویم که ظرفیتها فراهم نشده است. البته باید با توجه به برنامهها مقایسه
کنیم. در این سالها برنامهای داشتیم تحت عنوان برنامه چهارم توسعه که این برنامه از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۸۸ را پوشش میداد. برنامه پنجم توسعه هم در اختیار داریم که باید در سال ۸۸ مصوب میشد اما نشد. به همین خاطر از سال ۹۰ را پوشش میدهد. اینها برنامههای کلی است که میگوید این برنامه بر اساس سند راهبردی توسعه ورزش و تربیت بدنی نوشته شده است. سند راهبردی همانی است که به عنوان طرح جامع تهیه شده و به دولت رفته است. دولت هم در آنجا سندی را تصویب کرده که برگرفته از این طرح جامع است. دولت بر پایه آن سند بندهای الف، ب، ج و... گذاشته است.
نخستین بند گفته که دولت مکلف است در سالهای ۸۴ تا ۸۸ سرانه فضاهای ورزشی را به یک متر مربع برساند. همان طور که میدانید دولت نهم اعلام کرد که ما سند راهبردی را به حالت تعلیق درمیآوریم. این خیلی ناپختگی است که مدیری در رأس کلان ورزش بیاید و برنامهایی را که متخصصان نوشتهاند و به هر حال یک سند راهبردی برای ورزش هست را بایگانی کند و بگوید من خودم از اول شروع میکنم. این همان حلقه مفقوده در مدیریتهای ماست که مدیران بدون توجه به نقاط ضعف و قوت مدیران قبلی میآیند و خودشان از اول همه چیز را شروع میکنند، در حالی که اگر با برنامه باشیم کمتر این اتفاقات میافتد.
مثال عینی آن همین والیبال ماست که امروز همه به آن میبالیم. آقای داورزنی وقتی جای آقای یزدانی خرم آمدند همان برنامهها را ادامه دادند و لجبازی هم نکردند، چون برنامه خوب پیش میرفت و داورزنی هم با نیروی تازه نفستر راه خوب را ادامه داد و میبینیم که والیبال ما به کجا رسیده است. در ورزش ما باید این گونه ماراتنی حرکت کرده و سعی کنیم با تلاش بیشتر اگر هم نفر قبلی نقاط ضعفی داشته بر طرف کنیم و نقاط قوت را هم تقویت تا به نتیجه خوبی برسیم و منتظر جرقههای احتمالی نباشیم. اگر با برنامه و هدفمند حرکت کنیم، نه تغییرات مدیریتی مشکلی ایجاد میکند و نه شکستها و پیروزیها خیلی بر روند حرکتی ورزش تاثیر میگذارد.
* البته بودجه هم همواره دغدغه مدیران ارشد ورزش و از جمله در دوران مدیریت آقای هاشمیطبا و جنابعالی هم بوده است؟
_ قبول دارم که بودجه مهم است اما اکنون به نسبت آن زمان بودجههای ورزش الحمدالله پیشرفت خوبی داشته و چندین برابر شده است. با وجود این، من بودجه را در ردیفهای بعدی تعریف میکنم و بر این باورم که مدیریت و برنامه و هدف به مراتب مهمتر از بودجه و این مسائل است.
ورزش دارای دو بعد همگانی و قهرمانی در کلان قضیه است. ورزش همگانی نیاز به فرهنگ سازی و کار مدیریتی درست دارد، چرا که پایههای سلامت جامعه را ورزش همگانی تشکیل میدهد و نماد توسعه یافتگی کشورهاست. از طرفی از دل ورزش همگانی است که ورزرش حرفهایی و قهرمانی به وجود میآید ولی ما خیلی به ورزش همگانی توجه بایسته نداشتهایم.
مثلا اگر شما به مجموعه اکباتان نگاه کنید، متوجه میشوید که بسیاری از فضاهایی که برای ورزش دیده شده بودند، تبدیل به میادین میوه و تره بار شدهاند. فضاهای ورزشی ما رفته رفته در حال کوچک شدن هستند، مدارس با حیاطهای ۳۰، ۴۰ متری ساخته میشوند. میخواهم بگویم که قانون آماتور گذشته اینها را پیش بینی کرده اما به آن عمل نمیکنیم. ورزش شورایی دارد که رئیس جمهور ممکلت رئیس آن و وزیر کشور هم عضوی از آن است. باید از این فرصتها وزیر ورزش نهایت استفاده را ببرد چرا که شخص اول اجرایی کشور را در مجموعه به عنوان بزرگترین حامی خود دارد و وزیر کشور هم که در کنار وزرای کار، بهداشت، آموزش عالی، آموزش و پرورش و... عضو همسن شورا هستند که هر کدام توان و پتانسیل بالایی دارند.
پس باید از اینها بیشترین بهره را برای تحقق اهداف ورزش ببریم. در همه کشورهای پیشرفته این شهرداران هستند که وظیفه سلامت جامعه را دارند و عهدهدار ورزش همگانیاند. شهرداریها در مسابقات جهانی و المپیک همه امور را انجام میدهند و مدیران ورزشی میآیند از این فضاها استفاده میکنند اما ما از ورزش همگانی فقط اوقات فراغت آن را یاد گرفتهایم و تنها تابستانها به سراغ شهرداریها و اوقات فراغت میرویم.
* دیدگاههای جالبی است و به رغم اینکه شما هنوز هم از وزیر آینده ورزش اظهار بیاطلاعی میکنید، میخواهیم شاخصهای یک وزیر در دولت اعتدال را بیان کنید؟
ـ خوبه خود شما به اعتدال اشاره کردید. ببینید مردم آمدهاند و به یک فردی رأی دادهاند که اعتدال در شعار و کردار و گفتارش آشکارا نمایان بوده است. بنابراین در همه عرصهها مدیرانی را میخواهد که بتوانند این شعار را عملی کنند. وزیر آینده ورزش باید فردی باشد که مورد تأیید و پذیرش نخبگان و مدیران ارشد باشد و از طرفی دارای اقبال عمومی هم باشد. تجربه داشته باشد و بتواند از این همه فرصتها و توانمندیهایی که در ورزش هست به نحو مطلوبی سود ببرد. اگر به بحث توانمندیها برگردیم، خواهیم دید که هم بودجههای نهفته و سرگردانی وجود دارد که باید با فکر و تعامل آنها را به سمت ورزش بیاوریم و هم امکانات زیادی هست که اگر خوب ارتباط برقرار کنیم با سایر نهادها میتوانند به کمک ورزش بیایند.
ببینید ما الان ۲۵۰۰ مرکز ترویج در جهاد کشاورزی داریم. در قانون هم آمده که در کنار هر یک از این مراکز بایستی مکان ورزشی هم ایجاد شود. اگر با وزیر جهاد کشاورزی تعامل کنیم و در هر استان تعدادی از این مراکز را برای ورزشهای سنتی و بومی و محلی فعال کنیم، میدانید چه نیروی عظیمی از جوانان روستایی به سمت ورزش میآیند؟
آن موقع است که چند قایقران مثل محسن شادی خواهیم داشت و یا در سایر رشتهها، ورزشکاران توانمندی در روستاها هستند که از طریق این مراکز جذب ورزشهای ملی ما خواهند شد. منظورم از این مثال این است که ما میتوانیم با فکر کردن و کار تیمی و تفکر تیمی از همین امکانات موجود کشورمان بهترین استفاده را برای رشد و توسعه ورزش ببریم.
نه اینکه وزیر بیاید خودش را با فدراسیونها یا کمیته ملی المپیک درگیر کند و یا فقط به چند باشگاه فوتبال بچسبد که البته آن هم راه حل دارد، اما وزیر باید به مراتب بزرگتر از این مسائل بیندشد و به دنبال ایجاد فرصتهای مهم با استفاده از آدمهای مهم و بزرگی که در ورزش داریم باشد.
برای بخش جوانان هم توضیح میفرمایید؟
ـ برای جوانان نیز همان گونه که گفتم، باید وزیر دارای مدیرانی باشد که اهل فکر باشند و وعدههایی به جامعه بدهند که پشت سر آن وعده تفکری قابل اجرا نهفته باشد. با برگزاری سمینار که نمیتوان مشکلات جوانان را حل کرد! وزارت ورزش و جوانان بایستی برای امور جوانان از همه دستگاههای مرتبط مانند وزارت کار و رفاه، صنعت و معدن و.... استفاده کنیم تا بتوانیم برای مسکن/ ازدواج/ اشتغال و.... جوانان چارهجویی اساسی داشته باشیم. بر فرض اگر میگوییم سه میلیون جوان بیکار داریم و یا رشد جمعیت منفی است باید با عدد و رقم و بنا بر همان تفکر اساسی که در قانون هم آمده است و همکاری با سایر نهادها وعده حل پله به پله آن را بدهیم تا یک سال بعد اگر پرسیده شد که چه کردهاید پاسخ مستدل باشد و مثلا بگوییم در سال نخست هشتصد هزار فرصت شغلی ایجاد شده و...
* در پایان شانس شما را برای وزارت ورزش و جوانان چند درصد بدانیم؟
ـ هر چه خدا بخواهد، همان خواهد شد.