counter create hit دختر پیامبر به دنبال احیای حکمت بود / ذکر لقب فاطمه (س) در قرآن / تاکید بانوی جهان بر احترام به زنان
۳۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۴
کد خبر: ۵۳۸۵۱

دختر پیامبر به دنبال احیای حکمت بود / ذکر لقب فاطمه (س) در قرآن / تاکید بانوی جهان بر احترام به زنان

نوشتار و گفتاری از: آیت الله جوادی آملی، آیت الله سید رضی شیرازی، امام موسی صدر، دکتر علی شریعتی، دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر صادق آیینه وند و حجت الاسلام جواد محدثی.
روایت آیت الله جوادی آملی از توحید جاری در زندگی حضرت فاطمه (س)
 
 
حضرت زهرا در زندگی روزانه اش آیه تفسیر می کرد و به فرزندش توحید می آموخت
بانوی برتر جهان کسی بود که تمام زندگی او با توحید و ستایش خدا همراه بود. آیت الله عبدالله جوادی آملی در درباره فضائل حضرت فاطمه زهرا (س) و چگونگی زندگی قرآن ایشان می گوید:
«بیت وجود مبارک فاطمه زهرا (س) بیت توحید، تعلیم و تزکیه بود؛ یعنی همان کاری که ذات اقدس الهی وظیفه انبیا (ع) ، مخصوصا وجود مبارک حضرت قرار داد، وجود مبارک زهرا (س) در عین خانه داری، ذکری که بر زبان مطهّرش جاری بود توحید بود و به فرزندش وجود مبارک امام حسن (ع) همین که به حرف آمد و به جایی رسید که کلماتی بفهمد، معالم توحید تعلیم داد.
اصرار صدیقه کبرا (س) این بود که قرآنی زندگی کند؛ حالا آن مقاماتی که در آیه «تطهیر» و «مباهله» هست جای خود دارد. یک وقت است کسی «سبحان الله» می گوید و ذکر می گوید تا ثواب ببرد، این یک عبادت است؛ اما یک وقت است در همین زندگی روزانه اش آیه را تفسیر می کند، حدیث را تفسیر می کند و فرزندش را با توحید آشنا می کند. بنابراین اگر به ما گفتند اُسوه شما این ذوات قدسی است؛ یعنی موحدانه انسان زندگی کند و مواظب باشد که درون او سهم خود اوست تا بتواند این سهم را به صاحب سهم دهد؛ به تعبیر دیگران که گفتند او ضمیر زبان بسته ها را می داند، انسان همین را به او تقدیم می کند. اگر خدای ناکرده این جا جای «وَلِیجَه» باشد, این جا جای «بِطَانَه» باشد, این جا جای محبّت بیگانه باشد، دیگر انسان آلوده را که نمی تواند تقدیم به «الله» کند. همین سه طایفه آیات قرآنی را وجود مبارک صدیقه کبرا (س) در زندگی اش اعمال می کرد.
سیدناالاستاد علامه طباطبایی بیان بسیار لطیفی در مورد آیه «مباهله» دارد که می فرمود اینها تنها همراهان پیغمبر نبودند؛ یعنی اینها همراهان پیغمبر نبودند که عاطفه برانگیز باشد؛ برای اینکه آیه ای که ذات اقدس الهی درباره مباهله نازل کرد این است که ﴿ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ﴾، نه اینکه ما به خدا می گوییم خدایا تو لعنت بفرست! بلکه ما این کار را می کنیم و لعنت خدا را بر کاذبین قرار می دهیم، پس جعل به دست ماست. چه کسی چنین قدرتی دارد؟ یک وقت است ما می گوییم خدایا عذابت را بر کافرین، کاذبین و مانند آن نازل کن که این دعاست، اما یک وقت خودِ ما عذاب الهی را بر دیگران تحمیل می کنیم؛ این آیه این را می خواهد بگوید، ما اهل بیت این کار را می کنیم. »

گفت و گو با آیت الله سیدرضی شیرازی درباره شبهات پیرامون زندگی دختر پیامبر
 
 

 

 پس از نماز ظهر خدمت حضرت استاد رسیدیم و برای چند شبهه ای را که این روزها در فضای مجازی مطرح کرده اند، از ایشان پاسخ خواستیم. اگرچه او از پرسش های بی تحقیق و غیر علمی هر پرسشگری که درباره موضوع تحقیق نکرده باشد، سخت برآشفته می شود و عموما پاسخ هایی گذرا می دهد؛ اما در آغاز به ایشان گفتیم که این پرسش ها رسانه ای است و عده ای در فضای فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی بیشتر با هدف انکار معارف دینی و غرض ورزانه مطرح می کنند. آیت الله سیدرضی شیرازی اما همواره اینگونه طرح پرسش های غلط را ناشی از عدم مطالعه درباره معارف اسلامی می داند.

در روزگار ما هرکه فلسفه خوانده باشد و در میان استادان برجسته فلسفه و کلام سیر کرده باشد، بی تردید با آیت الله سید رضی شیرازی آشناست. او از شاگردان برجسته علامه طباطبائی بوده، نوه میرزای شیرازی بزرگ( صاحب فتوای تنباکو) است. بیست سال است که کرسی درس شرح منظومه ملا سبزواری و اشارات بوعلی سینا و اسفار ملاصدرا دارد و همچنان در 85 سالگی، کلاس هایش برقرار است. پاسخ های این عالم فرزانه را به چند پرسش گروه دین و اندیشه خبرآنلاین می خوانید:

 


درباره مقام حضرت فاطمه در بین معصومان و پیامبران آیا مبالغه نیست که ایشان را حتی برتر از پیامبر می نامیم؟ آیا طبق حدیث "لولاک لما خلقت الأفلاک" باید مقام حضرت فاطمه(س) را از پیامبر(ص) بلاتر بدانیم؟ 
نه خیر. این تلقی اشتباه است. سوال هم اشتباه است که جواب را اشتباه می گیرید. گفتند سوال خوب، نصف جواب است. حضرت فاطمه زهرا (س ) نمونه انسان کامل و جلوة تمام اسماء خداوند است .
مساله این است که فلسفه آفرینش ، رسیدن فیض و رحمت کامل به موجودات است . و تنها انسان کامل است که شایستگی دریافت کامل ترین فیض الهی را دارد. از آن جایی که وجود مقدس فاطمه (س ) سر چشمه و منشأ وجود یازده امام معصوم (ع ) است ، در آن حدیث قدسی محور قرار گرفته است ، یعنی اگر فاطمه (س ) نبود، هدف از خلقت که وجود انسان کامل و خلیفه و حجت الهی روی زمین تا ابد است، حاصل نمی شد و این به معنی برتری حضرت زهرا (س ) از رسول اکرم (ص ) نیست. به این معنی است که ادامة نور مقدس معصومان، به وسیلة حضرت زهرا است . 
پس چون فاطمه واسطة فیض یازده نور ولایت و امامت است ، خدا خطاب به حضرت محمد (ص ) فرمود : "اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم" زیرا اگر این نور مقدس پیامبر از طریق فاطمه ادامه پیدا کرده و تا قیام قیامت بر قرار و ثابت است، به واسطه نور حضرت فاطمه است.  اگرچه مقام انسان کاملی فاطمه بسیار بالاست اما از این حدیث استنباط نمی شود که پس او از پیامبر بالاتر است. می خواهد منشاء استمرار انسان کامل را که یک زن کامل است معرفی کند. یعنی این منشاء است. قرآن می گوید کوثر است. کوثر یعنی منشاء تمام خیر و برکت که انسان کامل است.

برخی مطرح می کنند که چرا نام حضرت زهرا(س) در قرآن نیامده، اما مثلا نام حضرت مریم در قرآن آمده؟
باز هم شکل سوال غلط است. چرا غلط است؟ اولا اینکه قرآن، حضرت فاطمه را با لقب شان معرفی کرده است. خدا ایشان را در قرآن "کوثر" نامیده که معنای بسیار عمیقی دارد. کوثر معرفی در بالاترین حد مدح است. بروید تفسیر این سوره بخوانید تا معنای بلندش را بدانید. 
بعد هم اینکه مگر اثبات حقانیت یک موضوع با آمدن اسم ها در قران مشخص می شود؟ اولا و منطقا موضوع و مسمی است که باید در کتاب خدا مطرح شده باشد. که مکرر موضوع و مقام و توصیف حضرت زهرا در آیات مختلف آمده است. مثل آیه تطهیر، آیه مباهله، سوره قدر، کوثرو خیلی آیه داریم. نکته دیگر اینکه صرف آمدن نام اشخاص در قرآن، نشانه فضیلت آنان نیست؛ زیرا در قرآن کریم، نام افراد ستمکار و مشرک هم زیاد آمده . 
آیا اگر نام کسی در قرآن بیشتر آمد یعنی اینکه او برجسته تر و بزرگ تر است؟ یعنی مثلا چون نام موسی 136 بار آمده و نام محمد 4 بارآمده یعنی موسی از محمد بالاتر است؟ اینکه استدلال نیست. اینها بازی کردن با واژه هاست. برخی هم مریض اند. ذهن مریض دنبال بازی با همین واژه هاست. دنبال فهم و عمق معنا نیست. 
مراجعه کنید به تفسیر. مراجعه کنید به احادیث ببینید چه تفسیر ها و تعریف هایی وجود دارد. امام صادق(علیه السلام) چه می گوید؟ مى فرماید: "مریم بانوى زنان زمان خود بود؛ ولى فاطمه، بانوى همه بانوان جهان از اولین و آخرین است. "
درباره وقایع تاریخی که در مصیبت های حضرت فاطمه نقل می کنند برخی مطرح کرده اند که بسیار مبالغه می شود و اصلا اینطور نبوده. این است که مطرح می کنند مصیبت های نقل شده متعلق به دوران های بعدی مثلا صفویه بوده و عموما هم توسط شیعیان ساخته شده است؟ نظر شما در این باره چیست؟
وقایع شهادت حضرت زهراء (س) واقعیتى است که در منابع حدیثى و تاریخ شیعه و سنّى آمده است. اینهایی که تردید می کنند، حتما با حدیث و تاریخ آشنا نیستند که در این واقعیت ها تردید کردند. چون تاریخ نخوانده اند. باید کتاب های مرجع را بخوانید.
در کتاب های اهل تسنن حدیثی داریم از پیامبر که فرمود: " فاطمه اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏ شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول " این را یعنی چه؟ پیامبر چه می گوید؟

"صفدی" یکی از علمای اهل سنت که در کتابش همه وقایع را نوشته است. همین طور ابن ابی الحدید و بقیه. روایات بسیار زیاد است . اما اینها نخوانده اند، حرف بی حساب و بی منطق می زنند. این مسائل و مصیبت هایی که بر حضرت فاطمه آورده شد را که فقط شیعه نقل نکرده.بسیاری از مورخان سنی هم نوشته اند. حتی برخی تندتر نوشته اند. حالا اینکه یکی دو مداح در روضه ای حرفی بزند که مستند نباشد که نمی شود ملاک برای ما. بله اگر کسی حرفی زد که تحریف است، خب غلط می کند. اما تاریخ را که نمی توانیم نبینیم. اینها بعد از پیامبر بر سر حضرت علی و فاطمه چه آوردند؟ چه کردند بعد از فوت رسول خدا با دختر پیامبر؟ اینها را که فقط تاریخ شیعه ننوشته. سنی ها بسیاری از مسائل را نوشته اند. مورخان و علمای همان زمان که حتی با امیر المومنین هم نبودند، وقایع را نوشته اند. هزاران سال است شیعه چه مناظره ها کرده. می دانند علی و شیعه حق است. خودشان خلاف می گویند. چون بی سوادند وتاریخ را نخوانده اند. یا غرض ومرض دارند. چه چیزی دروغ است؟ اینکه حکومت علی را غصب کرده اند؟ ماجرای خلافت دروغ است؟ ماجرای خطبه حضرت زهرا در مسجد را که همه سنی ها نوشته اند. این مبالغه هست؟ به زور بیعت گرفتن خلیفه حاکم، دروغ است در تاریخ؟ بروید مطالعه کنید . من خودم پاسخ داده ام به همه اینها. در جلسه هاو مناظره ها.  وقتی فهمیدند کلی از اینها شیعه شدند. قرن هاست آنها می خواهند به همه و خودشان دروغ بگویند. همین الغدیر را بخوانید، کافی است. خدا رحمت کند علامه امینی را که چه کرده با این کتاب و همه پاسخ ها در این کتاب هست.


تحلیل امام موسی صدر از مفهوم واژه کوثر

 

 

فاطمه کوثر عظیمی بود که به پیامبر ارزانی شد
امام موسی صدر در مقدمه ای که بر کتاب «فاطمه زهرا (س) وتر فی غِمد» ، نوشته سلیمان کتانی، نویسنده مسیحی لبنانی نوشته به بررسی شخصیت این بانو پرداخته است. در بخشی از این نوشته درباره مفهوم کوثر آمده است:
«در سال دوم هجرت ابراهیم، آخرین پسر رسول خدا (ص) درگذشت. بدین لحاظ، برحسب منطق جاهلی، پیامبر بدون نسل باقی ماند. ملامتگرانِ منافق بنای شماتت گذاشتند. از این بابت خوشحالی ها می کردند و با مرگ محمد (ص) مرگ رسالت او را نیز انتظار می کشیدند، زیرا در نظر آنان رسالت وسیله و سلطنتی موروثی و فرزند پسر ادامه شخصیت پدر و متضمن بقا و یادآور نام او بود. محمد (ص) پسران خود را از دست داده و سن او نیز از پنجاه فرا تر رفته بود. اما وحی الهی اشتباه و پوچی منطق مشرکان را نشان داد و اعلام کرد: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ. إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ. »
پس رسالت پابرجا و اسلام جاوید خواهد ماند و مجد و عظمت محمد (ص) با مجد خداوند در می پیوندد و نام محمد (ص) سراسر زمین را تا ابد فرا می گیرد. نسل او حافظان رسالت و نشانه های هدایت اند و دشمنِ ملامتگرِ منافق خود اب تر است.
فاطمه (س) تبلور همین کوثر بود. نسل پیامبر (ص) از او ادامه یافت و فرزندانش همان ائمه معصوم و دومین ثَقَلین هستند که محمد (ص) آنان را پس از وفاتش در میان امت اسلام برجای نهاد و فرمود که هرگز از آنان و نخستینِ ثقلین، قرآن، جدا نمی شوند. این نسل از قرآن نگاهبانی می کنند و در راه آن فداکاری های بزرگی از خود نشان می دهند.
در جاهای گوناگون، از زبان پیامبر، نقل کرده اند که می فرمود: «نسل من از سلاله علی (ع) و فاطمه (س) است. » و نیز می فرمود: «حسن و حسین فرزندان من و هر دو پیشوای مسلمانان اند. » نیز می فرمود: «من در میان شما دوچیز گران ب ها برجای می گذارم: کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم. تا زمانی که به آن ها تمسک جویید هرگز گمراه نشوید. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا بر من وارد گردند. »

 

بدین گونه، با توجه به آنچه نقل کردیم و موارد دیگری که این مختصر گنجایش آن را ندارد، کوثر عظیمی را که خداوند به پیامبرش ارزانی داشت، به درستی درمی یابیم. این همان فاطمه است، دختر بزرگ ترین پیامبر و همسر گرامی ترین و دلاور ترین امام و مادر درخشان ترین اختران امامت. »

نثری زیبا در توصیف بانو ی بزرگ جهان به قلم دکتر علی شریعتی
 
 

 

می خواستم از او بگویم، اما درماندم
«فاطمه، فاطمه است» تعبیر مشهوری است که آن را با کتاب و نوشته دکتر علی شریعتی به یاد می آوریم. دکتر شریعتی در بخشی از این کتاب و در توصیف شخصیت این بانوی بزرگ چنین می گوید:
«نمی دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟
خواستم از «بوسوئه» تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی، از «مریم» سخن می گفت.
گفت: هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب، ارزش های مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقه شان را بکار گرفته اند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.
اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند که: «مریم، مادر عیسی است»
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم، باز درماندم.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمد (ص) است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
«فاطمه، فاطمه است» … »

معرفت و شناختن راه فاطمی در یادداشت دکتر غلامرضا اعوانی
 
 

 

بانوی جهان اسلام به دنبال احیای حکمت و رسیدن به حقیقت وحدانیت بودند
زندگی امروزه ما در معجونی از وضعیت های مختلف تمدنی و فرهنگی، وضعیتی است که دکتر غلامرضا اعوانی، استاد فلسفه و عرفان اسلامی در آن راه فاطمی را راه رسیدن به حقیقت می داند. دکتر اعوانی در یادداشتی کوتاه درباره راه فاطمی و مقام حکمت و معرفت حضرت فاطمه زهرا (س) چنین می نویسد:
«آنچه حضرت فاطمه (س) را در کنار همه عظمتش نمونه یک پیامبر کرده، انقلابی است که در قبال انحراف و بدعت مسلمانان منافق، بعد از وفات پیامبر (ص) شروع کرد و البته نشانه های آن به کرات قبل از وفات پیامبر (ص) آشکار شده بود؛ بدعتی که اکنون پس از ۱۵ قرن همچنان پابرجاست و عامل اصلی تفرقه مسلمین. انقلاب فاطمه (س) از آن لحاظ منحصر به فرد است که در حالی حرکتش را آغاز می کند که حتی علی (ع) با درک صحیح شرایط سکوت و انزوا اختیار کرده و دیگر صحابی همچون مقداد و سلمان و ابوذر و… نیز در فشار شدید قرار دارند. اما انقلاب ایشان دارای معنای حقیقی بوده است. شناخت حقیقت ناظر بر ذو مراتب بودن آن است.
بر این اساس، این سخن که «مفتاح کشف حقیقت، منوط و مربوط به مدارج حقیقت است» نه تنها در نظام حکمی و عرفانی اسلامی، بلکه در دیگر نظام های عرفانی شواهدی خواهد داشت. مسئله مهم در معرفت نفس مطرح شده در مباحث حکمت فاطمی، ناظر بر فاطمیت است و محوریت نیز کشف فاطمی معارف و نیز کشف معارف فاطمی است. اینجا سخن از معرفت هست، سخن از نفس هست و سخن از ذات مقدسه حضرت فاطمه (س) نیز هست. سخن از همه اینها هست تا همه وجوه معرفتی مربوط به نفس فاطمی (س) که در عالم امکان برای انسان غیرمعصوم قابل وصول است، مورد بررسی قرار گیرد. جهان فاطمی، انسان فاطمی، معرفت فاطمی و حقیقت فاطمی، اینها موضوعات و سرفصل هایی است که معرفت نفس به دنبال آن است.
تحصیل حکمت لوازمی هم دارد. حکمت فاطمی هم خاصه، آدابی دارد. آداب حکمت هم حوزه هایی دارد، از نظر تا عمل؛ که همه را باید رعایت کرد. حقیقت امر این است که امروز همه در معجونی از وضعیت های مختلف تمدنی و فرهنگی تنفس می کنیم که این در بادی امر نیازمند آسیب شناسی معرفتی است. بنابر این از ابتدایی ترین مراحل حصول حکمت فاطمی نوعی آسیب شناسی فکری و فرهنگی است. مبنای معرفت نفس، انسان شناسی صحیح است. انسان ها متکثرند و این سخن صحیحی است که به عدد آنها راه های کسب معرفت وجود دارد. این اختلاف نه اختلافی ناظر بر اختلاف ذات که مربوط به کثرت راه و طریق وصل به منبع نور و حقیقت واحد است. لذا راه فاطمی راه رسیدن به حقیقت است و بانوی جهان اسلام با حرکت عظیم انقلابی خود به دنبال احیای حکمت و رسیدن به حقیقت وحدانیت بودند. »

لزوم شناختن ابعاد شخصیت حضرت فاطمه (س) در گفت و گو با دکتر صادق آیینه وند
 
 

 

ابعاد ناشناخته شخصیت حضرت فاطمه( س)

"باید ابعاد عملی زندگ حضرت فاطمه به عنوان شخصیتی که در در کانون وحی و توسط پدر و مادری بزرگوار تربیت شده شناسایی شود. شخصیتی که از عصمت برخوردار است، فرزندانی مانند حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) را تربیت کرده که به عنوان الگو و اسوه در جامعه مطرح هستند. بسیاری از این ابعاد هنوز برای جامعه مسلمانان ما شناخته شده نیست"

این مساله ای است که دکتر صادق آئینه وند، مورخ و استاد دانشگاه مهمترین نیاز جامعه شیعه به حضرت فاطمه(س) می نامد. او  معتقد است: "حضرت فاطمه(س) از نظر اخلاقی برای عموم جامعه امروز ما نیز درس های بسیار آموزنده ای را مطرح می کنند، برای مثال ایشان در حدیثی فرموده اند: بهترین شما کسی است که بیش از همه شانه هایش را نرم در اختیار مردم قرار دهد و خدمتگزار مردم باشد و به زنان احترام بگذارد و شخصیت آنها را حفظ کند." شما از این آموزه ها در کانون شخصیتی حضرت فاطمه بسیار خواهید یافت."

الگویی که در نسل های تاریخ، مدل فاطمیون شد

دکترآئینه وند می گوید: " الگوهایی چون حضرت فاطمه و حضرت علی و فرزندان او به عنوان نسل هاشمی، علوی و فاطمی به نسل های بعدی منتقل شد و حرکتی را به عنوان فاطمة الزهرا و الفاطمیون به وجود آورد. در واقع، فاطمیون به عنوان یک واحد اجتماعی ارزشمند و یک طبقه متفکر و مصلح برای کسانی که خواهان پناهندگی مستحکم برای مبارزه با انحرافها بودند مطرح شد؛ یعنی سیره فاطمی مورد استفاده آنها قرار گرفت و دلیل اصلی این مسأله تأثیرگذاری فرزندان زهرا(س) بود.

جوهر و اصل همان است و ما باید شیوه ها و مکانیسم کار را به اقتضای تحولات جامعه تغییر دهیم و این مسأله بر عهده جامعه شناسان، روانشناسان و علمای تعلیم و تربیت ماست که این اصول را تبیین و کاربردی کرده و به صورت استراتژیک، میان مدت و دراز مدت عملی کنند."

این تصور از حضرت فاطمه تاسف آور است

این استاد تاریخ اسلام ادامه می دهد: "سیره آن بزرگوار قابلیت پاسخگویی به نیازهای امروز را دارد، اما وقتی ما هنوز ابعاد علمی و عملی شخصیت او را به جامعه نشناسانده ایم، متاسفانه شاهد خواهیم بود که تصویر و تصور جوان ما و دختر امروز و زن فردای ما از حضرت زهرا یک مدل ناقص است که برای زندگی امروز جهان مدرن کافی نیست ، این تصور بسیار درد آور و تاسف برانگیز است.

با وجوی که مکتب تربیتی حضرت فاطمه(س) مملو از آموزه ها و درس های انسان ساز است؛ درس اخلاق، درس ایمان و تقوا، درس مبارزه با ظلم، درس دینداری و دین خواهی و درس های حرکت آفرینی. چقدر از جوانان ما تنها با خطبه فدک حضرت فاطمه آشنا هستند؟ و اگر نیستند چه کسی مسئول بوده و هست؟ باید در تبیین علمی و عقلی و معرفتی شخصیت آن حضرت بکوشیم و این مسئولیت اهل قلم و رسانه و سخنرانان را هر روز بیش از دیروز سنگین تر کرده است. "

فاطمه زهرا؛ نجات بخش جامعه پر شکاف و انحراف

عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تهران، با بیان اینکه همان طور که سیره پیامبراکرم(ص) برای ما به عنوان سبک زندگی مطرح است، شخصیت و سیره فاطمه(س) نیز در تمام ابعاد سیاسی، فکری و اخلاقی اش باید برای ما الگو باشد، می گوید: " یکی از ابعاد مهم سیره آن بزرگوار، سیره سیاسی ایشان است که البته بهتر است آن را سیره سیاسی اخلاقی بنامیم.

به عبارت دیگر، حضرت در اعتراض نسبت به نوع نگاه و انتخاب جامعه (در مسأله خلافت) به مردم گوشزد کردند که اگر شکاف و انحرافی که در جامعه به وجود آمده جبران نشود، عواقبش دامنگیر اسلام و مسلمین خواهد شد. یعنی حضرت زهرا(س) معتقد بودند که اگر جامعه اسلامی این مسؤولیت را از روی دوش خود بردارد، فقط مرتکب خطای سیاسی و اجتماعی نشده، بلکه به خاطر انجام این حرکت نامعقول نسل های بعدی نیز گرفتار خواهند شد. در واقع، آن بزرگوار به امت اسلامی آموختند که سلامت جامعه باید برایشان بیش از مسایل شخصی اهمیت داشته باشد."

دریچه جدیدی برای فهم مسایل اجتماع

وی ادامه می دهد: " اگر حضرت زهرا(س) چنین بحثی را مطرح نمی کردند، دیگران به هیچ وجه جرأت و جسارت پرداختن به این قضیه را پس از رسول ا...(ص) نداشتند. بنابراین، وقتی فاطمه زهرا(س) این دریچه جدید را برای فهم مسایل اجتماع گشودند، اصحاب پیامبر(ص) مانند عمار یاسر و ابوذر غفاری و همسر ایشان ام سلمه نیز به تأسی از دختر رسول خدا(ص) به حمایت از علی(ع) برخاستند. پس حضرت زهرا(س) کانون هدایت و روشنگری نسلهای بعد شدند و اگر عمر گرانبارشان دوام بیشتری می یافت، شاید نمی توانستند حق امیرالمؤمنین(ع) را نادیده بگیرند، زیرا خشم و رضایت آن بزرگوار به عنوان تنها یادگار پیامبر(ص) مورد توجه جامعه بود. "

هیچ گاه آن حضرت از میراث دختر پیامبر بودن خود استفاده نکردند

دکتر آیینه وند اضافه می کند: " با وجود این، هیچ گاه آن حضرت از میراث دختر پیامبر بودن خود استفاده نکردند و همیشه می فرمودند: من فاطمه هستم که دارم سخن می گویم، زیرا پیامبر(ص) به ایشان سفارش کرده بودند: تو فقط از طریق اعمال و کردارت می توانی خود را در جامعه نشان دهی؛ یعنی نسبت داشتن با من نباید هیچ نقشی در زندگی و پیشبرد امورت داشته باشد و آن حضرت نیز ثابت کردند که ابعاد شخصیت علمی و دینی ایشان جدا از دختر پیامبر بودنشان است. که این مسأله، درسی برای جامعه آن روز بویژه فرزندان خلفا بود."


جلوه های متعدد شخصیت حضرت فاطمه (س) در نوشته حجت الاسلام محدثی

 

 

جلوه‏هاى الگويى آن بانو، براى نسل امروز فراوان است. در جنبه‏هاى فردى و اجتماعى، عبادى و سياسى، اخلاق و معاشرت، تربيت و خانه‏دارى، عبادت و بندگى، علم و دين‏آموزى و... مى‏تواند سرمشق ما قرار گيرد. اگر به اين "آينه كمال" بنگريم، جلوه‏هاى فضيلت را خواهيم ديد و شناخت.

براى سهولت در "الگوگيرى" از آن اسوه پاكى، به نمونه‏هايى از سيره رفتارى آن حضرت، در چند بخش اشاره مى‏كنيم:

1 . بعد عبادى‏ آنچه به وجود انسان معنى مى‏بخشد، رابطه "نيايش" و "پرستش" با معبود است. هر كه در دستگاه خدا "بنده"تر باشد، آزادتر و مقرّب‏تر است.

پيروان سيره زهرا(س) همچون او بايد اهل ذكر، دعا، خلوت، تهجّد و نماز باشند.

حضرت فاطمه‏(س) بسيار شيفته عبادت و نيايش به درگاه الهى بود. از همه دل بريده بود و دلش پيوسته با پروردگارش بود.

آنقدر در پيشگاه خدا به عبادت مى‏ايستاد كه قدم‌هايش ورم مى كرد1 و هرگز از نماز و دعا و نيايش خسته نمى‏شد، بلكه لذّت معنوى او در عبادت بود.

در نمازهايش از خوف خدا مى‏گريست.

براى هر روز از روزهاى هفته، و تعقيبات نماز، دعاهاي ويژه‌اي داشت (در كتاب‌هاى دعا، متن دعاها و ذكرهاى روزانه و تعقيبات نماز آن بانوى بزرگ آمده است).

در دعاهايش براى زنان و مردان مؤمن دعا مى‏كرد، ولى براى خود دعا نمى‏كرد. وقتى علّت را مى‏پرسيدند، مى‏فرمود: اول همسايه، سپس خانه!2

تسبيحات حضرت زهرا(س) از بركات آن بانو است. روزى خسته از كارهاى طاقت‏سوز خانه، با دست‏هاى تاول زده به محضر پيامبر خدا(ص)رفت تا براى كمك در انجام كارهاى خانه كنيزى براى خود بگيرد.

رسول خدا(ص)بهتر از كنيز و خدمتكار را به او عطا كرد، يعنى "تسبيحات حضرت زهرا(س)".3 اين ذكرهاى شريف را حضرت جبرئيل‏(ع) از سوى خداوند آورد و به حضرتش تعليم داد.

آرى... الهام و نيرو گرفتن از ياد خدا براى غلبه بر دشواري‌هاى زندگى!

انس او با محراب عبادت و خلوت او در پيشگاه پروردگار و عشقى كه به نماز داشت، او را محبوب خدا و حبيب رسول ساخته بود.

شب‌هاى قدر، برنامه‏هاى مفصّل‏ترى داشت،حتى افراد خانه را هم در طول روز آماده مى‏كرد تا شب قدر را بيدار بمانند و به عبادت بپردازند و مى‏فرمود: "محروم كسى است كه از خير شب قدر محروم بماند".

هر كه در پى "سيرت فاطمى" باشد، بايد در كنار تلاش‌هاى روزانه، اهل نيايش شبانه هم باشد و نماز و ياد خدا را در زندگى، سرمايه تقرّب به خدا قرار دهد.

2 . بعد اخلاقى‏ حضرت زهرا(س) محبوب پيامبر(ص)بود و در زهد و عبادت و خوبى، يادآور صفات و فضايل مادرش خديجه كبرا‏ بود.

ادب و متانت او در گفتار، زبانزد و معروف بود و اخلاق و نشست و برخاست او، به پدرش پيامبر خدا شباهت داشت.

حضرت رسول‏(ص) هنگام ديدار با او، دست دخترش را مى‏بوسيد و به او خوشامد مى‏گفت و او را در جاى مخصوص خودش مى‏نشاند. فاطمه زهرا(س) نيز همين ادب را در مورد پدرش داشت و هنگام ملاقات با پدر، دست او را مى‏بوسيد. بارها پيامبر خدا خطاب به اين دختر شايسته و والاقدر خود، گفته بود: پدرش به فدايش!

صداقت و صراحت لهجه و راستگويى، از ويژگي‌هاى آن حضرت بود. يكى از همسران پيامبر مى‏گويد: من كسى را راستگوتر از فاطمه نديدم، مگر پدرش را.4

چنان خود را در خدا و رضاى خدا محو و فانى كرده بود كه به تعبير روايات، خشم و رضاى او خشم و رضاى پروردگار به شمار مى‏رفت، يا رضايت و غضب او با خشم و رضاى پيامبر اعظم‏(ص)برابر بود.

ساده و با قناعت مى‏زيست و دل از زرق و برق دنيا بريده بود. آيين همسردارى را در خانه به خوبى مراعات مى‏كرد و در برخورد با ديگران مخصوصاً همسرش فروتنى داشت و براى رسيدن به مقامات بلند، سختي‌هاى زندگى را همراه با قناعت و مناعت تحمّل مى‏كرد.

از پاسخگويى به سؤالات دينى زنان خسته نمى‏شد و با روى باز از آنان استقبال مى‏كرد.

وقتى او را شبيه‏ترين افراد به پيامبر دانسته‏اند، همه اخلاق نيكوى حضرت رسول را در وجود و رفتار او مى‏توان سراغ گرفت و به او اقتدا كرد.

3 . در انديشه ديگران‏ حضرت فاطمه‏(س) دست‏پرورده مكتب وحى و تربيت‏يافته حضرت محمد(ص)است. اسلام، دين نوع‌دوستى، اهتمام به امور مردم، دلسوزى براى تهيدستان و يارى مظلومان است.

زهراى اطهر(س) نيز كه اسوه ماست، مظهرى از اين صفات و رفتار مكتبى بود.

در سيره رفتارى آن حضرت آمده است: وى از توان مالى خويش در راه كمك به محرومان نيازمند بهره مى‏گرفت. يك بار، پارچه‏اى را كه داشت، به رسول خدا(ص)داد و آن حضرت آن را تكه تكه بريد و به تعدادى از اسيران بى‏لباس رومى داد كه خود را بپوشانند.

داستان نزول سوره "هَلْ اَتى‏" در شأن اين خانواده نيز، بر همين محور است كه اين خانواده، براى اداى نذر خويش سه روز روزه گرفتند و هنگام افطار، غذاى خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند: )وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً(.5

آزاد سازى بردگان در نظر او كارى ارزشمند بود.

گردن‏بندى را كه على‏(ع) براى او خريده بود، فروخت و با پول آن برده‏اى خريد و آزاد كرد. پيامبر اكرم‏(ص)از اين كار دخترش بسيار خرسند و شادمان گشت و او را ستود.

در فكر مردم بودن، "روح مسلمانى" است. آن بانو، حتى در دعا و حاجت‏خواهى از خدا هم از ياد مردم غافل نبود. گاهى شب‌هاى جمعه تا صبح، به نماز و دعا مى‏پرداخت و براى ديگران دعا مى‏كرد، اما براى خود چيزى از خدا نمى‏خواست. وقتى فرزندان خردسالش راز اين كار را مى‏پرسيدند، مى‏فرمود: فرزندانم! اول همسايه، آن‌گاه خانه!

داستان بخشيدن جامه تازه عروسى را به نيازمندى كه درِ خانه حضرتش آمده بود، شنيده و خوانده‏ايد. اين نيز جلوه‏اى از روحيه ايثار و بخشندگى آن حضرت و نشانه نوعدوستى و محروم‏نوازى و كمك به نيازمندان بود.

شيعه زهرا(س) نيز از توان مالى خود در رفع نياز ديگران بهره مى‏گيرد و در غم و شادى ديگران، خود را سهيم و شريك مى‏داند.

تنها به فكر راحتى خود بودن و غم مردم نخوردن، از "سيره فاطمى" به دور است و شيعه زهرا، در اين مورد هم بايد از آن بانوى بزرگ، درس بياموزد.

4 . عفاف و حجاب‏ از بارزترين جلوه‏هاى الگويى بانوى اسلام، زهراى اطهر(س)، حُجب و حيا و عفاف آن حضرت بود.

پوشش از "نگاه حرام" و "چشم نامحرم"، هم مصونيتى براى بانوان پديد مى‏آورد، هم جامعه را از تباهى و فساد باز مى‏دارد، و هم نشانه آگاهى و بيدارى زن و پرهيز از تبديل شدن به ابزار سودپرستى و كامجويى بولهوسان است.

اينها گوشه‏اى از فلسفه حجاب در مكتب است.

حضرت زهرا(س) هم در سخن، معلم حجاب بود، هم در رفتار، اسوة عفاف.

عقيده داشت بهترين چيز براى زن، آن است كه نه نامحرم او را ببيند و نه نگاه او به مردان نامحرم بيفتد. اين سخن، نه به معناى ردّ فعاليت‌ها و حضور اجتماعى زن در صحنه، بلكه هشدار و تذكر به لغزشگاه‌هايى است كه بر سر راه پاكدامنى و عفاف وجود دارد و گاهى زمينه يك فساد عظيم، يك "نگاه" است، چه از سوى زن، چه مرد.

وقتى يك مرد نابينا وارد خانه آن حضرت مى‏شود و با رسول خدا(ص)ملاقات مى‏كند، با ورود او، زهرا(س) برمي‌خيزد و فاصله مى‏گيرد و خود را مى‏پوشاند، يا پشت پرده مى‏رود. وقتى پيامبر مى‏فرمايد: دخترم! اين مرد نابيناست. زهراى عزيز پاسخ مى‏دهد: اگر او نمى‏بيند، من او را مى‏بينم و او بوى مرا استشمام مى‏كند. پيامبر خدا با شنيدن اين كلام، ضمن تأييد گفتار دخترش مى‏فرمايد: گواهى مى‏دهم كه تو پاره تن منى.

نيز نقل شده كه پيش از وفات، به على‏(ع) و به "اسماء" وصيت كرد كه چون از دنيا رفت، پيكرش را داخل تابوتى بگذارند تا حجم بدن ديده نشود!

پيش از آن رسم بود كه زنان را روى تابوتِ سرْباز مى‏نهادند و حجم بدن معلوم مى‏شد. اسماء به آن حضرت يادآور شد كه در سرزمين حبشه، براى مرده‏ها تابوتى مى‏سازند كه حجم بدن و اندام را مى‏پوشاند. شكل آن را هم براى آن بانوى بزرگوار ترسيم كرد. حضرت فاطمه‏(س) فرمود:

"اى اسماء! براى من نيز شبيه آن را بسازيد، و پس از مرگ، پيكرم را درون آن بگذاريد تا مرا بپوشاند. خداوند تو را از آتش دوزخ بپوشاند!"

آن نيز درسى براى عفاف جامعه و آرامش روحى افراد است، كه در سايه پوشش زن و كنترل نگاه مردان، مصونيت و ايمنى اخلاقى پديد مى‏آيد و زمينه گناه از بين مى‏رود.

5. حضور سياسى‏ بى‏تفاوتى در قبال آنچه در جامعه مى‏گذرد، به خصوص در زمينه وضعيت سياسى و اجتماعى و حقوق عمومى، دور از روش و منش اسلامى است.

حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگوارى است كه "مدنيت اسلام" را بر پايه وحى پديد آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعى و نظارت بر عملكرد مسؤلان و حساسيت به معروف و منكر را آموخت.

دختر رسالت، به مسائل اجتماعى و سياسى جامعه اسلامى بى‏تفاوت نبود و جبهه حق را يارى مى‏كرد.

پس از رحلت پيامبر(ص)كه خلافت را غصب كردند و فدك را از او گرفتند، او همراه زنان بنى‏هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانانِ حاضر، ضمن خطبه‏اى كه پشت پرده خواند، از بدعت‌ها، ستم‌ها، حق‏كُشي‌ها و فراموش كردن وصيت رسول خدا(ص)و جان گرفتن دوباره سنت‌هاى جاهلى انتقاد كرد و ريشه‏هاى سهل‏انگارى در دفاع از حق، و فراموش كردن توصيه‏هاى قرآن و پيامبر را در عادت كردن به زندگى مرفّه و دنيادوستى و لذّت‏طلبى دانست و اين را كه به آن سرعت، دستاوردهاى وحى و دين و خدمات و زحمات پيامبر را از ياد بردند، نكوهش كرد.

خطبه او (كه تاكنون بارها از سوى دانشمندان دينى شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعى و حضور در صحنه دفاع از بنيانهاى دينى و مبارزه با بدعت‌ها و غفلت‌هاست.

تلاش براى اثبات حق و ولايت على‏(ع) و مبارزه با انحراف در رهبرى امت اسلامى را تكليف خود مى‏دانست. گاهى شب‌ها به همراه على‏(ع) به در خانه مهاجران و انصار مى‏رفت و در حمايت از ولايت، توصيه‏ها و وصيت‌هاى پدرش را به يادها مى‏آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (كه در واقع حق امت بود) و نيز حمايت از حق خودش فرا مى‏خواند. هر چند آنان با سردى و بى‏مهرى پاسخ مى‏دادند و براى دفاع از حق بى تفاوت بودند و بهانه و عذر مى‏آوردند، ولى آن بانوى بزرگ، براى اتمام حجت، آنان را به اين يارى فرا مى‏خواند تا فردا نگويند كسى به ما نگفت و يادآورى نكرد!

مردم، با شأن و مرتبه‏اى كه براى حضرتش مى‏شناختند، به خاطر او، حضرت على‏(ع) را بيشتر مراعات مى‏كردند. به نوشته مورّخان، زهراى مرضيه‏(س) تا زنده بود، على‏(ع) حامى نيرومندى داشت و به خاطر فاطمه‏(س)، حرمت على‏(ع) را پاس مى‏داشتند. اما پس از شهادتش، على تنهاتر و بى‏پناه‏تر گشت.

خط سياسى فاطمه زهرا(س) بسيار روشن و روشنگر و ابهام‏زدا بود. چنان مدبّرانه عمل مى‏كرد كه پس از او هم راه، روشن بماند.

اينكه وصيّت كرد پيكرش را شبانه غسل دهند و به خاك سپارند، تا آنان كه بر وى ستم كردند و او را آزردند، در مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از اين حضور نتوانند بهره سياسى ببرند و كارهاى خود را تطهير و توجيه كنند، نمونه‏اى از درايت و آينده‏نگرى حضرت بود. هنوز هم مخفى بودن مكان دفن او، روشنگر حقيقت و نشانه ظلمى است كه بر او و خاندان پاك پيامبر خدا رفته است.

وصيّت او نيز بار سياسى داشت و بيانگر مواضعش در مسايل اجتماعى و سياسى بود.

6. احياگرى و فرهنگ ياد فداكارى و جانبازى در راه دين، كليد سعادت اجتماعى و رستگارى ابدى است.

اولياى دين، هم آموزگاران، هم مدافعان و هم احياگران "خط جهاد" و "فرهنگ شهادت" بودند.

حضرت زهرا(س) نيز، با سيره و رفتار خود، تلاش در زنده نگهداشتن اين خط و فرهنگ داشت؛ حتى با برنامه‏هاى عبادى و ذكر و دعا و زيارت، به پاسدارى از آرمان‌هاى شهدا مى‏پرداخت.

تسبيح حضرت (س) كه با آن ذكر مى‏گفت، نخى بود كه به تعداد ذكرها و تكبيرها "گره" داشت و با آن تسبيح مى‏گفت. پس از شهادت حمزه سيّدالشهدا در جنگ احد، از خاك تربت او تسبيح ساخته بود و با آن ذكر مى‏گفت. از آن پس مردم نيز در پيروى از رفتار او چنان كردند.6 اين كار و برنامه، نوعى احياى فرهنگ شهادت و زنده نگهداشتن ياد و خاطرة آن الگوهاى ايمان و ايثار و جهاد و الهام‏گيرى از روح شهيدان راه خداست، تا اين فرهنگ در نسل‌هاى آينده هم زنده بماند.

بانوى بزرگ اسلام، حضرت فاطمه‏(س) در صحنه‏هاى اجتماعى دفاع از دين و پيشوا و رهبرى حاضر بود؛ از جمله در جنگ اُحد كه نخستين رويارويى مسلمانان با مشركان بود، شركت داشت و به امدادگرى و مداواى زخم‌هاى رسول خدا(ص)مشغول بود. همراه سه زن ديگر از مدينه آب و غذا مى‏آوردند و به جبهه نبرد مى‏رساندند و به درمان مجروحان مى‏پرداختند. 7

زنان قهرمان ملّت ما نيز در انقلاب اسلامى و دفاع مقدّس، با الهام از آن حضرت، ياريگر مدافعان حق و پشتيبانى كنندة صحنه‏هاى جهاد و مبارزان راه انقلاب بودند.

او احياگرى خط شهادت و رشادتهاى مبارزان را، سال‌ها پس از حماسه احد نيز داشت و به خاطره معطّر آنان وفادار مانده بود و مى‏كوشيد تا به عنوان راوىِ صادق آن صحنه‏هاى ايثار و فداكارى عمل كند.

به نقل تاريخ، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به احد مى‏رفت و مزار شهداى احد و حضرت حمزه را زيارت مى‏كرد. از آنجا كه خود در صحنه نبرد احد حضور داشت و صحنه‏هاى آن را ديده بود، به عنوان يك شاهد زنده و روايتگر آن حماسه دينى، به ديگران نشان مى‏داد و مى‏فرمود: اينجا پيامبر(ص)بود و آنجا مشركان!

اين عمل، هم الگوى "زيارت شهيد" را دارد، هم زنده نگهداشتن خاطرات شهدا و وقايع ايّام نبرد را.

با تكريم ياد شهيدان و گراميداشت ايّام جنگ و دفاع، مى‏توان "فرهنگ جهاد و شهادت" را به نسل‏هاى آينده منتقل ساخت. اين، درسى است كه وارثان پيروزى و بازماندگان كاروان شهادت، از سيره فاطمه زهرا(س) مى‏آموزند.

7. خانه‏دارى‏ چگونه زيستن و معاشرت كردن با هسمر و فرزندان و سامان بخشى به امور خانه و زندگى كه در حيات طيّبه حضرت زهرا(س) بود، هم "الگوى خانواده‏ها"ست، هم خانه و خانواده او را به عنوان يك "خانواده الگو" مطرح ساخته است.

آن حضرت، آيين خانه‏دارى و همسردارى را به خوبى مراعات مى‏كرد. در زندگى واقعاً شريك و همراه و همراز همسرش اميرمؤمنان‏(ع) بود.

گاهى در خانه، به علّت دوران و شرايط تنگناى اقتصادى حاكم بر مسلمانان و آن حضرت، غذايى نبود و كودكان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چيزى به حضرت على‏(ع) نمى‏گفت و از او درخواستى نمى‏كرد؛ حتى به پيامبر خدا هم در اين مورد سخنى نمى‏گفت. بيم آن داشت كه همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمين كند و شرمنده شود.

تا اين حد مراعات قدرت مالى شوهر و پرهيز از "درخواست"، تنها از آن حضرت بر مى‏آمد كه همسر و همتاى كسى همچون على‏(ع) است.

مشاركت در كارهاى خانه، جلوه ديگرى از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهى در اثر كار بسيار، دست‌هايش تاول مى‏زد، لباس‌هايش غبارآلود مى‏شد و بر لباسش دود و خاكستر مى‏نشست.8

كارها بين حضرت على‏(ع) و فاطمه‏(س) تقسيم شده بود.

آوردن آب و تهيه هيزم و كارهاى خارج از خانه، بر عهده على‏(ع) بود و درست كردن آرد و خمير و پختن نان و وصله زدن لباس و كارهاى داخل خانه با فاطمه‏(س) بود. حضرت زهرا(س) از اين گونه تقسيم كار، بسيار خرسند بود؛ چرا كه از برخورد و روبه‏رو شدن با نامحرمان در بيرون، دورتر بود. اين نكته، درسى براى تقويت عفاف و پاكى در جامعه اسلامى است.

آن حضرت، در كارهاى داخل خانه نيز در دورانى كه "فضّه" به عنوان خدمتكار، در محضرش بود، كارهاى خانه را ميان خودش و فضّه خادمه تقسيم مى‏كرد، كه چندان سختى بر او وارد نيايد.

حضرت زهرا(س)ساده زندگى مى‏كرد.

از تجمّل در زندگى پرهيز داشت و سختي‌هاى دنيا را تحمّل مى‏كرد، تا به شيريني‌هاى آخرت برسد.

وسايل زندگى او ساده و مهريه‏اش اندك بود.

در برابر همسرش على بن ابى‏طالب‏(ع)، فروتنى داشت و به همه وظايف و حقوق همسرى، در نهايت ادب عمل مى‏كرد و يك "پناه" براى شوهرش بود و همدم رنج‌ها و غصّه‏هاى وى به شمار مى‏آمد.

على‏(ع) فرموده است: "وقتى به خانه مى‏آمدم و به زهرا نگاه مى‏كردم، تمام غم و اندوهم برطرف مى‏شد. هرگز كارى نكردم كه فاطمه از من خشمناك شود، فاطمه نيز هرگز مرا خشمناك نساخت".10

اينكه زهرا(س) حتى دردهايش را از شوهرش پنهان مى‏كرد، تا موجب غصّه و ناراحتى او نشود، جلوه ديگرى از همدردى و همراهى با او بود.

مهربانى‏اش با فرزندان، همدلى‏اش با همسر، همكارى‏اش در كارهاى خانه با خدمتگزار، مراقبت از كودكان براى برنامه‏هاى عبادى و آمادگي‌هاى روحى براي نيايش و دعا و... از نمونه‏هاى سرمشق بودن اين خاندان براى همگان است.

* * *

اينها گوشه‏ ها و نمونه‏ هايى از سيره و رفتار والاى آن بانوى بزرگ بود.

 

باشد كه مرام و شيوه او، الگوى همه ما باشد، پيوسته و در همه حال و همه جا.


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین
پرطرفدارترین