counter create hit وقتی ضرب‌المثل‌ها می‌میرند
۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۲
کد خبر: ۵۹۳۷۵

وقتی ضرب‌المثل‌ها می‌میرند

مهدی محسنیان راد در کتابی با عنوان «ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران» به بررسی «هنجارهای ارتباطی در ضرب‌المثل‌ها و یازده قرن اشعار ایرانی» پرداخته است.

ضرب‌المثل‌ها بخشی از ادبیات فارسی را تشکیل داده‌اند و فارسی‌زبانان قرن‌ها با استفاده از آن‌ها تفکر و برقراری ارتباط را ساده‌تر کرده‌اند، اما آیا این ضرب‌المثل‌ها با گذشت زمان به فراموشی سپرده می‌شوند؟


به گزارش خرداد به نقل از ایسنا، مهدی محسنیان راد در کتابی با عنوان «ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران» به بررسی «هنجارهای ارتباطی در ضرب‌المثل‌ها و یازده قرن اشعار ایرانی» پرداخته است.


این استاد علوم ارتباطات اجتماعی در مقدمه کتاب «ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران» می‌نویسد: «حدود هفده سال پیش، وقتی پاسخ یکی از سؤالات نظرسنجی سراسری از خبرنگاران ایرانی، درباره دلیل کمی تعداد خبرهای کشف‌شده در مطبوعات ایران را استخراج می‌کردم، با شگفتی دیدم که چند خبرنگار گفته بودند "سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند!" در واقع آن‌ها، ریشه یکی از رفتارهای معاصر دست‌اندرکاران رسانه‌های امروز ایران را به کمک یکی از ضرب‌المثل‌های مانده در دل تاریخ اجتماعی ایران بیان کرده بودند.


امروزه حضور هنجارهای ارتباطی نهادینه‌شده در ایران را حتا در استفاده از ابزارهای ارتباطی نوین غیررسانه‌یی نیز می‌توان مشاهده کرد. مثلا به نظر می‌رسد که در مکالمات تلفنی پاره‌فرهنگ‌ها و اقوام مختلف در ایران، مدت طی‌شده برای ورود به اصل مطلب - یعنی دقایق اولیه احوال‌پرسی - با یکدیگر متفاوت است، دیده می‌شود که بعضی‌ها در ماه‌های اولیه دسترسی به تلفن، دقایق زیادی را به همان شیوه ارتباطات چهره‌به‌چهره "عجله‌گریز روستایی" به احوال‌پرسی‌های کشدار صرف می‌کنند و بسیار دیرهنگام سراغ اصل مطلب می‌روند. در واقع اگرچه سخت‌افزار ارتباطی - یعنی دستگاه تلفن - در همه جای دنیا مشابه است، ‌اما نحوه رفتار ارتباطی با آن تفاوت دارد. علت این امر را باید در ریشه فرهنگ ارتباطی هر قوم یافت.»


محسنیان راد در بخش دیگری از این کتاب با عنوان «شعر و ضرب‌المثل، نمادی از تعامل نخبگان و عوام» اظهار می‌کند: «به نظر می‌رسد که در حوزه ارتباطات، تعاملی گاه شدید و گاه ضعیف، میان این دو (نخبه و عامی) وجود داشته است. بخشی از این تعامل در تبدیل اشعار نخبگان به ضر‌ب‌المثل‌های عوامل بوده است. در واقع مجموع ضرب‌المثل‌های مکتوب‌شده موجود، می‌تواند انعکاسی از تجربیات تلخ و شیرین عوام در طول تاریخ حیات اجتماعی تمدن ایرانی به علاوه نفوذ ساده شده اندیشه نخبگان به تلقی عامه باشد. چنان‌که قاآنی شروانی، شاعر قرن سیزدهم هجری قمری، در یکی از مدیحه‌سرایی‌هایش به وجود چنین جریان نفوذی اشاره کرده و می‌گوید: "الفاظ بدیعت (فریدون میرزا) از بداعت / ضرب‌المثل است در قبایل"».


او در ادامه اظهار نظر جالبی از دورکیم را درباره ضرب‌المثل‌ها و رابطه آن‌ها با توسعه‌یافتگی و پیشرفت جوامع نقل می‌کند: «امیل دورکیم نیز کاربرد ضرب‌المثل را در میان طبقات عقب‌مانده جامعه هم‌عصر خود دنبال کرده است. او ضرب‌المثل را بیان متراکم یک احساس، فکر و اعتقاد جمعی می‌داند که چون مابین تعدادی از افراد مشترک است، به صورت قاعده درمی‌آید و می‌افزاید: «ضرب‌المثل‌ها، پندها، کلمات قصار و حکیمانه و مانند این‌ها، در بین اقوام بدوی فراوان‌تر بوده، به طوری که اغلب نژادهای غرب آفریقا گنجینه‌ای غنی از ضرب‌المثل دارند و برای هر موقعیتی، می‌توانند ضرب‌المثلی را به‌کار گیرند. اما به موازات توسعه جوامع، کاربری و تعداد ضرب‌المثل‌ها کاهش یافته است. آن‌چنان که جوامع پیشرفته، پس از رسیدن به مرحله پیشرفت، دیگر ضرب‌المثل جدیدی تولید نکرده‌اند و حتا همان ضرب‌المثل‌های موجودشان نیز کم‌کم (از محاورات) محو شده است. اگر هم بازگو شود، مفاهیم آن‌ها چنان از دست رفته که دیگر کمتر کسی آن‌ها را درک می‌کند. زیرا این قاعده‌های کوتاه دیگر گنجایش زیادی برای دربرگرفتن تمامی گوناگونی‌های احساسات فردی را ندارند. به همین دلیل ضرب‌المثل‌ها و کلمات قصار وقتی می‌توانند بمانند که معانی (مفاهیم) وسیع‌تری بیابند.» (دورکیم، 1369، صص 185-184).»


این پژوهشگر در بخش دیگری از کتاب «ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران» با عنوان «ماندگار شدن رفتارهای فرودستی» می‌نویسد: «تداوم استبداد انواع قدرت در ایران، آن‌چنان بر هنجارهای ارتباطی جامعه ریشه دواند که در اوایل قرن حاضر نیز آثار آن در کتاب "خلقیات ما ایرانیان" محمدعلی جمالزاده ثبت شد. در آن کتاب، نهادینه شدن پذیرش عمودی بودن ارتباط فرادست با فرودست را می‌توان این‌گونه دید. (جمالزاده) می‌نویسد: «ایرانی به جای لفظ "شما" به رسم ادب و احترام "سرکار" و "سرکار عالی" و "جناب عالی" و "جناب مستطاب عالی" و "قربان" می‌گوید و به جای "من" از طریق تحقیر نفس خود و تعظیم طرف "بنده" و "فدوی" و "داعی" و "ذره بی مقدار" و "خاکسار" و غیره استعمال می‌کند.» (جمالزاده، بی تا، ص 18)


جمالزاده در جمع‌آوری اظهارنظرها درباره اخلاق ایرانیان، مصادیق ارتباطی را نقل می‌کند که می‌توان آثار آن انسان خوگرفته در جامعه استبدادزده را دید. می‌نویسد: «در تمام دنیا هیچ ملتی مانند ایرانیان منافق نیست و چه بسا همان موقعی که دارند با تو تعارف می‌کنند، تو باید از شرشان در حذر باشی... یکی از جملاتی که خیلی بین ایرانی‌ها معمول است این است که غالبا به جان یکدیگر قسم می‌خورند و می‌گویند به جان عزیز شما و یا به مرگ شما و این‌طور نشان می‌دهند که وجود شما برای آن‌ها گران‌بهاترین چیزهاست و حال اگر پشت بکنید، شروع به بدگویی خواهند کرد و ده عیب برای شما پیدا خواهند نمود و حتا مضایقه ندارند که در غیاب شما به شما ناسزا بگویند... آن‌ها بسیار مخفی‌کار و متقلب و بزرگ‌ترین متملقین عالم هستند و در دنائت و وقاحت هم بی‌همتا می‌باشند. به غایت دروغگو هستند و کارشان همه پرگویی و قسم و آیه است و برای اندک نفعی حاضرند به دروغ شهادت بدهند.» (جمالزاده، بی‌تا، صص 79-73).»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: