معمولاً همیشه همه چیز اولش خوب است، خانوادهها نهایت تلاش خود را به کار میگیرند تا مشکلی پیش نیاید و مراسم به خوبی پیش رود، دختر و پسر که دیگر انگار پاهایشان روی زمین بند نیست، در تقلای رسیدن به رویاهایشان در زندگی مشترکتند.
به گزارش خرداد به نقل از ایسنا، دختر و پسرهایی که با هزاران امید و آرزو ازدواج میکنند؛ اما همین که به زیر یک سقف میرسند انگار همه چیز عوض میشود، گویی همه خیالشان راحت شده که کار مهمی انجام دادهاند و همه یادشان رفته که حفظ یک رابطه از آغاز آن مهمتر است. دختر و پسر پر شر و شور و عاشق پیشه دیروز حالا به زن و شوهری ناسازگار تبدیل شدهاند، مدام از هم ایراد میگیرند و بهانه تراشی میکنند و منتظر مچ گیری از طرف مقابل هستند که به همه بفهمانند چقدر از طرف همسرشان مورد آسیب روحی و روانی، بی وفایی و ... قرار می گیرند. آن پسر دلباخته و مؤدب دیروز حالا به مردی که فکر می کند مهمترین وظیفهاش پول درآوردن است تبدیل شده، دوباره یاد ایام مجردی و دوستانش میکند، حسرت روزهای گذشته را می خورد و دل خسته از گیرهای گاه و بیگاه و بی اعتمادی همسرش به او، به راهی برای فرار می اندیشد. آن دختر رویایی و احساساتی دیروز حالا به زنی تبدیل شده که فکر میکند مهمترین وظیفهاش تبدیل خانه به بهترین و مدرن ترین دکوراسیونهای روز جهان است و باید تا جایی که میتواند طلا و جواهر به همراه داشته باشد که به همه ثابت کند «من خوشبختم» و در این بین این گل نایاب عشق است که روز به روز رنگ میبازد و روز به روز پژمردهتر می شود. بگو و مگوها و درگیریها به خانوادهها می رسد، خانواده همسر که تا چندی پیش واسطه وصال این دو بودند حالا تبدیل به دشمن شماره یک آنها شدهاند و این روند تا آنجا ادامه پیدا میکند که تنها راه فرار، «طلاق» میشود. اینها حرف دل و دغدغه بسیاری از جوانان امروزی است، بسیاری از جوانانی که ازدواج یا طلاق را تجربه کردهاند و یا جدایی روحی و روانی شان را در پشت تعاریف جدید از طلاق «طلاق عاطفی» و «طلاق اقتصادی» پنهان کردهاند. اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، روز به روز بر تعداد زوج هایی که فرد می شوند افزوده میشود و جوانان نیز نسبت به ازدواج بی انگیزهتر؛ که این مساله نیاز به تفکر و مسئولیت پذیری بیشتر اجتماع و نهادهای مسئول دارد.