در شمال عراق فقط قصه مرگ روایت میشود، قصهای که با حمله آمریکا و متحدانش به عراق و سقوط رژیم بعثی آغاز شد. رژیمی که در طول 34سال عمر خود ظلم و وحشت را برای مردم به ارمغان آورد و سقوطش هم جز این میراثی برای مردم نداشت. 12سال گذشته است و انتخابات متعددی در عراق برگزار شده است. سیاستمداران مختلفی برسرکار آمدند و بر قدرت نشستند، ولی به گفته مشهورترین مرجع تقلید شیعیان عراق «آنان به دنبال علایق و منافع خود هستند»1. عراق درگیر جنگ و کشمکشهای سیاسی و طایفهای داخلی باوجود اینکه قانون اساسی مترقی دارد و نظام فدرالی و اصل تفکیک قوا را برای توزیع قدرت در میان همه مردم پذیرفته است، بسیاری از سیاستمداران و مقامات سیاسی و اجرایی کشور و از جمله نمایندگان فراکسیونهای مجلس نه به فدرالیسم اعتقاد دارند و نه قانون اساسی کشور خود را قبول میکنند. بیشتر سیاستمداران اقلیت اعراب سنی که بیش از 85سال بلامنازع برعراق حکومت کرده و اکثریت شیعه و کردها را از هرگونه حقی از جمله فرصت احراز مقامات عالی و میانی کشور محروم کرده بودند، هنوز نوستالژی قدرت مطلقه برباد رفته دیروز را دارند. از طرف دیگر در طول 12 سال گذشته بعضی از رهبران ائتلاف احزاب این اکثریت که در انتخابات پیروز میشوند قاعده بازی سیاسی را نپذیرفته و اصل حکومت اکثریت با رعایت حقوق اقلیت را نادیده میگیرند. این سیاستمداران با اقدامات خود، گویی سودای بازتولید اقتدار سران گذشته را دارند و متهم به ایجاد زمینههای شرایط فعلی در عراق هستند. رهبران دینی عراق هم بارها هشدار دادهاند که از چسبندگی به قدرت دوری کنند و جای خود را به کسانی واگذار کنند که بتوانند تمام عراقیها را در برابر بحران کنونی متحد نمایند. فقدان وحدت ملی و نارضایتیهای فزاینده از این نوع برخوردهای دولت مرکزی عراق در مناطق غربی کشور، به بستر مناسبی برای سیاستمداران سنی اقتدارگرا و فزونطلب تبدیل شده است. افزایش اختلافات بین حکومت مرکزی و دولت اقلیم کردستان و قطع هفتماهه سهم بودجه اقلیم از درآمد ملی سبب به وجود آمدن بحرانی خطرناک در این کشور شده که بازهم به گفته آن مرجع تقلید بزرگترین بحران عراق نامتحد پس از فروپاشی رژیم بعثی عراق در 12سال پیش است.2
این بحران بزرگ که تجزیه عراق را هدف گرفته و با کشتار و خونریزی و نسلکشی اقلیتهای دینی و قومی و مبارزهجویی با اکثریت شیعیان عراق همراه است، با قدرت گرفتن گروه موسوم به «داعش» که امروز خلافت اسلامی عراق و شام و دولت خودخواندهای با این نام، جای آن را گرفته آغاز شده و یک سوم خاک کشور را اشغال کردهاند. داعش چون قارچ در سوریه رویید و در عراق برگرفت. هرچند منشأ این «پدیده جدید» و موسسان آن هنوز نهان است، ولی با اندک تامل در زمان و مکان پیدایش و علنیشدن آن، دو احتمال در مورد بهوجودآمدن آن مطرح است.
اول: با توجه به گستردگی نفوذ تشکیلات القاعده در میان مسلمانان از حدود دو دهه پیش و بقای آن باوجود ضربات مکرر سیاسی و نظامی و کشتهشدن رهبر آن، مخالفان القاعده میخواهند با به وجود آوردن گروهی شناختهشده برای خود مثل «داعش» و البته با شعارها و اعمال تند و رادیکال، اذهان را متوجه این گروه کرده و پیروان و اعضای کنونی القاعده را که با شروع «بهار عربی» در سالهای اخیر در انفعال قرارگرفته، جلب این تشکیلات و سازمان جدید را جایگزین القاعده کنند تا در زمان مقتضی آن را سرکوب کرده و به بقای آن خاتمه دهند.
دوم: احتمال دیگر این است که چنین تشکیلاتی را خود القاعده به راه انداخته تا اذهان متوجه آن شده و القاعده بتواند در فرصت مناسب خود را بازسازی کند.
در هر صورت این تشکیلات اکنون به صورت برنامهریزیشده و با اتخاذ تاکتیکهای جنگی حسابشده در انتخاب مراکزی که مورد حمله قرار میگیرد امنیت و تمامیت عراق را به خطر انداخته است. یکی از تاکتیکهای این گروه انتخاب مراکز مهم اقتصادی و سوقالجیشی است. داعش در طول مدت شکلگیریاش به هر منطقهای در سوریه و عراق حمله کرده و بهدنبال تصرف میادین و چاههای نفتی فعال و غیرفعال و بااهمیت سوقالجیشی آن بوده است. از همه مهمتر اینکه این نقاط را از لحاظ جغرافیای اقتصادی و انسانی شناسایی کرده است. بنابراین بعید است که آنان گروهی متعصب و صرفا آرمانگرا و فقط درصدد احیای «خلافتاسلامی» با روایت خویش باشند. افزون بر این داعش با اطلاع از حوزههای نفتی غرب عراق در استان «الانبار» هم مناطقی را تصرف کرده که دارای منابع غنی نفتی استخراجنشده است و بهشدت و حساسیت خاصی از آن حراست میکند. حمله دوماه پیش داعش از سوریه به موصل هم بهدنبال این اهداف و تصرف این شهر استراتژیک و مراکز نفتی و لولههای نفت بود. داعش میخواست بلافاصله پس از تصرف موصل و تکریت مسیر خود را اندکی به سمت جنوب تکریت تغییر داده و استان نفتخیز کرکوک را متصرف شود. اما با پیشدستی کردها و تصرف کرکوک و دراختیارگرفتن چاههای نفت و مراکز تولید و حفاظت از آن، از اشغال این حوزه نفتی ناکام ماند، به همین جهت استراتژی خود را تغییر داده و بهجای حرکت به سمت مرکز عراق و تصرف سامرا و سپس بغداد، دوباره متوجه شمالشرق عراق و حوزههای نفتی کردستان شد. از طرف دیگر یکی از موارد بارز تفاوت داعش با القاعده این است که معمولا بیشتر نیروهای القاعده را در هرکشور و شهری مردم بومی همان کشور یا منطقه تشکیل میدهند، درحالیکه درصد نیروهای غیربومی در صفوف داعش بسیار زیاد است و بهنظر آنان کشتار مردم بیگناه به دست بیگانگان در آن سرزمین آسانتر است!؟ چنانکه در حال حاضر حدود دوسوم نیروهای این سازمان نوظهور، غیربومی (غیرعرب) و عمدتا از ترکیه و ماوراء قفقاز یا فرزندان مسلمانان مهاجر مقیم اروپا و آمریکا هستند. زیرا شعار تاکتیکی اینها «النصر بالرعب» است و برای اجراییکردن این شعار به ترتیب کشتار ایزدیان، شیعیان، علویان و مسیحیان و کردها را در دستور کار خود قرار دادهاند. با تصرف هر منطقه، ابتدا از ساکنان بازمانده (اگر ساکنی باقیمانده باشد) میخواهند مسلمان شوند و با ابوبکر البغدادی که خود را خلیفه پنجم (بعد از خلفای راشدین) میخواند! بیعت کنند و بهزعم آنها «اختیارالدین» باشند و در صورت مقاومت، این افراد کشته میشوند و فیلم آن را در فضای مجازی منتشر میکنند. آن گروه از زنان و مردان هم که دست و پای فرار ندارند و ننگ ذلت تسلیم را هم نمیپذیرند
بهعنوان کنیز و غلام خلیفه جدید و عوامل او به بردگی کشیده شده و از آنان متمتع میشوند. رفتار از این دست حاملان خلافت اسلامی عراق و شام به همینجا ختم نشده و بلکه بههنگام حمله از هرگونه کشتار و خونریزی و اخراج مردم از مناطق اشغالشده اجتناب نکرده و برای تثبیت خویش در مناطق تصرفشده اگر لازم هم باشد آنان را تشویق به فرار میکنند. چنانکه هماکنون با تصرف شهرهای سنجار، زمار، ربیعه (که هر سه حوزه نفتی هستند) و
مخمورکه هر چهار شهر عمدتا محل سکونت « ایزدیان» عراق است و شهر« قرهقوش» که عمدتا محل سکونت آشوریان و کلدانیان مسیحی عراق است، صدهاهزارنفر دیگر غیر از مردم موصل و تکریت و دیگر شهرها خانه و کاشانه خود را ترک کردهاند.
دههاهزار نفر دیگر از این مردم در کوههای اطراف موصل و اربیل آواره و سرگردان شده و بدون آب و غذا و سرپناه مانده و هرروز گروهی از آنان از تشنگی و گرسنگی میمیرند. تاکنون بیش از 70 کودک پناهگرفته در کوهها مرده و جان صدها کودک دیگر نیز تهدید میشود. این جنایات درست در زمانی اتفاق میافتد که چندصدکیلومتر آنطرفتر در سوریه و غزه نیز هماندیشان خلافت اسلامی و صهیونیستها نیز به کشتار کودکان و زنان و مردان بیگناه بیوقفه ادامه میدهند و تاکنون دنیا به فریاد کمک آنان پاسخی درخور نداده است. چنین به نظر میرسد در کشتارهای عراق و شام خون افراد بیگناه، رنگی دیگر دارد و برای آنکه فریاد مردم بیگناه شمال عراق (شیعه- ایزدی- مسیحی و کرد) به جایی برسد اول باید رنگ خونش را اعلام کند. سیاستمداران عراق هم که بر سر پست و مقام در ستیزند حتی فریاد آن بانوی نماینده پارلمان عراق را که در صحن مجلس با زاری و ضجه درخواست میکرد «نگذارید بیش از این کودکان و زنان و مردان آواره شیعه، مسیحی و ایزدی در کوهها و بیابانها تلف شوند» نمیشنوند و توقف کشتار به زمانی دیگر موکول میشود.
پینوشت:
1و2 - نظرات آیتالله سیدعلی سیستانی، مرجع تقلید اکثریت شیعیان عراق - روزنامه «شرق» شماره 2082 ط15