counter create hit علیرضا قزوه:جسم بی‌جان سیمین را هم ندیده نمی‌گیرند
۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۱
کد خبر: ۸۳۰۰۶

علیرضا قزوه:جسم بی‌جان سیمین را هم ندیده نمی‌گیرند

منش و سلوک سیمین باعث شد بسیاری از جوان‌تر‌ها چشم به دهان او بدوزند و به قول علیرضا قزوه گل نثارش کنند. گیرم گلوله‌ها را ندیده بگیرد علیرضا قزوه؛ گلوله‌هایی که حتا اینک جسم بی‌جان او را هم ندیده نمی‌گیرد!

اظهارات تاسف‌آور و جسارت‌آمیز علیرضا قزوه که پیش‌تر در وبلاگ شخصی و بعد در یکی از خبرگزاری‌ها منتشر شد، باعث رنجش خیل کثیری از شاعران، نویسندگان و دوستاران شعر و ادب پارسی شد؛ ازجمله محمد آشور(شاعر) که نظر و احساس خود را در مورد این اتفاق به رشته تحریر درآورده و در اختیار این خبرگزاری قرار داده است.


به گزارش خبرنگار ایلنا؛ متن این یادداشت به شرح زیر است:


«سنگ بدگوهر اگر کاسه‌ی زرّین بشکست

ارزش سنگ نیافزاید و زر کم نشود


قصد نداشتم عجالتا یادداشتی درباره‌ی «سیمین بهبهانی» بنویسم که نکند در آب گل آلود پی ماهی، قلاب انداخته باشم و تور گسترده باشم و غیره!... اما گوهرفشانی‌های جناب علیرضا قزوه ناچارم کرد این چند سطر را قلمی کنم با آنکه همیشه از قواعد رسمی (که یکی به روز نوشتن است) به درست یا غلط، طفره رفته بودم تا به عادت روز مبتلا نشوم. دارم سعی می‌کنم از اندوه درگذشت او فاصله بگیرم تا چند سطری نه از سر شیفتگی برای اویی بنویسم که راستش را بخواهید شیفته‌اش هستم.


و امّا اینکه:

این حق هر شعر‌شناس یا شعرن‌شناسی‌ست که شعر هرکه را دوست دارد به شعر هرکه دوست ندارد ترجیح دهد. ازجمله علیرضا قزوه!؛ حتا اگر جیغ بکشد که دوست ندارد، حتا اگر قزوه باشد... علیرضا قزوه! اما به شرط وجدان! به شرط صداقت و صراحت! نه چون او که پشت دیوار گفتم گفت‌ها پنهان شده و حرف‌های خود را با دهان دیگران جویده و... بگذریم، دارم هم‌رنگ جماعت ایشان می‌شوم!


شعر سیمین بهبهانی شعر بالینی من هم نبوده... درست!؛ جز پنج شش غزل از او به حافظه ندارم، بازهم درست!؛ یا اینکه مثلا غزل‌های منزوی را به غزل‌های غزل‌بانوی نازنین ترجیح می‌دهم اغلب، یا غزل‌های پاره‌ای از غز‌ل‌سرایان جوان‌تر را همچنین، بازهم خُب! اما این‌ها به هیچ وجه نمی‌تواند انکار کند حضور درخشان او را در شعر. از تجربه‌ورزی‌هایش در ابداع وزنهای غیرمتعارف و تازه (گیرم همیشه هم دلنواز نبوده باشد که قرار هم نبوده و نیست!) تا تغییر دادن سمت و سوی غزل از شعری الزاما طربناک (بگویم تغزلی!!) به شعری دردمندانه با بن‌مایه‌های سیاسی-اجتماعی. با خواستگاه‌ها و خاستگاه‌هایی متفاوت از غزل پیش از خود؛ و چه و چه‌های دیگری که در این مقال نمی‌گنجد!


اما فراموش نکنیم غزلسرایان پس از او با بهره بردن از شعرهای او و بر شانه‌های شعر او از او فرا‌تر رفته‌اند (اگر رفته باشند!... ازجمله نه علیرضا قزوه که بسیار کوتاه است در این مقال و نمی‌گنجد... و آرزوی پنهان و برآورده نشده‌اش ایستادن در یک قاب با سیمین است و انتشار شعرش در کتابی که مزیّن به نام سیمین هم باشد!).


و از همه این‌ها گذشته،‌‌ همان چند غزل درخشان او غزل‌بانوی شعرمان را جاودانه می‌کند (چیزی که برای علیرضاهای قزوه آرزوی دوریست... دور و دیر!) نه مگر‌گاه شاعرانی با یک شعر شاهکار جاودانه شده‌اند؟!


این اما صرفا بخشی از نظر من درباره‌ی شعر سیمین است و شعر سیمین تنها بخشی از اعتبار او را شکل می‌دهد. آنچه او را برای من به یک پدیده و شخصیتی استثنایی بدل می‌کند و موجب می‌شود قدری بلند بیابد، سلوکِ اوست؛ مَنِشی که جز در سایه‌ی مراقبتی مدام ممکن نمی‌شود؛ سلوکی که ملیجکان و نان به نرخ روزخوران و شاعران صله‌بگیر و حتا مداحان بی‌صله درکش نمی‌کنند.


او با همین سلوک، در ادبیات به ثقل رسید و پس از شاملو و گلشیری چهره‌ای شد که بسیاری از جوان‌تر‌ها چشم به دهان او دوخته بودند و به قول علیرضا قزوه گل نثارش کردند! گیرم گلوله‌ها را ندیده بگیرد علیرضا قزوه!... گلوله‌هایی که حتا اینک جسم بی‌جان او را هم ندیده نمی‌گیرد!


سیمین نماد شرافت، صداقت، ایستادگی و همصدایی با مردم روزگار خود بود... این است که او را جاودانه می‌کند و خاری در چشم آن‌ها که مرده چشم بر جهان باز کرده‌اند و مرده از جهان چشم می‌بندد!


محمد آشور/ 30 مردادماه 93»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۵ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۳
۰
۰
جناب محمد آشور عزیز
عرصه سیاست و رسانه و قدرت عرصه ناخلفانی چون قزوه است که جای آن است که خون موج زند در دل لعل/زین تغابن که خزف می شکند بازارش---
از متن زیبایتان لذت بردم و یقینا بازار دل مردمان سرزمینم هیچ لعلی چون سیمین را به ... قزوه نخواهد فروخت
مهتاب
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۱۲ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۳
۰
۰
مگه بد گفته اره دیگه او اگه در هر کشور دیگری بود اینگونه مخالف بود هم اکنون......
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۴۱ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۳
۰
۰
خیلی زشت و کثیف بود که در مراسم تشییع سیمین در جواب مجری برنامه که خواستار قرائت فاتحه بود تشییع کنند گان دست میزدند و درود و درود میگفتند. خیلی خیلی پشیمان شدم از رفتن. پیشتر هم با دیدن قیافه هایی که انگار چند ساعت زیر دست ارایشگر مونده بودند تو ذوقم خورده بود. مثلن اومده بودند تشییع جنازه و نه مراسم عقد و عروسی.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۳۶ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۳
۰
۰
علیرضا قزوه اگر اظهار نظر نمی کرد کسی نمی گفت لال است، اما با اظهار نظری که کرد نشان داد چقدر حقیر و بی مایه است
پربحث ترین عناوین