انتخابات سال 1392 که برگزار شد از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است. یکی از این مباحث شناخت جریانهای سیاسی حاضر در این انتخابات است. جریاناتی که هر کدام تاریخی را پشت سر خود نهفته دارند و اینک در این انتخابات با شکلبندی جدیدی وارد عرصه انتخابات شدند. در این باره با دکتر محمدجواد حقشناس به گفتوگو نشستیم. گفتوگو از تاریخ ایرانی در سی سال اخیر. در این گفتوگو سعی شد عمده مسائل تاریخی جریانات سیاسی بعد از انقلاب پوشش داده شود تا به ریشه شکلگیری جناحبندیهای سیاسی در ایران امروز پرداخته شود. مطالعه این گفتوگو برای کسانی که به جریانشناسی سیاسی ایران علاقهمندند بسیار مفید خواهد بود چرا که برخی از مسائل در حوزه جریانشناسی با نگاهی جدید و موشکافانه بررسی
شده است.
میخواهیم جریانات سیاسی کشور را در حال حاضر تقسیمبندی کنیم و برای آن یک پیشبینی از آینده سیاسی ایران داشته باشیم تا ببینیم مثلا در انتخابات 96 اصلاحطلبان و نیروهای معتدل چه وضعیتی خواهند داشت. شما برای سال 96 چه پیشبینی میکنید؟
مجموعه حوادثی که در هر کشوری شکل گرفته اتفاقاتی که افتاده نمیتواند بیارتباط با وضعیت موجود باشد و وضعیت موجود و ارتباطاتی که رخ میدهد نمیتواند بیارتباط با گذشته و اتفاقاتی که در بستری از زمان شکل گرفته باشد. اینها حلقههایی است که با هم پیوسته است ما وقتی میخواهیم تحولات سیاسی کشور را تحلیل کنیم باید بتوانیم یک برداشت و تفسیر صحیح از گذشته دور و نزدیک کشورمان داشته باشیم و بر این اساس بتوانیم پیشبینی مناسب از آینده داشته باشیم که امروزه این کار و این نوع صحبت کردن از آینده به عنوان آیندهپژوهی مورد بررسی قرار میگیرد که شاید خیلی مطلوب نباشد و از سوی بعضی علمی تلقی شود. اتفاقاتی که روایی علمی یک جامعه وجود دارد و براساس شاخصها و قوانین در مباحثی که در حوزه ایرانشناسی، جامعهشناسی اجتماعی، روانشناسی و... شکل میگیرد امکان اینکه بتوانیم وقایع را پیشبینی کنیم به ما میدهد و بدون شناخت این شاخصها در گذر زمان نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید.
ریشه اصلی و تاریخی خطکشی سیاسی در ایران بعد از انقلاب به چه زمانی بازمیگردد؟
این ریشه به این برمیگردد که دو جریان سیاسی که در اوایل دهه پنجاه در کشور ما پایهریزی شد و آرامآرام شاخ و برگ گرفت و بدل به دو جریان سیاسی اصلی کشور شد. این دو جریان بعد از یک جراحی بزرگ در کشور شکل گرفت و در سال 57 با پیروزی انقلاب اسلامی کشور رسما به دو جریان سیاسی تقسیم شد. موافقین انقلاب و مخالفین انقلاب (یا مخالفان شاه و طرفداران شاه) و به این ترتیب طیفهای سیاسی مخالف شاه همگی در کنار هم قرار گرفتند و در حوزههای مختلف با همدیگر همکاری کردند. پایان نظام سیاسی شاهنشاهی و رهبری آیتا... خمینی(ره) جزء مشترکاتی بود که همه گروههای سیاسی مخالف شاه در این مقطع از زمان پذیرفته بودند. از گروههای چپ مثل حزب توده تا گروههایی که چپ و اسلامگرایی را با هم داشتند. این طیف وسیع زیر چتر امام و انقلاب وارد عرصه میشوند و این اتفاق از سال 57 به مدت دو سال کمابیش در کشور وجود دارد.
گروههای حامی شاه یا سلطنتطلبان که به مرور از کشور حذف میشوند و انتخابات فروردین 58 نشان میدهد که وزنی هم در کشور نداشتند. اما جایی که اولین اختلاف نظر بین خود نیروهای انقلاب شکل میگیرد کجاست؟
رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار میشود و رای اکثریت مردم به تغییر نظام سیاسی را مشاهده میکنیم. از بین دهها نظام گروههای مبارز مثل لیبرال دموکراسی، سوسیال دموکراسی، حکومت سوسیالیستی و... جمهوری اسلامی انتخاب شده است و میبینید که امام با عملکردی بینظیر میتواند همه مردم را با خود همراه کند. اما اختلافات از زمانی شروع میشود که نظام وارد مرحله نهادسازی میشود و انتخابات خبرگان برای تدوین قانون اساسی برگزار میشود و قانون اساسی تدوین میشود. در این میان یک اتفاق مهم میافتد که به نظر من تا به حال به آن توجه نشده و آن اختلاف رای مردم از فروردین 58 تا آذر 58 است.
به طور کلی از نظر جریانشناسی سیاسی چه ارزشی برای انتخابات تدوین قانون اساسی میتوان قائل شد؟
سازوکار نظام در خبرگان قانون اساسی معرفی میشود و این سازوکار اهمیت بالایی دارد. به نظر من تولد جمهوری اسلامی فروردین 58 است اما رونمایی از آن در آذر 58 اتفاق میافتد. موقعیت ولایت فقیه و جایگاه ولایت فقیه مشخص میشود و جناحهای سیاسی براساس آن جایگاه خود را پیدا میکنند. از سال 58 یکی یکی نهادها معرفی میشوند و جایگاههای خالی پر میشوند. انتخابات مجلس و ریاست جمهوری برگزار میشود و شورای عالی قضایی و شورای نگهبان و ... اعضای خود را میشناسند.
در این میان نقش دولت موقت چه بوده است؟
در آن مقطع ساختمان انقلاب شکل میگیرد و ما هنوز ریزش نداریم. دولت بازرگان که ترکیبی از افراد مسلمان با سابقه مبارزاتی و زندان است در این مقطع قرار دارد. شاید اولین ریزش استعفای دکتر سنجابی در فروردین سال 58 است که به عنوان رهبر جبهه ملی ایران در ابتدای کار از کابینه خارج میشود.
مهمترین جریانات سیاسی کشور در این زمان چه گروههایی هستند و چه فعالیتی دارند؟
جریانات سیاسی شکل گرفته در این سالها (حکومت پهلوی) فاقد یک ماشین مناسب برای پاسخ به نیازهای کشور است. البته در این میان بعضی گروهها با سابقه مبارزاتی قدیمی داریم. مثلا حزب توده در دهه 20 شکل گرفته و در همه این سالها فعال بوده است. جبهه ملی در دهه سی حتی به دولت هم راه یافته و دو سال دولت را در اختیار داشته است، نهضت آزادی که در دهه چهل شکل گرفته و فدائیان خلق و مجاهدین خلق که از دل حزب توده و نهضت آزادی متولد شدهاند. گروههایی مثل موتلفه و فدائیان اسلام نیز از دهه سی و چهل وارد فضای سیاسی کشور شدهاند. اینها همه نیروهای خوبشان از زندان بیرون آمده و با تجربه کار تشکیلاتی و پشتوانه قوی خود وارد صحنه میشوند. بعضی از این گروههای سیاسی حتی پشتوانه سیاسی و ایدئولوژیک خارج از مرزها دارند اما هیچ کدام در آن مقطع نمیتوانستند برای همه نیازهای کشور کادرسازی کنند. این احزاب در شهرستانها فعالیتی ندارند و بیشتر تهرانمحورند. در حالی که روحانیون با شهرها رابطه دارند و تشکیلات قدرتمند بدون نام و غیر رسمی در کشور وجود دارد که کمکم بدل به حزب جمهوری اسلامی میشود. در این مرحله جمهوری اسلامی با محوریت پنج نفر از روحانیون نزدیک به امام اقدام به تشکیل حزب جمهوری اسلامی در داخل نظام سیاسی کشور میکنند. آقایان آیتا... خامنهای، هاشمی رفسنجانی، باهنر، بهشتی و موسوی اردبیلی با درک جدیدی از تحزب و قرائتی از اندیشه امام وارد عرصه میشوند و اولین جرقههای نهادسازی جمهوری اسلامی خارج از حیطه حکومت شکل میگیرد.
بعد از تاسیس حزب جمهوری اسلامی به نظر میرسد خطکشیهای سیاسی پررنگ میشود و یک جریان سیاسی عمده را در کشور شاهد هستیم.
درون کشور تفکرات دیگری جریان دارد. افرادی که در مبارزات حضور داشتند خود را ذیحق میدانند و برای پر کردن جاهای خالی تلاش میکنند. قبلا بین این افراد برای به ثمر رسیدن انقلاب همکاری بود اما حالا این همکاری کمکم تبدیل به رقابت میشود. وقتی آقای بازرگان کابینه را معرفی میکند ترکیبی است از جاما، نهضت آزادی، جبهه ملی، و روحانیت مبارز اما کمکم بدل به یک رقابت در نظام شکل میگیرد. حزب جمهوری اسلامی که تشکیل میشود آیتا... شریعتمداری نیز حزب جمهوری خلق مسلمان ایران را تاسیس میکند و بالاخره در انتخابات اول ریاست جمهوری اولین اختلاف شکل میگیرد که بنی صدر در رقابت با حسن حبیبی(که به جای جلالالدین فارسی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بوده) و مدنی برنده انتخابات میشود. تا این زمان اختلافات بیشتر درونی بود و بازخورد بیرونی نداشت اما از این زمان اختلافات کمکم بیرونی میشود.
موضع امام(ره) در انتخابات ریاست جمهوری اول چگونه بود؟
امام در مورد انتخابات اظهارنظری نمیکنند و فقط در مورد جلالالدین فارسی صحبت میکند که ایشان شرایط ایرانیالاصل بودن را نداشته و طبق قانون اساسی صلاحیت حضور در انتخابات ریاست جمهوری را دارا نبوده است. همانطور که گفتیم بنی صدر پیروز میشود.
اما حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس پیروز میشود. آن هم برخلاف انتخابات ریاست جمهوری. این انتخابات چه شرایطی داشت و چه تغییراتی ایجاد کرد؟
در مجلس به خاطر پیوند مردم با روحانیت و نفوذ روحانیت در شهرهای مختلف کشور حزب جمهوری اسلانی ایران پیروز میشود. بنی صدر به خاطر اختلاف با حزب جمهوری اسلامی رابطهاش را با نهضت بهتر میکند و در تهران هم پیروزی حزب اتفاق میافتد و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس میشود و کمیسیونها، نایب رئیسی و... همه به دست حزب جمهوری اسلامی میافتد. با اینکه بازرگان، سحابی و معینفر در مجلس حضور دارند اما نهضت آزادی دیگر به شکل سابق قدرتی ندارد و رقابت درون گروهی این بار بین جریان بنیصدر و جریان حزب جمهوری اسلامی شکل میگیرد. در این مقطع آیتا... بهشتی هم به عنوان رئیس قوه قضاییه انتخاب میشوند. آقای موسوی اردبیلی هم دادستان کل کشور میشوند.
جایگاه احزاب دیگر در کشور چگونه بود؟ چرا اینها در انتخابات مجلس با حزب جمهوری اسلامی رقابت نمیکردند؟
ما در ایران به آن معنا حزب نداریم. جمهوری اسلامی اولین حزب فراگیر و سراسری است که بعد از انقلاب ریشه میگیرد. حزب جمهوری اسلامی که در تهران فعال است، در شهرستانها و استانها دفتر دارد. یک بخشی از این فعالیت به خاطر حضور سنتی روحانیت است و از یک طرف دیگر به خاطر استفاده از تجربیات یک تشکیلات قدیمی به نام موتلفه در امور تشکیلاتی . به طور عمده سه جریان را میتوان در درون حزب جمهوری اسلامی از هم تفکیک کرد: قسمت روحانیت که کادر اصلی حزب است و نقش رهبری و راهبردی آن را ایفا میکند، حزب موتلفه و انجمن اسلامی بازار که به عنوان بازوی جناح راست حزب عمل میکردند و انجمن اسلامی دانشگاهها و گروههای کارگری که بازوی چپ حزب به شمار میآمدند. به عنوان مثال اسدا... بادامچیان مسئول استانهای حزب میشود و شاخه روشنفکری در دفتر سیاسی و افرادی مثل میرحسین موسوی قرار میگیرد. ائتلاف بچه مسلمانهای سراسر کشور در حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته که یک سر آن در دانشگاهها حضور دارند و یک سر آن در مساجد.
بنیصدر متمایل به معرفی چه افرادی برای نخستوزیری بود؟
بنیصدر متمایل به افرادی مثل خلخالی است اما مجلس این افراد را نمیپذیرد و در نهایت آقای رجایی به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی میشود. رجایی نیز خطکشی مشخصی با تفکرات بنیصدر دارد او خود را فرزند مجلس، مقلد امام و برادر رئیسجمهور معرفی میکند. البته این پایان اختلافات نیست. نخستوزیر و رئیسجمهور بر سر معرفی وزرای کشور و خارجه دچار اختلاف میشوند. در این میان با انتخاب نخستوزیر، بنیصدر اولین بنبست را برای نهادهای جمهوری اسلامی شکل میدهد. این مسائل را توضیح دادم که بفهمید برخی از مشکلاتی که امروز در کشور وجود دارد ناشی از مشکلات اول انقلاب است. انبار شدن این مشکلات روی هم و بررسی نشدن آنها به خاطر مصالح بزرگتر باعث شده تا این مشکلات به خوبی تحلیل و بررسی نشود.
واکنش بنیصدر به این اختلاف با مجلس چه بود؟
با حمایت گستردهای که مجلس از آقای رجایی دارد بنیصدر شروع به مقابله میکند. روزنامه انقلاب اسلامی را در برابر روزنامه جمهوری اسلامی منتشر میکند و در استانها دفتر ارتباط با رئیسجمهور راهاندازی میکند که در این شرایط ناگهان یک جنگ به کشور تحمیل میشود که همین مساله کار را برای نظام دچار پیچیدگی بیشتر میکند. وقایع بیرونی هم مثل سفر شاه به آمریکا و متعاقب آن تسخیر سفارت شکل میگیرد که ایران را وارد یک منازعه بینالمللی میکند.
پس یک اوضاع بحرانی بر کشور حاکم میشود؟
در اصل ما در سه حوزه درگیر میشویم: حوزه بینالملل با آمریکا و متحدانش، در منطقه با عراق و مجموعهای از کشورهای عرب منطقه که به صدام کمک میکنند و در داخل هم با نیروهای ضد انقلاب و این در حالی است که مجلس و رئیسجمهور با هم در حال چالش هستند و این روند که از نیمه دوم 59 شروع شده در خرداد سال 60 به اوج میرسد و مخالفان دست به ترور خیابانی میزنند که نقطه اوج آن، بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی و بعد بمبگذاری در ساختمان نخستوزیری و شهادت رجایی است.
در این مرحله بین گروههای سیاسی به یک وحدت میرسیم؟ اوضاع بعد از ریاست جمهوری آیتا... خامنهای به سمت وحدت میرود؟
بعد از آن کشور وارد یک فاز جدید میشود. همه ارکان قدرت در دست اعضای حزب جمهوری اسلامی است. رئیسجمهور جدید، نخستوزیر، رئیس قوه قضاییه و مجلس در دست نیروهای اصلی حزب جمهوری اسلامی است اما با معرفی نخستوزیر بار دیگر اختلافی میان نیروهای حزب جمهوری اسلامی شکل میگیرد. در مرحله اول دکتر ولایتی به عنوان نخستوزیر معرفی میشود اما با مخالفت مجلس ایشان که رئیس شاخه پزشکان حزب جمهوری اسلامی است رای نمیآورد و میرحسین موسوی معرفی میشود. این شروع اختلاف نظر میان نیروهای حزباللهی است. در کابینه سال 60 افرادی نظیر احمد توکلی، عسگراولادی و سیدمرتضی نبوی حضور دارند اما در کابینه سال 64 این نیروها از کابینه فاصله میگیرند و دولت به دست نیروهای چپ اسلامی میافتد. در این دوره مجمع روحانیون مبارز انشعاب میکند و در برابر جامعه روحانیت قرار میگیرد. جریان 99 نفر هم در همین دوره شکل میگیرد. دوره بعدی به این ترتیب کمکم شکل میگیرد. در این دوره یک اتفاق مهم میافتد و آن هم عزل آیتا... منتظری از قائممقامی رهبری است. جنگ هم پایان یافته و مشکلات اجرایی کشور هم خود را نشان داده بنابراین تصمیم گرفته میشود که با فرمان امام(ره) قانون اساسی تغییر کند. در نسخه جدید قانون اساسی تغییرات مهمی صورت گرفته است. پست نخستوزیری حذف شده و شورای عالی قضایی جای خود را به رئیس قوه قضاییه داده است. صداوسیما از حالت شورایی خارج شده و زیر نظر رهبری قرار گرفته است و ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه تغییر پیدا کرده است و شرط مرجعیت از شرایط رهبری حذف شده است. نهادهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای امنیت ملی نیز در این زمان شکل میگیرند. در این دوره با رحلت امام و جایگزینی آیتا... خامنهای همراه هستیم.
چه میشود که جریان چپ با این همه قدرت و شوکت در دوره سازندگی کنار زده میشود؟
وارد دوران سازندگی میشویم. در این دوره با تفسیری که شورای نگهبان از جایگاه خود ارائه میدهد شاهد قدرت گرفتن بیشتر شورای نگهبان و آغاز کنارهگیری نیروهای چپ از ساختار قدرت هستیم. در کابینه دوم هاشمی وزیران چپ او مثل دکتر مصطفی معین، سید محمدخاتمی و عبدا... نوری کنار میروند و حتی جناح راست قصد دارد افرادی که از نظر سیاسی به هاشمی نزدیک هستند مثل آقایان محسن نوربخش و روغنی زنجانی را نیز از دولت خارج کند و نیروهایی که به هاشمی نزدیک بودند از دایره قدرت بیرون بروند. جناح راست که دو قوه قضاییه و مقننه را توسط آقایان محمد یزدی و علیاکبر ناطق نوری در دست دارند سعی میکنند با به دست گرفتن قوه مجریه حاکمیت یکدست نیروهای راست را در ایران اعمال کنند. در این دوره حلقهای از نزدیکان آقای هاشمی پایهگذار جریان میانه یا کارگزاران سازندگی در ایران میشوند و در کنار جریان چپ سعی میکنند مجلس پنجم را در اختیار تمام جناح راست قرار ندهند.
و بعد دوم خرداد اتفاق میافتد.
نقطه اوج این تقابل، انتخابات خرداد 76 است که جناح راست با آقای علی اکبر ناطق نوری به دنبال تصاحب قوه اجرایی کشور است و جریان چپ به کمک آقای هاشمی سعی میکند آبروداری و اعاده حیثیت کند. اما اتفاق عجیبی که در این دوره از انتخابات میافتد این است که قشر خاکستری مردم وارد معادله قدرت میشوند که در تاریخ سیاسی کشور ما از آن به عنوان حماسه دوم خرداد یاد میشود و رای مردم به خاتمی به آغاز دورانی در کشور منجر میشود که به آن «دوران اصلاحات» میگوییم. جناح راست نیز با هوشمندی آقای علی اکبر ناطق نوری به این فضای جدید تن میدهد تا خود را برای بازگشت در دورههای بعدی بازسازی کند.
البته انتخابات سال 72 هم بود. انتخاباتی که در آن احمد توکلی چهار میلیون رای آورد؟
رایی که آقای توکلی در سال 72 آورد رای شلاقی بود که به آقای هاشمی زد. در این سالها آقای هاشمی با کشورهای مختلف دنیا رابطه برقرار کرده بود، با عربستان به بهبود روابط رسیده بود، در زمینه اقتصادی نیز دست به سیاستهای تعدیل زده بود که باعث به وجود آمدن تورم بسیار بالا و نارضایتی بین مردم شده بود و مردم فشار زیادی را تحمل میکردند. ما در سال 60 و 64 و 68 در انتخابات رقابت به آن معنا نداشتیم و در سال 72 بود که یک کاندیدا در قامت رقیب وارد صحنه شده بود و هدف ورود آقای احمد توکلی هم این بود که هاشمی آن هاشمی قدرتمند چهار سال قبل نباشد تا بتوانند به هاشمی ضعیف شده فشار وارد کنند. جالب اینکه احمد توکلی فقط در یک استان رای آورد و آن هم استان کردستان بود و کلا در غرب کشور هم آقای هاشمی اختلاف چندانی با توکلی نداشت و ناپلئونی انتخاب شده بود که اتفاقا این رای، رای به انتقاد از وضع موجود بود. افرادی که تا دیروز هاشمی را همتراز معصومین میگرفتند و سعی میکردند انتقاد از او را انتقاد از پیامبر تلقی کنند، بدل به رقیبان انتخاباتی او شدند.
در مورد سال 76 میفرمودید. رای به خاتمی چگونه شکل گرفت؟
در سال 76 اما یک رقابت گفتمانی بین چپ و راست اتفاق افتاد و در حالی که بسیاری باور به پیروزی ناطق داشتند و 215 نماینده و 200 معاون وزیر از او حمایت کردند، نتیجه به شکلی رقم خورد که آقای خاتمی با 20 میلیون رای به عنوان رئیسجمهور انتخاب شوند. جناح چپ اصلا برای پیروزی در انتخابات وارد عرصه نشده بود. اینها یک رای 10-12 میلیونی برای آقای ناطق و حدود حداکثر 7 میلیونی برای خودشان در انتخابات در نظر داشتند اما جریان خاکستری جامعه وارد عرصه انتخابات شد و آقای خاتمی با 20 میلیون رای انتخاب میشود. سال 80 هم هشت رقیب آقای خاتمی نزدیک به 5 میلیون در برابر 20 میلیون رای آقای خاتمی میآورد تا به انتخابات سال 84 میرسیم.
با این اوضاع انتخابات سال 84 چگونه ارزیابی میشود؟ انتخاباتی که برای اولین بار هفت کاندیدا با رای بین یک میلیون تا هفت میلیون داریم؟
در انتخابات سال 84 برای اولین بار رقابت سیاسی بین سه گروه شکل میگیرد. اصولگرایان، اصلاحطلبان و میانهروها. چند موضوع از اول مشخص بود. یکی اینکه انتخابات حتما دومرحلهای میشود، دیگر اینکه آقای هاشمی حتما به دور دوم میرود و بالاخره اینکه رقیب آقای هاشمی در دور دوم انتخابات برنده انتخابات خواهد بود. اصلاحطلبان با سه نامزد وارد عرصه انتخابات شدند: کروبی نماینده چپ سنتی، معین نماینده نیروهای مدرن و مهرعلیزاده نیز توانست رای منطقه آذربایجان را به دست بیاورد. با اینکه اصلاحطلبان تجربه شکست در انتخابات شورای شهر را داشتند اما نتوانستند از آن شکست درس بگیرند و متاسفانه با یک غرور کاذب وارد انتخابات شدند. آقای خاتمی نیز که به نوعی رهبری جریان اصلاحات را بر عهده داشته و موقعیت سیاسی خوبی داشتند نیز نقش لازم را ایفا نکردند و نتیجهای رقم خورد که آثار آن را در هشت سال گذشته دیدیم. در سال 88 هم محاسبات غلطی انجام شد و اتفاقاتی افتاد که به سود هیچ کس نبود که بیشتر از این وارد آن بحث نخواهم شد.
در سال 92 اما ماجرا به شکل برعکس اتفاق افتاد.
وضعیت جدیدی که در کشور در سال 92 شکل میگیرد، حاصل ائتلاف آقای خاتمی و ناطق نوری بر سر میانهروی آقای هاشمی بود. ملاقاتهای بیشمار آقای هاشمی در این هشت سال و اظهارنظرهای صریح و بیسابقه ایشان فضا را به سمتی برد که در نهایت به انتخاب آقای روحانی منجر شد. قبولاندن این مساله به مردم که اعتراضات را به جای خیابان از طریق صندوقهای رای پیگیری کنید و مقابله با فضای قهر مردم با رای دادن که بدترین کار ممکن است آن هم بعد از اتفاقات سال 84 و 88، کار بسیار مشکلی بود که خوشبختانه از پس آن برآمدند.
برای رهبری نظام چه نقشی در انتخابات سال 92 قائل هستید؟
در این میان نمیتوان از نقش مقام معظم رهبری در این انتخابات غافل شد. ایشان در پیام نوروزی خود تاکید کردند که بستری مطمئن و شفاف و بدون هرگونه دخالت غیرمنطقی برای حضور مردم در انتخابات فراهم شود و وقتی بحث حضور تمام سلایق مطرح میشود به معنی این است که حتما رقابت خواهیم داشت. صحبت بعدی ایشان مبنی بر اینکه هیچکس از رای ایشان خبر ندارد و حتی اعضای خانواده من هم از رای من خبر ندارند و بعد دو شاخص در روز انتخابات اضافه شد. یکی اینکه ایشان فرمودند کسانی که به ایران علاقه دارند و با نظام فاصله دارند هم پای صندوقهای رای بیایند که این پیام خیلی مهمی بود که باید در جای خود تحلیل و بررسی شود بهخصوص اینکه این فرمایش نزدیک به سخنان رئیسجمهور به عنوان حقوق ملت مطرح کردند بود و کاملا مخالف دیدگاه افرادی تندرو یکی هم اینکه ایشان فرمودند این رای حقالناس است، و کسی نمیتواند به بهانه شرعی، به بهانه حفظ نظام یا بهانههای دیگر دست به رای مردم ببرد.
نیروهای اصولگرای معتدل هم در پیروزی آقای روحانی نقش داشتند؟
ما در این قسمت شاهد جریان راست منطقی با شاخصی آقای ناطق نوری هستیم و جریان میانهرویی با شاخص آقای هاشمی در کنار اصلاحطلبان که دیدگاههایی عقلای جناح راست را هم بیان کردند و در موفقیت این گفتمان تاثیر بسزایی داشت. به طور مشخص من از آقای حبیبا...عسگراولادی اسم میبرم.
و نقش اثرگذاری که آقای هاشمی در انتخابات بر عهده گرفتند.
این انتخابات هم دو قسمت داشت. یکی ثبتنام آقای هاشمی که توانست امید را به جامعه بازگرداند و چون به عنوان مظهر خرد و عقلانیت شناخته میشد عامه جامعه را امیدوار کرد و این شوک اول بود که بسیاری را به حضور در انتخابات ترغیب کرد. شوک دوم ردصلاحیت آقای هاشمی با حضور خود علامت سوال بزرگی ایجاد کرد. بعد از چند روز از این شوک ما شاهد تغییر این فضا هستیم و بازگشت عقلانیت همراه با عملگرایی به فضای سیاسی کشور حرکت بعدی در چهار مرحله شکل میگیرد. مرحله اول اجماع اصلاحطلبان است. مرحله بعدی نامه آقای خاتمی، مرحله سوم کنار کشیدن عارف و مرحله چهارم حمایت آقای هاشمی که در دو روز نهتنها عقبافتادگی را جبران میکند و در حالی که در نظرسنجیها تنها 12، 13درصد رای داشت، حتی باعث میشود که در همان مرحله اول پیروزی را کسب کند. من مردم را برنده انتخابات میدانم و رهبری و نظام را و در مراحل بعدی اصلاحطلبان را. این پیروزی یک فرصت است که در اختیار مردم، نظام و اصلاحطلبان به شکل مشترک قرار دارد و به عنوان یک معلم که تاریخ تحولات درس میدهم عرض میکنم انتخابات 92 یکی از قلههای تاریخ انقلاب اسلامی بوده و اگر بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و در صورت عملکرد درست جریانی که به ایشان رای ندادند و جریانی که در چندسال گذشته چه از نظر نیاز کمک همه است. حتی کاندیدهای مقابل کمک کنند تا رای ایشان نه پنجاه درصد که با کمک رای جناح مقابل یک حمایت حداکثری شود.
در این شرایط به نظر شما مجلس چه برخوردی با آقای روحانی خواهد داشت؟
اگر مجلس هوشمند باشد به جای اینکه بخواهد نسخه کیهان را پیاده کند که بدترین نسخه ممکن برای کابینه است به سمتی برویم که توانایی حداکثر را در مجلس ببینیم و این نه تنها در مورد مجلس بلکه در مورد قوه قضاییه و دیگر نهادها هم هست تا توانشان را در حمایت این دولت قرار دهند تا جایی که پای منافع ملی است حضور داشته باشند و از منافع مردم دفاع کنند و زمینه بازگشت سرمایههای اجتماعی را فراهم کنند.
رایی که به چهار کاندیدای اصولگرا داده شد را چطور تحلیل میکنید؟
رایی که به آقایان قالیباف و جلیلی و ولایتی داده شد آرای متفاوتی بود. رایی که به آقای قالیباف و ولایتی داده شد میشود در کوتاهمدت و میانمدت در پشت آقای روحانی قرار بگیرد. رای آقای محسن رضایی را هم بنده رای جریان اصولگرایی نمیدانم بلکه آرای منطقهای میدانم که این آرا نیز در صورت عدم حضور آقای رضایی به دکتر روحانی تعلق میگرفت. من معتقدم 80 تا 85 درصد این آرا به سمت آقای روحانی میآمد. رای آقای ولایتی هم فکر میکنم به سمت آقای روحانی میآمد. سازمان رای آقای قالیباف شاید شبیه سازمان رای آقای جلیلی باشد چه فرماندهان سپاه و چه دوستان ایشان در شهرداری و نیروی انتظامی که قابلیت بدل شدن به یک جریان سیاسی در آینده هم دارد. اما بدنه رای ایشان شبیه بدنه رای آقای روحانی خواهد بود.
منبع: آرمان