counter create hit مه آفرید و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند؟ (2)
۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۷
کد خبر: ۹۴۹۲۹
در گفتگو با امیر عابدینی مدیرعامل باشگاه داماش

مه آفرید و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند؟ (2)

هفته نامه تماشاگران امروز: با وجود همه سوابق دولتی در سال های پس از انقلاب، او را به عنوان یکی از مدیران ورزشی می شناسند. این ویژگی فوتبال است. این همه دیده شدن و البته این مسیر سینوسی از قله محبوبیت تا حضیض خشم هواداران و بالعکس. این امتیازات و مصائب را شاید تنها فوتبال بتواند چنین سخاوتمندانه و همچنین بیرحم به فوتبالی ها هدیه کند اما جدا از همه آنچه که فوتبال به او داده یا از او گرفته، امیر عابدینی در ذات خود مجموعه ای از تضادهاست؛ دکتر جکیل و مستر هاید توأمان.

 
مه آفرید خسروی و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند (2)


آقای خسروی تیم فوتبال برای چی می خواست؟

می گفت برند فوتبال توی مناطق مثلا گیلان و لرستان از این نظر برای ما خوب است که می رویم آنجا کار صنعتی می کنیم، وقتی کار صنعتی می کنیم تا دو سه سال به مردم چیزی نمی دهیم، همه اش خاک و خل است. کار عمرانی است و بولدوزر و از این چیزها. من که نمی توانم به جوانان آن منطقه، تک به تک چیزی بدهم اما یک هویت منطقه ای به آنها می دهیم، تیم برایشان درست می کنیم که به این هویت گره بخورد. همانطور که دیدی گهر یا داماش گیلان چه اتفاقات خوبی در موردشان افتاد. این ابتکار عمل را در ورزش داشت. دنبال معروفیت خودش نبود. شما هیچ کجا ندیدید که اسم خودش را مطرح کند. موقعی که گرفتندش تازه همه فهمیدند که داماش هم برای او بوده.

در مورد بابک زنجانی می گویند که فوتبال و جذابیت هایش کار دست او داد.

بعضی آدم ها مثلا آقای شفیع زاده الان کجا هستند؟ آقای مهندس بهمن مداح کجاست که تیم بهمن را داشت؟ بابک زنجانی؟ گرفتار شد. مه آفرید امیر خسروی هم همینطور. اینها وقتی که می آیند توی ورزش می آیند تا برندشان را اصلاح کنند. شاید می آیند از برند ورزش استفاده مطلوب بکنند به خاطر نام سیستم شان «سورینت» را که کسی نمی شناخت اما زدند روی پیراهن راه آهن. من معتقدم که از طریق باشگاه داماش تبلیغات گسترده ای برای آب داماش شد. اسمش دهن به دهن گشت. اینکه داماش یک کارخانه آب معدنی است بین همه پیچید. اینها می آیند برای کار خودشان در بخش ورزش تبلیغ بکنند.

شاید اگر در بخشی از کشور اینقدر بلبشوی تصمیم گیری نبود، هیچکدام از این اتفاق ها رخ نمی داد.

دوره آقای احمدی نژاد را یک دوره استثنایی در این تصمیم گیری ها بدانید. واقعا تصمیم گیری های دوره ایشان در تاریخ کشور عجیب و غریب بود. به هر حال مشکلات عدیده ای هم درست شده و خیلی از مدیران گرفتار شده اند. شما ببینید از معاون ایشان الان گرفتاری دارد تا خیلی از آدم های زیرمجموعه شان برای اینکه قائل به این نبودند که مصوبات باید اجرا شود. حتی جلوی مجلس و جلوی قانونمندی سیستم می ایستاد، در مورد بانک ها تصمیماتی می گرفت، سازمان برنامه را تعطیل می کرد و ...

برگردیم به فوتبال؛ شما از زمانی که برگشتید به فوتبال از همان سال 1992، همیشه نقش پررنگی داشته اید. زمانی رییس فدراسیون و مدیرعامل پرسپولیس بودید و زمانی که هم در هیچ کدام از این دو نبودید در بزنگاه های خاصی مانند مجمع فدراسیون در نقش یک منتقد جدی ظاهر شدید. شما با این پیشینه وضعیتی که الان در فوتبال هست را وضعیتی مطلوب می دانید؟

نه، کارنامه فوتبال ما در بعضی آیتم ها نمره قبولی ندارد. ما بعضی از نمرات مان واقعا نمره تجدیدی است و باید فوتبال به داد خودش برسد. یک جاهایی هم فوتبال واقعا مظلوم واقع شده، مثلا آنجایی که خودش آمده شفاف سازی کرده. بعد به استناد همان آمده اند گریبانش را گرفته اند و گفته اند دیدی تو مسئله داری! مثل همین موضوع سربازی. این موضوع اصلا به فوتبال برنمی گشت. 

یک اتفاقی در نظام وظیفه افتاده که یک بخشی از آن به سربازهای فوتبالی هم مربوط می شد ولی چون خود سازمان لیگ رفت به جنگ این موضوع، صدای فوتبالی ها درآمد و صدای جای دیگر هنوز درنیامده که ممکن است در آینده صدایشان دربیاید اما اینکه ما در سازماندهی بازی های لیگ آیا موفق بوده ایم؟ آیا بازی های تیم ملی امید با این وضعیت، حق مردم ما بود؟ اینجا باید فدراسیون فوتبال پاسخگو باشد، این برمی گردد به رییس فدراسیون، به هیات رییسه و به هدایت سیستماتیک شان که مشکل دارد.

این هیات رییسه منتخب شما به عنوان یکی از اعضای مجمع نبوده؟

ببینید شما زمانی که دارید یک نفر را انتخاب می کنید براساس صلاحیتش انتخاب می کنید اما وقتی به کارنامه اش نمره می دهید براساس عملکردش است. در مورد صلاحیت ها، شما یک وزیر را هم براساس صلاحیتش انتخاب می کنید اما وقتی می رود در دل کار، می بینید کارنامه اش ضعیف است، پس حذف یا استیضاح می شود یا اینکه دوره بعد از سوی رییس جمهور معرفی نمی شود. 

ما نمی توانیم بگوییم می دانستیم چنین اتفاقی می افتد، چون عملکرد در حین کار مشخص می شود اما آقای کفاشیان در بخش سازمان تیم های ملی عملکرد خوبی نداشت. در بخش آموزش خیلی خوب بودند و نمره می آوردند اما در هدایت سازمان تیم های ملی نه.

در مورد آموزش هم می گویند فقط در بحث «کمی» خوب بوده فدراسیون.

حالا آن را عرض می کنم. ما در بخش سازمان لیگ موفق بودیم. یعنی سازمان لیگ، اصلاح شده و به جایی رسیده که الان معانی و مفاهیم هدایت لیگ در آن تعریف شده. در بخش داوری و کمیته داوران، امروز خیلی وضع مان نسبت به گذشته خوب است. باید این باور را پیدا بکنیم اگر بخواهیم آمار مقایسه ای یا شاهد مثال هم بدهیم می توانیم این کار را بکنیم. با جوانگرایی که در داوری شد، این داوری به سطح قابل قبولی رسید. در بخش سخت افزاری هنوز به اهداف مان نرسیده ایم. حرفه ای شدن فوتبال ما صوری بوده و هنوز در این بخش نمره ای نداریم. 

صوری بودنش به خاطر باشگاه هایمان است که تکلیف شان روشن نیست. نه خصوصی اند، نه دولتی. نه نیمه دولتی و نه نیمه خصوصی. باشگاه های خصوصی همه دچار حادثه و مشکل هستند. تکلیف مالیات و درآمد هزینه مشخص نیست. هیچ مساعدت و کمکی به آنها صورت نمی گیرد. بخش دولتی هم الی ماشاءالله پول در اختیارشان است اما خروجی خاصی ندارند.

ما در مورد سازمان لیگ که شما از آن تعریف کردید بحث داریم. اگر فقط از زاویه برگزاری مسابقات نگاه کنیم، بله نمره قبولی می گیرد اما آیا این سازمان وظایف دیگری ندارد؟ مثلا کنترل کیفیت لیگ، اینکه خروجی اش چیست، وضعیت باشگاه ها چگونه است و خیلی موارد دیگر. برای مثال در بحث کنترل دستمزدها و شفافیت قراردادها که خیلی روی آن مانور دادند، شما می دانید همین سازمان و همین مدیران 5 سال است که می دانند وضعیت چطور است اما یک گزارش دیگر می دهند، برای اینکه سهمیه آسیا بگیریم می گویند وضعیت دستمزدها درست است، می گویند دخل و خرج تیم ها می خواند، می گویند زمین باشگاه ملوان زمین خوبی است و ... آیا این جزیی از وظایف سازمان لیگ هست یا اینکه فقط برگزاری بازی ها وظیفه شان است؟

آقای مهندس مهدی دو وظیفه داشت؛ یکی اینکه در باشگاه ها استانداردسازی و به روز رسانی ایجاد کند که مورد تایید بازرسان AFC باشند و دیگر اینکه از سهمیه فوتبال ما نسوزد و حفاظت کنند.

مه آفرید خسروی و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند (2)


ما در جلسه های AFC که هم با نمایندگان استرالیا حرف می زدیم و هم با یوسف سرکال هر دو می گفتند که ما هم می توانیم این کارهایی که شما می کنید را انجام دهیم اما می گوییم آخرش چی؟ امتیازش را می دهیم می رود. این امتیاز را می دهیم برود تا پیشرفت کنیم و بدانیم که دو دوره بعد سهمیه قطعی را می گیریم. اینجا ما تا ابد باید بلرزیم، آیا ارزشش را دارد؟


نه، ارزش ندارد. من اعتقاد دارم ادعای شفاف سازی اتفاقا از همین جا از بین می رود. اگر در دنیا می خواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و کرسی در فیفا و AFC بگیریم باید کاری کنیم که آنها ما را باور کنند. اگر علامت سوال روی ما قرار گرفت، به سادگی نمی شود آن را پاک کرد، برندت می سوزد، برند سوخته دیگر احیا نمی شود. این جزو ایرادات است اما من گفتم مهندس مهدی این کار را می کرد. او یک عنصر اجرایی است و از او خواسته بودند. اینکه سازمان لیگ دارد لیگ را درست اداره می کند یا نه، بنده معتقدم که دارد درست اداره می کند. اینکه آیا در مورد کنش ها درست واکنش نشان می دهیم، نه اینطور نیست و حرف شما درست است.

الان ما کمیته تیم های ملی داریم. مثلا کمیته فنی و توسعه را داده اند به نایب رییس اول فدراسیون (آیت اللهی). ایشان هم رییس کمیته تیم های ملی شده اند. ما الان بیشترین بازیکن را در تیم های مختلف ملی از شیراز داریم، شیرازی که تیم هایش مثل برق و فجرسپاسی همه سقوط کرده اند. از آن طرف وقتی می پرسیم کمیته تیم ملی چه کسانی هستند، می گویند آقایان افاضلی، محصص، معینی؛ می گوییم اینها که همه در بحث تئوریک خوب هستند، پس از نظر تجربی چی؟ آنهایی که در بطن فوتبال بوده اند و قهرمانی آورده اند چی؟

اشکالی که در ورزش کشور ماست همین است. می گویند مردم اگر داد زدند عیبی ندارد. بگذار مردم ناراضی باشند. مثل پرسپولیس، یا بگذار مردم از تیم ملی ناراحت شوند اما به رییس فدراسیون و هیات رییسه اش برنخورد. آدم هایی را در سیستم می آورند که حرف مردم را نمی زنند. آنهایی که قرار است حرف مردم را بزنند اصلا به فدراسیون راهشان نمی دهند. من دو سه جا در مورد فوتبال حرف زدم، فدراسیون چه واکنشی در مورد حرف های من نشان داد؟ حتی در برنامه «نود» من یک بحث داور را مطرح کردم. بعد به این داور که هیچ کاری نمی توانست بکند توی کانادا گزارشگری داده بودند، برای اینکه توی «نود» یک جوری نشانش بدهند. معلوم شد که قصه عمیق تر از این چیزهایی است که ما می بینیم.

حالا واقعا در مورد قضیه آن داور سر حرف خودتان هستید؟

اصلا تردید ندارم. گفتم بعضی از داوران ما «اَمربَر» هستند و ایشان هم یکی از همان هاست که دستوری کار می کند. دستور می گیرد که چطور سوت بزند.

اما شما هیچ وقت به آن کسی که دستور می دهد و «آمر» است اشاره نکردید.

خب معلوم است دیگر، در فدراسیون فوتبال من که دستور نمی دهم.

شما از دو گزینه هم اسم بردید که به نظر می آید آنها هم امربر هستند.

بالاخره ریشه اش در فدراسیون فوتبال است دیگر. ما دو نفر را اسم بردیم که اینها حداقل ها و کوچکترین ها بودند. همین ها را گذاشتند کنار. من اعتقاد دارم در خود فدراسیون فوتبال باید اصلاحات صورت بگیرد. الان هم کفاشیان آنقدر تحت فشار است که اگر بگویند برو کنار از خدایش است، برای اینکه خیلی ها هستند که دارند می بینند در فدراسیون اتفاقات خوبی صورت نمی گیرد و اشکالات زیادی هست.

خیلی از کسانی که در فوتبال قدرت گرفته اند، ورودشان به فوتبال را مدیون شما هستند. در واقع یک جورهایی از برند اسم شما استفاده کردند.

نه از اسم من استفاده نکردند، من از آنها استفاده کرده ام. مشخصا اگر منظورتان آقای نبی است باید بگویم من از او استفاده کردم. آقای نبی مدیر تیم پارس خودرو بود، آمد پرسپولیس. شجره ایشان را درآوردم دیدم از خانواده بسیار اصیلی است و آدم بسیار باشعور و صبوری بود. پارس خودرو منحل شد، من هم که در پرسپولیس بودم ایشان را از طریق مهدی دینورزاده دعوت به همکاری کردم. به نظرم اجرایی و کاربلد بود، من هم به او کار سپردم و انصافا هم خیلی کارها برایم انجام می داد. 

او سالم رشدش را کرد و جایگاه خودش را پیدا کرد. من کنار رفتم اما او هنوز در فوتبال بود. از زمان آقای صفایی جای خودش را پیدا کرد و بعد هم آمد در سیستم آقای دادکان و جزو آدم های موثر آن سیستم بود. دادکان هم که با کسی تعارف نداشت، آدم کاربلد را انتخاب می کرد.

قدرت آقای نبی که خیلی هم در موردش حرف زده می شود، چطور شکل گرفت؟

من معتقدم که آقای نبی با عملکردش، یکسری آدم ها را در رفاقت رشد داد. آن آدم ها نافرجامی ایجاد کردند، این مسئله به نبی مربوط نمی شود. اگر آقای نبی ایرادی داشته باشد باید رییس فدراسیون آن را اعلام کند. تنها کسی که عزل و نصبی است و رأی نمی خواهد، دبیر کل است. من اعتقاد دارم که آقای نبی مثلا یک جاهایی دفاع کرده که نباید این کار را می کرده، یک جاهایی به من فرصت کار داده و من رفته ام سوءاستفاده کرده ام و ضربه اش را نبی خورده. کفاشیان یا هر کس دیگری هم ممکن است همین اشتباهات را بکند اما آیا شما می توانید به صورت آیتمی بگویید نبی در این پنج آیتم ایراد دارد؟ 

اگر باشد هم آیتمی نیست، همین جوری کلی می گویید چون از فوتبال گله مندید و فکر می کنید این گله مندی را باید ببرید روی یک نفر. کی از همه موثرتر است در این کار؟ نبی... از آن طرف می رود می نشیند روی نیمکت نوجوانان و جوانان ملی، از آن طرف خودش را به نیمکت تیم ملی می رساند، از طرف دیگر می گویند اخوی آقای نبی رفته قرارداد کی روش را بررسی کرده. اخوی ایشان را ما می دانیم که یک دانشمند در کار حقوق بین الملل است. 

حالا اگر ایشان از برادرش که آدم کاربلد و امینی است استفاده کرده، این جرم نیست و اتفاقا حسن است. یک جاهایی هم ممکن است اشتباه کرده باشد. مثل خود من که یک بنده خدایی را بزرگ کردم اما اولین کسی را که زد من بودم. اشتباهاتی را پشت سر هم مرتکب شد و من هم ضربه اش را خوردم. نبی هم همینطور ضربه خورد. من الان نمی توانم آیتم بشمارم و بگویم نبی در این آیتم ها ایراد دارد. همه هم می گویند امیر عابدینی دارد از نبی حفاظت می کند. اتفاقا بیشترین منتقد نبی من بودم.

مه آفرید خسروی و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند (2)


اصلا شما این فضا را شکستید که بشود از نبی انتقاد کرد.


بله، چرا نباید از نبی انتقاد کرد؟ من می گویم انتقاد کنیم که اگر ایرادی هست برود اصلاح کند و اگر هم ایراد به گونه ای است که نباید بماند، از سیستم برود.

انتقادی که به مجمع می شود در مورد منفعل بودن آن است. مجمع نظارتش در این خلاصه شده که سالانه یک جلسه برگزار کنند و در آن جلسه آیا حرفی گفته بشود یا نشود. مثلا سر تغییر اساسنامه شما جزو معدود کسانی هستید که می دانید چه اتفاقی افتاده، خیلی از همکاران شما که در مجمع هستند نمی دانند که تغییر اساسنامه اصلا چگونه بوده.

آنهایی که اساسنامه را نوشتند، متاسفانه دست مجمع را بستند.

اساسنامه اولیه یا ثانویه؟

اولیه. در ثانویه که اصلاحات آنچنانی و ماهوی در آن نبوده. آنجایی که بحث قدرت مجمع هست را شما بخوانید تا ببینید این بحث چقدر ابتر مانده. مجمع نمی تواند هر زمانی ورود پیدا کند. این هیات رییسه است که می تواند این کار را بکند. متاسفانه هیات رییسه منتخب خود رییس است، یعنی رییس معرفی می کند و ما رأی می دهیم.

این در اساسنامه اول نبود و مجمعی که شما عضوش هستید آن را تصویب کرد.

این همان چیزی است که من منتقدش هستم. این موردی هست که من رفتم پشت میکروفن داد زدم که آقایان به خرد جمعی بها بدهید. من عضو مجمع هستم اما رأی که ندادم. اعتراض داشتم و مخالف بودم و داد هم زدم اما سیستم مجمع به گونه ای است که فدراسیون اگر چیزی را بخواهد رأی می گیرد. ایرادی که من می گیرم هم همین است که اعضای مجمع کسانی هستند که متاسفانه در اختیار تفکر فدراسیون هستند اکثرشان. 

در این بخش خیلی با شما موافق نیستیم. یک جاهایی مجمع می توانسته با نظارت و دقت بیشتر نگذارد کار به اینجا برسد، از جمله در همین مورد که این تغییرات به این شکل داده شده و نه پیگیری در کار بوده و نه نظارتی. 

مثلا یک بند این بود که رییس مجمع در جلسه انتخاب می شود اما آمدند آن را تغییر دادند و گفتند رییس فدراسیون رییس مجمع است. هیچ کس هم یک کلمه در مورد آن بحثی نکرد. اتفاقی که افتاده این است که در مورد یکسری بندها حتی رأی گیری هم نشده در حالی که در همین اساسنامه نوشته شده که سه چهارم اعضا باید به آن رأی بدهند.

شما بحث بودجه را دیدید دیگر، یک نمونه اش آن بود. اگر من سر و صدا نمی کردم اصلا کمیته ای تشکیل نمی شد.

سرنوشت آن کمیته چه شد، شما هم عضو آن بودید؟

من اصلاح شده بودجه آن کمیته را برج 9 امضا کردم و تحویل دادم. همان موقع هم انحراف از بودجه داشتند. آن بودجه ای که ما امضا کردیم آخر سال باید بیایند وضعیتش را روشن کنند.

مگر قرار نشد شما آن را بررسی کنید و مجمع در موردش تصمیم بگیرد؟

نه، مجمع گفت اینها بروند به نمایندگی از مجمع عمل کنند.

شماتایید کردید آن بودجه را؟ چقدر بوده؟

بله، 53 میلیارد بوده.

گزارش های مالی سال قبل را چطور؟

آن به من ربطی ندارد. باید بازرس آن را می دید. 

وقتی گزارش مالی سال قبل کلی ایراد داشت، چطور برای سال جدید تایید شد؟

می تواند تایید نشود، این مسئله برمی گردد به مجمع که در این مورد تصمیم بگیرد. شما می دانید و من و همه می دانیم که مجمع به صورت فرمالیته تشکیل جلسه می دهد، برای اینکه قبلش آقایان تصمیماتشان را گرفته اند. ما هم برای این گاهی مواقع داد می زنیم اما کسی گوش نمی کند. من گفتم این باعث وهن است که شما بودجه ای نوشته اید که شاخص ندارد، ریال است، تومان است، میلیون تومان است یا...؟ تکلیف را روشن کنید که بالاخره چقدر می خواهید اینجا خرج کنید. من آن را اصلاح کردم، رقم را پایین آوردم، کسری بودجه را کم کردم، خلاصه زیر و رو کردم. حالا اگر آقایان بتوانند درون آن بودجه ای که ما امضا کرده ایم بگنجند خیلی هم خوب است.

الان با استخدام مربی جدید، امسال مجوز اینقدر بودجه را دارند؟

یک سال شان گذشته و باید مجوز جدید بگیرند چون تیر ماه به بعد آنها اصلا مجوز ندارند.

یک جورهایی تکنوکرات بودید، نزدیک به طیف آقای هاشمی.

نه، من آدم مستقلی بودم. انتخابات شورای شهر را که نگاه کنید، من مستقل کاندیدا شدم. آن روزها کاملا خطوط مشخص بود.

مه آفرید خسروی و بابک زنجانی از فوتبال چه می خواستند (2)


بالاخره آدم پیش خودش می گوید من به یک جریان فکری نزدیکترم.


مثلا شما اگر از من بپرسید آقای خاتمی را دوست داری، می گویم بله ایشان را دوشت دارم. به آقای هاشمی و آقای ناطق خیلی نزدیکم و دوستشان دارم اما معنی اش این نیست که نسبت به دیدگاه سیاسی این دوستان نقدی نداشته باشم.

بالاخره شما به دولت آقای هاشمی خیلی نزدیکتر بودید تا به دولت آقای خاتمی و احمدی نژاد.

من به دولت آقای هاشمی نزدیک بودم و خیلی هم به آن انتقاد داشتم. در دولت اول که آقای رییس جمهور بودند 8 سال استاندار بودم بعد به دولت آقای خاتمی نقد داشتم ولی آن را دوست داشتم چون فکر می کردم حرف های جدیدی در آن زده می شود و شادابی به جامعه برگشته. به دولت آقای احمدی نژاد رأی دادم نه سیستم مدیریتی اش را قبول داشتم. انتقاد هم گهگاه کردم اما محاسنش را هم دیدم. اگر هم سکوتی می کردیم به خاطر فرمایشات آقا بود. راجع به دولت آقای روحانی هم باید قضاوت منصفانه کرد. 

این دولت بارقه امید را در دل مردم زنده کرد. باید باور کردکه این دولت می تواند مشکلات را حل کند و باید کممکش کرد. امیدواریم که این دولت کارنامه موفق و قابل قبولی به جا بگذارد. پس اینکه بنده چه دیدگاهی دارم مهم نیست، ما مخلص آدم هایی هستیم که کار می کنند، خدمت می کنند و ادعایی هم ندارند.خیلی ها در این مملکت زحمت کشیده اند و ادعایی نداشته اند.

بعد از انقلاب کدام دوره مدیریتی فدراسیون فوتبال را تایید می کنید؟

دوره آقای دادکان خوب بود، دوره صفایی فراهانی عالی بود، دوره کفاشیان هم در بخش هایی خوب است.

آقای مایلی کهن گاهی اوقات انتقادهای تندی از شما می کند.

شما به من بگویید مایلی کهن با این وضعیتی که عصبانی اش می کنند و حرف هایی که می زند گاهی حرف مردم هست، در این دو سه ساله از کی انتقاد نکرده؟ بالاخره انتقاد می کند دیگر.

اما امثال او و علی پروین و اینها با اینکه از شما انتقاد می کنند، باز هم سمت شما می آیند و به شما نزدیک می شوند.

من مایلی کهن را با تمام این ویژگی هایش دوست دارم. آدمی دل سوخته است که دیگر دلش کباب شده، از سوختن گذشته.

در مورد پروین نظرتان چیست؟

علی پروین نمک فوتبال بوده و هست. هر کاری بکنید این نمکش را دارد. در مورد پرسپولیس، علی پروین فرصت سوزی کرده که ای کاش نمی کرد. او جایگاهی در فوتبال کشور دارد که باید حفظ می شد، آمد در مدیریت و جایی که بضاعتش را نداشت و آنجا سوخت. اگر بضاعت ها را بسوزانیم از دلش مدیرانی در می آیند که همه چیز را خراب می کنند.

اولین کسی هم که او را وارد این داستان کرد، فائقی بود.

آقای فائقی وقتی آن زمان گفت اشتباه کردم، منظورش همین قضیه بود. فکر کرد با استفاده از محبوبیت علی پروین می تواند پرسپولیس را نجات دهد که نشد.

هایلایت

آقای عابدینی اجازه بدهید در مورد چند نفر از مدیران فوتبالی هم نظر شما را بپرسیم.

خیلی بحث را شخصی نکنید. ترجیح می دهم در مورد اشخاص حرف نزنیم.

پس فقط آقای دادکان را می پرسیم. شما می دانید که ایشان خیلی سیاسی نیست اما بعد از داستان های دوره آقای خاتمی با اینکه داشت در دولت آقای احمدی نژاد کار می کرد و با برادر ایشان هم رابطه خوبی داشت، صرفا به دلیل اختلاف نظری که با آقای علی آبادی پیدا کرد، یکدفعه شد نماد مبارزه و حق گویی، در حالی که بعد از رفتنش در مصاحبه ای گفته بود برخلاف تصور برخی که فکر می کردند من اگر در فوتبال نباشم رابطه ام با رییس جمهور (آقای احمدی نژاد) خراب می شود، باید بگویم رابطه ام بهتر هم شده.

بین آدم هایی که رییس فدراسیون بودند، داریوش مصطفوی اصلا نمی داند سیاست چیست. مدیریت سیاسی هم بلد نیست. آنجایی که منافع را در خطر ببیند حرفش را می زند و با هر جریان و جناحی دعوا می کند. آقای دادکان هم اصلا سیاسی نیست. اگر هم باشد به راست سنتی خیلی نزدیکتر است تا به اصلاح طلبان. کسی که خیلی سیاست می دانست و آمد توی فوتبال هم کار مدیریتی و هم کار اجرایی خوبی کرد، صفایی فراهانی بود. ایشان تا جایی که توانست دیدگاه سیاسی اش را در فوتبال اعمال نکرد بلکه از پتانسیل سیاسی اش استفاده کرد. در ادوار که نگاه کنید، هیچکس به اندازه من سیاسی نبود. من از بخش سیاسی وارد فدراسیون فوتبال شده بودم.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین
پرطرفدارترین