19 سال پیش، وقتی عباس کیا رستمی با جایزه پر افتخار "نخل طلایی کن" از
فرانسه به ایران بازگشت، عده ای برای استقبال به فرودگاه رفتند، اما نه
برای تبریک گفتن و گل انداختن به دور گردنش که برای کتک زدنش!
خود
کیارستمی در این باره می گوید: «زمانی که وارد فرودگاه شدم، پاسپورتم را که
مهر کردند گفتند از در پشتی برو، عدهای جمع شدهاند و قصد دارند کتکت
بزنند!»
اینک عبارس کیارستمی، بار دیگر از فرانسه بازگشته است و این، تنها و آخرین فرصتی است برای جبران بی مهری هایی که به او روا شد.
فردا،
مردم برای آخرین بار، هنرمند خویش را خواهند دید و قرار است هم از او
تجلیل کنند و وداع اش گویند و هم پاسخی دهند به کسانی که نهایت عقلانیت
شان(!) این بود که هنرمندان را کتک بزنند.
فردا قرار است برای هزارمین بار، ثابت شود که بی هنران رفتنی اند و هنرمندان، می مانند هر چند که دیگر نفس نکشند.
به
19 سال قبل بر می گردیم؛ هیچ نامی از کسانی که می خواستند کیارستمی را کتک
بزنند، باقی نمانده و کلیت گروه شان نیز با بدنامی در تاریخ ثبت شده است
اما کسی که قرار بود در بدو ورود به وطنش کتک بخورد، بسیار عزیرتر و بزرگ
تر از آن سال ها، برای همیشه باقی خواهد ماند، به نیکنامی و اعتبار.
به
عباس کیارستمی سال ها اجازه کار در وطنش ندادند و اینک، منع کنندگان وی،
حتماً خدا خدا می کنند که نامشان افشا و خودشان رسوا نشوند. اما کیارستمی
با گردنی افراشته در تاریخ می ماند.
فردا، فقط روز وداع با
"کارگردان زندگی" نیست، روز جبران تمام بی مهری هایی است و روز سخن گفتن با
کسانی است که تمام فکر و ذکرشان محدود کردن هنر و هنرمندان است. آنها باید
بدانند و "ببینند" که هنرمند هر جا رود، قدر بیند و بر صدر نشیند، حتی اگر
با پیکر بی جان؛ از آن سو دشمنان هنر، یا نمی مانند و یا اگر هم ماندند،
با ننگ بدنامی می مانند.
فردا روز زندگی بخشیدن دوباره به هنر است در
آیین وداع با هنرمندی که تمام در تمام، زندگی بود و هنوز هم زندگی هست که
"مرد نکو نام نمیرد هرگز".
منبع: عصر ایران