صندلی سبحان کوچولو در کلاس درس خالی است، همکلاسی ها نگران هستند .
به گزارش ایران، پسرک همیشه چشمانی غمبار داشت و وقتی واژه پدر را می شنید به گوشه ای خیره می شد و اشک در سفیدی چشمانش حلقه می زد. خانم معلم دلشوره عجیبی داشت و هیچ کس نمی دانست پسرک با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
پسر 8 ساله وقتي بيدار شد تا به مدرسه برود در غياب مادرش با حمله وحشيانه ناپدري شكنجهگر به كما فرو رفت.گريههاي پسرك نيز نتوانست ناپدري سنگدل را آرام كند تا اينكه بيهوش روي زمين افتاد.
ساعت 9 و 20 دقيقه چهارشنبه 10 مهرماه سال جاري زن و مرد جواني سراسيمه پيكر بيجان پسربچهاي را به درمانگاه عباسي واقع در باقرشهر رساندند. پرستاران و پزشكان درمانگاه وقتي شرايط ویژه پسربچه را ديدند وي را پذيرش نكردند و براي نجات جانش وي را به بيمارستان هفتم تير انتقال دادند. همه جاي بدن سبحان كوچولو كبود و سياه بود و عجيب اينكه ناپدري از همان درمانگاه پا به فرار گذاشت.
مادر جوان با رنگ و رويي پريده و وحشتزده منتظر بود تا از حال كودكش باخبر شود ولي وقتي متوجه شد سبحان كوچولو به كما فرو رفته شوكه شد و پاهايش لرزيد، ناي ايستادن و قدم زدن نداشت، روي زمين نشست، دست به صورت گذاشت و به گريه افتاد.
پزشكان با ديدن پيكر نيمهجان پسرك خود را در برابر يك كودكآزاري هولناك ديدند، آثار شكنجههاي قديمي نيز به چشم ميخورد و نشان ميداد سبحان كوچولو زندگياي جهنمي داشت.پزشك دستور داد سبحان كوچولو به بخش مراقبتهاي ويژه احيا (CPR) منتقل شود و دستگاههاي ويژه نجات بر بدن نحيف اين كودك وصل شود تا آزمايشهاي لازم براي تشخيص علت بيهوشي وي صورت گيرد.
همزمان ماجراي اين كودكآزاري به مأموران كلانتري 130 نازيآباد گزارش شد و تيمي از تجسس خود را به بيمارستان هفتمتير رساند.
مادر سبحان كوچولو كه چشمانش از شدت گريه سرخ شده بود به مأموران گفت: من راننده سرويس هستم. امروز صبح زود از خانه خارج شدم تا سركار بروم، ساعتي نگذشته بود كه دخترم با من تماس گرفت و گفت حال برادرش بد است و سريع خودم را به خانه برسانم.وقتي وارد خانه شدم پيكر نيمهجان پسرم را در گوشه اتاق ديدم كه به سختي نفس ميكشيد و اصلاً هوشيار نبود، دختر 14 سالهام وحشتزده بالاي سر برادرش بود و ميگفت: چندبار به محمد (ناپدري) التماس كردم تا برادرم را با ميله آهني جاروبرقي نزند اما او به گريهها و التماسهايم گوش نميكرد و آنقدر سبحان را كتك زد تا وي بيهوش شد.
زن جوان ادامه داد: خيلي ترسيده بودم و به همراه «محمد» سريعاً سبحان را به بيمارستان آورديم ولي محمد هنگامي كه ما را رساند فرار كرد و ديگر خبري از وي ندارم.
سرنوشت مادر و 2 كودك
مادر سبحان كوچولو به خبرنگار شوك گفت: از يك سال پيش از شوهر سابقم به علت اعتيادش به شيشه جدا شدم و با دختر 14 ساله و پسر 8 سالهام به تنهايي زندگي ميكرديم تا اينكه با محمد 30 ساله آشنا شدم.
او خود را مردي مهربان نشان ميداد ولي من دلخوشي از زندگي مشترك نداشتم تا اينكه با اصرارهايش تصميم گرفتيم با هم ازدواج موقت كنيم و اگر اخلاقهايمان با هم سازگاري داشت به صورت دائم ازدواج كنيم.
وي افزود: هنوز 4 ماه از آشنايي ما نگذشته بود كه محمد چهره واقعياش را نشان داد.وي بسيار بداخلاق و خشن بود به همين خاطر به خواستگاري وي جواب منفي دادم و گفتم ديگر نميخواهم با او باشم، اما وي سبحان را بهانه ميكرد و ميگفت تو به خاطر پسر كوچكت به من جواب منفي ميدهي چون او را خيلي دوست داري نميخواهي با من زندگي كني. من هر چه به او ميگفتم، نميپذيرفت و به هر بهانهاي سبحان را به باد كتك ميگرفت تا اينكه از هفته گذشته ديگر از محمد خبري نشد.
شب گذشته به همراه بچههايم به خانه خواهرم رفتيم اما هنگام بازگشت، محمد را در خانه ديدم وي گفت مگر نگفته بودم حق نداري هر جا ميروي سبحان را با خودت ببري پس چرا به حرفم گوش نكردي، همه ترسيده بوديم ولي نميتوانستم پسرم را تنها بگذارم و سعي ميكردم وي را قانع كنم، به نظر آرام ميرسيد و من گمان ميكردم همه چيز به خير گذشته است امروز صبح متوجه شدم محمد، زهرش را ريخته و به دليل حسادت جگرگوشهام را شكنجه كرده است.
رضوان 14 ساله نيز با چشمانی پر از اشک در گوشه بيمارستان ايستاده و به برادرش مينگريست كه قرار بود به اتاق عمل برود.
دختر كه از ترس به خود ميلرزيد، گفت: محمد مرا خيلي دوست داشت و هميشه با من مهربان بود ولي از برادرم خوشش نميآمد و حتي چندين بار از وقتي كه او به مدرسه ميرفت وي را تنبيه ميكرد و با چوب كتك ميزد، وقتي به او اعتراض ميكردم به حرفهايم گوش نميداد و به هر بهانهاي سبحان را اذيت ميكرد.
امروز هم وقتي از خواب بيدار شدم بهانهگيري ميكرد و به يكباره سبحان را كتك زد و گفت مگر نگفته بودم حق نداري با مادرت بروي. برادرم ترسيده بود و گريه ميكرد ولي او بيتفاوت به التماسهاي ما بشدت با ميله آهني جاروبرقي برادرم را كتك ميزد.
يكي از كاركنان بيمارستان شـــهداي هفتم تير نيز گفت: سبحان كوچولو به علت خونريزي مغزي و شدت جراحات تحت عمل جراحي قرار ميگيرد و اميدواريم به زندگي برگردد.
بنابر اين گزارش تلاشهاي پليس براي شناسايي و دستگيري ناپدري خشن همچنان ادامه دارد.