ترمینولوژی دیپلماسی بریتانیا در خاورمیانه
خرداد: متین مسلم تحلیل گر مسائل بین المللی در قالب یادداشتی در روزنامه اعتماد به موضوع سیاست های منطقه ای بریتانیا در منطقه خاورمیانه پرداخته که در ادامه متن کامل آن را می خوانید.
بنيامين ناتانياهو از يك
سياستمدار سرشكسته و بياعتبار نزد افكار عمومي چيزي كم ندارد. از نشان
دادن كاريكاتوري مضحك از برنامه هستهاي ايران در سازمان ملل گرفته تا
اعلام هفتگي ١٢ سال اخير كه «ايران تا ٣ ماه آينده بمب اتم خواهد ساخت!!»؛
از فساد روز افزون و اخذ رشوه گرفته تا اخيرا كه همچون يك كولي سرخورده و
معطل مانده پشت در دفتر نخستوزير بريتانيا كه خواهش ميكرد «خانم مي لطفا
در را باز كنيد!»؛ همگي از او چهره يك شكسته خورده تمامعيار سياسي و
اخلاقي را به نمايش گذاشت. تحقيري به تمام معنا كه حقش بود! اقدام دفتر
خانم «مي» تعمدي بوده يا نه!؟ اين را هنوز نميدانيم. اما تا آنجا كه به
ناتانياهو و اهداف ضد ايرانياش اين برخورد بايد او را متوجه ميكرد، هوا
در لندن مساعد نيست. سخنگوي دفتر نخستوزيري بريتانيا هنگام حضور ناتانياهو
در لندن به صراحت برحمايت از توافق هستهاي با ايران تاكيد كرد.» اما اين
سوال به طور جدي مطرح است آيا ناتانياهو واقعا از موضع خانم «مي» در رابطه
با ايران و توافق هستهاي اين كشور بيخبر بود؟ مسلما پاسخ منفي نيست. او
از مواضع خانم نخستوزير در ديدار اواخر ماه ژانويه با آقاي ترامپ و اندكي
قبلتر در دسامبر سال گذشته در ديدار با سران كشورهاي عضو شوراي همكاري
خليج فارس آگاه بود. اما او به حسب عادت، از درون موجآفريني و جنجال عليه
ايران بيشتر به دنبال تحقق اهداف ضد فلسطيني خود به ويژه در مورد
شهركسازيها در اراضي اشغالي، موضوع بيتالمقدس شرقي و صلح با فلسطينان
بود. اما به صورت مستقل و از زاويه بريتانيايي موضوع ايران، اگر حمايت
نخستوزيري مي از برجام درست باشد كه احتمالا اين گونه است، بايد متوجه
اين نكته هم باشيم كه پرونده هستهاي ايران در درون خود حاوي مفادي است كه
محدود به برنامه هستهاي ايران نيست و فهرستي جامع از همكاريهاي فني-
اقتصادي- تجاري و مالي را شامل ميشود. فهرستي مورد توجه و اهميت براي لندن
و بسياري پايتختهاي اروپايي و ناراحتي و خشم براي تلآويو. از زاويهاي
فراتر، اما حمايت مشترك بريتانيا و پايتختهاي اروپايي از توافق هستهاي كه
بالقوه ميتواند زمينه متزلزل شدن اين توافق توسط ايالات متحده را با مشكل
روبهرو كند، ممكن است علل ديگري هم داشته باشد. به باور برخي تحليلگران
سياسي و امور امنيتي نگراني از تداوم بحران در خاورميانه عربي و خليجفارس و
نيز موضوع ثبات استراتژيك و توازن قوا در منطقه به ويژه در شرايط
بههمريختگي اوضاع در واشنگتن، بيش از پيش به سه چالشي معنادار براي لندن
تبديل شدهاند كه الزاما ربط مستقيمي به ايران ندارند. با چنين نگاهي،
هرچند تعيين حدود ابعاد سياست خارجي خانم «مي» در قبال منطقه قدري مشكل به
نظر ميرسد و چشمانداز آن براي ما روشن نيست، اما در يك برش مفهومي، آنچه
مشاهده يا شنيده ميشود، الزاما نميتواند منعكسكننده حد نهايي سياست و
همه آن چيزي باشد كه لندن در ظاهر بروز ميدهد. حتي سخنان بيشتر تبليغاتي و
عربپسند خانم نخستوزير درباره منطقه بيشتر نوعي هژمونيتراشي رواني و
همراهي دلجويانه با اعراب محافظهكار است تا توصيف يك استراتژي معنادار.
سنت سياست خارجي بريتانيايي به وضوح نشان ميدهد نگاه اين كشور به منطقه
عمومي خاورميانه عربي و خليج فارس برخلاف امريكاييها، فراتر از برداشت و
تحليلشان از يك تحول يا موضوع خاص است. به همين دليل موضوع ايران براي
بريتانيا در يك فراز متفاوتتر از تحولات جاري مطرح است. فرازي كه شايد به
تعديل سياست منطقهاي دولت جديد ايالات متحده منجر شود. اما روي نتيجهبخش
بودن چنين سياست فعلا نميتوان قسم خورد. گرچه اين برداشت از تحولات
ديپلماتيكي و امنيتي، لزوما از بريتانيا چهره يك متعادلكننده مثبت در
منطقه ترسيم نميكند. اما اين احتمال فرض غير محتملي هم نيست كه خانم «مي»
با دست رد زدن به سينه ناتانياهو اين پيام را به واشنگتن ارسال كرده (فعلا
كه آقاي ترامپ فقط از خانم «مي» خوشش آمده) در قبال عواقب تخريب برجام و در
بستري وسيعتر روابط با تهران، بهتر است فعلا روي بريتانيا حساب باز نكند.