حرف در این میان این است که چرا شعور مردم و علم و آگاهی آنان نسبت به بدیهی ترین موضوعات اقتصادی نادیده گرفته شده و چنین پنداشته می شود که با وعده و وعید و پرداخت صدقه ای و بی حساب پول هایی که متعلق به خود آنان است می توان رای و نظر مردم را به سمت و سوی خود جلب کرده و بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد؟!
سرویس سیاسی خرداد/ رضا رئیسی: ملتی که نزدیک به 115 سال پیش به خروش آمده و تار و پود استبداد و تمامیت خواهی شاهان قجری و نگرش های ظل السلطانی را به چالش کشیده و مطالبه حکومت مشروطه را در برهه و زمانه ای که بسیاری از ملل جهان اندر خم یک کوچه مانده و در بدویت سیاسی دست و پا می زدند، مطرح ساخت و سپس گرده استبداد و تجدد توام با تحجر و انسداد سیاسی را 72 سال بعد بر خاک مالید و در سال های پس از پیروزی انقلاب مجاهدت ها کرده و در صحنه سیاسی دوران ها سپری نموده و بالا و پایین بسیار دیده را نمی توان دست کم گرفت و شعور و آگاهی اش را در گفتار و رفتار ملحوظ نکرده و بدان سر تعظیم فرود نیاورد.
پس از انتخابات اسفند ماه سال 94 و در نوبهار سال 95 به همراه فعالان ستادهای انتخاباتی به دیدار آیت الله فقید رفته بودیم و هاشمی که این سال های پایانی صریح و بی پرده تر از هر زمان دیگری سخن می گفت، همانند همیشه حرف ها برای گفتن داشت. هنوز یک جمله اش در آن میان خوب به ذهنم مانده که با آرامش و طمانیه گفت من دیگر نگران هیچ چیزی نیستم، مردم اکنون آگاه هستند و با توجه به ابزارهای نوین ارتباطی و افزایش سواد عمومی کسی نمی تواند آنان را بفریبد و همه چیز را می دانند.
آیت الله راست هم می گفت، سال های سال چه تهمت ها به او نزده و چه هجمه ها از همه سو به او وارد نکرده بودند و چه شایعات که برایش نساخته بودند اما او چندی قبل تر با رکود زنی در انتخابات خبرگان با فاصله بسیار از همه حاضران، منتخب اول مردم تهران شده بود، همو که در سال 84 علت اصلی برآمدن احمدی نژاد در صدر هرم سیاسی بر بال همان صحنه آرایی ها و دو قطبی سازی ها و شایعه پراکنی ها، شده بود و ملت از بغض هاشمی اشرافی! به احمدی نژاد مردمی رای داده بودند. این مردم آزمون و خطاها بسیار کرده و اکنون تجربه ها اندوخته اند، آن شور مشروطه را توام با شعور سیاسی دهه 90 شمسی کرده اند.
حال موسم انتخاباتی دیگر فرا رسیده و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به تبلیغ و تهییج و تنویر افکار عمومی برای جلب نظرها به سوی خود و رسیدن به منصب ریاست جمهوری مشغول شده اند.
در این میان فارغ از گرایش های سیاسی یا توانمندی نامزدها و تیم همراهشان و کارنامه ای که تاکنون رقم زده اند و اینکه چه جریان و چه فردی واجد صلاحیت برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری است، رویکرد یکی از کاندیداها و طرح وعده های وی فراتر از جهت گیری سیاسی او یا مقبولیت و یا نامحبوبیت وی، سر و شکلی دارد که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت و بدان نپرداخت.
محمد باقر قالیباف به هنگام ثبت نام در انتخابات، بیانیه ای خواند و طی آن مدعی شد که در طول 4 سال ریاست جمهوری 5 میلیون شغل ایجاد کرده و درآمد کشور را دو و نیم برابر می کند، او در ادامه روز گذشته نیز نکته جالب توجهی مطرح کرد؛ وعده ای که رسانه های حامی او با این تیتر انعکاس اش دادند« طرح جالب قالیباف برای جوانان» او گفته است: قول می دهد که در صورت پیروزی در انتخابات ماهانه به هر جوان بیکار 250 هزار تومان ( حق کارانه) خواهد پرداخت. ساز و کاری هم که اعلام کرده ثبت نام افراد بالای 18 سال است که تا زمانی که بیکار باشند این مبلغ به آن پرداخت خواهد شد.
این وعده ها در حالی داده می شود که به اذعان اقتصادانان ایجاد 5 میلیون شغل در کشور نیازمند رشد اقتصادی 26 درصدی است و این در حالی است که کشور ما در بهترین شرایط اقتصادی که تاکنون داشته هیچ گاه نتوانسته به رشد دو رقمی برسد و از طرف دیگر چنین رشد اقتصادی در دیگر کشورهای نیز مسبوق به سابقه نیست.
به عنوان مثال کشور چین که در طول سه دهه گذشته پیشتاز رشد اقتصادی در ممالک راقیه در جهان بوده و رکودهای خیر کننده ای در توسعه اقتصادی رقم زده و در حال تبدیل شدن به قدرت اول اقتصاد جهان و پیشی گرفتن از آمریکاست، در سال 2014 رشد اقتصادی 7.3 درصدی را تجربه کرد که نرخ قابل توجهی است و در چند سال گذشته نتوانسته به این رکود دست یابد. البته کشورهایی همچون انگولا یا تانزانیا یا موزامبیک و ... هم نرخ رشد اقتصادی بالایی دارند که برآمده از ضعف اقتصادی آنها است و رشدی که به رفاه منجر شود محسوب نشده و آنان از نابرابری درآمد ، سطح پایین درآمد سرانه تولید ناخالص داخلی ، بی ثباتی سیاسی و فساد در سیستم اقتصادی رنج می برند اما آنها نیز با توجه به این سطح عقب ماندگی که کوچکترین اتفاقی نرخ رشد اقتصادی شان را افزایش می دهد بازهم با رسیدن به چنین رکوردی فاصله بسیار دارند و البته کشورهای نفتی با افزایش قیمت نفت به طور معمول شاهد رشد اقتصادی هستند که البته بازهم تا رسیدن به چنین رقمی که وعده داده شده، فاصله بسیار است و مضاف بر آنکه چنین چشم اندازی برای افزایش قیمت نفت مطلقا وجود ندارد.
از دیگر سو همه ما به عینه و ملموس دیده ایم که پرداخت یارانه نقدی چه تبعات هنگفت و چه خسارت های جبران ناپذیری برای اقتصاد کشور و نیز معیشت روزمره مان داشته، باافزایش نقدینگی طی مدت کوتاهی تورم به کجا رسید و ده ها برابر آنچه نقدی دریافت می شد از جیب مردم پرداخت شد. حال چگونه وعده پرداخت یارانه نقدی آنهم بهاین میزان داده می شودو اثرات تورمی آن چیست؟
حرف در این میان این است که چرا شعور مردم و علم و آگاهی آنان نسبت به بدیهی ترین موضوعات اقتصادی نادیده گرفته شده و چنین پنداشته می شود که با وعده و وعید و پرداخت صدقه ای و بی حساب پول هایی که متعلق به خود آنان است می توان رای و نظر مردم را به سمت و سوی خود جلب کرده و بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد؟!
این مهم نیست که گرایش سیاسی فلان نامزد چه باشد یا چه توانمندی داشته باشد! که مردم با علم و آگاهی دست به انتخاب می زنند و کارنامه ها و برنامه های نامزدها برای مردم پنهان نیست اما اینکه چنین نگرش سظحی و با صراحت بگویم بی ادبانه و نامحترمانه ای به مردم داشته باشیم، زشت و ناپسند بوده و قابل اغماض و چشم پوشی نیست