کابینه دوازدهم به چه میزان در راستای مطالبات حامیان انتخاباتی آقای روحانی تشکیل شده است؟ به نظر شما این کابینه میتواند بدنه اجتماعی جریان اصلاحات و اعتدالگرا را اقناع کند؟
کابینه آقای روحانی یک کابینه حداقلی است. در شرایط کنونی آقای روحانی در وضعیتی نیست که بتواند مطالبات را پاسخ بدهد. ژنرال دوگل در دهه1960 یک کابینه بوروکراتیک تشکیل داد که روشنفکران در آن نقش پررنگی نداشتند. دوگل دلیل تشکیل چنین کابینهای را این مساله عنوان میکرد که قصد دارد با این کابینه فرانسه را بسازد و آباد کند. در شرایط کنونی نیز جامعه ایران به مدیرانی متخصص و عملگرا نیاز دارد که کاستیها را جبران کند و در مسیر روشنی برای پیشرفت جامعه حرکت کند. البته از این نکته نیز نباید غافل شویم که اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری از همه ظرفیتهای خود برای پیروزی آقای روحانی استفاده کردند و به همین دلیل مطالباتی نیز از دولت آینده دارند. با این همه، اصلاحطلبان با این واقعیت مواجه هستند که اگر آقای روحانی روی کار نمیآمد با وضعیت بدتری مواجه میشدند. به همین دلیل نیز مطالبات خود را تعدیل و در برخی مسائل تعطیل کردهاند.
تعدیل کردن مطالبات اصلاحطلبان سبب ریزش بدنه اجتماعی جریان اصلاحات و دولت آقای روحانی نخواهد شد؟ این در حالی است که مطالبات نسل جدید بسیار جدیتر از گذشته است.
به نظر من بیش از آنکه جریان اصلاحات و دولت روحانی در مقابل مطالبات نسل جدید قرار گرفته باشد، نظام در مقابل این مطالبات قرار گرفته است. به همین دلیل نیز اگر نظام موفق نشود به مطالبات نسل جدید پاسخ مناسبی بدهد جامعه با یأس و ناامیدی همراه خواهد شد. از سوی دیگر در صورت عدم تحقق مطالبات نسل جدید مشروعیت صدمه میخورد. در شرایط کنونی جامعه از نظام سیاسی جلوتر حرکت میکند و اگر این وضعیت در آینده نیز ادامه داشته باشد بین جامعه و نظام سیاسی شکاف به وجود خواهد آمد. به همین دلیل نظام سیاسی باید با ظرفیتسازی و ایجاد زمینههای همگرایی بیشتر بین خود و جامعه زمینههای به وجود آمدن این شکاف را از بین ببرد. متاسفانه برخی از گروههای فکری و سیاسی که حتی یکدرصد از جمعیت جامعه را تشکیل نمیدهند تلاش میکنند دیدگاههای خود را به سایر بخشهای جامعه سرایت بدهند و در این زمینه پافشاری نیز میکنند. برای مثال کسانی که اجازه نمیدهند در کشور کنسرت برگزار شود به این مساله فکر نمیکنند که سالانه میلیونها دلار سرمایه از کشور خارج میشود تا مردم در شهرهایی مانند باکو، آنتالیا و دوبی در کنسرتها شرکت کنند. اینگونه سختگیریها ممکن است به مذاق افراد اندکی خوش بیاید، اما پیامدهای منفی برای جامعه به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر برخی افراد هنوز هم به دنبال تفکیک زن و مرد در سازمانها، ادارات و دانشگاهها هستند. این در حالی است که در پژوهشهای علمی این مساله اثبات شده که یکی از زمینههای گسترش همجنسگرایی در برخی کشورها تفکیک زنان و مردان از یکدیگر بوده است. برای مثال در کشور افغانستان که تفکیک جنسیتی در شدیدترین حالت خود قرار دارد میزان همجنسگرایی بالا گزارش شده است. به همین دلیل ما باید در کشور صدای همه طیفهای فکری و سیاسی را بشنویم و از اقداماتی که برخلاف خواست اکثریت جامعه است پرهیز کنیم.
شما از نوعی شکاف نام بردید که ممکن است در آینده نگرانکننده باشد. این شکافها بیشتر در چه قسمتهایی وجود دارد؟ راهحل شما برای مرتفع کردن این شکافها چیست؟
این شکافها بیشتر در زمینههای فرهنگی وجود دارد. اغلب این مشکلات نیز ریشه در سنت و مدرنتیه و رویکرد انحصارگرایانه برخی از گروههای اجتماعی دارد. البته شکافهای دیگری مانند شکاف فقیر و غنی و شکاف شهر و روستا نیز در این زمینه وجود دارد اما شکافهای فرهنگی مسائل دیگر را تحتالشعاع خود قرار داده است. به صورت کلی دو گروه مهم فرهنگی در جامعه ما وجود دارد که یکی از آنها به دنبال تغییر و استفاده از مواهب زندگی مدرن است و دیگری سنتگراست و اجازه تغییر را به جامعه نمیدهد و یا اینکه کمتر اجازه میدهد. این در حالی است که سنتگرایان بیشتر نهادهای قدرت را نیز در اختیار دارند و به همین دلیل اگر قرار است اتفاقی در جهت نزدیکی این شکاف رخ بدهد باید سنتگرایان در این زمینه پیش قدم شوند. از سوی دیگر تجدد خواهان نیز باید برای سنتگرایان سهم قائل بشوند و به دیدگاه آنها احترام بگذارند.
آیا این شکاف باعث شده که مردم به جای اینکه در انتخابات رأی ایجابی بدهند تلاش کنند با رأی سلبی که به صندوقها میاندازند مانع از به قدرت رسیدن سنتگرایان شوند؟ این مساله از منظر جامعهشناسی سیاسی چگونه تحلیل میشود؟
جامعه هنگامی که به مطالبات خود دست پیدا نکند و با قدرتی مواجه شود که هزینه مبارزه با آن زیاد باشد تلاش میکند مانند یک انسان عاقل و فهمیده با استراتژی و منطق حرکت کند. در نتیجه با حضور گسترده در پای صندوقهای رأی به صورت مدنی و متمدنانه در جهت تحقق مطالبات خود تلاش میکند. شاید بتوان نام دیگر این حرکت را مبارزه منفی نیز گذاشت. البته این وضعیت در همه کشورها وجود ندارد. برای مثال اگر این وضعیت در کشورهایی مانند عراق و افغانستان وجود داشته باشد نیروهای معارض دست به اسلحه خواهند برد و به قتل عام هم خواهند پرداخت. این در حالی است که مردم ایران از نظر فهم، آگاهی و شعور سیاسی در سطح بالایی قرار دارند و تلاش میکنند با رویکردهای مدنی به اهداف خود دست پیدا کنند. در انتخابات اخیر نیز که در کشور صورت گرفته مردم با استراتژی زیرکانهای که در پیش گرفتهاند مانع از به قدرت رسیدن سنتگرایان شدهاند.
ارزیابی شما از واکنش مجلس به وزرای پیشنهادی آقای روحانی چیست؟ چرا مجلس به 12 وزیر پیشنهادی آقای روحانی بیش از 200 رأی داد؟ حمایت قاطع مجلس از دولت دوازدهم چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت؟
به نظر من مجلس همراهی و همسویی زیادی در این زمینه با دولت از خود نشان داد. به نظر میرسد مجلس با توجه به شرایط کشور و منطقه به صورت آگاهانه این اقدام را انجام داده و قصد ندارد در مسیر حرکت دولت کارشکنی کند. نمایندگان مجلس به این نتیجه رسیده بودند که اگر روی عدم رأی اعتماد به برخی از وزرا پافشاری کنند ممکن است بین دولت و مجلس تنش به وجود بیاورد و جایگاه دولت متزلزل شود که به سود هیچکس نیست. البته مجلس نباید نقش مجلس مشورتی را برای دولت ایفا کند و باید وظایف نظارتی خود را به خوبی انجام بدهد. نکته دیگر اینکه در هفتههای اخیر آقای روحانی چهره مظلومتری به خود گرفته است. به نظر من این یک پدیده اجتماعی در ایران است که اگر مردم و گروههای سیاسی به این نتیجه برسند که فردی مظلوم است حمایت بیشتری از وی میکنند. البته در گذشته برخی افراد که در نظر مردم مظلوم جلوه میکردند هنگامی که به قدرت رسیدند تغییر چهره دادند و رفتار دیگری از خود نشان دادند. با این همه، شرایط آقای روحانی با دیگران متفاوت است.
درباره چهره مظلوم داشتن؛ آیا آقای روحانی خودشان چنین تصمیمی گرفتهاند یا شرایط اینطور اقتضا کرده است؟
به نظر میرسد شرایط سبب این اتفاق شده است.
آیا اصلاحطلبان با رأی قاطع به کابینه پیشنهادی آقای روحانی بیش از اندازه به دولت و قدرت نزدیک نشدهاند؟ این در حالی است که در گذشته جریان اصلاحات همواره فاصله خود را از قدرت حفظ کرده بود. چرا اصلاحطلبان در مقطع کنونی و به خصوص پس از انتخابات مجلس در سال 94 بیش از گذشته به قدرت نزدیک شدهاند؟
در سالهای اخیر اصلاحطلبان با دقت و احتیاط بیشتری مواضع سیاسی خود را اتخاذ کردهاند. نکته دیگر اینکه جریان اصلاحات برآمده از بطن جامعه است و گروههای سیاسی تلاش میکنند مطالبات بدنه اجتماعی جریان اصلاحات را نمایندگی کنند. در نتیجه جریان اصلاحات را نمیتوان به گروههای سیاسی تقلیل داد. به نظر من دلیل اینکه اصلاحطلبان از برخی از مواضع خود کوتاه آمدهاند ریشه در مسائل پشت پرده سالهای گذشته دارد. به همین دلیل اصلاحطلبان با صبر و سعهصدر بیشتری فعالیتهای خود را ادامه میدهند، با علم به اینکه آینده از آن جریان اصلاحات است. در شرایط کنونی جامعه تشنه اصلاحات است و به همین دلیل اگر اصلاحات در ایران شکست بخورد جامعه به سمت خشن شدن و مبارزه با گروههایی حرکت خواهد کرد که سبب شکست گفتمان اصلاحات شدهاند.
به نظر شما جامعه در چشمانداز آینده خود به این سمت حرکت میکند که پس از دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحطلب روی کار بیاید؟
قطعأ؛ من این چشمانداز را مشاهده میکنم. به نظر من جامعه ایران پس از دوران ریاستجمهوری آقای روحانی سه راه بیشتر پیش روی خود نمیبیند. راه اول این است که جامعه در مسیر اصلاحات حرکت کند و پس از دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحات روی کار بیاید. دوم اینکه اصلاحات شکست بخورد که در چنین حالتی جامعه واکنش نسبت به این مساله نشان خواهد داد و سوم اینکه نیروهای متعارض سیاسی به سمت نوعی سازش حرکت میکنند که این سازش مردم را در حالت انتظار قرار میدهد. قرار نیست مسیر جریان اصلاحات دریک نقطه قطع شود. جامعه ایران همواره نیازمند اصلاح است. هنگامی که انقلاب کبیر فرانسه به پیروزی دست پیدا کرد به دلیل اینکه موفق نشد اهداف انقلاب را محقق کند با پنج و یا شش حرکت دیگر همراه شد تا در نهایت جامعه فرانسه به مطالبات جدی خود مانند دموکراسی دست پیدا کند. جریانی که در سال1357 در ایران با رویکرد سنتگرایانه انقلاب کرد امروز به دنبال اصلاح جامعه است. به همین دلیل نیز به سود همه گروههای فکری و سیاسی جامعه است که با جریان اصلاحات به عنوان جریان جلو برنده جامعه همکاری کند.
آیا این احتمال وجود ندارد که با افزایش فشارها به دولت آقای روحانی در چهار سال آینده، کارآمدی دولت کاهش پیدا کند و در نهایت خطر ظهور یک دولت راستگرا در1400 وجود داشته باشد؟
مسیر حرکت جامعه به سمتی نیست که در 1400 یک دولت راستگرا روی کار بیاید. با این همه، این احتمال که فشارها سبب کاهش کارآمدی دولت در چهار سال آینده شود وجود خواهد داشت. به نظر میرسد دستانی در پشت پرده به دنبال مخدوش کردن چهره آقای روحانی هستند و از ابزارهای زیادی نیز در این زمینه استفاده میکنند. این در حالی است که ریشه این مساله نیز در قانون اساسی است که باید در تداخل برخی از وظایف بازنگری صورت بگیرد.
آقای روحانی مدعی تشکیل دولت فراجناحی هستند. دولتهای فراجناحی چه ویژگیهایی دارد؟ آیا بسترهای لازم برای تشکیل دولت فراجناحی در ایران وجود دارد؟ آیا تجربه دولتهای فراجناحی در کشورهای دیگر جهان موفقیت آمیز بوده است؟
دولتهای فراجناحی در جوامع مختلف روی کار آمدهاند. برای مثال دولت ژنرال دوگل در فرانسه یک دولت فراجناحی بود که به دنبال رویکرد حزبی و جناحی نبود. هنگامی که دولت از تکنوکراتها و بوروکراتها استفاده میکند به معنای این است که رویکرد فراجناحی در پیش گرفته است. نکته دیگر اینکه دولتهای فراجناحی بیشتر برای دوران سازندگی یک جامعه مورد استفاده قرار میگیرد تا کشمکشهای سیاسی سبب اختلاف و جدایی نیروهای سیاسی نشود. انتظار من از آقای روحانی در دولت یازدهم این بود که شعار دولت فراجناحی خود را به صورت دقیق محقق کند. با این همه، این اتفاق رخ نداد و آقای روحانی در تشکیل یک دولت فراجناحی موفق نبود. دلیل اصلی این مساله نیز دستهای پشت پرده بود که تلاش میکرد آقای روحانی را بیش از پیش تحت فشار قرار بدهد. دولت روحانی در چهار سال گذشته بیپناه و فاقد یک بدنه اجتماعی بود که در بزنگاهها به صورت جدی از وی حمایت کند. بنده امیدوارم این اتفاق در چهار سال آینده رخ بدهد. اصلاحطلبان باید به صورت جدی از روحانی حمایت کنند و به هیچعنوان پشت ایشان را خالی نکنند. بدون شک اگر جریان رقیب روحانی را در وسط میدان تنها ببیند به وی رحم نخواهد کرد.
چرا آقای روحانی بهرغم مطالبات جدی زنان از وزیر زن در کابینه خود استفاده نکرد؟ آیا حضور کمرنگ زنان در کابینه دوازدهم در بدنه اجتماعی حامی آقای روحانی و به خصوص در بخش زنان تأثیر منفی نمیگذارد؟
زنان جامعه به این مساله آگاهی دارند که مشکلات زنان به صورت نمایشی و با حضور در کابینه حل نمیشود. در شرایط کنونی برخی زنان جامعه به دلیل فشارهای زیاد زندگی دست به خودسوزی و خودکشی میزنند. هنوز در بخشهایی از کشور زنان در حالت بردگی قرار دارند و هیچاختیاری برای تصمیمگیری درباره زندگی خود ندارند. اگر دولت قصد دارد برای مطالبات زنان ارزش بیشتری قائل شود باید مشکلات زنان را با آسیبشناسی و به صورت ریشهای مرتفع کند. با این همه، زنان در حمایت از گفتمان اصلاحات و دولت آقای روحانی صحنه را خالی نخواهند کرد و در آینده نیز از دولت حمایت خواهند کرد.