خرداد: ریاست ستاد او در انتخابات سال 96 برای روحانی خوش اقبال بود و بالاترین مشارکت مردمی در حمایت از رئیس جمهوری را رقم زد اما او اکنون ناراحت استا و معتقد به این که روحانی به وعده های خود عمل نکرده است.
به گزارش خرداد؛ روزنامه قانون با جلال جلالی زاده مصاحبه مفصل و مشروحی داشته که در ادامه متن کامل آن را می خوانید.
جلال جلاليزاده از چهرههاي شناختهشده اصلاحطلبان در ميان اهالي كردستان بهشمار ميرود. وي در مجلس ششم توانست اعتماد مردم سنندج را جلب كند و به مجلس راه يابد. وي تنها اهل سنت عضو شوراي مركزي در جبهه مشاركت بود و هماكنون نيز عضو شوراي مركزي اتحادملت است. شايد همين كارنامه سياسي وي باشد كه اعضاي ستاد مركزي رييسجمهور در انتخاب پيشين را مجاب كرد كه او را بهعنوان رييس ستاد روحاني در استان كردستان انتخاب كنند. اعتماد آنها به جلاليزاده نيز در نهايت به سودشان تمام شد و مردم كردستان با 73 درصد، ركوردار بيشترين درصد راي به روحاني شدند. اما امروز نسبت به رويكردهاي روحاني انتقاد دارد و معتقد است كه بعد از پيروزي در انتخابات به وعدههايش عمل نكردهاست.براي بررسي وضعيت كشور و رويدادهايي كه در همسايگي ايران رخ داده است با وي گفتوگو كردهايم كه در ادامه آن را ميخوانيد.
چه شد كه وارد عرصه سياست شديد؟
خانواده ما سياسي بودند. پدر و برادر مرحومم توجه خاصي به مسائل سياسي داشتند و زمينه ورود بنده به عرصه سياست در خانه بهوجود آمد. در دوران كودكي راديوهاي خارجي ضد رژيم را گوش ميدادم و از اخبار ايران و جهان مطلع ميشدم. صداي راديوهاي عربي و كردي در خانه ما هميشه شنيده ميشد. بين اعضا خانواده يا پدر و دوستانش كه به خانه ميآمدند، بحث سياسي همواره جريان داشت. همين بستر سبب شد كه بنده به سياست علاقهمند شوم. راديو بيبيسي را تا همين چندسال پيش هميشه گوش ميدادم، برخلاف راديو مسكو كه هيچ علاقهاي به آن نداشتم.
فضاي مجلس ششم كه اولين حضور جدي شما در عرصه سياست محسوب ميشود، چگونه بود؟
درمجالس چهارم و پنجم، فضاي سياسي كشور باز نبود اما با پيروزي جريان اصلاحات، فضاي سياسي و اجتماعي كمي بازتر شد و رد صلاحيتها با سختگيري كمتري صورت ميگرفت. فضاي مجلس ششم، مناسب بود و شرايط براي پيگيري مطالبات مردم فراهم شد. نمايندگان آن دوره بيشتر ديدگاه اصلاحطلبي داشتند و رسانهها و مطبوعات نيز با آزادي بيشتري فعاليت ميكردند. با فراهمشدن بستر گفتمان، نمايندگان نيز راحتتر در برابر مسائل و معضلات كشور اظهارنظر ميكردند و پيگير مطالبات مردم در قوه مقننه بودند. در تصويب برخي طرحها از جمله مصوبههاي مربوط به مطبوعات سعيشده بود كه فضا براي كار تسهيل شود. در اين شرايط همت نمايندگان براي رشد و توسعه كشور معطوف شدهبود و بهطوركل، بستر مساعدي بر فضاي سياسي حكمفرما شدهبود.
كارآمدترين مجلس در اين 10دورهاي كه از ابتداي انقلاب ميگذرد، كدام بودهاست؟
هر مجلسي فضاي متفاوتي با ساير مجالس دارد. ميگويند شرف المكان بالمكين، يعني شأن و اعتبار مجلس را نمايندگان تعيين مي كنند. وقتي افراد شايسته، متخصص و تحصيلكرده از رقابت حذف نشوند، بيشك با مجلس توانمند و كارآمدي روبهرو خواهيمشد. هر زماني كه فضاي سياسي باز شد، ما با مجلس موثري روبهرو بوديم. مجلس دوراول را نگاه كنيد و ببينيد از همه طيفها از احزاب تا روحانيت در مجلس نماينده داشتند. مجلس ششم نيز كه فضا آزاد شد نمايندگاني متخصص و تحصيلكرده وارد مجلس شدند. اما هرزماني كه فضا بسته بود نقش مجلس در ايفاي مسئوليت خود كمرنگتر شد. قانونهاي مربوط به احزاب، صادرات، توسعه اقتصادي و حتي آموزش وپرورش در مجلس ششم با جديت بيشتري دنبال ميشد. نمايندهاي كه متوجه اين نكته شود كه بيان هر نظري در مورد مشكلات كشور به ردصلاحيتش در دوره بعد منجر ميشود خودبه خود دچار خودسانسوري خواهدشد. كميته نظارت برنمايندگان چه معنايي دارد؟ نماينده بايد مصونيت داشتهباشد و بتواند در قبال مسائل آزادانه اظهارنظر كند. در چنين شرايطي ميتوانيم اظهارنظر كنيم كه كدام مجلس كارآمدتر از سايران بودهاست. نتايج و آثار مجلسي كه براي جامعه بيشتر باشد، نمره بالاتري ميگيرد و در نتيجه كارآمدتر از ساير مجالس خواهد بود. مصوبههاي مجالس درباره معضلات اجتماعي و ... بهترين كارنامه براي يك مجلس است. اما اگر بخواهم مجلسي را نام ببرم به نظرم، مجالس اول، دوم و ششم بهترتيب از كارآمدترينها در اين 40سال بودهاند.
به نظر شما چه اتفاقي موجب انشقاق و در نتيجه شكست اصلاحطلبان در سال 84 شد؟
انحصارطلبي، منيت، عدم پايبندي به فعاليتهاي تشكيلاتي ، تشديد اختلاف ديدگاه بين اصلاحطلبان و بيتوجهي و عدم دخالت رييس دولت اصلاحات از جمله عوامل اين شكست بوده است. در زماني كه مرحوم هاشمي و مهدي كروبي بودند نبايد معين و مهرعليزاده وارد عرصه انتخابات ميشدند يا حتي مشاركت نبايد جلوي كروبي ميايستاد و از آن مهمتر كروبي و هاشمي نبايد بهعنوان رقيب رودرروي يكديگر قرار ميگرفتند؛ اين تجربه تلخي براي اصلاحطلبان بود. كسانيكه وزن لازم براي رياستجمهوري را نداشتند، آمدند و راي نامزد ديگر را شكستند و موجب اختلاف در سطح جامعه شدند و همين اشتباهات كشور را با هشت سال ركود و مصايب روبهرو كرد. عدم پايبندي به روح اصلاحطلبي و عدم توجه به منافع و مطالبات مردم به بدنه اصلاحات ضربه وارد كرد.
در آن زمان رقيب را دست كم نگرفتند؟
يكي از ضعف ها اين بود كه روي قدرت رقيب حساب نكردند. هيچ زماني نبايد رقيب را بيارزش و ضعيف تلقي كرد. آنها فكر ميكردند كه رقيب جايگاه اجتماعي ندارد درحالي كه جناح مقابل با عقبه و تشكيلات خاصي وارد عرصه شدهبود و اين طرف قضيه اختلاف تشديد و آرا نيز شكسته شدهبود و كار به جايي رسيد كه در نهايت شكست نصيب اصلاحات شد.
در آن هشت سال، شما بهعنوان عضوهيات علمي مورد سختگيري و حتي تهديد به اخراج قرار نگرفتيد؟
خير، در مورد دانشگاه با بنده هيچ برخوردي صورت نگرفت و از اين جهت از مسئولان وزارت علوم و دانشگاه راضي هستم.
پيام پيروزي حسن روحاني در سال 92 براي جناح مقابل چه بود؟
نشان داد كه اگر اصلاحطلبان حول محوري متحد شوند، مردم از آنها استقبال و حمايت خواهند كرد، البته اگر رقيب به نامزدهاي اصلاحطلب اجازه فعاليت و عبور از فيلتر تاييد صلاحيت را بدهد. بنده معتقدم كه هيچچيز در اين ميان مهمتر از پيگيري مطالبات مردم نيست و هركس اين مسائل را مهم تلقي كند از حمايت مردمي برخوردار خواهد بود. اما چون اصلاحطلبان منش اصلاح گري دارند، اقبال بيشتري از مردم به سوي آنها معطوف ميشود.
دولت يازدهم تا چه اندازه در تحقق وعدههاي خود موفق ظاهر شد؟
دولت پيشين روحاني، كارنامه بسيار مثبتي نداشت. در عين حال نيز موفقيتش در برخي عرصهها را نميتوانيم منكر شويم. روحاني بيشتر توجهش را روي برجام و تثبيت جايگاه بينالمللي گذاشته بود كه اين مشكلات نيز به نحوي حل شد. در مسائل داخلي كارهايي صورت گرفت كه بهعنوان امتياز ويژه نميتوان روي آن مانور داد. بههرحال يك دولت از وزيران تشكيل شده كه مسئوليتها بين اعضا تقسيم مي شود و فقط شخص روحاني نيست كه مورد بازخواست قرار گيرد. وزارت كشور و يا فرهنگ كارهايي را ممكن است انجام داده باشند كه قابل ذكر باشد اما اگر در بحث توسعه كشور متمركز شويم، معتقدم كه روحاني عملكرد موفقي نداشت. بهتر بود كه روحاني در اين دوره كابينه را ترميم ميكرد تا بتواند براي ادامه برنامههاي پيشين موفق ظاهر شود يا ميتوانست وزرا را به انجام اموري وادار كند. بهاعتقاد من مسئوليت روحاني در اين دوره سنگينتر از گذشته است. بايد به اين نكته نيز توجه كرد كه وعدههاي بسياري از دوره گذشته وجود دارد كه محقق نشدهاست. در دولت يازدهم با توجه به كمبود منابع چندان توقع زيادي از او نداشتيم و شايد بهتر از اين نيز نميتوانست كشور را پيش ببرد. در دوران انتخابات مديراني از دولت داشتيم كه حتي حاضر نشدند در ستاد انتخاباتي او ورود كنند. تا زمانيكه مديريت در سطوح مختلف همراه دولت نباشد، دولت به موفقيت خاصي دست نخواهديافت.
با روندي كه روحاني در پيش گرفته است، ميتوانيم شاهد تحقق وعدههاي انتخاباتي او در اين دولت باشيم؟
به نظر من با اين روند موفق نخواهد شد. در بسياري از مسائل روحاني، مصالح مردم را قرباني منافع بخشهايي از حاكميت كرد. وزارت علوم كه از بنياديترين ارگانهاي نظام به حساب ميآيد با شروع سال تحصيلي همچنان بدون وزير ماندهاست؛ اين ميتواند از عوامل مختلفي نشأت گرفته باشد. ازجمله اين عوامل ميتوانيم به فشار عدهاي يا اهميت ندادن او به اين وزارتخانه اشاره كنيم. در دور دوم نياز بود كه با قاطعيت بيشتري وارد عمل ميشد و از قاطعيت راي مردم براي پيگيري وعدهها استفاده ميكرد. كابينه جاي رودربايستي، دوستي و سفارش نيست. وزيري كه نتواند يك مدير استاني را تغيير دهد هيچگاه نميتواند موثر باشد. مديران استاني بسياري وجود داشتند كه ضعيف عمل كردند اما متاسفانه بعد از چندين سال، همچنان شاهد ابقاي برخي افراد هستيم؛ مديراني كه حتي از لحاظ ديدگاه سياسي نيز همسو با دولت نيستند. به نظر من اگر روحاني فكري به حال كابينه و استانداران نكند، اين دوره در تحقق وعدهها موفق نخواهدشد و با كارنامه منفي در ميان تاريخ روساي جمهور از قدرت كنار خواهد رفت.
اين روزها از اصلاحطلبان شنيدهميشود كه احتمال ائتلاف در انتخابات آينده كمرنگ خواهد بود، آيا بوي انشقاق و اختلاف در انتخاباتهاي پيش رو به مشام ميرسد؟
اگر دولت با اين وضعيت پيش برود و حمايت روحاني معطوف به يك سري اشخاص و يا حزبي خاص باشد، بعد از دو دوره، ادامه حمايت از اين جريان معقول نخواهد بود. اقليتها و اهل سنت دو دوره از روحاني حمايت كردند. قريب 6ونيم ميليون راي آن ها به روحاني، راي كمي نيست. كردستان با 73درصد آرا به روحاني، بيشترين حمايت را از او انجام داد. اين مردم، انتظار تغيير، فراهمشدن بستر براي ورود به عرصههاي مديريتي و رفع تبعيض براي اين بخش از جامعه را داشت. با گذشت چندماه از انتخابات، وقتي تغييري احساس نميشود، سرخوردگي مردم را به دنبال ميآورد. با اين روند كشاندن مردم به پاي صندوقها در آينده، دشوار خواهد بود. در اين دوره مردم منطقه را مجاب كرديم كه وارد عرصه انتخابات شوند و در مشاركت سهيم شوند. در ايام انتخابات گفتيم در دولت اول، مجلس همراهي كافي را نداشت و مشكلات بسيار وجود داشت. اما در اين دولت كه شرايط تغيير كرده است و فرصت لابيگري وجود دارد و موانع برطرف شده است با چه بهانهاي كمكاري را پاسخ دهيم. وقتي به كمترين وعدهها توجه نميشود با چه رويي ميتوانيم مردم را مجدد به پاي صندوق راي بكشانيم تا راي به اصلاح بدهند، ناراحتي مولوي عبدالحميد نيز در همين راستا بود. وقتي امروز وعدهها محقق نميشود، بعد از بيتوجهي روحاني ورود به ستاد انتخاباتي را در دورههاي بعدي كانديداهاي اعتداليون و اصلاحطلبان، بيشتر هزينهبردار ميبينيم. استفادهنكردن از نيروهاي كارآمد اقوام ميتواند توجيه براي ورود مردم به عرصه انتخابات در دورههاي پيش رو را توسط روحاني به بنبست بكشاند.
اهالي كردستان و دوستان به شما خرده نميگيرند كه چرا در انتخابات گذشته از وي حمايت كرديد؟
از طرف اقشار مختلف تحت فشار هستم. مردم به بنده معترضند و انتقادهاي بسياري را به ما وارد ميكنند. آنها ميگويند در دوره پيش، اقدامي براي توسعه استان و اشتغال صورت نپذيرفت كه دلخوش باشيم. جز تاسيس رشته زبان كردي در دانشگاه استان و همچنين انتخاب يك سفير اهل سنت در دولت يازدهم اقدام مشخصي براي مردم كردستان انجام نپذيرفت. بسياري گفتند كه فقط بهخاطر شما به روحاني راي داديم. ما با دلخوشكردن و توجيه كردن مردم براي تغيير شرايط در دولت دوم روحاني آنها را به صف حمايت كشانديم. اگر روحاني براي جلب رضايت مردم كار اساسي انجام ندهد، با يأس و دلخوري مردم روبهرو خواهيم شد. با گفتاردرماني و بدون عمل در آينده مردم به پاي صندوق راي نخواهندآمد و در نهايت به ضرر اصلاحات تمام خواهد شد.
چرا در قبال انتخاب وزير زن و اهل سنت سختگيري صورت ميگيرد؟
هيچ دليلي وجود ندارد..نصف آرا مربوط به زنان است ولي زمان تقسيم مسئوليتها كه ميرسد ناديده گرفته مي شوند دركجاي قانون نوشتهشده است كه انتخاب وزير زن ايراد دارد. چگونه زنان در صف نخست راهپيمايي هستند و اين مساله حرام نيست ولي حضور آنها در عرصه مديريت مشكل دارد. بيشك عدمحضور زنان و اهل سنت مخالف آموزه ديني و اختلاف و فاصله بيشتر در بين مردم را فراهم خواهد كرد. افكار عمومي در قبال حكومت حساستر شدهاست. كار به جايي كشيد هشد كه حمايت از حقوق زنان و اهل سنت نقل بسياري از مجامع شدهاست. اين نشان از احساس ضعف در كشور است و معناي مشخصي دارد كه برخي مسئولان به نيمي از جامعه يا بخشي از آن اعتمادي براي سپردن مسئوليت ندارند. كشور را اگر بهعنوان يك پيكر در نظر بگيريم، اين مساله همانند اين موضوع خواهد بود كه از دست يا پا براي ايفاي مسئوليت استفاده نكنيم، مگر ممكن است. همه ما ريشه در اين خاك داريم. در اروپا شاهد هستيم كه در يك كشور زني استاندار ميشود اما در ايران كه اين همه از مساوات سخن ميگوييم در عمل اجازه ورود عدهاي به مديريت را نميدهيم. اين مساله موجب تناقض ميشود و زمانيكه تناقضگويي جزيي از كار ميشود اعتماد عمومي كاهش مييابد. اگر در مجامع از او بپرسند كه چرا از اهل سنت در مديريت استفاده نميكنيد، چه در جواب خواهد داشت؟ يك روحاني نبايد دروغ بگويد. هندوستان را در نظر بگيريد؛ با اين همه تنوع قومي و مذهبي دموكراسي در آن حاكم است. كسي نميپرسد اين فرد چه آييني دارد و بنابر شايستگي در حزب مطبوع خودش رشد ميكند. اما در ايران فردي كه حتي عضو حزب است بهخاطر مذهبش از گرفتن مسئوليت در استانداري و... بازميماند.
با توجه به صحبتهاي پيشآمده، بهنظر شما آيا ائتلاف اعتداليون و اصلاحطلبان ادامهدار خواهد شد؟
گاهي اقتضاي شرايط ايجاب ميكند كه از منافع حزبي و گروهي براي مصالح عمومي چشمپوشي كنيم. متاسفانه بعضيها نيز از گذشت، اغماض و حمايت سواستفاده ميكنند. اگر شرط را براين بگذاريم كه هدف، تداوم جريان اصلاحات و پيگيري مطالبات مردم باشد، ممكن است اين ائتلاف بنابر شرايط ادامهدار شود و چارهاي جز اين نباشداما اگر روحاني و اعتدالگرايان به سعي و تلاش اصلاحطلبان و مردم ترتيب اثر ندهند و سوءاستفاده از اصلاحات به نفع يك جريان و گروه خاص تداوم يابد، ادامه اين روندِ حمايتي به مصلحت نخواهدبود و چنين كاري زيبنده اصلاحطلبان نيست؛ وقتي كه اكثريت يك جريان احساس كنند كه بازيچه اقليتي شدهاند و آن گروه حاضر نيست كه وزن آن جريان را بپذيرد و مراعات آنها را نميكند، به اين نتيجه خواهندرسيد كه ادامه اين روند به نفع طرفين نيست.
پيشنهادي به شما براي حضور در كابينه دولت دوازدهم يا استانداري كردستان ارائه شد؟
خير.
پاسخ رهبرمعظم انقلاب به مولويعبدالحميد چه پيامي براي مسئولان داشت؟
اين پاسخ رهبري از دو حالت خارج نيست؛ اينكه نامه از انديشه مقام معظم رهبري نشأت ميگيرد كه تمايل دارند به اين قانونشكني و تبعيضها پايان بدهند. اين پيام رهبري براي كساني كه ادعا پيروي از ايشان را دارند حجت شرعي است. به نظرم بايد مقدمات عملي كردن اين پيام را فراهم كنند. در برخي نهادهاي حاكميتي و وزارتخانهها چرا نبايد فردي سني وجود داشته باشد؟ اين اراده آيا بايد قانون شود يا مردم اعتراض كنند تا جدي گرفتهشود؟ اگر راي اهل سنت از روحاني برداشته ميشد چه اتفاقي رخ ميداد؟
نقش مولوي عبدالحميد در رهبري اهل سنت محوري است؟
اهل سنت در كشور پراكنده هستند. مولويعبدالحميد ظرفيتهاي خاصي دارد كه ميتواند علماي سني را در كنار يكديگر قرار دهد و همچنين قدرت لابيگري ايشان بسيار بالاست. نقش ايشان و محبوبيتش در منطقه بلوچستان انكارناپذير است.
حسن روحاني براي انتخاب مديران زن يا اهل سنت اراده جدياي دارد؟
اين چه رييسجمهوري است كه نميتواند از حقوق ملت دفاع كند. رييسجمهور قانوناساسي را بخواند، وي نماينده ملت در مجامع بينالمللي است. كسيكه نميتواند از حقوق مردم در داخل دفاع كند چگونه ميتواند از حقوق ملت در مجامع جهاني حمايت كند، بنابراين توجيهپذير نيست. چگونه در ايام انتخابات مردم را با دادن وعدههايي، تهييج ميكنيم ولي پس از آن نشان ميدهيم كه قادر به تحقق وعدهها نيستيم. بنده كاري به سياسيكاري افراد ندارم؛ آقاي روحاني يك عالم ديني بهشمار ميرود. عالم ديني نميتواند با مردمش صادق نباشد و به وعدههاي خودش عمل نكند. معتقدم كه «نميگذارند» و «نميشود» توجيهي نيست كه مورد قبول مردم قرار بگيرد. ما رفتيم و از شجاعت و اراده روحاني در مناطق مختلف دفاع كرديم و از اعتبار خود در كردستان هزينه كرديم. نه فقط من، بسياري بودند كه اين چنين كردند. اگر امروز گفته شود كه آن وعده قابل تحقق نيست، در اين ميان اعتباري كه ما براي دفاع از او گذاشتيم كجا ميرود؟ ملت ما احساسي و عاطفي است و دوست دارد كه صدايش شنيده شود. اين دوره براي كارنامه سياسي رييسجمهور بسيار حساس است و روحاني ميتواند دراين بين يكي از دو راه را انتخاب كند؛ يا خود را در تاريخ و دل مردم جاودانه كند يا سرنوشت برخي افراد را در پيش گيرد.
در اقليم كردستان چه شد كه كار به اينجا ختم شد؟آيا تصميم بارزاني براي برگزاري همهپرسي تصميمي صحيح بود؟
صلاح مملكت خويش را خسروان دانند. هر ملتي براي خودش مصالح و منافعي دارد. در اسپانيا يا كردستان عدهاي تصميم به جدايي بگيرند، وظيفه من نيست كه اين كار را بپسندم يا نپسندم. كردستان در زمان صفويه از ما جداشد و بهدست عثماني افتاد يا در دوره پس از جنگجهاني اول و فروپاشي عثماني آن به زيرپرچم عراق و كشورهاي ديگر رفت. اين مرزها ريشه تاريخي ندارند. اگر مرزهايي كه براي عراق درنظر گرفتهشده، برهم ريختهشود گناهي نابخشودني صورت نگرفتهاست؟ اين مرزها كار استعمار در اوايل قرن 20 بودهاست. ملك محمود(نه مر)، نخستين پادشاه منطقه كردستان بود كه با انگلستان ميجنگيد. او هيچگاه راضي نشد كه با انگلستان برسر استقلال كشورش همكاري كند چنانكه بحث مستقل شدن كردستان در آن زمان وجود داشت. كردها كسي را مجبور به تخليه منطقه نكردند. همواره اين كردها بودهاند كه مورد هجوم قرار گرفتهاند. در سوريه نيم ميليون از كردها شناسنامه ندارند يا در تركيه به آنها تركهاي كوهي ميگويند. در عراق شاهد حملات متعدد از سوي حكومتهاي مختلف بوديم. در عمليات انفال بسياري را كشتند. در مساله داعش اگر كردها نبودند بغداد سقوط كرده بود. رژيم فعلي عراق با آنها انساني رفتار نكرد و حقوق آنها را قطع كرد. كردها متوجهشدند كه اگر اين روند ادامه پيداكند سرنوشت زمان صدام در انتظار آنها خواهدبود. كردها اگر پيش از بازپسگيري موصل اين كار را ميكردند گفتهميشد كه سوءاستفاده كردهاند ولي امروز كه اين مسائل گذشته است آنها پي بردند كه ادامه روند به ضررشان خواهد بود. بهطوريكه قوانين بينالمللي و شرع نيز اين حقوق را براي يك ملت محفوظ ميداند. جزاير خليجفارس را ببينيد، هر طايفهاي حكومت تشكيل دادهاست و كسي ايرادي به آن نگرفته است؛ همان اعرابي كه يكبار حاضر نيستند كلمه خليجفارس را بگويند. اقليم كردستان در اين سالها مديريت خود را به دست گرفتهاست. كردها بيشترين اشتراكهاي زباني و قومي را با ايرانيان دارند و در طول تاريخ، كردها بهعنوان مرزداران مطرح بودهاند. مرزها در آينده بازخواهد شد چرا كه ايران منافع بسياري در كردستان عراق دارد. مردم آن منطقه بهدليل حضور بخشي از آنها در ايران دلبستگي بسياري به كشورمان دارند. آنها اين مساله را در ذهن دارند كه هميشه در كنار ايرانيان باشند.
در كشورهاي همسايه اقليم كردستان، بيشترين تمايل مردمي به كدام كشور است؟
آنها سنخيتي با تركيه و عربها ندارند. از نظر نژادي، هنر، فرهنگي و ... نيز اشتراكي با آنها ندارند. در عوض كردها با ايرانيان در شعر و ادبيات، ظاهر، اخلاق و... اشتراكهاي بسياري دارند. برخي از آدابورسومها بر اساس اتفاقات تاريخي بر كرد يا فارس تحميل شده است، مگر نه شاهد شباهت و اشتراكهاي بيشتري ميبوديم. كردهاي ايران تجزيهطلب نبودند. در قرارداد تحميلي قرن بيستم كردها چندپاره شدند. حال كه آنها صاحبكشوري نشدند و اين تلفات سنگين انساني را دادند، با گذشت اين همه سال به نتيجه رسيدند كه بايد كشور خود را داشته باشند. خوشحاليم كه در كشوري زندگي ميكنيم كه امنيت و رفاه نسبي دارد و حق اين كشور را نبايد از ديگران سلب كرد. همين بغداد، پايتخت عراق، در گذشته، شهري كردي و ايراني بوده است اما بر اثر پيشروي اعراب اين شهر امروز عربنشين شد، موصل نيز به همين شكل بودهاست. يمن و حجاز منطقه اصلي اين قوم بودهاست.
از اين مسائل بگذريم. به نظر شما استانيشدن انتخابات مجلس به صلاح كشور است؟
بايد اين نكته را مورد توجه قرار دهيم. آيا در كشور انتخابات براساس عملكرد احزاب انجام ميپذيرد؟ مجلس در همه دنيا براساس وجود حزب تشكيل ميشود. در كشورهاي گوناگون حزب حاكم است. نماينده در برابر حزب و حزب نيز در برابر مردم پاسخگو است. كشوري كه احزابش كارايي لازم را ندارند اين فرايند برايش چندان موثر نيست. ما در ايران شاهد آن هستيم كه دبيركل حزبي رد صلاحيت ميشود. حزب در ايران آنگونه كه لازم است نميتواند در انتخابات موثر ظاهر شود. انتخابات استاني از دو حالت خارج نيست. هر فرد ميتواند بهدوشكل حضور يابد، يا مستقل حاضر شود يا بهعنوان نماينده در انتخابات حضور يابد. از نكات مثبت در انتخابات استاني اين است كه افراد ضعيف خودبهخود به حاشيه رانده ميشوند البته اگر نظارتهاي خاص بر انتخابات وجود نداشتهباشد. در اينگونه انتخابات، افرادي كه به مجلس وارد ميشوند كمتر تحت شعاع مسائل فردي و شخصي قرار ميگيرند. استانيشدن انتخابات تحزب را گسترش ميدهد. نماينده در اين شكل به كل استان پاسخگو است نه فقط حوزهاي كه از آن راي ميآورد، مسائل محلي كمرنگتر ميشود. بهطور كل اين طرح قدمي مثبت بهنظر ميرسد. اما تا زمانيكه قدرت احزاب و تشكلها افزايش نيابد نميتوان اميدوار بود كه تغييراتي حاصل شود.
به نظر شما كدام يك از نظام پارلماني يا نظام رياستي براي كشور مناسب است؟
اگر نظارتهاي خاص نباشد، احزاب مقتدر و آزاد متكلف به معرفي نامزدها باشند، به نظر بنده در اين حالت نظام پارلماني براي كشور مناسبتر است.
به اعتقاد شما، تشكيل پست نخستوزيري به صلاح كشور است؟
حاكميت دوگانه يكي از مشكلات نظام كشور است. مردم در انتخابات مجلس، شركت ميكنند و در جريان انتخابات برخي از افراد رد صلاحيت ميشوند و افرادي به مجلس راه مييابند كه از شوراي نگهبان عبور كردهاند و تعهد حزبي و تشكيلاتي ندارند و نگاهي محلي به مجلس دارند. درعين حال 24ميليون نفر به روحاني كه وعدههايش نزديك به مطالباتشان بود، راي دادند. وقتي اين دو قوه كنار يكديگر قرار ميگيرند، مشاهده ميكنيم كه گاهي بين ديدگاه نمايندگان با برنامههاي رييسجمهوري زاويهاي ديدهميشود كه سبب بروز ناسازگاريهايي ميشود. در اين حالت اگر نمايندگان مستقيم فردي را انتخاب ميكردند، ناهماهنگي و تناقض كمتري صورت ميگرفت. بهتر بود مردم نمايندگان را انتخاب و آنها نيز متصدي دولت را منصوب ميكردند. مطمئن باشيد شرايط بهتر از اين ميبود و اين دوگانگي كه سالها شاهد آن هستيم بهوجود نميآمد.
يكدست شدن اعضاي شوراي شهر در نهايت به نفع اصلاحطلبان است؟ بهنظرشما مسئوليت آنها در اين دوره بيش از هرزماني نشده است؟
مردم زمانيكه به جرياني خاص راي ميدهند، ضعف جريان مقابل را نشان ميدهد. ما نميتوانيم انتخابات را سهمي كنيم و انتخاب افراد حق مردم است اما با بخش دوم سوالتان موافقم؛ وظيفه و مسئوليت آنها سنگين شدهاست. در اين دوره، هم آقاي روحاني و هم اعضا شوراي شهر بايد دقت بسياري به عملكرد خودشان داشته باشند. راي مردم نشان از اعتماد به اصلاحطلبان است. اين راي تكليف سنگين و پيام مهمي را براي اصلاحطلبان بهدنبال داشتهاست. آنها نيز ازاين فرصت و اعتماد مردمي استفاده كردند و با توجه به اتحاد و اجماعشان يك شهردار را انتخاب كردند. حال كه شرايط مساعد است، بايد با هماهنگي كه در اعضاي شوراي شهر وجود دارد، در راستاي حل معضلات محيطزيستي، ترافيكي، شهرسازي و... حركت كنند. اگر كارنامه شورا آنگونه كه بايد موفق نباشد و برنامهها به شكل علمي پيش نرود، بيشك به ضرر اصلاحطلبان تمام خواهد شد و در انتخاباتهاي آينده اقبال و اعتماد عمومي به اين جريان كاهش مييابد.
آيا با گذشت يك دهه از انحلال مشاركت، به اين اظهارات كه اين تشكل افراطي موضعگيري ميكرد، معتقد هستيد؟
قبول ندارم. در جريان اصلاحطلبي به واژه افراطي معتقد نيستم. اصلاحطلب يعني فردي كه جلوي فساد و كجروي را بگيرد. وقتي جرياني با نام اصلاحطلبي در كشوري شروع به فعاليت ميكند يعني فسادي در آن سرزمين وجود دارد. افرادي مثل بابك زنجاني، شهرام جزايري و ... از نمونه همينها هستند. اصلاحطلب واقعي در تلاش است كه در اصلاح امور تسريع صورت بگيرد و علاقهمند است كه اصلاحات در همه موارد انجام پذيرد. اعتقاد آنها براين است كه به تدريج اين روند حكمفرما شود. اين نكته را نيز توجه كنيد كه اصلاحطلبي از طيفهاي گستردهاي تشكيل شدهاست. عدهاي برحسب منافعشان اصلاحطلب شدهاند، برخي از آنها به محافظهكاران گرايش دارند و برخي نيز به معناي حقيقي اصلاحطلبند، از اين رو نميتوان همه طيفهاي جناح اصلاحطلبي را با يك چشم قضاوت كرد.
حزب اتحاد ملت به كارايي لازم رسيده است؟
دفاتر حزب اتحاد ملت در استانها شروع به فعاليت كردهاند و عضو گيري نيز آغاز شدهاست اما حزب اتحاد نيز مانند هر تشكل ديگري چون در ابتداي راه است با مشكلاتي دستوپنجه نرم ميكند كه طبيعي به نظر ميرسد.
اصلاحطلبان تا كي ميتوانند به شخصيتها متكي باشند؟
اتكا به فرد نتيجه ناكارآمدي و نهادينه نشدن كار تشكيلاتي و تحزب در كشور است. از فردي هزينهكردن، براي استفاده گروهي كار مناسبي نيست. امروز كه ما در جهان مدرن زندگي ميكنيم بايد يكسري از الگوها را نيز در فرايندهايي از جمله روند انتخابات قبول كنيم و بهكارگيريم. نميتوانيم يك پايمان در سنت و پاي ديگرمان در مدرنيته باشد. سازوكار انتخابات براساس حزب در بسياري از كشورها استوار است. وقتي حزب قدرتمندي نداريم و نميتوانيم ليستي ارائه دهيم به اعتماد افراد در جامعه متكي ميشويم. اين يكي از نقاط ضعف ماست كه همچنان با ابزارهاي سنتي در انتخابات عمل مي كنيم.