خرداد:کارشناس صهیونیست، یک دکترین چند لایه برای مقابله با ایران پیشنهاد کرد.
به گزارش خرداد، همزمان با افزایش تنشها بین ایران و اسرائیل و نیز بالا رفتن احتمال بروز جنگ بین دو طرف، تحلیلگران صهیونیستی درباره نحوه مواجهه با ایران تحلیلهایی منتشر میکنند. در همین رابطه، عاموتص عسائل، طی یادداشتی در روزنامه جروزالمپُست، یک دکترین چند لایهای برای مقابله با ایران پیشنهاد کرد.
به گفته عسائل، یک دکترین نباید به موقعیتها بلکه باید به ساختارهای ورای آنها بپردازد. در نمونه ایران - اسرائیل، این ساختار دو سطح دارد: سطح بالا یا سطح خصومت اسلامگرایانه امروزین و سطح پایین یا سطح اتحاد پارسی دیروزی و فردایی.
این کارشناس نوشت: "بنابراین، دکترین ما باید با سطح بالایی بدون به هم ریختن سطح پایینی مقابله کند."
عسائل قبل از توضیح این دکترین، به سه دکترین سابق اسرائیل در برخورد با دشمنانش پرداخت. دکترین نخست، "دیوار آهنین" نام دارد و متعلق به زیو ژابوتینسکی، یکی از رهبران جنبش صهیونیسم، است که در سال ۱۹۲۳ پایهگذاری شد. براساس این دکترین، دشمنی عرب با صهیونیسم، اجتنابناپذیر است و بنابراین باید با دیوار آهنین با آنها مقابله کرد. "دفاع نظامی لجاجتآمیز" اسرائیل، عربها را مجبور به ترک دشمنیشان خواهد کرد. در ابتدا این دکترین پذیرفته نشد، اما در پی اوجگیری نزاع با عرب در سال ۱۹۳۶، دیوید بن گوریون، نخستوزیر اسبق اسرائیل، عملا دکترین دیوار آهنین را به کار گرفت که تا به امروز در نحوه مدیریت نزاعها توسط اسرائیل ادامه دارد.
طبق ادعای این کارشناس اسرائیلی، دیوار آهنین یک "نگرش دفاعی" است جنگ را انتخاب دشمن و دفاع را یک ضرورت برای اسرائیل میداند علاوه بر این، ابتکارعملهای صلح را از لحاظ خنثی کردن خصومتورزی دشمن، بیهوده میداند.
دکترین دومی که نگرش اسرائیل را در قبال دشمنان ساخته، این بود که اسرائیل از "جنگ دشمن پیشگیری کند. " عسائل ادامه داد: "اسرائیل به دلیل محدودیت جغرافیایی و آسیبپذیری جمعیتیاش، هدفش از دهه ۱۹۵۰ این بوده که جنگ را به داخل قلمرو دشمن بکشاند و قبل از آنکه وارد اسرائیل شود، به آن حمله کند. "
سومین دکترین که دکترین پیرامون نام دارد، توسط بن گوریون در ۱۹۵۸ پایهگذاری شد. بر اساس این دکترین، اسرائیل با متحدان غیر مسلمان هممرز جهان عرب متحد میشود. این دکترین به برقراری روابط نزدیک اسرائیل با ترکیه، اتیوپی، کردها و مشخصا ایران منجر شد.
عسائل با طرح این پرسش که "این سه دکترین چگونه باید به اسرائیل در مدیریت چالش تسریع یافته ایران برای دولت یهودی، الهام بدهند؟ " ادامه داد: "اول از همه، دکترین اسرائیل درباره ایران باید تصریح کند که حضور نظامی ایران در سوریه غیرقابل تحمل است... . باید اینگونه فرض شود که استقرار آنها در آنجا برای آسیبزدن به ما طراحی شده است. همسو با نظریه دیوار آهنین، باید فرض کنیم که این درگیری، انتخاب ما نیست و هیچ مذاکرهای آن را خنثی نخواهد کرد. "
در این یادداشت آمده: "دومین عنصر دکترین (اسرائیل درباره) ایران، همسو با دکترین پیشگیری، بدان معناست که باید به تقویت نظامی ایران در سوریه حمله کرد، قبل از آنکه به ما حمله کند. سومین و آخرین بخش از این دکترین، باید حملات را به سوریه و لبنان محدود کند و از حمله به خود ایران خودداری شود. "
در همین راستا، عسائل ادعای با اینکه برنامه هستهای ایران یک "چالش بزرگ" است، خواستار حمله به آن از طریق اقدامات خرابکارانه - ونه حمله نظامی- شد. دلیل اینکه عسائل مقامات اسرائل را حمله مستقیم به ایران برحذر میدارد این است که او مدعی است حمله به ایران دکترین پیرامون بنگوریون را تضعیف خواهد کرد. طبق دکترین بنگوریون "ملت فارس متحد طبیعی و قدیمی اسرائیل است. "