به گزارش خردادفآفتاب یزد نوشت: جرقه نخست را از کتاب: «جهان در صد سال آینده» به یادگار نگاه داشتم. انگیزه ی پیگیری پرونده ترکیه به عنوان یک پرونده سیاسی ـ پژوهشی، باز میگردد به گردشی کوتاه در نمایشگاه کتاب تهران و رهاورد ارزشمندی که با خود همراه کردم؛ «سیاست خارجی ترکیه».
فصل چهارم کتاب:«جهان در صد سال آینده»، در برگیرنده ی پاسخ به این سوال است: «زمینلرزه جدید سیاسی کجا رخ خواهد داد و چگونه خواهد بود؟»
پیشنهاد نویسنده این است: «برای پاسخ گفتن به این پرسش، باید به آزمایش گسلهای جغرافیاـ سیاسی سده بیستویکم بپردازیم.» این کتاب معتقد است 5 ناحیه از جهان نامزدهای چاق و چله بیثباتی هستند؛ «حوزه با اهمیت اقیانوس آرام/ آینده اوراسیا/قاره اروپا/جهان اسلام و مسئلهای به نام آمریکا و مکزیک.»
نویسنده چون به ترکیه میرسد چنین توصیفی را برای بهتر شناساندن ترکیه استفاده میکند:«ترکیه جداافتاده و دست و پا بسته نیست؛ از جهات بسیاری توان تحرک و پویایی دارد و مهمتر از همه این که، گسترش قدرت آن خطری برای آمریکا به شمار نمیآید و در گسترش قدرت با مخالفت آمریکا رو به رو نیست و نیرویش صرف رویارویی با آمریکا نمیشود...
فصلهایی از: «سیاست خارجه ترکیه» که مورد مطالعه دقیق قرار گرفت، مصمم تر از همیشه به این موضوعاندیشیدم که باید به ترکیه، نگاه جدیتری داشت. موضوع را با سردبیر در میان گذاشتیم و وقتی موافقت حاصل آمد مقدمات یک گفتوگوی تحلیلی ـ تفصیلی آماده شد. با قبول زحمت و همراهیهای محمدعلی دستمالی کارشناس ترکیه، کوشیدیم در این مصاحبه به بیشتر ابعاد موردنظر درباره این کشور گذری هرچند خلاصه و فهرستگونه داشته باشیم و در نهایت آن چه در پی میآید حاصل اینهایی که برشمردیم:
یادداشتی از شما خواندم. جملهای در آن حائز اهمیت بود. چرا معتقد هستید جامعه ترکیه به شدت سیاسی یا پولیتیزه است ؟آیا ایران نیز این گونه میباشد؟ تفاوتها و شباهتها ی این دوکشور در این زمینه از نظر شما چیست؟
بله من فکر میکنم جامعه امروز ترکیه به شدت سیاسی و پولیتیزه شده است و دلیل اصلی آن برمی گردد به دو قطب اجتماعی و سیاسی دهشتناکی که امروز در ترکیه شکل گرفته است. البته این سازه دو قطبی در جامعه ترکیه قطعا سابقه تاریخی دارد و برای تحلیل دقیق آن باید به عقب برگردیم. اما معتقدم در شرایط کنونی حزب حاکم برای منافع و مقاصد خاص خود به یک شکل و احزاب مخالف دولت هم به شکلی دیگر، این روند دو قطبی شدن را مداوما تقویت میکنند. در ترکیه از منظر رایدهندگان و مردمی که با مشارکتهای 80 درصدی به صحنه انتخابات میروند پیروزی جناح سیاسی و فکری آنها بر دیگر مسائل ارجحیت دارد. یعنی اگر چه در دو دهه اخیر، دولت ترکیه از زمان تاسیس حزب عدالت و توسعه تاکنون دولت کارامدی بوده و خدمات خوبی به مردم ترکیه ارائه داده، اما با این حال شواهد نشان میدهد که تعصب فکری و اعتقادی و سیاسی و جناحی مردم بیش از موضوع کارامدی به داد آقای اردوغان و همراهان ایشان رسیده است. در مقابل، مخالفین و هوادار احزاب مخالف نیز خیلی به این مسئله فکر نمیکنند که آیا حزبی که به آن رای میدهند میتواند جایگزینی برای اردوغان باشد یا نه. بیشتر از این منظر رای میدهند که به شکل سنتی از این جریان دفاع کردهاند برای مثال حزب جمهوری خلق که همزمان با تاسیس جمهوری ترکیه در سال 1923 میلادی توسط آتاتورک تاسیس شده هماکنون چیزی در حد 23 درصد رای دهنده سنتی دارد و خانوادههایی که عمدتا به صورت تاریخی و نسلاندر نسل خودشان را کمالیست و طرفدار این حزب میدانند، از همان روز اول که حزب تاسیس شده به آن رای دادهاند. البته در طول زمان و به مرور، این تمایل کاسته شده و در جامعه کنونی و نسل فعلی به میزان 23 درصد رسیده است. تغییر و افزایش و کاهش میزان آراء در ترکیه به شکل تصادفی و یک شبه شکل نمیگیرد. تغییر نسلها و روندهای اجتماعی خیلی تاثیر دارد این گونه نیست که حزب جمهوری خلق که در رای گیری قبلی 23 درصد رای داشته به یک باره جامعه را شوکه کند و این 23 درصد تبدیل به 10 درصد شود یا تبدیل به 40 درصد شود چرا که این رایدهندگان سنتی، کار خودشان را میکنند و به این شکل پیش میروند.
اگر بخواهیم این جامعه را با جامعه¬¬ی ایران مقایسه کنیم؛ در ایران هم مردم به همین شکل سیاسی هستند و مسئله سیاسی خاصی به نام چه کسی در راس قدرت باشد، برای مردم مهم است. اما دو تا نکته در این مقایسه شایان تاسف است: نخست این که ساختار ایران بر خلاف ترکیه حزبی نیست و این یکی از نقصها و مشکلات بسیار جدی در کشور ماست. دوستانی که دستی بر آتش ترکیهشناسی دارند میدانند که در ترکیه تعداد احزاب فعال بسیار زیاد است و در حدود 40 تا 50 حزب در ترکیه فعالیت میکنند و از این میزان بیش از ده حزب به شکل بسیار جدی در 81 استان در ترکیه، ساختار کامل و نمایندگی دارند و برای انتخابات کادرسازی میکنند و این روند با کشور ما و رقابت دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب، تفاوت عمیقی دارد. در هر صورت در شرایط کنونی میتوانیم بگوییم که اگر جامعه ایران و ترکیه را مقایسه کنیم از منظر سیاسی اشتراکات فراوانی دارند اما از منظر مکانیسم مشارکت و توجه به احزاب و جناحها، پرورش کادرها و بروکراتها و توقعاتی که از میزان کارامدی و ناکارامدی دولت دارد، تفاوت جدی با هم دارند.
نکتهای را در یکی از یادداشت خود برجسته ساختید که ما را به سمت مقایسهای میبرد. رسانههای ترکیه را در جامعه سیاسی آن کشور توانمند دانستید! این توانمندی معادل تاثیرگذاری یا جریانسازی است؟ این مسئله را موشکافی کنید و نگاهی نیز به داخل ایران و رسانههای ایران داشته باشید.
جایگاه رسانه در ترکیه معاصر بسیار بسیار مهم، اثرگذار و جدی است. ترکیه کشوری با بیش از 200کانال تلویزیونی و 60روزنامه سراسری است. در ترکیه سنت کتابخواندن و روزنامه خریدن یک سنت معمول روزمره شهروندی است و این مربوط به روزگار امروز نیست و به جرئت میتوان گفت از همان دوران عثمانی و به ویژه مشروطه تاکنون این روند در ترکیه ادامه داشته است. خبرگزاری رسمی ترکیه آناتولی در آخرین سالهای زوال دولت عثمانی تشکیل شد و از آن روزگار تاکنون، حرفههایی به نام روزنامهنگار و نویسنده و ستوننویس و تحلیلگر تلویزیون و گوینده تلویزیون در ترکیه بسیار شناخته شده و اثرگذار و قدرتمند هستند. خیلی وقتها یک گوینده و تحلیلگر تلویزیونی در یک برنامه زنده میتواند جریانسازی کند و با استفاده از برنامه تلویزیونی خود و قدرتی که فضای مجازی به وجود آمده بر ارکان سیاسی تاثیر بگذارد.
در ترکیه رسانه در بخش خصوصی بسیار بسیار قدرتمند عمل میکند. درآمدزایی در رسانه خصوصی ترکیه بسیار جدی است. بسیاری از ستون نویسهای ترکیه که در هفته چند ستون مینویسند، میتوانند زندگی مرفهی داشته باشند. تعداد آنها هم زیاد است چرا که حرف این آدمها چه در احزاب و دولت یا در جامعه خریدار دارد. به همین دلیل روند فعالیت سیاسی احزاب در ترکیه خوب است و هر حزب برای خود چندین رسانه دارد. حکومت برای خودش چند رسانه دارد. یک ماشین تبلیغاتی عظیم توسط حزب آکپارتی یا عدالت توسعه تاسیس شده است که کهکشانی از مجموعههای چندین شبکه تلویزیونی و رادیویی و روزنامهای و مجلات است. به خاطر اینکه در ترکیه و نظام فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور رسانه جایگاه جدی دارد و مردم با خریدن روزنامه و با تماشای شبکههای تلویزیونی و با استقبال از رسانه از تداوم حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنها حمایت میکنند. به همین خاطر رسانهها به جایگاه بالایی رسیدهاند و به نیروی اثرگذار سیاسی و اجتماعی تبدیل شدهاند که هم حزب حاکم و هم مخالفین برای رسیدن به اهدافشان به آن پناه میبرند. اما اگر مقایسه کنیم با ایران؛ اولا در ایران ما به معنای واقعی نمیتوانیم بگوییم روزنامه داریم. تا جایی که من میدانم، برای جمعیت 80 میلیون نفری ما، روزانه یک میلیون نسخه روزنامه چاپ میکنیم که 500 هزار روزنامه برگشت میخورد. از هر 160 نفر ایرانی یک نفر روزنامه میخواند. بخش زیادی از این روزنامهها هم با بودجه دولتی و آگهی که همیشه اتهام رانتی به آنها منتسب است به حیات خود ادامه میدهند. در ایران تلویزیون خصوصی هم نداریم و این یک نقص بسیار جدی است. در کودتای اخیر در ترکیه دیدیم که یک مصاحبه کوتاه با اردوغان، مردم را به میدان بیاورد. اما در ایران و در جریان فعالیتهای انتخاباتی، میبینیم اوج شاهکار مهم ما یک مناظره تلویزیونی سرد و بیروح است که آن وضعیت را دارد. اگر بخواهیم سیمای سیاسی و اجتماعی ایران و ترکیه را با هم مقایسه کنیم همان طور که از نقص بزرگی که گفتم در ایران ساختار حزبی نداریم، بنابراین مشارکت سیاسی و تربیت کادر سیاسی ما با مشکل مواجه است، به همان میزان در بحث رسانه مشکل داریم. چون رسانه خصوصی و اقتصاد رسانهای در کشور نداریم. اثرگذاری جریانات رسانهای و سیاسی در ایران محل بحث است و از این نظر با ترکیه تفاوت جدی با ترکیه داریم.
برای اینکه به مدلی مشخص برسیم سوالی مطرح میکنیم که ذهن خواننده را به سمت گذشته ترکیه ببریم. هر وقت از ترکیه صحبت میکنیم ناخودآگاه یک اقتدار سلطانی و امپراطوری و یک سازوکار کشورگشایی و تسلطخواه به ذهن ما میآید و گویی همواره با هراس از ترکیه حرف میزنیم. این تاریخ گذشته، آیا نشانههایش در سیاستمداران ترکیه امروز وجود دارد؟ یا ما در مورد کشوری مدرن شده قضاوت میکنیم؟
سوال بجایی است. در سوالات قبلی ما به مقایسه گذشته ایران و ترکیه پرداختیم اگر بخواهیم تاریخ معاصر ترکیه را هم تحلیل کنیم باز هم پای مقایسه ایران و ترکیه پیش میآید اواخر قرن نوزدهم امپراطوری عثمانی آخرین نفسها را میکشید و در ایران، سلسله پادشاهی قاجار رو به موت بود. هر دو نظام پادشانی غوطهور در فساد و بنبست فکری و ساختاری و در شرایطی که نمیتوانستند کاری انجام دهند و مشخص شده بود نظام ناکارامد است و ترس تجزیه هر دو کشور را تهدید میکرد، اما جنبش اجتماعی و پویایی داخلی برای در هم پیچیدن طومار این دو ساختار وجود نداشت. یک عامل خارجی نیاز داشت که مهمترین آن در دوران جنگ جهانی اول بود که باعث شد تاثیرات بسیار سیاسی عمیقی بر ساختار ایران و ترکیه بر جای گذاشته شود که البته سهم ترکیه بیشتر بود. چون امپراطوری عثمانی چون قلمرو خود را تا بالکان گسترده بود و قدرت بیشتری را در آن دوران در دست داشت، در جنگ جهانی او ضربات بیشتری متحمل شد. امپراطوری عثمانی طومارش برچیده شد و دو کشور جدید به نام سوریه و عراق به دنیا آمدند و آنچه برای من جالب است نقش دو رجل نظامی در ایران و ترکیه در این دوران است. رضاخان میرپنج در ایران و مصطفی کمال پاشا در ترکیه که سن و سالشان با هم میخواند و تقریبا همسن بودند با این تفاوت که رضا خان در شرایط سختی زندگی کرده و رشد نظامی کندی داشته است اما آتاتورک در دار و دسته و ساختار نظامی سپاه عثمانی در منصب پاشایی بوده و با شناختی که از اروپا و غرب داشته، میتوان گفت انسان پختهتری بوده است. لذا به خاطر شناخت جدی و روشنی که از اروپا و غرب داشته و به خاطر شرایط جغرافیایی خاص ترکیه، آتاتورک شانس بیشتری برای انجام کارهای بزرگتر و حرکت رو به جلو داشته است. در زندگی رضاخان میبینیم که وقتی به پست وزارت جنگ میرسد و سپس نخستوزیری را میگیرد یک تلاش ناکامی برای تاسیس جمهوری در ایران صورت میدهد اما این تلاش به ثمر نمینشیند اما در ترکیه در 1923 میلادی مصطفی کمال موفق میشود نخستین نظام جمهوری منطقه را تاسیس کند .
پس در این باب یک قدم از ما جلوتر هستند؟
بله آنجا یک قدم از ما جلوتر میافتد و گام به گام کار خود را پیش میبرد. تاسیس نظام جمهوری ترکیه بعد از آن دردسرهایی که سایکس پیکو و جنگ جهانی اول برای ترکیه ایجاد کرده بود، یک رهبر شجاع و توانمند لازم داشت که کارها را با قاطعیت اداره کند. مصطفی کمال از تواناییهای کاریزماتیک بالایی برخوردار بود و همزمان با آن، این شانس بزرگ را داشت که رجال قدرتمند نظامی و سیاسی دور و بر او بودند و از او تبعیت میکردند. به همین خاطر توانست بر ترکیه آن زمان حکومت کند و غائله کردها و علویان را ختم کند و با استفاده از قدرت استثمار نظامی به بسیاری از مشکلات پایان دهد. اما در ایران چنین نبود. اول این که رضاخان نتوانست جمهوری تاسیس کند و تاج پادشاهی بر سر خودش نهاد! برخلاف آتاتورک که مشاورین و همراهان خوبی داشت که یکی از اثرگذارترین آنان عصمت اینونو بود. اما رضاخان از چنین ظرفیتی برخوردار نبود و به جای اینکه دلسوزانه به فکر توسعه و تجدد و تغییر مسیر قهقرایی قاجاری باشد، مستبدانه برخورد کرد و بسیاری از کارهایش عملا دستکمی از تداوم اعمال قاجار ندارد. ایشان در چند سال اول فعالیت خود برخی از فعالیتها را انجام میدهند مانند تثبیت امنیت در مناطق شمالی و شرقی ایران که خوب بوده و توانسته میزانی از محبوبیت اجتماعی را ایجاد کند. اما رضاخان در مقایسه با آتاتورک دو اشتباه بزرگ کرد. اول اینکه نظام پادشاهی پهلوی را به صورت خاندانی و موروثی ادامه میدهد که هیچ تفاوتی با قاجار و سلسلههای پیشین ندارد. دوم فساد مالی و اقتصادی و حرص عظیم رضاخان به ثروتاندوزی. طوری که برخی مورخین میگویند وقتی فوت کرد سه میلیون پوند انگلیس و یک و نیم میلیون هکتار زمین داشته است! و یادآوری آن لرزه بهاندام میاندازد اما وقتی زندگی آتاتورک را نگاه میکنیم، درست است در زندگی ساری و جاری، از قدرت نظامی استفاده کرده و رفتارهای خشن و خودمحورانهای داشته است و تفاوت چندانی با دیکتاتوری رضاخان نداشته اما مالاندوز نبوده. چون میدانسته مالاندوزی و فساد مالی و خاندانی چه بلایی بر سر عثمانی آورد. لذا محبوب مردم شد و به جایگاه مردمی بالایی رسید. از این که امور را به دست خاندانی و فامیلی بسپارد پرهیز کرد و تلاش کرد ترکیه را به اروپا نزدیک کند. البته در تحلیل رفتارهای آتاتورک فقط برخی از اقدامات ایشان در مقایسه با رضاخان میتواند امتیازهای بیشتری بگیرد اما ایشان هم مرتکب اشتباهات بزرگی شده است برای مثال سرکوب و قتل عام کردها در غائله سید رضا درسیمی و شیخ سعید پیران. اینها اقدامات خشنی بوده که پایهگذار انکار فرهنگی و اجتماعی در ترکیه و تقویت فاشیسم و پان ترکیسم شد. اگر بخواهیم قرن بیستم ایران و ترکیه را مقایسه کنیم ایران و ترکیه این صد سال را این گونه پشت سر نهادند که در جنگ جهانی دوم در رویدادهای عظیم و اثرگذار قرن بیستم به شکلی عمل کردند که با توجه به نظام حزبی ترکیه و ساختار اجتماعی که در ترکیه شکل گرفت ترکیه به خاطر اقدامات آتاتورک و رجال و اطرافیان ایشان و هم شرایط جغرافیایی خاصی که شانس بیشتری در اختیارشان گذاشت، رشد بیشتری کردند و در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کارهای بزرگتری کردند. دوم اینکه دو تفاوت عظیم میان جامعه ایرانی و ترکی وجود داشته است. ترکیه با راهکارهای نظامی و یک سویه آتاتورک در ساختار حکومت توانست تکلیف خود را با دین روشن کند و یک حکومت لائیک را بنیان نهد که روحانیون در آن جایگاهی نداشته باشند. اما در ایران در دوران پهلوی اول و دوم به خاطر ویژگیهای خاص نوع مذهب در ایران و مکانیسم خاص فعالیت روحانیون شیعه ایرانی اینگونه نشد. از این نظر آتاتورک و بعدها آقای اینونو و بعدها حزب عدالت عدنان مندرس، مسیر هموارتری برای پیاده کردن سیاستهای خودشان در اختیار داشتند.
آن وحشتی که از ترکیه وجود دارد امروز هم مصداق دارد یا نه به این سیر تاریخی ربط دارد؟
در روزگار امروز و ترکیه اردوغانی، ما باز هم شاهد تلاش برای قلمروگشایی هستیم اما نه به سبک عثمانی به صورت جغرافیایی و سرزمینی. بلکه به شکل سیاسی و نفوذ فرهنگی و تلاش برای صادرات و این که تلاش میکند ترکیه خود را بر اساس اهداف سند 2023 که مقارن میشود با یک صدمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکیه، خود را به یکی از ده قدرت بزرگ جهان تبدیل کند. البته در مسلک فکری اردوغان و سخنرانیهای او، میبینیم پادشاهان امپراطوری عثمانی هیچگاه نقد نمیشوند، بلکه همواره تقدیر میشوند و بزرگترین پروژهها را به نام پادشاهان عثمانی نامگذاری میکند تا نام آنها را زنده نگه دارد. اما من فکر میکنم در دوران امروز ترکها آن قدر هوشمند هستند که بدانند که تقلید رفتارهای دوران عثمانی و ایجاد ترس در دل قدرتهای فرامنطقهای سودی به حال آنها ندارد. بلکه آنچه در رفتار اردوغان و تیم برآمده از حزب عدالت توسعهای میبینم؛ عملگرایی و منفعتگرایی و تاکید بر منافع اقتصادی و تاکید بر ارجحیت روابط سودآور بر رفتارهای ایدئولوژیک است. اگر قرار باشد ترکیه را از دور تحلیل کنیم و بپرسید که از چه چیز ترکیه میترسید؟ میگویم: ترس من از این است که در رقابت منطقهای در حوزههای مهم همچون اقتصاد و الگوسازی از یک دولت کارآمد و کارگزار و الگوسازی در یک جامعه حزبی کارآمد و کارگزار و کادرپرور و همچنین در حوزههای رسانهای و فرهنگی، ترکیه از ایران پیشی بگیرد وگرنه ترسی از این نیست که ترکیه بخواهد به مناطقی از کشورهای منطقه دستاندازی کند و قلمرو خود را اضافه کند. دوران این رفتارها به سر آمده. اما تلاش حزب حاکم برای پیشرفت، خودنمایی و قدرتنمایی و رسیدن به سطحی بالاتر از قدرت منطقهای در رفتار حاکمان سیاسی ترکیه امروز کاملا مشهود است.
ولی ترسناک نیسند؟
نخیر. ترس چرا؟ هر کسی ثمرهی تلاش خود را میبرد. باور این چنین چیزی ترسناک نیست بلکهاندیشناک و تاملبرانگیز است. ما هم امکانات و ظرفیتهای بسیار مهمی برای رشد و توسعه داریم و اساسا اگر کسی، برنامه و پروژهای برای ساختن فرداهای روشن داشته باشد، قاعدتاً نباید از چیزی بترسد.
نگاهی به سیر سیاسی ترکیه داشته باشیم ترکیه از یک بحران عظیم و کمرشکن 2001 عبور کرد و در همان دل بحران برنامهگذار ترکیه نوشته شده و حزب عدالت توسعه عرضاندام کند و در همان بحرانی بود که ترکیه خود و قابلیتها را شناخت زجر زیادی کشید ولی وقتی ما به 2018 نگاه کنیم اولین نقطهای که میتوانیم 2018 را وصل کنیم همان بحران 2001 که کتابچه قانون اساسی و ادبی را به هم پرت کرده و بحرانی درست کردند. اگر خواسته باشیم مبنای تاریخی این مصاحبه را برای بررسی ترکیه 2018 همان بحران 2001 قرار دهیم موافق هستید یا نه؟ و اینکه ترکیه با چه ترفندی از دل این بحران یک ترکیه به سمت قدرتمند شدن را تحویل جامعه جهانی داد.
بله فکر خوبی است هدف ما باید این باشد که به امروز برسیم من فکر میکنم پاسخ به این سوال مفصل و پیچیده را باید از خود حزب عدالت توسعه شروع کنیم. چرا که معتقدم هنوز هم در کشور ما شناخت خوبی از حزب عدالت و توسعه ندارد .
شما دلیل این را قبلا توضیح دادهاید و گفتهاید نگاه جامعه سیاسی و اجتماعی ترکیه به حزب با ایران فرق دارد و به تبع من از واژه نفهمیدن استفاده میکنم شاید ما چیزی به نام حزب را متوجه نمیشویم این هم هست؟
بله هست. ولی این بحث ساختار حزبی است که نمیفهمیم و این فقط بخشی از ماجراست. آنچه مدنظر من است عقبه فکری و سیاسی خاصی است که منجر به تولد حزب عدالت توسعه شد. ممکن است برخی از کارشناسان ما ساعتها بتوانند درباره حزب جمهوری خلق صحبت کنند و بگویند این حزب چنین مقاطعی تاریخی را پشت سر گذاشته است و آتاتورک آمده چنین و چنان کرده و تا سال 1950 میلادی ساختار تکحزبی برقرار بوده و بعد از آن رسیدهایم به حزب عدالت و عدنان مندرس. اما پروسه ی تولد آکپارتی و قدرت گرفتن آن، باید به شکل دقیقتری مورد بررسی قرار بگیرد. چرا باید تحلیل کنیم مگر ما موظفیم از همه احزاب حاکم پیرامونی و دوستان و همسایه اطلاعات دقیق داشته باشیم؟ نخیر. بلکه باید به این دلیل تحلیل کنیم که ترکیه در منطقه مهمترین رقیب ماست. ما با ترکیه اشتراکات فرهنگی و اجتماعی فراوانی داریم و منافع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ما و ترکیه در برخی از حوزهها از هم حمایت میکنند و در برخی از حوزهها ما دارای تنازع منافع هستیم و مدیریت هوشمندانه این روابط میتواند کمک کند تا این دو کشور هر دو قدرت مهم و برجسته و در حال توسعه این منطقه باشند. اما اگر غیر از این باشد ما همواره دچار تنش خواهیم بود و به این سو میرویم که اهداف و حرفهای هم را نفهمیم و دچار درگیری و تنشهای بزرگ و کوچک شویم کما این که در چند سال گذشته به خوبی به خاطر دارید که خیلی وقتها میبینیم که در روزنامهها و رسانههای ما آتش بازی علیه ترکیه شکل میگیرد و مقالهای نوشته میشود و مصاحبهای شکل میگیرد و شرح و ماجرا و خبر نوشته میشود و همه تیرها به سمت اردوغان شلیک میشود اما در مقطعی دیگر از اردوغان به عنوان قهرمان یاد میکنیم و به چهره اسلامی مدافع مقاومت تبدیل میشود. چرا این اقدامات سینوسی در رسانههای ما و متقابلا در رسانههای ترکیه مشاهده میشود؟ شاید یکی از دلایل این است که هنوز هم نفهمیده ایم این دو کشور چقدر در منطقه بزرگ و اثرگذار هستند و زمینههای تاریخی و سیاسی این دو کشور تا چه حد میتواند از یکدیگر حمایت کند یا اینکه برای هم دردسرساز شوند. از این منظر من تصور میکنم با توجه به اینکه از 2001 تاکنون حزب عدالت توسعه همواره پیروز و در حال رشد بوده، تمام شواهد عینی به ما میگوید که این حزب فعلا در ترکیه میماند و جایگزینی برای آکپارتی وجود ندارد. منِ جمهوری اسلامی ایران، برای تقویت روابطم با آنکارا باید این حزب را بهتر بشناسم. بنابراین من تلاش میکنم به یک شکل اجمالی بیان کنم که آکپارتی از کجا آمده است و به کجا میرود.
یک اتفاق عجیبی بعد از نظام جمهوری ترکیه میافتد. وقتی آتاتورک برای اولین بار در مجلس مبعوثان پس از تشکیل جمهوری سخنرانی میکند در سخنرانی خودش از ترکها و کردها و اعراب دیگر اقوام، با عبارت «عناصر اسلامیه» یاد میکند و میگوید همه ما برادر هستیم و باید یک حکومت واحد را در کنار هم تشکیل دهیم. اما باید دید چه اتفاقی میافتد در ظرف چند سال آدمی که از حکومت واحده عناصر اسلامی یاد میکند، تبدیل به آدمی میشود که بودجه عظیمی را در اختیار گروههای دانشجویی و تحقیقاتی میگذارد که به شهرها و روستاهای ترکیه بروند و با یک متر پارچهای دور سر مردم رااندازهگیری کنند که مثلا مختصات فیزیکی جمجمهی ترکهای اصیل را پیدا کنند واندیشه پانترکیسم و فاشیسم ترکی تا این حد در سالهای نخست آتاتورک به کمک عصمت اینونو تقویت شود؟ خب این اتفاقات و برجسته شدن ارزشهای نژادی که شباهت زیادی به دوران قدرتگیری هیتلر داشت، بسیار مهم است.آتاتورک هم همانند رضاخان آلمانها را تحسین میکرد و از افکار او تاثیر پذیرفت و ملیگرایی به شدت فربه شد! فکر میکردند همه باید سرکوب شوند و همه یک دست شوند و همه باید مثل هم لباس بپوشند و حجابشان یک شکل باشد و برآیند این اقدامات، اسلام را به حاشیه راند. لذا محافظهکاران اسلامگرا تمام قدرت و منزلت اجتماعی خود را از دست دادند، از بازار محروم شدند و پستهای اجرایی را از دست دادند و برای اجرای مراسمهای مذهبی و دینیشان به مشکل برخوردند. آن هم مردمان کشوری که قبل از آن دارای یک امپراطوری بود که خود را امپراطوری اسلامی مینامید. در دوران آتاتورک این گونه با اسلام رفتار شد و بعد از آن هر کس آمد با مسلمانان اینگونه رفتار کرد. بنابراین ظهور جریان اسلامگرا با قدرت گرفتن تدریجی اسلامگرایان در ترکیه از 1970 تا 2018 قابل توجه است و اسلامگرایان سیاسی ترکیه مسیر طولانی و دشواری را طی کردهاند از آقای نجمالدین اربکان و پیشینیان تا امروز که این امانت به دست اردوغان رسیده است.
نجمالدین اربکان یک پروفسور تحصیلکرده علم و مکانیک بود که از آلمان به کشورش بازگشت و همه جوانان را به دور خود جذب کرد که یکی از آنها اردوغان بود. آنچه در سیاست نجمالدین اربکان وجود داشت بها دادن به گونهای از سیاست بود که هم ارزشهای ملیگرایی ترکیه و هم از ارزشهای اسلامی را لحاظ کند. ایشان آمدند اسلام را پررنگ کردند به ویژه در دورانی که پست نخست وزیری را در اختیار گرفتند توجه خاصی به جهان اسلام داشتند و اینکه معتقد بود باید در مقابل قدرت غرب ، کشورهای اسلامی نیز با هم وحدت داشته باشند در مجموع باعث شد در فضای لائیک ترکیه، اسلامگرایان به مشکل بربخورند و با یک کودتای مدرن و بیصدا اربکان را پایین بکشند. به همین دلیل وقتی اردوغان و دوستانش در سال 2001 حزب عدالت و توسعه را تشکیل دادند، شرایط، بسیار حساس بود. یک جمله تاریخی از اردوغان هنگام تاسیس حزب عدالت توسعه وجود دارد. او که از همان جوانی به حزب سلامت ملی و رفاه و مجموعههای حزبی و سیاسی تحت امر اربکان پیوسته بود، اعلام کرد: ما آن پیراهن تنگ را از تن درآوردیم. منظور عینی و روشن اردوغان این بود کهاندیشههای اسلامی و سیاسی نجمالدین اربکان در تضاد با غرب قرار گرفت و باعث میشد ترکیه با غربیها تنش پیدا کند. او میگفت: با تفکرات اربکانی، در خارج از ترکیه توان تعامل با غرب نداریم و در داخل ترکیه در رقابت با لائیکها شانسی برای پیروزی و تداوم قدرت نداریم و باید مسیر خود را تغییر دهیم.
به باور من حزب عدالت توسعه از نظر سیاسی و فکری و هم از نظر مکانیسم اجرایی و اجتماعی یک پدیده است. تصور کنید یک حزب تبلیغاتش را در سراسر کشور، خانه به خانه انجام دهد و در همه شهرها و استانها خانه به خانه بروند و در مورد توانمندیها صحبت کنند. این مکانیسم اثرگذار و بینظیر است تا نامزدی که شانش تبلیغاتیاش تنها در حد تلویزیون و تیزر و بنر و سخنرانی باشد. این نکته مهمی در مورد قدرت حزب عدالت توسعه و چگونگی پیشرفت آن است. درک ابعاد توانمندی حزب عدالت توسعه در اداره داخل و خارج و تاثیرگذاری بر روابط منطقهای ترکیه از این نظر مهم است. ما مقایسهای داشتیم و گفتیم رضاخان و آتاتورک هر دو تقریبا همسنوسال بودند و در یک مقطع تاریخی حرکت کردند و هر دو نظامی بودند اما سرنوشت آنها به این شکل پیش رفت یکی پدر ملت شد و با شکوه و افتخار دفن شد و یکی از کشور اخراج شد و در تبعید و حقارت مرد. در ترکیه و ایران معاصر دو چهره ی اردوغان و کرباسچی را با هم مقایسه کنیم. هر دو شهردار بودند، هر دو از دل جریان اسلامگرایی بیرون آمدند و فعالیت کردند، هر دو در دورهای زندان رفتند، اردوغان در مراسمی در دوران اقتدار لائیکها به دلیل خواندن شعر مذهبی و تبلیغاندیشه اسلامی چهار ماه به زندان افتاد و غلامحسین کرباسچی نیز با اتهام فساد مالی روانه زندان میشود. اما هماکنون ببینید اردوغان کجا است و کرباسچی در کجا قرار دارد این نکته بسیار مهمی است.
اردوغان زائیده یک تفکر عدالتخواهانه است و تفکری که اردوغان در آن درس خواند و بزرگ شد و شخصیتش شکل گرفت شعار اصلیاش عدالت بود.آیا اردوغان مظهر عدالتخواهی ترکیه است؟
این سوال سختی است چون انسان را در قضاوتهای اخلاقی قرار میدهد و کار سختی است پس با مصداقهایی به سوال شما پاسخ میدهم. بله اردوغان از دل یک جنبش عدالتخواهی در ترکیه بیرون آمد، کمک به محرومان برای او مهم بود. خدمت به مردم به معنای واقعی را مورد توجه قرار میداد اما اینکه در حال حاضر باز هم تقویتکننده مفهوم عدالت در ترکیه هست یا نه نیاز به پاسخی مفصلتر دارد. اگر اردوغان هنوز هم مظهر عدالت است نباید در اداره کشورش این گونه با کردها و مخالفین رفتار کند و سرکوبی بسیار مستبدانهای که بر احزاب کردنشین در چند دهه اخیر اعمال شده بینظیر بوده است. به ویژه بعد از مذاکرات صلح بین ترکیه و پ.ک.ک شکل گرفت و اردوغان نقش مهمی در احیای حقوق کردها داشت اما پس از مدتی، اردوغان کاملا ورق را برگرداند و با جامعه کردی و سیاستمداران کردی به گونهای رفتار میکند که به هیچ عنوان مصداق عدالت نیست. ایشان در ماجرای عفرین و در قبال تحولات کردی شمال سوریه به گونهای عمل کرد که مصداق عدالت نیست. در برخورد با مخالفین، ادبیات تند و تحقیرآمیز ایشان مصداق عدالت نیست. با همه این ایراداتی که به رفتار اردوغان وارد میشود واقعیت این است که ایشان تلاش کرده حزبش را از اتهام فساد مالی برهاند. اگر چه حزب عدالت توسعه و بزرگان آن هم اکنون به خاطر اجرای پروژههای عمرانی و منابع درآمدی که در کار بوده است به ثروتهایی دست پیدا کردهاند اما فساد مالی به معنای واقعی کلمه در حزب آکپارتی به شکل بارز و مصداق کامل وجود ندارد. چند وزیر در دوران داوود داغلو مظهر رشوه خواری و فساد مالی بودند که کنار گذاشته شدند و حذف آنها جان تازهای به آکپارتی داد. اساسا یکی از عوامل که باعث شد آکپارتی خود را سرپا نگه دارد توجه به همین مسئله است. من نمیتوانم تایید یا تضمین کنم که حزب عدالت توسعه ترکیه تماما در 81 استان این کشور پاکدست است. اما اگر به نسبت نگاه کنیم میتوانیم بگوییم در دولت برآمده از حزب عدالت توسعه، فساد مالی بسیار کم است و این یکی از ارکان موفقیت بوده است. خدمت به محرومین و به صحنه بازگرداندن افرادی که تا دیروز امکاناتی نداشتند و این از امکانات خوب حزب توسعه بوده است، اما در اینجا در بحث دو قطبی آقای اردوغان عدالت را میخواهد اما نه برای همه. بدان معنا که بقای قدرتش از هر چیزی مهمتر است. اینکه آکپارتی قدرت را در دست داشته باشد و به کادرهای آینده بسپارد از هر چیزی برای او مهم تر است و به همین دلیل در اعطای امتیازات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی همیشه توجهاش به این است که این گروهها و جناحهایی که بیشتر به حزب توسعه عدالت نزدیک تر هستند، خانوادههای محافظهکاری که بیشتر به آنها رای میدهند، از امتیازات بیشتری برخوردار باشند و در مقابل گروههای اجتماعی که لائیک هستند و سبک زندگیشان چندان اسلامی نیست و به قول اردوغان دور از ارزشهای اخلاقی قدیمی ترکیه هستند تا حدی محروم نگه داشته شوند و بدون تردید این یکی از مصادیق رعایت نکردن عدالت و همسانی در ترکیه است. از این منظر میتوان به رفتارهای اردوغان انتقاد کرد و یک نکته ظریف اجتماعی در این میان وجود دارد؛ همه آن گروهها و جمعیتها و خانوادههایی که به اردوغان و آکپارتی رای میدهند به نفعشان است که این وضعیت به این شکل تداوم یابد یعنی یک جورهایی جامعه هوادار اردوغان و عدالت توسعه، دارد از جامعه لائیک و کمالیست انتقام میگیرد. در آن دهههایی که اسلامگرای محافظهکار به حاشیه رانده شدند از همه چیز بیبهره بودند و آزادی و اقتصاد و امکان مشارکت سیاسی نداشتند و نمیتوانستند شغلی به دست بیاورد حالا هم بسیاری از گروههای اسلامگرای هوادار حزب عدالت و توسعه همین تمنا را در دل دارند و دوست دارند همین بلا سر لائیکها و کمالیستها بیاید.
دو کشور ترکیه و روسیه که در جوار هم هستند هر دو بر محور اشخاصی مانند اردوغان و پوتین میچرخند در یک نگاه شخصیتشناسانه چقدر این دو به هم شبیهاند؟
شخصیت هر دو در یک نقطه شباهت زیادی به هم دارند که همانا محور عملگرایی و پراگماتیسم است. این دو به شدت به منافع خود و گروهشان اهمیت میدهند و از قدرت مانور بالایی برای تغییر مواضع در مواقع ضروری برخوردار هستند. در آن روزهایی که ترکیه هواپیمای روسیه را پایین آوردند همه گفتند واکنش تندی نشان میدهد. اما دیدیم روسیه کاری نکرد و با واسطههای نظامی و سیاسی و اقتصادی که اردوغان در ترکیه و گرجستان و آسیای میانه جور کرد، دل پوتین را به دست آورد. پوتین خوب فهمید در حوزه اقتصادی میتواند با ترکیه کار کند، در بحث گاز و انرژی هستهای و صادرات و واردات با ترکیه کار دارد، در سوریه در کنار ایران میتواند از ترکیه به درستی استفاده کند. بنابراین هر دو تغییر مواضع دادند و حتی وقتی سفیر کشته شد فشار چندانی علیه ترکیه اعمال نکردند و روابط آنها امروز از آن دوران بهتر شده و میبینیم امروز که قرارداد خرید اف 400 و تکمیل شدن پروژه نیروگاه هستهای ترکیه توسط روسها ادامه پیدا میکند و این بیش از هر چیز مدیون تشابهات شخصیتی اردوغان و پوتین است. خیلی از مدل پوتین مدودف صحبت میشود اما ندیدیم در ساختار اجرایی و سیاسی و فکری روسیه جایگاه جدی برای مدودف تعریف شود. در ترکیه هم همین طور است احمد داغلو انسانی دانشمند در حوزه روابط بینالملل واندیشمند و نویسنده و صاحباندیشه است. اما اردوغان چند صباحی وی را تحمل کرد و حاضر نشد از چنین مدلی تبعیت کند واقعیت این است که این تشابه رفتاری و فکری موجب شده این دو خیلی به هم نزدیک شوند. شاید اگر به جای اردوغان هر فرد دیگری از سیاستمداران شناخته شده کنونی ترکیه رئیسجمهور میبود نمیتوانست با این سرعت روابط مسکو و آنکارا را بهبود ببخشد و به ایستگاه فعلی برساند. باید گفت تشابهات جدی بین این دو شخصیت وجود دارد و ما همچنان شاهد همکاریهای مبتنی بر محور عملگرایی بین پوتین و اردوغان خواهیم بود.
بسیاری از اتفاقاتی که بین روسیه و ترکیه افتاده را بدلی میدانم و برای آن یک ظاهر و یک باطن قائل هستم.انداختن هواپیمای روسی یا کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه در اشل پایین تر همین اتفاقات در خاک آمریکا و چند قدمی پنتاگون و ساختمان کنگره افتاد و در سپتامبر 2011 جهان انگشت به دهان ماند و بعدها فهمید چه نقشههایی شومی آمریکا برای دنیا داشته است و حالا چهارقلو میسازد من استدلالی ندارم اما احساس میکنم اتفاقاتی که بین ترکیه و روسیه میافتد ظاهرش با باطنش متفاوت است تایید بفرمایید کهانداختن هواپیمای روسیه در اوج منازعات منطقهای و در اوج چالشهای عجیبی که در منطقه بود خیلی هم بر اساس اشتباه انسانی و قدرتنمایی باشد. تائید بر عهده شماست من یک جور رفتارهای بدلی میدانم.
من با ایده واندیشه شما مخالف هستم. تصور میکنم ترکیه در ماجرای پایینانداختن هواپیمای روسیه به دنبال قدرتنمایی جدی بود اما بعد از سقوط هواپیما خودش از عواقب آن وحشت کرد و انگار به خودش آمد و گفت: من هواپیمای یک ابرقدرت را پایینانداختم حالا باید چه کرد؟ من فکر میکنم که مدیریت هوشمندانه بعد از بحران در این قضیه آنقدر خوب و برجسته عمل کرد که آن اشتباه بزرگ را تا حد زیادی از بین برد. در ماجرای کشته شدن سفیر هم که ترکیه توانست آن را گردن گولنیها بیندازد و توجیه کند که یک جریان و ساختار ضد امنیتی در ترکیه به این شکل عمل کرده و سفیر روسیه را کشته است و روسیه هم حداقل در صحنه آشکار، آن گونه که ما میبینیم کوتاه آمد. اما آیا در پشت درهای بسته سرِ هم داد زدند یا نه و این که احتمالا ترکها امتیازاتی دادهاند، این نامعلوم است و شاید بعدها مشخص شود.
البته تایید میفرمایید که خلاف این قضیه ثابت شدنش طبیعی است که ما منتظر یک افشاگری با فاصله باشیم و به این فکر کنیم که بسیاری از اتفاقاتی که در 2017 میافتد در 2025 صورتی دیگر از واقعیت را ببینیم و این طبیعی باشد
بله. مخالف این نیستم. در تحولات منطقهای ما، آن قدر تعدد رویدادها و حوادث بیشمارند که خیلی وقتها فرصتی برای تحلیل باقی نمیماند. مثلا در کودتایی که در ترکیه روی داد تحلیل مفصل و عمیقی به عمل نیاوردیم.
پوتین و اردوغان در قضیهی هواپیما به روشنی دیدند که تنازع این دو کشور با هم و رویارویی با هم ضرر زیادی برای طرفین به همراه دارد بخشی از ضرر مربوط به اقتصاد و توریسم و واردات و صادرات و بحث گاز و هستهای بود اما ضرر مهم تر مربوط به سوریه بود. درست است که پوتین یک سفیر و یک هواپیما را از دست داد اما در حوزه سوریه به درستی و به شکل هوشمندانهای از ظرفیتهای ترکیه استفاده کرد. از روزی که روسیه حاضر شد در سوریه جایگاهی برای برخی از نگرانیها و قدرت مانور ترکیه در نظر بگیرد، وضعیت ما به شکل غیرمنصفانهای متحول شد و در این حوزه مسکو بیشتر به آنکارا نزدیک شد تا به تهران.در هر صورت یکی از حوزههایی که اردوغان و پوتین را وادار کرد با هم بنشینند و مصالحه کنند بحث سوریه بود.
در مورد کودتا افکار به این سمت کشیده میشود که واقعی بود یا یک شوی سیاسی بود؟ من شخصا نمیپذیرم در ترکیه کودتایی رخ داده باشد.
(با خنده) خب. هم باید کودتا و هم ترکیه را بشناسیم که به چنین تصوراتی پاسخ دهیم.
ویژگیهای کودتای ترکیه چه بود؟
ویژگی بر این مبنا که واقعا این یک کودتا بود؟
کودتا در ترکیه اتفاق افتاد. فرض را بر این میگذاریم که ساختگی نیز نبود اما واقعیت کودتا چه بود؟
من کاری به فرضیات ندارم و بر اساس نظر کارشناسی خودم صحبت میکنم. کودتا، خیلی واقعی تر از آن چیزی بود که تصور میشود.
واقعیت کودتا این بود که اردوغان از همان آغاز تاسیس حزب توسعه عدالت مرتکب یکی از خطاهای بزرگ شد و از فتح الله گولن به کل جدی کمک گرفت و اجازه داد که شاگردان او بر همه چیز نفوذ و سیطره پیدا کنند. جریان گولن در ترکیه، یک ظرفیت بسیار عظیم اجتماعی، رسانهای و اجتماعی در اختیار حزب عدالت و توسعه گذاشت و از آن استفاده کرد. با توجه به این که این جریان در 130 کشور جهان دارای مدارس، آموزشگاهها، دانشگاهها و خانه فرهنگهای پیشرفته بودند، در حوزهی دیپلماسی هم به اردوغان و تیم او کمک کردند و به نوعی دولت را دِین دار و بدهکار کردند. این پدیده عظیم اجتماعی و فکری که زیر چتر نهاد بسیار عظیم و سازماندهی شدهای به نام «خدمت» نامگذاری شده بود، سالانه صدها میلیون دلار درآمد داشت. هم از اعانات و صدقات خانوادههای گولَنی و هم از درآمدهای مراکز کنکور. چنین ساختار عظیمی نه تنها در مدارس نفوذ کرده بودند در بانکها و ارتش و ژاندارمری و وزارت کشور و همه جا لانه کرده بودند و تبدیل به گروه خاصی شده بودند که به ظاهر در حکومت نبودند اما در تمام مسائل دخالت میکردند. مثلا وقتی اردوغان میخواست تصمیم حساسی بگیرد معاون خود را به آمریکا میفرستادند تا ببینند خواجه فتح الله آیا موافق است یا خیر .جایگاه فتح الله گولن چنین بود.
پس ما با سازوکار فراماسونری طرف هستیم؟
من نمیخواهم از این کلمه استفاده کنم. اما تشکیلات بسیار عظیمی بود.
بگوییم یک جامعه جهانی ایدئولوژیک؟
ببینید، این پدیده بینظیری است که در 130 کشور جهان نظام آموزشی داشته باشی و برای خودت آدم تربیت کنی. اگر بخواهی مصداق امروزی نظام عثمانی را پیدا کنی باید اینجا دنبالش بگردی نه در دولت اردوغان. دولت، تابع همه اوامر فتح الله گولن بود. نفوذ جدی در ساختار امنیتی و نظامی ترکیه داشت و اردوغان وقتی به خودش آمد دید دولت، دانشگاه، نهادهای امنیتی و نظامی، رسانه و خیلی چیزها از دست رفته در دفتر و اتاق خواب خود او هم شنود کار گذاشته شده است. اولین تنشها از کلاسهای کنکور شروع شد. همچنان که در ایران، بعضیها سالانه دهها میلیارد تومان از قِبل کلاسهای کنکور به جیب میزنند، آنها هم کلاسهای کنکور گستردهای گذاشته بودند و گردش مالی میلیاردی این موسسات، درآمد کلانی نصیب گولنیها میکرد. آقای اردوغان در مرحله اول آمد دست روی این گذاشت در مرحله دوم در نهادهای امنیتیشان به واسطه مدیریتهاکان فیدان و دیگران، به این نتیجه رسیدند حتی در اتاق خواب اردوغان دستگاه شنود گذاشتند و در مرحله بعدی در دستگاه قضاء و پرونده سوریه دیدند هر کاری در مرزهای ترکیه برای سوریه کردند و هر جا سلاح فرستادند همه زیر رصد نیروهای نفوذی گولنیها بوده و بنابراین، ژاندارمری، پلیس و وزارت کشور را زیر نظر گرفتند. دوستانی که از دور میگویند تئاتر ساختگی بوده نمیدانند که گولن برای تاسیس و مدیریت این شبکه ی پیچیده ی سیاسی اطلاعاتی بینالمللی، تلاشهای خود را از سال 1990 آغاز کرد و بعد از ده پانزده سال ثمر آن را چید. البته اردوغان پروژهی تلاش برای کوتاه کردن بالهای گولنیها را کلید زد اما واقعا برای برخورد جدی با اینها برنامهای نداشت. نمیدانستند واقعا باید چه کار کنند. پدیدهای که با آن مواجه بودند شوخیبردار نبود. چتر امنیتی و رصد نظامی و اطلاعاتی دولت، روی گولنیها باز شده بود و میدانستند تنش از جایی شروع میشود اما به احتمال قوی در محاسباتشان چیزی به نام کودتا نبود. چرا که کودتا اقدامی وحشتناک و جدی است و خاطراتی که ترکیه از کودتا دارند به ویژه کودتای 1980 داشتند اصلا فکر نمیکردند گولنیها تا این حد جسارت و توان داشته باشند شاید اگر به یمن استفاده از شبکههای مجازی نبود، ترکیه دچار مشکل بزرگتری میشد. کما اینکه مهم ترین اتاق عملیات گولنیها در یک گروه واتساپی لو رفت. به هر شکل برخوردی که با کودتا شکل گرفت، نشان داد اردوغانیها از یک خطر بزرگ رستهاند و این را ابزاری برای تار و مار کردن گولنیها کردند. اولین آمارها نشان میدهد جریان گولن در داخل ترکیه 34 هزار ملک و مستغلات از خود بر جای گذاشته است که همه اینها توسط دولت مصادره شد و به فروش رفت و مجموع ارزش اینها بالغ بر میلیاردها دلار است مدارس و نهادهای فکری و اموزشی گولن در بسیاری از کشورهای جهان تعطیل شدند و بعضا با معلمان و کارمندانی که اردوغان برای شان فرستاده جایشان را عوض کردند و زیر نظر دولت قرار گرفتند. کودتایی که در کشور ترکیه شکل گرفت به تمام معنی کلمه کودتا بود و کاری هدفمند برای تغییر رژیم بود و آنهایی که این کودتا را عملی کردند بهاندازه کافی مانند سران و فرماندهان قبلی کودتاهای ترکیه حرفهای عمل نکردند. در این کودتا، آن چه به داد اردوغان رسید رسانه بود و استفاده هوشمندانه از رسانه و فضای اجتماعی ترکیه را نشان داد. یکی از خبرنگاران سمج رسانهای آن قدر با آقای اردوغان تماس گرفت تا توانست ایشان را به روی خط بیاورد و چند جمله اردوغان باعث شد مردم به خیابان بیایند. البته قبل از آن با آقای بن علی یلدرم مصاحبه شده بود اما چهره اثرگذاری نبود که مردم را به خیابان بیاورد. اردوغانیها در مقابل تانکها ایستادند و بر حزب عدالت توسعه تاکید کردند و توانستند کشور را نجات دهند من فکر میکنم تحلیل ابعاد عمیق سیاسی و اجتماعی کودتا میتواند شناخت بیشتری به ما بدهد.
برسیم به تعادل به رابطه. ظاهرا تبحر اردوغان ایجاد تعادل در رابطه است اردوغان با آمریکا و روسیه در ارتباط است و با هر دو نیز ارتباط تنگاتنگ دارد. اردوغان با اروپا درگیر است اما با آلمان رابطهای بسیار نزدیک و معناداری و جدال همیشگی با اروپا دارد سران اسرائیل به ترکیه رفت و آمد دارند اما در مواقعی ترکیه آن چنان مواضعی در برابر اسرائیل میگیرد که شاید جدی ترین کشورهایی که انتظار میرود در برابر رفتارهای اسرائیلیها واکنش نشان بدهند واکنش نشان نمیدهند. شما با من موافقید که اردوغان یک استاد به تمام معنا در ایجاد رابطه با کشورهای مختلف دنیاست؟
در عالم سیاست عقل سلیم حکم میکند همه سیاستمداران این گونه باشند. سیاستمداران موفق، میتوانند تعادلی را با همه کشورها و قدرتها برقرار کنند. این شکل ایدهآلی از دیپلماسی و مدیریت سیاسی است. اما از آنجایی که در ساختار سیاسی کشور ما مبنای روابط منطقهای ما غالبا بر اساس نگرش ایدئولوژیک است از این نظر ما تعجب میکنیم که چرا اردوغان با همه هماهنگ است. این تصور در ذهن ما شکل گرفته است که شیوهای غیر از این ممکن نیست، در حالی که میشود. کشورهای دیگر هم این گونه هستند. اما اردوغان این کار را خیلی فعالانه و به صورت مداوم انجام میدهد و بسیار تلاشگر و فعال است. اردوغان به عنوان یک شخصیت واحد از نظر ویژگیهای رفتاری در این حوزه هم توانمندی و هم مهارت بالایی دارد و هم آدم عملگرایی است و میتواند تغییر مواضع بدهد و همه را به این عادت داده است. از طرفی اتاق فکرها و مشاورینی که به او مشورت میدهند کارشان را خوب انجام میدهند و تحولات دقیق و عینی از جهان پیرامونی دارند. من خیلی وقتها تحلیلهای اتاق فکر ترکیه را نسبت به رویدادهای خاورمیانه و جهان اسلام آفریقا و آمریکا میخوانم میبینم کارشناسان آنها تامل و تعمق حرفهای و بهروز بر مسائل مختلف دارند. در کشور ما یک کارشناس را میبینید درباره 20 کشور و رویداد بینالمللی متفاوت نظر و مطلب میدهند. در ترکیه این گونه نیست به خصوص در حزب عدالت توسعه بخش معاونت سیاسی و اقتصادی این حزب و رسانههای وابسته مشورتهای خوبی به اردوغان میدهند و اردوغان یک اصل را در تمام این مسائل همیشه مدنظر قرار میداد اینکه از دل این روابط قدرتی و امکانی برای ارتقای سطح کنونی اقتصادی و سیاسی ترکیه قرار دارد و از همه مهم تر موقعیت جغرافیایی ترکیه این امکان را به اردوغان داده به ویژه وقتی که ترکیه دروازه ورود اروپا میباشد. ترکیه هم در جهان اسلام است هم با اروپا هست. ترکیه هم با روسیه هماهنگیهای سیاسی گستردهای دارد و هم با اروپا. مجموع این مسائل، اردوغان را در موقعیتی قرار دادهاند که به نفعشان است و روابط خوبی با شرق و غرب دارد.
در خلیج فارس و پایین ایران اتفاقی میافتد امارات و عربستان و بحرین و چند کشور دیگر تصمیم میگیرند قطر را تحریم کنند و ایران کشور دم دستی است که میتواند قطر را تامین کند. اما میبینیم ترکیه میآید ایران را پس میزند و بحران شدید قطر را مدیریت میکند. اردوغان چه نوع دیپلماسی بینالمللی خارجی را دنبال میکند که خیلی راحت بر یک اتفاق بینالمللی تلخ سیطره پیدا میکند. تفکر سیاست بینالمللی حاکم بر نظام ترکیه و اردوغان چیست که این جور اتفاق میافتد برای مثال حوادثی که در اسرائیل اتفاق افتاد خیلیها این حرکات را محکوم کردند اما آن محکومکردنی که صدا کرد و پررنگ بود هشدارهای اردوغان بود و اسرائیل را در موضع انفعال قرار داد این را از دیدگاه فردی که سالها در مورد ترکیه مطالعه کرده اید چگونه ارزیابی میکنید.
بخش اول پاسخ شما به عالم اقتصاد برمی گردد. اردوغان اقتصاد ترکیه و منطقه و جهان را به خوبی میشناسد. اینها فقط به خاطر استعداد شخصیتی وی نیست. یک تیم بسیار قدرتمند پشت آن دیوار نشسته است و از علی باباجان تا چهرههای نخبه سیاسی و اقتصادی مغز حزب عدالت توسعه است. یا مهمت شمشک معاون اقتصادی نخست وزیر که یکی از مخهای والاستریت ژورنال در آمریکا بوده و در یکی از بازارهای معروف آمریکا نقش داشته فردی که سالانه تا یک میلیون دلار برای مشاورهاش دریافت میکرد امروز مغز اقتصادی تیم اردوغان شده است. این تیم اقتصادی به خوبی به آقای اردوغان میگویند که سرمایه کجاست و مسیر جذب سرمایه از کجا میگذرد. با نگاهی به استانبول و آنکارا و آنتالیا و استانهای توریستی میبینیم جذب سرمایه و فایناس شرکتهای بزرگ عربی در ترکیه به شدت بالاست. در کنار اینکه اعراب آمدهاند در بخش مسکن و انرژی و تجارت و بورس سرمایه گذاری کردهاند، برای آسایش و فراغت خودشان و خانواده و اطرافیانشان در ترکیه ملک و آپارتمان خریدهاند. ترکیه را جایی دیدهاند که نزدیک، اسلامی و ارزان و در دسترس و شبیه اروپاست، بنابراین جذب این کشور شدهاند و بر اساس شخصیت فکری خودشان شخصیت اردوغان را با آن قد بلندش و خطابههای تندش که در برابر غربیها میایستد دوست میدارند. آنها میبینند اردوغان توسط مردم خودش به گرمی پذیرفته میشود و تعادل خوبی میان اسلام و لائیک ایجاد کرده است همه اینها اردوغان را تبدیل به چهرهای دوستداشتنی برای اعراب میکند که به وقت خودش میتواند مانورهای تبلیغاتی بزرگی را به نفع یا علیه جریان رقیب به راه بیندازد. قطر از این نظر برای ترکیه خیلی مهم است. از منظر فایناس و سرمایههای بزرگ به دادِ ترکیه رسیده و شرکتهای بزرگ اماراتی، قطری و کویتی سرمایهگذاریهای بزرگی داشتهاند که برای ترکیه مفید بوده است و در کنار این قضیه گفتمان فکری و دینی اردوغان همراهی خوبی بر جریانهای اخوانالمسلمینی قطر و مصر داشته و این هم یکی از رازهای مهم توجه به قطر است. حضور نظامیان ترکیه در قطر در شرایطی که تازه دفتر نمایندگی ناتو در کویت افتتاح شده به ما میگوید اردوغان چه برنامه مهمی برای کشورهای حوزه همکاری کشورهای خلیج فارس دارد. از آن طرف میبینیم روابط ترکیه و عربستان در زمان ملک سلمان هم خوب شده و با ایشان رابطه خوبی دارند. هر چند اردوغان احساس میکند عربستان در برخی از مسائل مصر را بر ایشان ترجیح میدهد و شاید از این بابت دلخور باشد؛ اما در هر حال روابط خوب و مستحکمی برقرار کردهاند و خیلی طبیعی بود در ماجرای قطر، ترکیه از دست بالاتر برخوردار باشد. ترکیه در مجموعه رسانهای و تبلیغاتی خودش در کنار خود ما جمهوری اسلامی را در منطقه به عنوان کشوری معرفی کرد که فقط حامی تشیع است. کشور ما را این گونه نشان داد. چند ماه قبل از اینکه ایران و ترکیه در کنار روسیه قرار بگیرند اردوغان میگفت اینها به دنبال امپراطوری پارس هستند. البته اقدامات و مواضع ما نیز خیلی وقتها این را تشدید و تقویت کرده است. اردوغان استاد توازن و تعادل است. وی در عین حال با قطریها خوشرفتاری میکند و نیروهای نظامی خود را به آن جا میفرستد، نمیگذارد به سفارت عربستان حمله شود و فحاشی صورت بگیرد. میگوید ملک سلمان برادر بزرگ ماست امیدواریم در آستانه عید فطر این غائله را ختم به خیر کنند! یعنی دو جانبه قضیه را نگاه میدارند این شرط عقل در منطقه است و اردوغان این مسئله را به خوبی فهمیده است. وقتی که موج ایران ستیزی و ایرانهراسی شکل گرفت، ما در برابر آن کاری نکردیم و فقط به عمان چسبیدیم تا عمانیها با ما رابطه داشته باشند و بین ما و آمریکاییها واسطهگری کنند. اما با کویت و امارات و قطر چه کردیم با خود عربستان سعودی که الان دست بالایی در منطقه دارد و بین کشورهای اسلامی و عربی نفوذ خاصی دارد، وقتی با او به این شکل رفتار میکنیم این خیلی طبیعی است که کشورهای دیگر هم جرئت این را نداشته باشند که با ما رابطهای خوب داشته باشند و در این میان کشور کوچکی مانند مراکش میتواند روابط دیپلماتیک خود را با ما به آن شکل نفی کند و مجموعه این برنامهها در منطقه نشان میدهد که تداوم این سیاستها باز هم تمام میدان رقابتها را به نفع ترکیه پیش میبرد.
آیا ترکیه شریک قابل اعتمادی برای ایران است؟
روابط ما با ترکیه باید روابط خوبی باشد. ما دو کشور قدرتمند و ویژه و دارای ظرفیت و افق هستیم که با هم دارای اشتراکات فراوانی میباشیم. اما در همین حال نقاط خاصی برای بر هم زدن روابط ما وجود دارد که باید با هوشیاری مدیریت شود. تمام شواهد تاریخی به ما میگوید برجستهترین مفهوم در روابط دو سویه ایران و ترکیه، مفهوم رقابت است. بنابرانی دلخوش شدن به این که ایران و ترکیه دو تا رفیق و برادر شوند و دو کشوری باشند که داد و ستدشان در تمام حوزهها با هماهنگی باشد، یک مقداری خوشبینانه است. بالاخره ما رقیب هم هستیم ولی یک رقابت انسانی و صلحآمیز و محترمانه و منطبق با اصول انسانی و حقوق بشر و اصول دینی و مبتنی بر روابط دو سویه انسانی میتواند در جریان باشد.
ترکیه در مسئله اقتصاد گلهمند است از این که تراز تجاری بیشتر به نفع ماست و صادرات بیشتر از جانب ما انجام میگیرد که البته بیشتر به نفت و گاز ربط دارد اما میبینیم در منسوجات و پوشاک و ام.دی.اف صادرات ترکیه روز بهروز افزایش مییابد و مهم اینکه ترکیه به بسیاری از دلایل از جمله لازم نبودن ویزا و ارزان بودن، قبلهگاه توریستهای ایرانی شده است. درآمدی که توریست ایرانی به ترکیه میبرد درآمد جدی است. ادامه این روند به نفع ترکیه پیش میرود.
در مسائل منطقهای باید همیشه هوشیاری بر این نقطه باشد که ترکیه از دست بالاتری برای همراهی با قدرتهای بزرگ برخوردار است زیرا ترکیه به هر حال عضو ناتو است و از این گذشته به قرارداد ایدئولوژیک خاصی پایبند نیست که به عنوان خط قرمز تعریف شده باشد. خیلی شفاف و بیتعارف به شما بگویم مثلا در بحث سوریه متاسفانه ضرورت بر سر کار ماندن بشار اسد و حزب سیاسی بعث سوریه را به یک خط قرمز تبدیل کرده ایم در حالی که حتی روسیه نیز چنین فکری ندارد. آقای پوتین تاکنون سه بار گفتهاند ما وکیل مدافع بشار اسد نیستیم. اردوغان نیز همچنان میگوید بشار اسد دیکتاتور هست و باید برود بنابراین با یک نگرش واقعبینانه باید خود را برای این مهیا کنیم که روزی فرا برسد که ترکیه به خاطر برخورداری از مرز 900 کیلومتری، از سوریه منفعت بیشتری از ما داشته باشد. ما باید این رقابت را درست و هوشمندانه مدیریت کنیم و اجازه ندهیم منجر به تنش و تبلیغات ضد رسانهای بین دو کشور شود. ما در روابط دو سویهمان ببینیم چه کسانی به دولت ما مشورت میدهند چه جریانات رسانهای در دولت و کشور ما و مجموعههای تحقیقاتی ما در مورد ترکیه به چه شکلی عمل میکنند. درست در زمانی که واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور و سیف مدیر عامل بانک مرکزی و یکی دو تا مقام اقتصادی به ترکیه رفتهاند، یاشر یاغوش وزیر امور خارجه پیشین که از دولت اردوغان بوده و حالا بریده و حالا به یکی از مخالفین ایشان تبدیل شده، به تهران دعوت شده که در چند جلسه شرکت کند! خروجی این کار چیست و به نفع کیست؟ امسال از ایشان دعوت شد و پارسال از یک سرهنگ نظامی کمونیست ضد اردوغان دعوت شد! دو سال قبل از عبداللطیف شنر معاون پیشین ضد اردوغان دعوت شد که در ایران سخنرانی کند! این اصلا جالب نیست. مجموعه نهادهای فکری و تحقیقاتی و سیاسی ما باید در پرونده ترکیه و در همه پروندهها هماهنگ باشند. این گونه نباشد که دولت ما در یک چارچوب خاصی به واسطه مصالح سیاسی و اعتقادی و امنیتی با ترکیه در حال کار و فعالیت باشد اما یک نهاد رسانهای بیاید و به شکل گستردهای ضد ترکیه عمل کند و جریان ضد دولت اردوغانی به راه بیاندازد یا بر عکس دولت ما تدبیر کند در مقطع خاصی روابطش را با ترکیه سرد یا متوقف کند یا یک مقداری سیگنال متفاوت بفرستند اما یک نهاد رسانهای به خاطر منافعی بخواهد از ترکیه حمایت کند. ما این نا هماهنگی را در مجموعههای رسانهای و تحقیقاتی خود داریم و من تصور میکنم در کشور ما همچنان که مسئله فلسطینشناسی و عراقشناسی محل تامل و گمان است ترکیهشناسیمان هم تعریفی ندارد و در این مجموعهها باید بیشتر از این کار کنیم.
ادامه در صفحه آخر
ادامه از صفحه 7
وقتی میگویم بهتر نیست نگاهی به مسیر ترکیه بیندازیم به عنوان کسی که ترکیه را به خوبی میشناسید، آیا بهتر نیست در برخی از امور مانند برخورد رسانه و گردشگری و احزاب و اقتصاد و تریبون و تلویزیون داشته باشیم بپذیریم بعضیها بیایند جور دیگری فکر کنند حرف بزنند رسانه و تریبون داشته باشند حداقلهای حکمرانی خوب را در ترکیه میبینیم. اصولا ما چه درسهایی میتوانیم از ترکیه بگیریم؟ترکیهای که الان غول صنعت گردشگری منطقه است.
ایران به عنوان کشوری قدرتمند و ویژه و پویا در منطقه، ظرفیتهای بالایی دارد. اما نباید دچار غرور شود و اعلام کند که من نمیخواهم از کسی درس بگیرم و همه چیز را بلدم. من معتقدم همه کشورها حتی کشورهای قدرتمند میتوانند در برخی از امور حتی از یک کشور کوچک آفریقایی هم درس بگیرند. نکات زیادی در شیوه حکمرانی و کشورداری ترکیه وجود دارد که میتواند برای ما محل درس باشد. نظام انتخاباتی ترکیه را باید دید. اول اینکه تعداد زیادی حزب پویا وجود دارد سازماندهی احزاب از سازوکار قانونی و حقوقی و اجتماعی شفافی برخوردار است. دوم اینکه احزاب، مدارس و کارگاههای برای کادرسازی و کادرپروری هستند. سوم اینکه نظام انتخاباتی ترکیه تقریبا همه افراد میتوانند در آن حضور پیدا کنند. ممکن است حتی فردی از زندان کاندید شده و پیروز شده باشد و به مجلس برود. در ترکیه یک انتخابات بزرگ برگزار میکنند با 50 میلیون نفر رایدهنده و در سه ساعت نتیجه آراء مشخص میشود. دانه به دانه رایهایی که شمرده میشود از مانیتور تلویزیون نشان داده میشود. بنابراین در ایجاد و تقویت نظام حزبی و مکانیسم انتخاباتی میتوانیم درسهای خوبی از ترکیه بگیریم. در صورتی که ترکیه این گونه شفاف انتخابات برگزار میکند شایسته نیست که جمهوری اسلامی ایران یک نظام انتخاباتی فرتوت کاغذشمار و دستی شمار داشته باشد. در ترکیه در حدود 3 هزار شهرداری وجود دارد که با نظام انتخابانی میان احزاب تقسیم میشود. برخی از اینها کلانشهر هستند و پروژههای کلان دارند و شهرداری و معاونین، اعتبارات را مستقل میگیرند و هزینه میشوند و اینکه شهرداران چگونه تربیت میشوند و شهرها را چگونه مدیریت میکنند. ولی ما برای انتخاب شهردار چقدر دچار مشکل میشویم فردی میخواهد استعفاء دهد آن قدر اصرار میکنیم و بعد در نهایت هم کسی را شهردار میکنیم که بسیاری از شهروندان تهران نه او را میشناسند و نه باور دارند که بتواند در قد و قواره این کلانشهر بزرگ که یکی از شهرهای بزرگ دنیاست، کار کند. دو تا نمونه دیگر نیز که میخواهم بیان کنم رسانه و بحث اقتصاد است، در ترکیه پدیدهای که به نام رسانه بخش خصوصی وجود دارد واقعا یک رسانه پویا و توانمندی است که در هدایت افکار عمومی ترکیه نقش بسیار جدی دارد. دهها هزار کادر پیر و جوان و پیشکسوت و تازهکار در رسانههای ترکیه پول درمی آورند و به تقویت کشورشان در حوزههای مختلف کمک میکنند.ای کاش در کشور ما هم رسانه بخش خصوصی پا بگیرد. در ترکیه که 250 کانال تلویزیونی دارد هر گروهی از طریق یک کانالی میتواند افکار خود را البته با سازوکارهای حقوقی خاص بیان کند و آب از آب تکان نخورد و امنیت کشور نیز به خطر نیفتد. در بحث اقتصاد در ترکیه کارآفرینان محترم هستند و منزلت اجتماعی دارند چند سال قبل وقتی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ و برند شکلات فوت کرد، دیدم اردوغان شخصا گوشهای از تابوت او را بر شانه گرفته بود. کارآفرینان و تجاردر ترکیه منزلت بالایی دارند. فضا برای رشد بخش خصوصی در کشور ترکیه در همه حوزهها باز شده است و واقعا دارند کار و تلاش میکنند. امروز کشور ترکیه دارد از محل توریسم 28 میلیارد دلار پول به دست میآورد. این میزان پول کمی نیست. اگر با درآمد نفتی خودمان آن را مقایسه کنیم متوجه میشویم این رقم رو به رشد نیز هست و با وجود بسیاری از تهدیدات امنیتی توانسته این سرمایه را به دست بیاورد. ما در کشورمان از این ظرفیتها استفاده نمیکنیم ظرفیتهای دانشگاهی ایران و ترکیه قابل مقایسه نیست. امروز در ترکیه در حدود 80 هزار دانشجوی خارجی در رشتههای مختلف با خیالی آسوده در حال تحصیل هستند اما در فضای دانشگاهی ما مسائلی که شاید بتوان آن را فساد علمی نام نهاد در دزدیدن پایاننامه و اثر علمی و مدارک تهی، تربیت دانشجوی ناکارامد و به کارگیری استادان بیسواد، بیداد میکند. صد البته ترکیه نیز دارای مشکلات جدی است و قبله عالم به شمار نمیرود. هیچ کشور پیشرفتهای بدون مشکلات نیست. چه بسا در برخی از حوزهها کشور ترکیه مشکلات جدی داشته باشد که ما در آن نقاط جلوتر باشیم. اما در مصادیق و مثالهایی که مطرح شد ما بسیار متواضعانه میتوانیم از این همسایه درس بگیریم.
وقتی میگویم بهتر نیست نگاهی به مسیر ترکیه بیندازیم به عنوان کسی که ترکیه را به خوبی میشناسید، آیا بهتر نیست در برخی از امور مانند برخورد رسانه و گردشگری و احزاب و اقتصاد و تریبون و تلویزیون داشته باشیم بپذیریم بعضیها بیایند جور دیگری فکر کنند حرف بزنند رسانه و تریبون داشته باشند حداقلهای حکمرانی خوب را در ترکیه میبینیم. اصولا ما چه درسهایی میتوانیم از ترکیه بگیریم؟ترکیهای که الان غول صنعت گردشگری منطقه است.
ایران به عنوان کشوری قدرتمند و ویژه و پویا در منطقه، ظرفیتهای بالایی دارد. اما نباید دچار غرور شود و اعلام کند که من نمیخواهم از کسی درس بگیرم و همه چیز را بلدم. من معتقدم همه کشورها حتی کشورهای قدرتمند میتوانند در برخی از امور حتی از یک کشور کوچک آفریقایی هم درس بگیرند. نکات زیادی در شیوه حکمرانی و کشورداری ترکیه وجود دارد که میتواند برای ما محل درس باشد. نظام انتخاباتی ترکیه را باید دید. اول اینکه تعداد زیادی حزب پویا وجود دارد سازماندهی احزاب از سازوکار قانونی و حقوقی و اجتماعی شفافی برخوردار است. دوم اینکه احزاب، مدارس و کارگاههای برای کادرسازی و کادرپروری هستند. سوم اینکه نظام انتخاباتی ترکیه تقریبا همه افراد میتوانند در آن حضور پیدا کنند. ممکن است حتی فردی از زندان کاندید شده و پیروز شده باشد و به مجلس برود. در ترکیه یک انتخابات بزرگ برگزار میکنند با 50 میلیون نفر رایدهنده و در سه ساعت نتیجه آراء مشخص میشود. دانه به دانه رایهایی که شمرده میشود از مانیتور تلویزیون نشان داده میشود. بنابراین در ایجاد و تقویت نظام حزبی و مکانیسم انتخاباتی میتوانیم درسهای خوبی از ترکیه بگیریم. در صورتی که ترکیه این گونه شفاف انتخابات برگزار میکند شایسته نیست که جمهوری اسلامی ایران یک نظام انتخاباتی فرتوت کاغذشمار و دستی شمار داشته باشد. در ترکیه در حدود 3 هزار شهرداری وجود دارد که با نظام انتخابانی میان احزاب تقسیم میشود. برخی از اینها کلانشهر هستند و پروژههای کلان دارند و شهرداری و معاونین، اعتبارات را مستقل میگیرند و هزینه میشوند و اینکه شهرداران چگونه تربیت میشوند و شهرها را چگونه مدیریت میکنند. ولی ما برای انتخاب شهردار چقدر دچار مشکل میشویم فردی میخواهد استعفاء دهد آن قدر اصرار میکنیم و بعد در نهایت هم کسی را شهردار میکنیم که بسیاری از شهروندان تهران نه او را میشناسند و نه باور دارند که بتواند در قد و قواره این کلانشهر بزرگ که یکی از شهرهای بزرگ دنیاست، کار کند. دو تا نمونه دیگر نیز که میخواهم بیان کنم رسانه و بحث اقتصاد است، در ترکیه پدیدهای که به نام رسانه بخش خصوصی وجود دارد واقعا یک رسانه پویا و توانمندی است که در هدایت افکار عمومی ترکیه نقش بسیار جدی دارد. دهها هزار کادر پیر و جوان و پیشکسوت و تازهکار در رسانههای ترکیه پول درمی آورند و به تقویت کشورشان در حوزههای مختلف کمک میکنند.ای کاش در کشور ما هم رسانه بخش خصوصی پا بگیرد. در ترکیه که 250 کانال تلویزیونی دارد هر گروهی از طریق یک کانالی میتواند افکار خود را البته با سازوکارهای حقوقی خاص بیان کند و آب از آب تکان نخورد و امنیت کشور نیز به خطر نیفتد. در بحث اقتصاد در ترکیه کارآفرینان محترم هستند و منزلت اجتماعی دارند چند سال قبل وقتی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ و برند شکلات فوت کرد، دیدم اردوغان شخصا گوشهای از تابوت او را بر شانه گرفته بود. کارآفرینان و تجاردر ترکیه منزلت بالایی دارند. فضا برای رشد بخش خصوصی در کشور ترکیه در همه حوزهها باز شده است و واقعا دارند کار و تلاش میکنند. امروز کشور ترکیه دارد از محل توریسم 28 میلیارد دلار پول به دست میآورد. این میزان پول کمی نیست. اگر با درآمد نفتی خودمان آن را مقایسه کنیم متوجه میشویم این رقم رو به رشد نیز هست و با وجود بسیاری از تهدیدات امنیتی توانسته این سرمایه را به دست بیاورد. ما در کشورمان از این ظرفیتها استفاده نمیکنیم ظرفیتهای دانشگاهی ایران و ترکیه قابل مقایسه نیست. امروز در ترکیه در حدود 80 هزار دانشجوی خارجی در رشتههای مختلف با خیالی آسوده در حال تحصیل هستند اما در فضای دانشگاهی ما مسائلی که شاید بتوان آن را فساد علمی نام نهاد در دزدیدن پایاننامه و اثر علمی و مدارک تهی، تربیت دانشجوی ناکارامد و به کارگیری استادان بیسواد، بیداد میکند. صد البته ترکیه نیز دارای مشکلات جدی است و قبله عالم به شمار نمیرود. هیچ کشور پیشرفتهای بدون مشکلات نیست. چه بسا در برخی از حوزهها کشور ترکیه مشکلات جدی داشته باشد که ما در آن نقاط جلوتر باشیم. اما در مصادیق و مثالهایی که مطرح شد ما بسیار متواضعانه میتوانیم از این همسایه درس بگیریم.
رضا بردستان