خرداد: مواد را ناخواسته و ندانسته تجربه کردم و این شد شروع اعتیاد بنده تا جائی که به همراه همسرم برای خرید موادمخدر به استان های همجوار می رفتیم و مواد خریداری می کردیم .
زن جوانی که به اتهام پاتوق کردن خانه اش به عنوان محل خرید و فروش و مصرف مواد مخدر توسط ماموران پلیس دستگیر شده بود در گفت و گو با کارشناس واحد مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان در خصوص علت اعتیادش و ساقی شدنش این گونه بیان کرد:
34 سال سن دارم، صاحب دو دختر و یک پسر هستم. شغل پدرم آزاد است و از نظر مالی در حد متوسط، مادرم خانه دار است .
علاقه فراوانی به درس خواندن داشتم پس از اتمام مقطع دبیرستان، وارد دانشگاه شدم و در رشته معماری مشغول به تحصیل شدم.
زندگی خوبی داشتم و رابطه ام با خانواده خوب بود. تا اینکه پسری در محله امان با ابراز علاقه به خواستگاری ام آمد .
ابتدا قبول نمی کردم تا اینکه با وساطت آشنایان، پیشنهاد او را قبول کردم. شوهرم شغل خوبی داشت و اوضاع مالی مان خوب بود. تا اینکه روزگار گذشت و بعد از چند سال صاحب دختری شدیم و چند سال دیگر پسر دومم به دنیا آمد؛ زندگی به کامم بود، مشکلی نداشتم .
بعد از گذشت چند سال متوجه شدم شوهرم اعتیاد به مواد دارد و از این طریق نیز کسب معاش می کند.
روزهای سخت من آغاز شد. در یکی از همان روزهای سخت وقتی که بسیار عصبانی و به شدت سردرد گرفتم شوهرم برای رهایی از درد، تریاک را در دمنوش گل گاوزبان می ریخت و به من می خوراند ولی من هم غافل از افکار و کردار شوهرم نمی دانستم چه بلایی سرم می آورد.
مواد را ناخواسته و ندانسته تجربه کردم و این شد شروع اعتیاد من تا جایی که به همراه همسرم برای خرید مواد مخدر به استانهای همجوار می رفتیم و مواد خریداری می کردیم .
بعد از اعتیادم ارتباطم با همسرم سرد شده و همسرم با این اوضاع شب ها دیرتر به خانه می آمد من هم خودم ساقی و مصرف کننده بودم.
چندین بارهم دستگیر و به مراکز ترک اعتیاد منقل شدم ولی نتوانستم اراده ام را جزم کنم و مواد را کنار بگذارم.
یک روز آنقدر خماری کشیدم و مجبور شدم برای تامین مواد با صاحبکارم که مدتی با هم شریک بودیم و از وی پول طلب داشتم درخواست پول کردم و کمی هم مواد...؟
پس از تماس تلفنی با شریکم او شماره فردی دیگر را به من داد و گفت به او زنگ بزن و مواد را از او بگیر.
من او را نمی شناختم و وقتی که با او تماس گرفتم و ماجرا را به او گفتم آدرس منزلم را نیز به او دادم.
پس از گذشت مدتی ساقی مواد به محله امان آمد ولی آدرس را بلد نبود مجبور شدم به کوچه برم و او را به منزلم دعوت کردم تا همسایه ها مشکوک نشوند.
وارد منزل شدیم. داشتیم مصرف می کردیم همسایه ها نیز از ماجرا بو برده بودند و با پلیس تماس گرفتند که مامورین سر رسیدند و ما را دستگیر کردند ؟!