به گزارش خرداد به نقل از اعتماد ،پارلمان اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری، شورای هماهنگی؛ واژههایی که هرچند متفاوت به نظر میرسند، اما در مجاورت جدی با یکدیگر قرار دارند. همه این عناوین از آنجایی مطرح میشود که موضوع اتحاد و انسجام یکی از جریانهای سیاسی امروز ایران به نام جریان اصلاحات با نگاه به تجارب گذشته خود، به دنبال رسیدن به دستورالعمل...
یا ساختاری کارآمد و پاسخگو برای این جریان است که از شاخصهایی مانند: انسجامبخشی، پاسخگویی، تداوم و پویایی، شفافیت و دربرگیرنده همه دیدگاههای متنوع این جریان سیاسی برخوردار باشد.
مقایسه دو انتخابات سال 84 و 94 ناگفته نمایان میسازد که تا چه حد این جریان سیاسی نیاز به ساختاری داردکه حداقل کارکرد آن ایجاد ائتلاف و انسجام بین مجموعه جریان اصلاحات باشد اما این کارکرد حداقلی امروز پس از دو انتخابات مهم و سرنوشت ساز 94و96 با توجه به تشکیل شورای عالی سیاستگذاری که نقش اصلی آن شکل دادن به همین انسجام و تحقق لیست ائتلافی بود، با اما و اگرها و انتقادات قابل توجهی مواجه شده است. انتقاداتی که از یک سو به ساختار این شورا بر میگردد و از سوی دیگر به نمایندگان بر آمده از لیستهای ائتلافی در نهادهای انتخابی مانند مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا.
در واقع فقدان برنامه برای اعمال نظارت، شفافیت و پاسخگویی نمایندگان منتخب، انگشت همه اتهامات را متوجه شورای عالی سیاستگذاری کرده است. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم از این قاعده و اتهام مستثنی نیست چرا که در انتخابات دورچهارم شوراهای اسلامی شهر و روستا، لیستی توسط کمیته انتخابات این شورا بسته شد که در هنگام رای دادن به محسن هاشمی کاندیدای شهرداری پیشنهادی اصلاحطلبان دو نفر از آنان (دنیامالی و راستگو) به کاندیدای رقیب رای دادند و عملا شهر تهران چهار سال دیگر با مدیریت قالیباف اداره شد و در این چهارسال هم عملا با همراهی این دو نفر اصلاحطلبان اکثریت را در شورای دوره چهارم از دست دادند و در سه سال بعدی هیات رییسه را نیز واگذار کردند.
اما همه کسانی که با لیست ائتلافی در انتخابات 94و 96همراهی کردند، میدانند که تنها ارایه لیست ائتلافی منجر به رأی آوری همه اعضای لیست به خصوص در شهرهای بزرگ نشد، بلکه کلید واژه موثری به نام «تکرار میکنم» به عامل موثری در رای آوری این لیستها تبدیل شد. به عبارت دیگر هم همه توان احزاب اصلاحطلب عضو در شورای عالی سیاستگذاری به اضافه افراد حقیقی به ارایه لیست ائتلافی و حفظ انسجام اصلاحطلبان که این هم بنا به توصیه سید محمد خاتمی تشکیل شده بود، انجامید که هرچند دستاوردی بسیار بزرگ برای اصلاحطلبان بود، اما پس از نهایی شدن لیست نیز به باور من همراهی و تایید نهایی ایشان در رایآوری لیست ارایه شده، نقشی تعیینکننده بود. حالا اما با توجه به انتخابات 98که مجددا زمزمه فعالیت مجدد یا تشکیل دور جدید شورای عالی مطرح است و به خصوص با شایعه شدن حضور افراد جدیدی به عنوان اشخاص حقیقی در این شورا، نقدهای پس از انتخابات بیشتر به چشم میآید. آخرینش هم نامه انتقادآمیزی بود که جمعی از جوانان اصلاحطلب که عمدتا هزینههای بسیاری را نیز در این راه پرداختهاند، به سید محمد خاتمی نوشتند ودر آن موضوع اصلاح اصلاحات را نیز مطرح کردند. از سوی دیگر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز کلیات پارلمان اصلاحات را به تصویب رسانده و به خود ماموریت داده تا ساختار و ماموریت این نهاد جدید اصلاحطلب را پس از بررسی پیشنهادات احزاب جمعبندی کند.
این صورت مساله و خلاصه آن چیزی است که اصلاحطلبان برای انسجام بخشی و نیز اثر بخشی بیشتر امروز پیش روی خود دارند.
طرح صورت این مساله از آن جهت اهمیت دارد که بدون توجه آن نمیتوان نقد واقعبینانه یا راهکاری کارگشا و موثر ارایه داد. با این صورت مساله به نظر میآید آنچه باعث مطرح شدن نقدهایی میشود، نگرانی از استحاله این جریان سیاسی است. استحالهای که ارتباط مستقیم به نگرانی از ناامیدی و رویگردانی مردم از جریان اصلاحات و آسیبهای آن به منافع ملی کشور و مصالح مردم دارد. از سوی دیگر ناگفته پیداست که جریان ضد اصلاحات از داخل و خارج از مرزهای ایران امروز اصلاحات را نشانه گرفته است. یکی آن را رقیب سیاسی و برانداز نظام میداند که باید از هستی ساقطش کند و دیگری اصلاحات را عامل دوام و بقای جمهوری اسلامی در برابر براندازان میداند و با برچسبهایی مانند استمرارطلبها یا مالهکشها و... نمیخواهد سر به تن اصلاحطلبان باشد. تلاشی دو سویه با دو رویکرد متفاوت که البته به یک نتیجه ختم میشود.
در کنار طرح این مساله نمیتوان از آفتهای درون جریان اصلاحات نیز چشمپوشی کرد. این آفتها و آسیب نیز از ناحیه کسانی است که به نام اصلاحطلبی به دنبال منافع فردی و باندی خود هستند و بدون توجه به منافع ملی کشور و منافع جریان اصلاحات دست به رفتارهایی میزنند که بیشترین لطمه را به اعتبار وجایگاه اصلاحات و اصلاحطلبی میزند.
در چنین شرایطی اصلاحطلبان یا هسته سخت اصلاحات باید روی دو موضوع به طور جدی تمرکز کنند.
اول؛ دیک سوی این توجه باید تلاش برای بهروزرسانی و ترمیم گفتمان اصلاحطلبی باشد. به عنوان مثال نقد وارده به این گفتمان این است که به موضوع عدالت و به خصوص ابعاد اقتصادی آن کمتر پرداخته است. نکته مهمتر در پرداختن به گفتمان اصلاحطلبی فقدان اشتراک گفتمانی اصلاحطلبان است. سوال این است که آیا اصلاحطلبان در موضوعاتی مانند حکمرانی خوب، حقوق بشر، حقوق شهروندی، دموکراسی، توسعه، آزادی و... توافق گفتمانی دارند؟
کدام نهاد قرار است روی این موضوع کار جدی کند. (البته در مقطعی صحبت از جبهه دموکراسیخواهی و حقوق بشر بود که در اوان کار رها شد و بنیاد باران نیز روی اینموارد مطالعاتی داشته است. اما در شرایط کنونی این مسوولیت به عهده چه افراد یا گروههای گذاشته شده است؟)
بدیهی است که فقدان اشتراک گفتمانی در عمل حصول نتیجه مشترک را نیز با مشکل مواجه میکند.
دوم؛ موضوع ساختار وتشکیلاتی است که این جمع متکثر را سامان بخشد.
واقعیت آن است که به دلیل ضعف کارکردی احزاب در ایران، این انتظار که نمایندگان منتخب پس از انتخاب شدن با چه مکانیزمی پاسخگوی رفتار خود خواهند بود حتی در صورت تشکیل تشکیلاتی فراگیر از عهده احزاب بر نخواهد آمد و بخش عمدهای از این مسوولیت به عهده ارکان دیگر جامعه مدنی به خصوص جریان آزاد اطلاعات و رسانهها ست.
اما موضوع مهم حضور منسجم ومتشکل در فضای سیاسی کشور است که به هیچ عنوان نمیتوان ادعا کرد ضرورتی برای آن وجود ندارد چراکه تجربه تاریخ یکصد ساله دموکراسیخواهی این واقعیت را غیرقابل انکار کرده که فقدان اجماع آنان به شکستها و عقبگردهای غیرقابل جبران انجامیده است و همواره تفرق پاشنه آشیل اصلاحجویان ایران بوده است.
اصلاحطلبان از انتخابات 92به این سو با اولویت قرار دادن منافع ملی کشور و نجات ایران به ائتلافی بیسابقه دست یافتهاند و با نگاه حداقلی در قدرت سیاسی کشور نیز حضور یافته اند.
حال پس از طی شدن پنج سال نیاز به آسیبشناسی و نقد عملکرد پنج ساله خود دارند. حال باید دید در آینده پیش رو و با تحولات شتابان داخلی و خارجی کشور و ضرورت تجدید و اصلاح ساختار تشکیلاتی و به روز رسانی گفتمانی، کدام ساختار و سامانه میتواند تداوم جنبش اصلاحات، حفظ انسجام آنان و به ویژه تقویت منافع ملی کشور را تامین کند.
پارلماناصلاحات؟
شورای عالی سیاستگذاری؟
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات؟
و یا ...؟