ادعای جنجالی یک زن در دادگاه بعد از 15 سال !

به گزارش خرداد و به نقل از نوداد 15 سال قبل زندگی رویایی و عاشقانه ای را در کنار «سیامک» آغاز کردم. او مرد مهربان و جذابی بود من هم دیوانه وار عاشقش بودم به طوری که حتی ساعتی دوری او را نمی توانستم تحمل کنم. قصه عشق من و سیامک زبانزد فامیل بود به طوری که مانند لیلی و مجنون ضرب المثل زندگی های عاشقانه بودیم در طول این سال ها خداوند دو فرزند به ما عنایت کرد که صفای مضاعفی به زندگی شیرین ما داد اما روزی یک تماس تلفنی ناشناس چون توفانی سهمگین این زندگی عاشقانه را در هم کوبید و همه چیز را ویران کرد. آن روز صبح مشغول آشپزی برای ناهار بودم که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. شماره ناشناس بود. وقتی من کلید پاسخ به تلفن را فشردم زنی با صدای ظریف و نازک از آن سوی خط مرا به نام خطاب کرد. وقتی پاسخش را دادم با همان صدایی که از کم سن و سال بودن او حکایت داشت، شروع به صحبت کرد و گفت: مرا ببخشید! نمی خواستم در این شرایط شما را ناراحت کنم ولی دیگر چاره ای نداشتم، من همسر دوم سیامک هستم! دیگر صدایش را نمی شنیدم اتاق دور سرم می چرخید او مشخصات خودش را می گفت و از کنار همسرم بودن سخن می راند. در حالی که با عصبانیت از این سو به آن سوی اتاق می رفتم منتظر آمدن سیامک بودم وقتی کلید در قفل منزل چرخید و چشمانم به روی سیامک خیره ماند دیگر نفهمیدم چه می کنم و چه می گویم! دختر و پسرم وحشت زده به من می نگریستند ولی من فرصت حرف زدن به کسی نمی دادم. جیغ می کشیدم و از خیانت همسرم سخن می راندم وقتی عقده هایم را خالی کردم وسایل شخصی ام را برداشتم و به خانه پدرم رفتم. دادخواست طلاق دادم و دیگر حاضر نبودم برای لحظه ای هم با سیامک زندگی کنم تا این که دوباره با آن زن ناشناس تماس گرفتم که او را ملاقات کنم او تصاویری از همسرم را نشانم داد که خیلی زود فهمیدم همه آن ها ساختگی است. آن زن، شیادی سابقه دار بود که از طریق فضای مجازی وارد زندگی ام شده و اطلاعاتی را درباره وضعیت خانوادگی من به دست آورده بود وقتی همه چیز را فهمیدم و به پاکی همسرم ایمان آوردم که دیگر دیر شده بود...