counter create hit رابطه نامشروع زن و ازدواج مجدد مرد؛ از عوامل قتل مردان توسط همسرانشان
۰۹ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۸
کد خبر: ۳۴۷۵۴
زنان و مردانی که امسال همسرانشان را کشته‌اند(2)

رابطه نامشروع زن و ازدواج مجدد مرد؛ از عوامل قتل مردان توسط همسرانشان

خشونتی که تا چند دهه پیش تنها از طرف مردان در خانواده اعمال می‌شد، حالا به زنان و کودکان هم تسری پیدا کرده است. امروزه تنها با مسئله قتل زنان در خانواده و قتل‌های ناموسی روبه‌رو نیستیم، مردان هم به دست همسرانشان کشته می‌شوند و کودکان و نوجوان هم در خانواده و خیابان دست به خشونت می‌زنند.
خبرها پشت سر هم می‌رسد؛ قتل عروسی توسط همسر، قتل مردی به دست زن، قتل زنی توسط شوهر و خشونت‌هایی که خواندنش انسان را متحیر می‌کند. خبرهایی که نشان‌دهنده تنزل انسان از حیوان ناطق به حیوان کامل است. 

خشونتی که تا چند دهه پیش تنها از طرف مردان در خانواده اعمال می‌شد، حالا به زنان و کودکان هم تسری پیدا کرده است. امروزه تنها با مسئله قتل زنان در خانواده و قتل‌های ناموسی روبه‌رو نیستیم، مردان هم به دست همسرانشان کشته می‌شوند و کودکان و نوجوان هم در خانواده و خیابان دست به خشونت می‌زنند.

البته آنچه مسلم است، اولاً قابل مقایسه نبودن آمار خشونت علیه زنان با میزان خشونت‌هایی است که بر مردان صورت می‌گیرد و ثانیاً آنکه قوانین و فرهنگ موجود آنقدر که موجب تقویت و حفظ خشونت علیه زنان می‌شود، نسبت به عکس این نوع خشونت مدارا نمی‌کند و هم در قانون و هم در فرهنگ قاطعانه‌تر با آن مقابله می‌شود.

در عین حال باید توجه داشت آنچه از این اخبار در مطبوعات انعکاس می‌یابد، تنها مشتی نمونه خروار است و اساساً نمی‌تواند مقیاسی آماری، کمی ‌و پیمایشی در مورد روند افزایشی یا کاهشی این موضوع باشد؛ بلکه تنها به لحاظ کیفی نشان‌دهنده اشکال و شیوه‌های قتل و به طور کلی زمینه‌های آن است.

خشمی ‌که در پسران تقویت می‌شود و پاداش می‌گیرد
علت این نوع خشونت‌ها در مردان و زنان و کودکان متنوع و مختلف است. علل کلی که توسط روانشناسان و مددکاران به عنوان عوامل افزایش خشونت در جامعه مطرح می‌شود، متنوع و فراوان است؛ مواردی مانند شاد نبودن جامعه، ناکامی، ابراز خشم به مثابه نوعی اعتراض، کاهش شاخص‌های سلامت اجتماعی و اعتماد افراد به سیستم قضایی، همگی از این مؤلفه‌ها هستند.

اما در حوزه مسائل زنان و خشونت مردان می‌توان به بحث نهادینه‌شدن ابراز خشونت در مردان و عدم آموزش کنترل خشم به پسران از اوان کودکی اشاره کرد. در واقع خشم و ابراز خشونت زمانی‌که از طرف والدین مورد پذیرش قرار گرفته، جامعه آن را برای جنسی خاص تأیید می‌کند، بازی‌ها و تولیدات رسانه‌ای خشونت را ترویج می‌کنند و در نهایت فرد عملاً احساس می‌کند می‌تواند با ابراز خشونت به خواسته خود برسد؛ مانند دیگر رفتارهایی که با آموزش و تربیت در انسان نهادینه شده و تبدیل به عادت رفتاری می‌گردد. در این میان وقتی قانون هم به دیده اغماض به آن می‌نگرد، شاهد رواج همسرکشی، ضرب و شتم زنان، و در نهایت کودکان و نوجوانانی هستیم که کوچک‌ترین عصبانیتی برایشان همراه با ابراز خشمی ‌کنترل‌نشده و منجر به جرح است؛ خشمی ‌که قبل از همسر، دامن هم‌کلاسی‌ها و دوستان و هم‌سن و سال‌هایشان در خیابان را می‌گیرد و هر روزه آمارش را می‌خوانیم.

اعتیاد؛ مادر آسیب‌ها
قبل‌تر‌ها می‌گفتند فقر مادر آسیب‌هاست. شاید آن زمان هنوز انواع مواد محرک و تخدیرکننده همچون آمفیتامین‌ها تولید نشده بود. امروزه انواع و اقسام مواد اعتیادآور با اسامی ‌شیک و قیمت ارزان آنقدر در دسترس است، که اعتیاد به آنها لزوماً تنها متعلق به قشر فقر و طبقه پایین جامعه نیست.

وقتی دانشجویان پزشکی برای یک شب بیشتر بیدار ماندن و درس خواندن از آنها استفاده می‌کنند، وقتی استفاده از این مواد که بعضاً دارای ظاهر شیکی هم هستند، کلاس محسوب می‌شود و اساساً افراد آنها را جزء موادمخدر حساب نمی‌کنند، چندان غریب نیست که اعتیاد به آن مسئله‌ای فراطبقاتی شده و رواج ‌یابد.

در این میان همچنین باید توجه داشت استفاده از موادمخدر به دلیل حالات و توهماتی که برای فرد ایجاد می‌کند، دارای درصد بالایی آسیب‌های زنجیره‌ای برای فرد و خانواده‌اش است؛ از بی‌تفاوتی نسبت به همسر و فرزندان تا ضرب و شتم و اعمال خشونت، و شک و تردید نسبت به پاکدامنی همسر همگی از جمله آسیب‌های اعتیاد است. در این میان شاهد آنیم که در برخی از موارد قتل زنان به دست همسران ناشی از مصرف موادمخدر و اعتیاد مردان بوده است.

خواندن داستان قتل نوعروس انسان را حیرت‌زده می‌کند
بر همین اساس خواندن خبری که از قتل زن جوانی پس از 7 ماه زندگی مشترک، به دست همسری که از قضا نه معتاد است، نه بی‌سواد و نه بیکار، حکایت دارد؛ هر کسی را شوکه می‌کند. آن هم نه قتلی بر اثر ضرب و جرحی همیشگی، بلکه ناشی از پرت کردن زن از پنجره به بیرون!

خواندن داستان این قتل و سیر آنچه بر زن در این 7 ماهه رفته است، آن‌چنان سؤال‌برانگیز و تعجب‌آور است که مخاطب را حیرت‌زده می‌کند؛ دو بار جابه‌جایی منزل بخاطر گزارش همسایگان از ضرب و شتم زن و اقدام به پرت کردن وی، در جریان بودن خانواده مقتول از کتک‌زدن‌های وحشیانه مرد حتی روز قبل از حادثه، یک‌بار چاقو خوردن زن از همسر و در نهایت شکایت به کلانتری و صدور حکم بازداشت برای مرد که با وثیقه برادرش آزاد می‌شود؛ آزادی که اگر به این سادگی امکان‌پذیر نمی‌شد، نه تنها زن هم‌اکنون زنده بود، بلکه مرد هم حداقل صفت قاتل نمی‌گرفت و یک پرونده از پرونده‌های قضایی ایران کم می‌شد.

واکنش‌های فردی، جمعی و قانونی نسبت به خشونت اصلاح شود
اما اگر بخواهیم نقدی نسبت به نگرش‌های موجود در رابطه با خشونت خانگی علیه زنان و واکنش‌های فردی، جمعی و قانونی نسبت به آن داشته باشیم، اشاره به چند مورد ذیل بسیار می‌تواند قابل توجه باشد.

1.    خشونت‌های خانگی نباید تحمل شود
خشونت قرار نیست با مدارا، صبر و سکوت تحمل شود و قطعاً حل نیز نخواهد شد. راه‌حل آن مقابله به مثل هم نیست. حرف زدن درباره آن، اظهار آن و شکایت از فرد مجرم، همگی باید در فرد در معرض خشونت نهادینه‌شده و در نهایت در صورت عدم کاهش و حل شدن خشونت، لازم است زن موقعیت خشونت‌آمیز را ترک کند.

2.    خشونت را نمی‌توان بر اساس تکثر فرهنگی تفسیر کرد
تفاسیر نسبی‌گرایانه‌ای که نه با دین و نه با عرف و فرهنگ ما مطابقت ندارد، در مورد خشونت هم نباید به کار گرفته شود. همان‌گونه که دروغ همیشه بد است، خیانت در امانت همیشه بد است، خشونت هم همیشه محکوم است؛ قرار نیست اگر دختری در خانه پدری یا در فرهنگی خاص در معرض خشونت بوده، این مسئله دلیلی شود برای آنکه همچنان در خانه شوهر نیز در معرض خشونت باشد و تحمل کند و آن را جزیی از زندگی خود محسوب نماید تا نهایتاً به همین دلیل جان خود را از دست دهد.

3.    خانواده‌ها و همسایگان نسبت به خشونتی که روا می‌شود، مسئولند و نباید ساده رد شوند
گرچه یکی از معضلات امروزه جامعه‌مان کمرنگ شدن روابط خانوادگی، فامیلی و همسایگی است، اما هنوز هم وقتی برای فردی مشکلی اقتصادی یا بیماری پیش می‌آید، دور و اطرافیان برای همدردی و همراهی به سوی فرد و خانواده آمده و برای حل مشکل تلاش می‌کنند. پس چگونه است که وقتی زنی در همسایگی ما کتک می‌خورد، خود را مسئول نمی‌دانیم که به کمکش بشتابیم و موضوع را به خانواده‌اش و پلیس گزارش دهیم؟

در این میان وظیفه و مسئولیت خانواده‌ها از همه سنگین‌تر است؛ وقتی از کتک خوردن و اعمال خشونت بر دخترشان در خانه همسر خبردار می‌شوند، باید نسبت به ترک منزل توسط فرزندشان اقدام کرده و به اندازه لازم از وی حمایت کنند.

4.    مجازات و برخوردهای قضایی با خشونت باید مسئله‌محور باشد و در راستای حل موضوع پیش رود
این امر نیاز به نگاه جامعه‌شناختی در تبیین جرم و مجازات عامل دارد. متأسفانه برخی قوانین یا آیین‌نامه‌ها در حوزه خشونت‌های خانگی با نگاه‌های کلی نوشته شده و ریزبینی‌های لازم در مسائل خانوادگی در آنها لحاظ نگردیده است. برای مثال در مواردی که از خشونت‌های خانگی در اینفوگرافی ذکرش رفت، شاهد پدیده‌هایی مانند حضور پلیس در محل حادثه و عدم ورود به منزل به دلیل عدم دخالت پلیس در مسائل خانوادگی و مسئله نداشتن حکم هستیم؛ حکمی‌که تا فردای آن روز که مادر مقتول برای گرفتنش به دادسرا مراجعه کرد، بلااستفاده شد و با خبر مرگ دخترش زیر شکنجه همراه گشت.

همچنین در خبر دیگری مردی که با شکایت متعدد همسایگان و خانواده همسرش برای اقدام به ضرب و جرح به کلانتری احضار شده و قرار بازداشت برای وی در نظر گرفته شده است، با قرار وثیقه آزاد می‌شود و همان شب هم همسرش را از پنجره به بیرون پرتاب می‌کند. همین مسئله اگر با نگاه جامعه‌شناختی و خانودگی در کلانتری مورد بررسی قرار می‌گرفت، پرواضح بود که نباید در آن به سیاق دیگر پرونده‌های قضایی رفتار می‌شد و باید برای آن به حکم مأمور قانون رویه‌ای جداگانه در نظر گرفته می‌شد؛ چراکه آزاد کردن شخص به معنای بازگشت دوباره وی به سوی همسر و این بار با خشمی ‌مضاعف بخاطر شکایت وی است؛ مسئله‌ای که باعث می‌شود بسیاری از زنان به همین دلیل از انجام شکایت از همسرانشان خودداری کنند.

5.    در برخورد با متهمان به خشونت‌های خانگی، باید قبل از وقوع جرم‌های بزرگ‌تری همچون قتل، اقدامات پیش‌گیرانه صورت گیرد
در اکثر پرونده‌های قتل زن توسط شوهرانشان، سیر داستان خشونت مرد از ابتدای زندگی آنقدر مشخص و واضح بوده که به راحتی امکان پیشگیری از قتل وجود داشته است. تقریباً هیچ‌کدام از جرم‌ها بر اساس جنون آنی مجرم اتفاق نیفتاده و دارای سابقه و تعدد جرم و خشونت است. فرد یا بارها و بارها اقدام به ضرب و شتم کرده و یا دارای اعتیاد شدید است. بنابراین بسیار بهتر است که ضرب و شتم زنان توسط مردان جدی گرفته شده و در محاکم قضایی برای تنبیه مرد راه‌حل‌های آموزشی و قانونی توأمان برقرار گردد تا از تبدیل آن به پرونده قتل پیشگیری شود.

همچنین در این میان ضمن توجه به بازدارندگی احکام قضایی، باید به اهمیت بیشتر، ارزشمندتر و پیشگیرانه‌تر آموزش و فرهنگ‌سازی برای کنترل خشم و اصلاح عادات فردی افراد خشن اشاره کرد؛ موضوعی که در حال تبدیل شدن به معضل اصلی جامعه امروز ماست. آموزش مردان و زنان در کنار هم برای زندگی بهتر، خشونت کمتر و سازگاری بیشتر، از مهم‌ترین راهکارهای موجود است.

6.    در نهایت آنکه اگر قرار است قصاص جنبه بازدارندگی داشته باشد، باید سرنوشت قضایی مجرم پس از اعلام داستان قتل نیز برای مخاطب مطبوعات روشن شود
اخبار و حوادث را در مطبوعات می‌خوانیم بی‌آنکه از سرنوشت متهم خبری داشته باشیم. این مسئله می‌تواند ناشی از عدم پیگیری مطبوعات و یا روند طولانی رسیدگی به پرونده‌های قضایی در سیستم دادگستری باشد. هر دلیلی که برای آن متصور باشیم، باید به این مسئله پرداخته شود که سرنوشت قاتل برای مخاطب مطبوعات مشخص شود.

منبع:مهرخانه
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: