ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا با هشدار نسبت به نفوذ مدعیان انقلابی بودن در ساختارهای نظام می گوید: انتخابات آینده مجلس زمینه محک خوبی برای اصول گرایان است تا ببینند با این جریان چه می خواهند بکنند.
مدعیان «انقلابی تر بودن» یا به تعبیر برخی «انقلابی نماها» برخواسته از چه جریانی هستند و چه نفوذ و قدرتی در نظام دارند؟ آیا سکوت مقابل این جریان روش مقابله ای درستی است یا باید خطر این طیف تکرار و اعلام شود.
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا صریحا نفوذ طیفی که خود را انقلابی تر می دانند در ساختار اجرایی و دستگاه های تبلیغاتی را تایید می کند و می گوید؛«اتنخابات آینده مجلس زمینه محک خوبی برای اصول گرایان است تا ببینند بااین جریان چه می خواهند بکنند؟آیا می خواهند در مقابل تمامیت خواهی اینها یا خودبینی و تکبر این جریان بایستند و یا می خواهند به نوعی با اینها مماشات کنند.»
او تاکید می کند مشارکت در انتخابات و خواسته های افکارعمومی برای انقلابی ترها اهمیت ندارد و این جریان از درون بدنه اصولگرایان ظهور و بروز کرده است برهمین اساس هم می گوید؛« اصولگرایان باید بیایند شمشیر در کلام به دست بگیرند و با این جریان مقابله کند.»
خبرگزاری خبرآنلاین در گفت و گو با ناصر ایمانی فعال سیاسی اصول گرا خطرات طیف انقلابیتر نما را مورد بررسی و واکاوی قرار داده است.
*آقای ایمانی! چند سالی است که با پدیده ای روبرو شده ایم که در آن عده ای خود را انقلابی تر از بقیه می دانند و در این راستا برای حذف بقیه از تلاشی فروگذار نمی کنند. شما این خطر را تا چه حد برای جریان اصول گرا و در نهایت نظام احساس می کنید؟
معمولا ما بعد از انقلاب سابقه ذهنی و خاطره خوشی از این اسم گذاری ها نداریم،این اسم گذاری ها بیشتر از اینکه مُبین خط مشی فکری و یا سیاسی یک گروه وجریان باشد بیشتر برای محدود کردن دیگران از ورود به این چمبره و جریان بوده است، در حقیقت بیشتر اثبات خود نبوده و نقد دیگران بوده است.
این ماجرا از دهه اول انقلاب با چپ و راست شروع شد و آن زمان می گفتند هرکس که چپ است حق ندارد از کوچه راست بگذرد و هر کس که راست است حق ندارد که از دکان چپ خرید کند. به جلوتر که آمدیم مسئله دوم خرداد و غیر دوم خردادی شد، اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب، اصول گرا و غیر اصول گرا. همینطوراین اسم گذاری ها انجام شد، این اسم گذاری ها بیشتر از اینکه باعث رشد سیاسی جامعه شود بیشتر باعث تفرقه و نزول تفکر سیاسی در کشور شد. الان هم نوبت به انقلابی و غیر انقلابی رسیده است.
و تفسیرها از این به تعبیر شما اسم گذاری ها بسیار متفاوت است، انقلابی و غیرانقلابی از نگاه این طیف چه معنی دارد؟
منظور از انقلابیون این است که هرکس را که ما تایید بکنیم و طرفدار ما باشد انقلابی است و هرکس با هر دیدگاهی غیر از آن باشد غیر انقلابی است،حتی در درون یک جناح سیاسی .آن کسانی که الان درگیر انقلابی و غیر انقلابی هستند الان در درون یک جناح سیاسی هستند و نه اینکه خودشان یک جناح سیاسی باشند.
الان این تفکیک در درون یک جناح سیاسی بنام اصول گرایان به قدری مضیق و کوچک شده که برخی ادعای این را دارند که ما انقلابی هستیم و حتی بقیه این جناح هم انقلابی نیستند و یا کمتر انقلابی هستند.
تعاریف یک تعریف عام که مورد قبول بقیه هم باشد نیست،بالاخره تعریف انقلاب را باید سردمداران انقلاب تعریف کنند که انقلابی کیست؟ بنیانگذاران و صاحبان فکر این نظام سیاسی مانند امام که بنیانگذار این انقلاب بود و یا مثلا رهبری باید این تعاریف را بکنند. تعاریفی که این انقلابی تر ها می کنند به نحوی است که در نهایت محدود به خودشان خواهد شد و بقیه می شوند غیر انقلابی . هر کس که وارد نهله سیاسی آنها بشود انقلابی است و هر کس که از آن نهله خارج شود و به هر طریقی نقدی بر آنها وارد کند غیر انقلابی است.
این انقلابی بودن از نگاه این طیف چه مشخص ای دارد؟
یکی همین نوع تعریف آنهاست و مشخصه دیگر این است که آنها به شدت نقد ناپذیر هستند و انتفاد نمی پذیرند و بسیار متصلب به وضعیت سیاسی کشور نگاه میکنند و فقط دچار یک نوع خود بینی مفرط شده اند که این تعریف را روی خودشان گذاشته اند، خصوصیت بعدی آنها این است که اینها بسیار مانند نهله های بسته و محدود سیاسی عمل می کنند و وفقط آن چیزی که خودشان قبول دارند را بعنوان انقلابی بودن قبول می کنند.
نوع نگاه شان به حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی به نظر بنده با آن چیزی که بنیانگذاران این نهضت و در راس آنها امام فکر می کردند و بطور مشخص در مورد جمهوریت نظام متفاوت است. اینها اساسا نوع نگاهشان به مردم و جمهوریت به اعتقاد من با آن نگاهی که امام و رهبری داشتند اصلا همسو نیست. آنها خیلی اعتقادی به اینکه همراهی افکار عمومی مردم باید برای اداره حکومت باشد ندارند ولو اینکه فکر کنیم که مردم دارند اشتباه می کنند. آنها اصلا اینطوری به جامعه نگاه نمی کنند و می گویند آن چیزی که ما به مصلحت جامعه می دانیم آن باید اعمال شود ولو اینکه مردم خیلی با آن همراهی نکنند.
این به همان خودبزرگ بینی برمی گردد؟
بله ،اصلا مسئله مشارکت مردم در امور اساسی برایشان خیلی اهمیت ندارد.بعنوان نمونه انتخابات را اگر مثال بزنیم یکی از مظاهر عمده آن این است که با کمیت سیاسی می توان در انتخاب ها حرف زد و برای اینها اساس مشارکت خیلی پررنگ نیست .
آنها دغدغه ای ندارند که میزان مشارکت بالا رود و اگر میزان مشارکت به نفع آنها بالا باشد طبیعی است که می پذیرند و اما اگر میزان مشارکت پایین باشدو آنها پیروز آن انتخابات باشند برایشان هیچ اهمیتی ندارد ،ولو با درصد های پایین.در واقع مشارکت برای آنها کم اهمیت است چون افکار عمومی خیلی برای آنهااهمیت ندارد.
چون اعتقاد دارند آن چیزی که آنها فکر می کنند درست است و مردم اگر اشتباه می کنند مشکل بر سر آنهاست که اشتباه می کنند. حکومت نباید حکومتی باشد که برخاسته از نظرات اکثر مردم باشد حکومت ولو اینکه یک حکومت اقلیت هم باشد برای آنها اهمیت ندارد. آنها درست مقابل افکار بیانگذار جمهوری اسلامی هستند.
برخی این تفکر را برگرفته از افکار مرحوم مصباح می دانند.با این گفته موافق هستید؟
اجازه بدهید که وارد اسامی نشویم،چون اگر وارد اسامی شویم یک مقدار بحث مان به شکل های دیگری در می آید. مهم این نیست که ازافکار چه کسی نتیجه گرفته اند مهم این است که بالاخره ما داریم شاخص های فکری این جریان را بررسی می کنیم و آنها از هر کس که این رویه را دارد الهام گرفته اند. شاخص خیلی مهم اینها این است که خیلی به مشارکت بها نمی دهند ،یعنی آن چیزی که الان به انتخابات مربوط است و رهبر انقلاب هم اخیرا به آن تاکید کرده اند و یا در انتخابات قلب ایشان جمله ای داشتند که می گفتند هر کس که ایرانی است بیاید و مشارکت کند ولو اینکه با من مخالف است را مهم بر نمی شمارند.
من کاری ندارم که این جمله مهم چقدر در دستگاه های مربوطه به منحصه ظهور درآمد که جای بحث آن الان نیست ولی آن دیدگاهی که می گوید وقتی کسی شناسنامه ایرانی دارد و ایرانی است بیاید در انتخابات شرکت کند اینها اصلا اعتقادی به آن ندارند. شما اگر نگاه بکنید رگه هایی ازاین تفکر را متاسفانه اخیرا خیلی پر رنگ می توانید در دستگاه های اجرایی و برخی دستگاه های دیگر نظام ببینید.
مصداقی اشاره می کنید؟
الان ایرادی که برخی از صاحب نظران به برخی از برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می گیرند از این بُعد است. آنها می گویند صدا و سیما اصلا کاری ندارد که الان آحاد مردم راجع به یک موضوعی چگونه دارند فکر می کنند ولو اینکه بگویند اطلاعات مردم در این زمینه کافی نیست و دارند اشتباه می کنند ولی به هر حال دیدگاه عمومی الان این است،
ولی آنها به این موضوع اهمیت چندانی نمی دهند . اهمیت در اینجاست که باید ببینیم مردم چه می خواهند و از آنچه مردم می خواهند تمکین کرد چون نظام متعلق به مردم است .خاطرم هست که امام صحبتی داشتند که ما وکیل وصی مردم نیستیم ولو اینکه فکر کنید که مردم دارند اشتباه می کنند،ایشان تاکید داشتند باید آن چیزی که مردم می خواهند انجام شود.این دیدگاه ها اساسا در این جریان انقلابیون وجود ندارد و این کلمه خالص سازی هم که مطرح شده است به همین دلایل است.
بخاطر اینکه آنها از اساس معتقد هستند که یک ناخالصی هایی طی این 40 سال وارد نظام شده و این ناخالصی ها را ما وظیفه داریم که پاکسازی کنیم. دامنه این ناخالصی ها هم انقدر وسیع است که خالص آن می شود فقط جریان فکری خود اینها. اینها انحرافاتی است که ما در این برهه زمانی داریم و باید با آنها با تدبیر و درایت برخورد کنیم.
آیا راهکار برون رفت از این انحرافات صرفا برخورد با تدبیر و درایت است؟
بله وبنظر من روشنگری بسیار مهم است، همین که افراد صاحب نظر بیایند و در مورد این جهت گیری ها اعلام موضع بکنند بنظر من خیلی مهم است ،سکوت نباید کرد.بنظرمن از برخی چهره ها مانند آقای حداد عادل ،دکترلاریجانی در این زمینه باید تقدیر کرد چرا که ولو اینکه اینها مورد حملات گسترده هم قرار می گیرند می آیند و به نوعی نسبت به این تفکری که الان متاسفانه نفوذ آن زیاد شده اعلام موضع می کنند .
معتقدم باید با بیان مطالب و سکوت نکردن با این جریان به نوعی مقابله کرد بالاخص برخی از چهره های صاحب نظر از جریان اصولگرا.
چرا اصولگرا؟
چون این جریان انقلابی از درون این جناح سیاسی است،همچنان که یک زمانی اصولگرایان انتقاد می کردند که آقا برخی از نهله های فکری در جریان اصلاح طلب اصلا دیگر هیچ اعتقادی به نظام و جمهوریت آن و اسلامی بودن نظام و مبانی انقلاب ندارند و نوعی سکولار شده اند و می گفتند که خود جریان اصلاح طلب باید بیاید و با اینها مقابله کند الان هم همین حرف در مورد جریان اصولگرا وجود دارد و افراد اصولگرا باید بیایند شمشیر در کلام به دست بگیرند و با این جریان مقابله کند.
بنظر شما این مدعیان انقلابی تر بود تا چه حد در ساختار نظام نفوذ کرده اند؟
من نفوذ اینها را نگران کننده می دانم ،درصدی نداریم که بخواهیم عدد و رقم بگوییم ولی فقط می شودگفت نگران کننده است. به اعتقاد بنده اینها در دستگاه های اجرایی و در دستگاه های تبلیغی به میزان نگران کننده ای نفوذ کرده اند و باید حتما خیلی زود با اینها مقابله کرد وچه بسا الان دیر هم شده است.
من قبلا و در چند سال گذشته بارها گفته ام تصور می کنم در مقاطع انتخابات ها در گذشته جریان اصول گرا یک مقدار زیادی در مورد خواسته های این اقلیت تمکین کرد و این از اشتباهات بزرگ جریان اصول گرا بود و می بایست زودتر از اینها در مقابل این جریان می ایستاد در حالی که اقلیت هم هست،اینکار رانکرد و الان مجبور است که برخی از اظهارات را بکند و بخواهد با اینها مقابله کند.
اتنخابات آینده مجلس زمینه محک خوبی برای اصول گرایان است تا ببینند بااین جریان چه می خواهند بکنند؟آیا می خواهند در مقابل تمامیت خواهی اینها یا خودبینی و تکبر این جریان بایستند و یا می خواهند به نوعی با اینها مماشات کنند.