counter create hit صدا و سیما و ممنوع الکارها/طبل افلاسش عیان هر جا زنید
۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۱
کد خبر: ۴۱۵۲۵

صدا و سیما و ممنوع الکارها/طبل افلاسش عیان هر جا زنید

مختاباد، سید ابوالحسن - ماجرای مواجهه تیم رسانه ای دولت در دو قضیه انتخاب مجری (اولی برای رئیس جمهور ودومی برای جشنواره فیلم فجر) نمونه ای از بی تدبیری هاست که اگر استمرار یابد قطعا به پاشنه آشیل دولت در این حوزه تبدیل خواهد شد و چه بسا که پیشانی آن را ملکوک کند.

اگر بتوان در ماجرای مجری و ریاست جمهوری اندکی تسامح به خرج داد و دولت را به دخالت در استقلال یک رسانه متهم ساخت، اما به قطع و یقین در ماجرای مجری اختتامیه جشنواره سینما می توان انگشت اتهام را مستقیم و بی هیچ ترحمی به سمت صدا و سیما نشانه رفت و در مقابل دست اندرکاران جشنواره فیلم فجر را نسبت به چنین موضع ضعیف و ذلیلانه ای مورد شماتت قرار داد.

اما گاه پیش می آید که یک تهدید می تواند به فرصت تبدیل شود. اهل فرهنگ و هنر همه گاه سعی کرده اند که از این گونه تهدیدها، فرصت های مغتنمی بسازند.

به گمانم ماجرای حذف آقای پاکدل و اشاره ای که ایشان به ممنوع الکار بودن خود در صدا و سیما کردند, می تواند دستمایه ای باشد برای همه کسانی که به نوعی در صدا و سیما ممنوع الکار بودند و هستند که خاطره ای از این دوران بگویندو اگر همچنان کار کردن در گلبانگ بانگ و رنگ برای آنها ممنوع است، به آن اشاره کنند تا نادرستی ادعای مدیران ارشد صدا و سیما بشتر مشخص شود. البته این خواهش را کسانی باید اجابت کنند که با صدا و سیما سر وکاری ندارند و برای آنها هم همکاری با این نهاد حیثیتی نیست و آسیبی جدی به زندگی معیشتی آنان وارد نمی سازد. وگرنه دیگرانی که با این رسانه همکاری دارند و به نان و آبی که از آنجا نصیب می برند چشم امید دارند را حرجی نیست. ولی آنهایی که می توانند باید این کار را بکنند تا برخی خطوط قرمز من درآوردی و سلیقه ای و مضحک صدا و سیما برای حذف آدمیان را زیر تیغ پرسش قرار دهند و ادعای آنها را همانند آن داستان معروف پیازخوار مثنوی بر روزن افکنند که هر روز سیر و پیاز می خورد و وقتی به مجلسی می رفت بوی پیازش همه جا را فرا می گرفت در حالی که خودش ادعا داشت دهانش خوشبو و معطر است.

بوی سیر بد بیاید از دمت
تو همی لافی که من دارم غمت
تو ملاف از مشک کآن بوی پیاز
می کند مکشوف از بوی تو راز

شخص نگارنده در یک دوره کوتاه (سال ۱۳۹۱) با این رسانه همکاری می کردم در برنامه کتاب ۴. همکاری گسترش یافت تا رسید به نمایشگاه کتاب تهران که از من خواستند سردبیری این برنامه را عهده دار شوم. نگارنده هم طبق معمول فهرستی از بزرگان فرهنگ و هنر تقدیم مدیر گروه کردم و ایشان هم شروع به چانه زنی با مدیران بالاتر تا این که در نهایت فهرستی از افراد تاییدشده به دستم رسید.

در سرند اولیه ۲۰تا ۲۵ استاد درجه یک دانش و فرهنگ قلم خوردند. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. بعد از کلی هماهنگی و آوردن افراد یک بانوی ناشر درست قبل از رفتن روی انتن کنار گذاشته شد. ماجرا اما وقتی جالب تر شد که نگارنده برای به صحنه بردن یک روحانی نسبتا خوش نام اهل کتاب و قلم شروع کرد به سر وکله زدن با ناظر پخش، در حالی که نام این روحانی تایید شده بود.

در واقع دایره ممنوع الکارهای صدا و سیما چند لایه است و هر آن امکان دارد نامی به نامی دیگر اضافه شود همچنانکه امکان دارد هر لحظه یک نفر از فهرست ممنوع ها به در آیدو توفیق رفتن روی آنتن نصیب شود. یک بلبشو و باری به هر جهت که تنها مدیران صدا و سیما از آن سر در می آورند و بس.

این روحانی محترم  که در آخرین لحظات به تیر غیب ممنوع الکارهای گرفتار شده بود، آقای محمدرضا زائری بود اتفافا غرفه انتشارات خیمه را در نمایشگاه اداره می کرد. چند روز قبل ایشان به همراه آقای اشعری و یکی دو تن دیگر به عنوان شورای سیاستگزاری صدا و سیما در امور کتاب معرفی شدند و من از همه جا بی خبر (به همراه تمامی عوامل این برنامه از مدیر گروه تا… ) با این گمان که وقتی کسی به عنوان شورای سیاستگزاری کتاب صد و سیما معرفی می شود، به قطع ویقین برای برنامه آی با عنوان کتاب مشکلی ندارد از ایشان دعوت کردم و ایشان هم با روی گشاده پذیرفتند.

ساعت ۷ شب بود و باید برنامه روی آنتن می رفت که ناظر پخش یکباره مانند اجل معلق رسید که ایشان نمی توانند روی آنتن بروند و نامش جزو ممنوع التصویرهاست. از تعجب شاخ در آوردم. پرسیدم: اخوی! عزیز دل برادر! ایشان همین سه روز قبل به عنوان عضو شورای عالی نظارت بر برنامه های کتاب صدا و سیما معرفی شدند و  قبلا هم نامش هماهنگ شده بود. قطعا شما اشتباه می کنید.  ناظر پخش که می دانستم یک مامور و معذوری بیش نبود و الان هم احتمالا نیست،  یک تماسی گرفت با نیروی بالادستی و از قرار دستور رسید که حکم همان است که گفته شد. از من اصرار و ابرام و از ایشان مقاومت و انکار. حال جناب زائری و تیم فیلمبرداری و مجری دستشان در بد حنایی گیر کرده و  یک ربعی به بهانه اینکه هنوز آنتن زنده در اختیار قرار نگرفته ایشان را معطل کردند  و طبیعی است که همه نه راه پس دارند و نه راه پیش. بالاخره بعد از یک ربع سر وکله زدن در نهایت نمی دانم با کجا هماهنگ کردن، اجازه دادند آقای زائری روی آنتن بروند.

به گمان من اگر دیگر دوستان هم حکایت های اینچنینی را بازگو کنند طشت برخورد سلیقه ای و غیرعلمی و غیر حرفه آی صدا و سیما بیش از پیش آشکار خواهد شد و از بام خواهد افتاد.

به قول مولوی وقت آن است که طبل افلاس این رسانه را به صدا در آوریم و در ذم آن بیش از این بگوییم.

کو به کو او را منادی ها زنید
طبل افلاسش عیان هرجا زنید

توضیح: این یادداشت روز ۲۳ بهمن در صفحه آخر روزنامه اعتماد منتشر شده است.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پرطرفدارترین