سرویس سیاسی خرداد: در روزگاری که تاریخ در برابر چشم همگان در حال بازنویسی است؛ در جهان سیاست، نامها از خود حقیقت هم مهمتر میشوند. نامهایی که نه فقط نشانهای جغرافیایی، که سند هویتی ملتها، بازتابی از غرور فرهنگی، و نشانهای از حافظه تاریخیاند. دونالد ترامپ، در واپسین تقلای خود برای بازسازی تصویر شکستخوردهاش در آمریکا و جهان، تصمیم گرفته است با آنچه «احیای غرور آمریکایی» مینامد، نقشهها را تحریف کند، تاریخ را بازنویسی کند و نمادهای تمدنها را بازیچه جاهطلبی سیاسیاش سازد. بنا به شایعهای که خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از دو منبع آگاه اعلام کرده است؛ او در تلاش است در آستانه سفر به خاورمیانه و دیدار با شیوخ عرب در اقدام ضدایرانی، خلیج فارس را «خلیج عربی» بنامد؛ نامی جعلی که قرنهاست در آرزوی تحققش، برخی شیوخ حاشیهنشین خلیج، در خوابهای بیتعبیر غوطهورند. اما این بار، مهر تأیید ترامپ بر این جعل، معنایی فراتر از یک اشتباه دیپلماتیک دارد. با آنکه هنوز سخنی رسمی از زبان دونالد ترامپ به بیرون نیامده و صرفا یک گمانهزنی پیش از موعد است اما این تفکر یک اعلام جنگ فرهنگی، هویتی و تاریخی است؛ جنگی که اگر آغاز شود، پاسخ آن فقط با واژه نخواهد بود.
به گزارش خرداد؛ دونالد ترامپ همچون شعبدهبازی که از دل حاشیههای رسانهای بیرون میآید، بار دیگر در قامت یک تاجر نمادها و فروشنده مفاهیم ظاهر شده است. اینبار اما نه بر سر برج و قمارخانه، بلکه بر سر چیزی ایستاده که عمق آن به هزاران سال تاریخ و هویت یک ملت گره خورده است: خلیج فارس. او با گستاخی تمام، زمزمههایی از تغییر نام این آبراهه باستانی به «خلیج عربی» سر داده، بیآنکه بداند با چنین جسارتی نهفقط به ایران، که به حقیقت تاریخ، به حافظه جغرافیا، و به غرور میلیونها ایرانی در سراسر جهان دهنکجی کرده است.
ترامپ، که به روشنی نشان داده دغدغهاش نه حقیقت تاریخی است و نه عدالت، بلکه صرفاً بازاریابی سیاسی و تأمین رضایت هواداران نژادپرست و محافظهکار خود، به سراغ پروژهای خطرناک رفته است. بازنویسی نمادهای ملی آمریکا و سپس بازتعریف جهانی اسامی و مفاهیم از دیدگاه خود. او در ایالات متحده پایگاههایی چون «فورت براگ» و «فورت هود» را، که در گذشته بهدلیل پیوند با ژنرالهای ارتش بردهدار کنفدراسیون تغییر نام یافته بودند، دوباره به اسامی ننگین قبلی بازگردانده است. خواسته تغییر نام «خلیج مکزیک» به «خلیج آمریکا» و تلاش برای تغییر نام «آناهوآک» نیز در همین مسیر قرار دارند. حالا ادعا شده این پروژه خطرناک به خاورمیانه رسیده و نام خلیج فارس هدف گرفته است.
ترامپ با سوءاستفاده از قدرت رسانهای و ابزارهای سیاسی، تلاش دارد نگاه انحصاری خود به تاریخ را بر جهان تحمیل کند. این سیاست، که از آن بهعنوان احیای «غرور آمریکایی» نام میبرد، در واقع پوششی است بر ناسیونالیسم افراطی، انکار تاریخ سیاه آمریکا و حذف تنوع فرهنگی. چنین نگرشی وقتی از مرزهای آمریکا عبور میکند و به حوزههای تاریخی و تمدنی دیگر میرسد، بهویژه برای ما ایرانیان، از یک ماجراجویی سیاسی فراتر میرود و به اعلان جنگی نمادین تبدیل میشود.
در این میان، شیوخ عرب منطقه بهویژه امارات و همراه تاریخیاش عربستان سعودی، گویا بویی از تاریخ و حیا نبردهاند. اینان در حالیکه هنوز به لحاظ فرهنگی و تمدنی وامدار همان دورانی هستند که نام این منطقه در الواح سومری و اکدی و سنگنوشته فرمان کوروش بزرگ با ایران گره خورده، امروز در توهم کودکانه تغییر نام خلیجفارس و غصب سه جزیره ایرانی غرق شدهاند. اقدامات آنها، از لابیگریهای مضحک در مجامع بینالمللی گرفته تا خرجکردن دلارهای نفتی برای تحریف نقشهها، نه از قدرت که از حسادت، خودکمبینی و صفات دونمایهای چون جعل و خیانت نشأت میگیرد. آنها با آن هم دلارپاشی برای دبیسازی و نئومسازی و جامجهانیسازیها همواره سودای تصاحب نام ملک ایرانیان را داشتهاند چون نیک پنداشتهاند که تاریخ را به این سادگی نمیتوان به زنجیر خود درآورند و باید گام به گام و موذیانه به پیش آیند. ما ایرانیان هرگز فراموش نمیکنیم که این زشتیها، یادآور همان دوران عصبت عربی است که بر ما تحمیل شد. اما اگر آن زمان با ضربهای سهمگین آمدید و بر ما چیره شدید، امروز در توهم همان پیروزی ماندهاید. چرا که آنچه ایرانی را زنده نگاه داشت، نه شمشیر و نه زر بلکه فرهنگ و حافظهای بود که اکنون در برابر جعلیات شما همچون سدی فولادین خواهد ایستاد.
اگر در رؤیای خود میپندارید که میتوانید با دلار و دیپلماسی، نام و هویت یک ملت را تصاحب کنید تنها کافی است نگاهی به تاریخ معاصر بیندازید. صدام حسین، آن بت بزرگ اعراب در دهه ۱۹۸۰، با آنهمه عظمتسازی، زرادخانههای غربی، حمایتهای عربی و بوقهای تبلیغاتی به جنگ ایران آمد. او با شعارهای پرطمطراق و رؤیای فتح سهروزه خوزستان پا به میدان گذاشت. اما در برابر اراده نسلی از ایرانیان که نه سلاح داشتند و نه سپر بلکه تنها ایمان به خاک و فرهنگشان را داشتند زمینگیر شد. جنگی که قرار بود سهروزه تمام شود، هشت سال طول کشید و در نهایت لکه ننگی برای همیشه بر پیشانی صدام و حامیان او حک شد. حال اگر صدام با آن همه دبدبه خار و خفیف شد، شما با تاجهای تزئینی و ابریشمیتان، فقط در توهم فاتح خواهید ماند.
ما ایرانیان، چه در درون کشور و چه در اقصینقاط جهان از هر ابزار ممکن – از رسانههای بینالمللی گرفته تا مجامع فرهنگی، از اعتراضات آنلاین تا ابتکارهای دیپلماتیک – باید به مقابله با این تحریف تاریخی حتی در شائبه و شایعه برخیزیم. خلیج فارس نهفقط یک نام، که بخشی از روح تاریخی ماست. هیچ ایرانی غیرتمندی نباید اجازه دهد که این نام، این میراث، به نام دیگری حتی در جنجال رسانهای آلوده شود. سکوت در این ماجرا بهمعنای خیانت است؛ خیانتی به تاریخ، به تمدن، به فرزندان آیندهمان.
اینجا باید تاریخ را با صدای بلند مرور کرد؛ از جنگهای هخامنشیان با یونانیان گرفته تا مقاومت در برابر تازیان و مغولان، این خاک هرگز به زانو درنیامد. ایرانیان چه در دوران شکوهمند و چه در دوران فاجعه همیشه نام و فرهنگ خود را چون شمشیری بُرنده حفظ کردند. آنکه با شمشیر آمد، یا در فرهنگ ما مستحیل شد یا در خاطرهها محو گشت. امروز نیز فرزندان همان پدران و مادران در همین خاک ایستادهاند؛ نه تسلیم جعل خواهند شد نه پذیرای تحقیر. اگر برخی شیوخ عرب تاریخ را با دلارهای نفتی بازنویسی میکنند، باید بدانند ما تاریخی داریم که قلمها آن را با خون نگاشتهاند نه با قرارداد. زمزمه تغییر نام خلیج فارس فقط یک تغییر در نقشهها نیست. این تغییر، پیامدهایی عمیق در عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برای منطقه دارد. حذف این نام، معادل حذف بخشی از هویت ایران است و اگر چنین هویتی قربانی شود، پیام آشکاری به جهان مخابره میشود که فرهنگها را میتوان با زر و زور به تسلیم کشاند. این، خط قرمز ماست.
در این میان، انتقاد به درون نیز بیوجه نیست. حکمرانی پرنقص، فشارهای اقتصادی، کمبودهای زیرساختی و فرسودگی در دیپلماسی عمومی سبب شده ایران نتواند در مواضع منطقهای خود آنگونه که باید مقتدرانه ظاهر شود. اما اگر ساختارها به ضعف گرفتار شدهاند، این مردماند که در بزنگاهها جانشین دولت مستقر شده و خلاها را پر کردهاند. همانطور که پیشینیانمان با مقاومت چنان کردند که از مهاجمان چیزی جز چند برگ در تاریخ نماند، امروز نیز این فرزندان همان خاک در برابر هر هجمهای خواهند ایستاد.
خلیج فارس فقط یک اسم نیست؛ آزمونی است برای سنجش بیداری یک ملت. خلیج همیشگی فارس، نه به اعراب تعلق دارد و نه به واشنگتن؛ از هزارهها پیش در سنگنوشتهها، در نقشههای کهن، در دل ترانهها و اشعار به نام ایران سند خورده است و تا ابد نیز چنین خواهد ماند. هر تلاشی برای تغییر این نام، پیش از آنکه بر زبان جاری شود در شعلههای حافظه تاریخی ایرانیان خواهد سوخت.
آخرین هشدار را با فریادی به بلندای تاریخ به دونالد ترامپ و به شیوخ سرتاپا ناآگاه حاشیه خلیجفارس میگوییم؛ ما فراموش نمیکنیم. هرگونه تعرض احتمالی از هرکس و در هر جایگاهی یا شروع بازی پلشت رسانهای به نام خلیج فارس، همدستی با تاریکی است. جهانی که سکوت کند، شریک جرم است و ایرانی که بخوابد، قربانی خواهد شد. فرزندان ایران با قلم، با حافظه، با زبان و با غرورشان به شما نشان خواهند داد که تاریخ را نمیتوان دزدید. بیداری در این سرزمین، سنتی دیرپا دارد حالا خود دانید.